شیعه نیوز:
پرسش
دیدگاه قرآن کریم در مورد رفتار مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان ادیان دیگر چیست؟
پاسخ اجمالی
«هم زیستی مسالمت آمیز مذهبی» یک فکر اصیل اسلامی است و آیات متعددی از قرآن کریم، به صورت های گوناگون، با صراحت کامل، بدان سفارش نموده اند. از نظر قرآن کریم، جنگ مذهبی و ستیز به خاطر اختلافات عقیده به صورتی که در برخی از مذاهب دیگر دیده می شود – مانند جنگ های صلیبی مسیحیت – معنا ندارد. کینه توزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر ممنوع، و در پیش گرفتن روش های اهانت آمیز نسبت به دیگران، یک روش غیر دینی است.
قرآن کریم برای تامین هم زیستی مسالمت آمیز راه های گوناگونی را سفارش نموده است که مهم ترین آنها عبارتند از:
«هم زیستی مسالمت آمیز مذهبی» یک فکر اصیل اسلامی است و آیات متعددی از قرآن کریم، به صورت های گوناگون، با صراحت کامل، بدان سفارش نموده اند؛ در حالی که در چهارده قرن قبل، مفهوم «هم زیستی» مذهبی برای بشر کاملاً شناخته شده نبود.
از نظر قرآن کریم، جنگ مذهبی و ستیز به خاطر اختلافات عقیده به صورتی که در برخی از مذاهب دیگر دیده می شود – مانند جنگ های صلیبی مسیحیت – معنا ندارد. کینه توزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر ممنوع، و در پیش گرفتن روش های اهانت آمیز نسبت به دیگران، یک روش غیر دینی است.
قرآن کریم گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد می کند که راه تمسخر و تکفیر را نسبت به هم دیگر در پیش گرفته، با تحقیر، اهانت و پای مال نمودن حقوق انسانی یکدیگر، همواره آتش جنگ و اختلاف را شعله ور می سازند:
یهود گفتند: نصرانی ها بر حق نیستند و نصرانی ها گفتند: یهود بر حق نیستند؛ حال آن که اینان کتاب را تلاوت می کردند؛ کسانی هم که از حق چیزی نمی دانند، سخنی همانند سخن ایشان گفتند. سرانجام خداوند در روز قیامت در آنچه در اختلاف داشتند بین آنها داوری خواهد کرد. [1]
قرآن کریم برای تامین هم زیستی مسالمت آمیز راه های گوناگونی را سفارش نموده است که مهم ترین آنها عبارتند از:
در بعضی از آیات قرآن کریم، بر اصل «آزادی عقیده» تاکید شده است؛ یعنی اساساً طبیعت اعتقادات قلبی و مسائل وجدانی به گونه ای است که در آنها اکراه و اجبار جایی ندارد.
«در کار دین اکراه روا نیست، چرا که راه از بی راهه به روشنی آشکار شده است.» [2]
«اگرچه پروردگارت می خواست، تمامی اهل زمین – بدون این که اختیاری داشته باشند – ایمان می آوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وا می داری که مؤمن شوند؟»[3]
پیامبر مامور به ابلاغ دستورهای الهی است، خواه مخالفان ایمان بیاورند یا نه: «و بگو: این حق از سوی پروردگارتان است، پس هر کس می خواهد ایمان بیاورد و هر کس می خواهد کفر ورزد.» [4]
«و اگر خداوند می خواست، شرک نمی ورزیدند، ولی تو را نگهبان آنان نگماشته ایم و تو کارساز آنان نیستی.» [5]
ایمان به خدا و مبانی اسلام هیچ گاه نمی تواند تحمیلی باشد، بلکه تنها راه نفوذ آن در فکر و روح، منطق و استدلال است. مهم این است که حقایق و دستورهای الهی بیان شود تا مردم آن را درک کنند و با اراده و اختیار خویش آن را بپذیرند.
بعد دیگر آزادی، «آزادی فکر و اندیشه» است. قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به تعقل و تدبر و اندیشه در جهان هستی فرا می خواند و از او می خواهد که با نیروی عقل، منافع و مضار خویش را بشناسد و در جهت کمال و آزادی از هرگونه اسارت، پلیدی و گمراهی قدم بردارد.
«زود است که ما آیات خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان هویدا گردانیم، تا آشکار شود که آن حق است؛ آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟»[6]
«و در زمین، نشانه هایی برای اهل یقین و نیز در وجود شما است؛ آیا به چشم بصیرت نمی نگرید؟»[7]
اسلام آیینی است که از زمان پیدایش خود با شعار هم زیستی مسالمت آمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه نموده است و این آیین خطاب به «اهل کتاب» چنین می گوید:
«بگو ای اهل کتاب بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی برنگیرد؛ و اگر رویگردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.» [8]
این آیه از آیات مهمی است که اهل کتاب را به سوی وحدت دعوت می نماید. استدلال این آیه شریفه با استدلال در آیات سابق تفاوت دارد. آیات سابق بر این آیه، به طور مستقیم به سوی اسلام دعوت کرده اند، ولی در این آیه به نقطه های مشترک بین «اسلام» و «اهل کتاب» توجه شده است.
قرآن به مسلمانان می آموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید حداقل در قسمتی که با شما اهداف مشترک دارند همکاری آنها را جلب کنید و آن را پایه پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.[9]
قرآن کریم، هرگونه تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده است و همه انسان ها را فرزند یک پدر و مادر و قهراً فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی می داند.
«های ای مردم! همانا شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و به هیات اقوام و قبایلی درآوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید؛ بی گمان گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست؛ خداوند دانای آگاه است.» [10]
یکی از اصول مهم هم زیستی مسالمت آمیز، تساوی و برابری انسان ها است؛ زیرا نژادپرستی، خود برتربینی و تحقیر ملت ها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای جامعه بشری شده است. جنگ جهانی اول و دوم نمونه بارز این مشکلات است.
تفاوت در رنگ، نژاد و ملیت، مایه فضیلت کسی بر دیگری نیست. از نظر قرآن، اختلاف زبان ها و رنگ ها از آیات و نشانه های الهی و وسیله ای برای شناخت افراد و اشخاص از یکدیگر است؛ اگر همه انسان ها یک شکل، یک رنگ و دارای قد و قواره یکسان باشند، زندگی دچار مشکل و هرج و مرج می گردد.
از نظر قرآن کریم، انسان ها نسبت به یکدیگر فضیلتی جز به تقوا و پرهیزگاری ندارند و مجموعه انسان ها، «خانواده بشری» و «امت واحد» را تشکیل می دهند:
«در آغاز مردم امت یگانه ای بودند، آن گاه خداوند پیامبران را مژده آور و هشدار دهنده برانگیخت، و با آنان، به حق، کتاب آسمانی فرستاد، تا در میان مردم در آن چه اختلاف می ورزند داوری کند ...» [11]
بسیاری از آیات قرآن کریم خطاب به جمیع بشر است؛ مانند «یا بنی آدم»[12] و «یا ایها الانسان»[13]. این خطاب ها و تعبیرها به این اشاره دارد که انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنین زمین است. افراد مناطق مختلف از حیث انسانیت هیچ فرقی با یک دیگر ندارند. بشر در طول تاریخ از حیث زبان، رنگ، نژاد و ... مختلف بوده است، ولی از نظر اسلام، همه فرزندان یک پدر و مادر (آدم و حوا) هستند و این تفاوت ها در انسانیت انسان خدشه ای وارد نمی سازد.[14]
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید می دهد که با «جدل احسن» و «گفت و گوی مسالمت آمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را بر اساس «اصول مشترک» قرار دهند.
«و با اهل کتاب، جز به شیوه ای که نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرکتب ظلم و ستم شده اند؛ و بگویید به آنچه بر ما و ـ به آن چه ـ بر شما نازل شده ایمان آورده ایم و خدای ما و شما یکی است و ما همه فرمان بردار اوییم.» [15]
در آیات پیش تر سخن از نحوه برخورد با «بت پرستان» لجوج و جاهل بود، که به مقتضای حال با آنها سخن می گفت، ولی در این آیه سخن از مجادله و گفت و گوی ملایم تر با «اهل کتاب» است؛ زیرا آنها حداقل، بخشی از دستورهای انبیا و کتب آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیش تری برای شنیدن آیات الهی داشتند.
قرآن مجید به مسلمانان دستور می دهد که از دشنام دادن به کافران و بت پرستان پرهیز نمایند؛ زیرا آنها هم در مقابل، به همین روش متوسل خواهند شد:
«شما مؤمنان، به کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید،تا مبادا آنها نیز از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین عمل هر امتی را زینت دادیم، پس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آن چه عمل می کردند آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد).» [16]
از آن جا که بیان دستورات اسلام، همراه با منطق، استدلال و شیوه های مسالمت آمیز است، به برخی از مؤمنان که از روی ناراحتی شدید نسبت به «مسئله بت پرستی» به بت های مشرکان دشنام می دادند، سفارش اکید می کند که از ناسزا گفتن پرهیز نمایند؛ اسلام رعایت اصول ادب، عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافی ترین و بدترین ادیان، لازم می شمارد؛ زیرا هر گروه و ملتی، نسبت به عقاید و اعمال خویش تعصب دارد. ناسزا گفتن و برخورد خشن موجب می شود که آنها در عقاید خود سخت تر شوند.
«... پس هر گاه از جنگ با شما کناره گرفتند و تسلم شدند، در این صورت، خداوند راهی برای شما بر علیه آنها نگشوده است.» [17]
دو قبیله در میان قبایل عرب به نام «بنی ضمره» و «اشجع» وجود داشت؛ قبیله بنی ضمره با مسلمانان پیمان ترک تعرض بسته بودند و طایفه اشجع نیز با بنی ضمره هم پیمان بودند...
پس از مدتی مسلمانان با خبر شدند که طایفه اشجع که هفتصد نفر بودند، به سرکردگی مسعود بن رجیله به نزدیکی مدینه آمده اند. پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نمایندگانی نزد آنها فرستاد تا از هدف مسافرت شان مطلع گردد، آنها اظهار داشتند: آمده ایم «قرار داد ترک مخاصمه» با محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) ببندیم. پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) وقتی چنین دید، دستور داد مقدار زیادی خرما به عنوان هدیه برای آنها ببرند؛ سپس با آنها تماس گرفت و آنها اظهار داشتند که ما نه توانایی مبارزه با دشمنان شما را داریم، چون تعداد ما کم است؛ و نه قدرت و تمایل به مبارزه با شما را داریم، زیرا محل ما به شما نزدیک است؛ لذا آمده ایم با شما «پیمان ترک تعرض» ببندیم. در این هنگام، آیات فوق نازل شد و دستور لازم در این زمینه را به مسلمانان داد.[18]
هیچ دینی همانند دین اسلام، ضامن آزادی و حافظ شرف و حقوق ملی اقلیت ها نیست. اسلام عدالت اجتماعی کامل را در کشور اسلامی، نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای تمام ساکنان سرزمین خود ـ با وجود اختلاف مذهب، نژاد، زبان و رنگ ـ تامین می کند و این یکی از مزایای بزرگ عالم انسانیت است که هیچ مذهب و قانونی، غیر از اسلام نمی تواند به این آرمان تحقق بخشد.
اقلیت های مذهبی با انعقاد «پیمان ذمه» و اکتساب تابعیت می توانند در کشور آزادانه زندگی کنند و همانند مسلمانان از حقوق اجتماعی و امنیت داخلی و خارجی بهره مند گردند.
قرآن کریم با صراحت، سیاست کلی اسلام را درباره مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان می کند:
«خداوند شما را از کسانی که با شما در کار دین کارزار نکرده اند، و شما را از خانه و کاشانه تان آواره نکرده اند، از این که در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید، نهی نمی کند؛ بی گمان خداوند دادگران را دوست دارد.» [19]
پس اسلام اجازه می دهد که اقلیت های مذهبی و مخالفان اسلام در جامعه اسلامی زندگی کنند و از حقوق انسانی برخوردار گردند؛ مشروط به این که مزاحمتی برای اسلام و مسلمانان نداشته باشند. و بر ضد آنها کاری صورت ندهند.
در آیه دیگر می فرماید:
«خداوند فقط شما را از دوست داشتن کسانی که با شما در کار دین کارزار کرده اند، و از خانه و کاشانه تان آواره کرده اند و برای راندنتان ـ با دیگران ـ هم دستی کرده اند، نهی می کند و هر کس دوستشان بدارد از ستمکاران ـ مشرکان ـ است.» [20]
با توجه به این دو آیه، سیاست کلی اسلام درباره اقلیت مذهبی و مخالفان اسلام چنین است: مادامی که اقلیت ها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و بر ضد اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند؛ ولی اگر بر ضد اسلام و مسلمانان، با کشورهای دیگر هم کاری داشته باشند، مسلمانان موظف اند مانع فعالیت آنها شوند و هرگز آنها را دوست خود ندانند.
در اسلام، آزادی و احترام اقلیت های مذهبی به مقداری است که اگر کسی از «اهل ذمّه» کاری که در دین آنها جایز است ولی در شرع اسلام حرام است ـ مانند شراب خواری ـ انجام دهد، کسی متعرض آنها نمی شود؛ البته تا زمانی که به آن عمل تظاهر ننماید. اگر به آن عمل تظاهر نماید، به عنوان نقض «قانون تحت الحمایه» مورد بازخواست قرار می گیرد و اگر عملی انجام دهد که در دین آنها نیز حرام محسوب می شود، مانند: زنا، لواط و ... از نظر حقوق با مسلمانان هیچ تفاوتی ندارد و قاضی حق دارد که «حدّ» را بر آنها جاری سازد؛ اگر چه می تواند آنها را به ملت خود تحویل دهد تا طبق قوانین مذهبی خودشان مجازات شوند.[21]
طبق فقه اسلامی اگر دو نفر از اهل ذمّه مرافعه خود را پیش قاضی مسلمانان ببرند، قاضی مخیر است که طبق حکم اسلام قضاوت نماید و یا این که از آنها اعراض نماید. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«اگر از اهل کتاب برای رفع مرافعه به تو مراجعه کنند، پس میان آنان حکم کن، یا از آنان اعراض نما.» [22]
البته منظور این نیست که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) تمایلات شخصی را در انتخاب یکی از این دو راه دخالت دهد، بلکه منظور این است که شرایط و اوضاع را در نظر بگیرد، چنانچه مصلحت بود دخالت و حکم کند و گرنه صرف نظر نماید.[23] در این میان می توان یکی از مصالح را رعایت تعاملات و روابط اهل کتاب با مسلمانان دانست. از این آیه استفاده می شود که هم زیستی مسلمانان یا اهل کتاب، تا حدی بود که آنان برای قضاوت نزد پیامبر اسلام ( علیه السلام ) می آمدند. عدالت همیشه و با هر گروه، یک ارزش است. اگر حاکم یا دولت اسلامی برای داوری و میانجی گری انتخاب شد، باید عدالت را رعایت کند و نباید مسائل نژادی منطقه ای، تعصب های گروهی، تمایلات شخصی و تهدید ها در قضاوت ها تاثیر بگذارد.
اساساً تمام کتاب های آسمانی در اصول مسائل با یک دیگر هماهنگی دارند و هدف واحدی را (تربیت و تکامل انسان) دنبال می کنند؛ اگر چه در مسائلی فرعی، به مقتضای قانون تکامل تدریجی با هم تفاوت هایی دارند و هر آیین تازه مرحله بالاتری را می پیماید و برنامه جامع تری دارد. قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانی سابق، آنها را تصدیق می نماید.
«و کتاب آسمانی (قرآن) را به راستی و درستی بر تو نازل کردیم که همخوان (مصدق) با کتاب های آسمانی پیشین و حاکم بر آنهاست، پس در میان آنان بر وفق آن چه خداوند نازل کرده است، داوری کن ...» [24]
حدود بیست آیه دیگر نیز در تصدیق و تایید تورات و انجیل آمده است. [25] اساساً این سنت الهی است که هر پیامبری، پیامبر پیشین را تایید، و هر کتاب آسمانی ای، کتاب آسمانی سابق را تصدیق می نماید. خداوند در تایید موسی ( علیه السلام ) و تورات، به وسیله پیامبر و کتاب آسمانی بعدی، یعنی حضرت مسیح ( علیه السلام ) و انجیل چنین می فرماید:
«و به دنبال ایشان، (تورات و موسی ( علیه السلام ) ) عیسی بن مریم را فرستادیم که گواهی دهنده بر ـ حقانیت ـ تورات بوده، که پیشاپیش او بود، و به او انجیل دادیم که در آن نوری هست و همخوان ـ تصدیق کننده ـ با تورات است که پیشاپیش آن ـ نازل شده ـ و راه نما و پند آموز پارسایان است.» [26]
اسلام از ابتدا، اصول صلح را پی ریزی نموده و از این طریق، راه را برای پیمودن صلح بین المللی و هم زیستی مسالمت آمیز همواره ساخته است. در این مورد کافی است که بدانیم صلح، روح اسلام است. همان طور که گفته شد، واژهی اسلام از ماده «سلم» گرفته شده است و بدین جهت، متضمن معنای سلامت و آرامش است؛ لذا قرآن دستور می دهد که همگی در حوزه «سلم و صلح» وارد شوند:
«ای افراد با ایمان، همگی در حوزه مسالمت وارد شوید...» [27]
«سلم» خیلی عالی تر و با دوام تر از «صلح» است؛ زیرا به معنای سلامت و امنیت است و صورت یک صلح موقت ظاهری را ندارد.
خداوند به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) دستور می دهد که اگر دشمنان تو از در مسالمت وارد شدند و به آن میل کردند، تو نیز از فرصت استفاده کن و با آنان موافقت نما:
«و اگر دشمنان به صلح تمایل داشتند تو نیز مایه به صلح باش.» [28]
علاقه اسلام به صلح میان انسان ها، به حدی است که به افراد با ایمان نوید می دهد که شاید بر اثر نحوه رفتار مسالمت آمیز مسلمانان، میان آنها و دشمنان پیوند دوستی پدید آید:
«چه امید است که خداوند در میان شما و کسانی از آنان که با هم دشمنی داشتید، مهربانی پدید آورد و خداوند بر هر کار قادر (به خلق) آمرزنده و مهربان است.» [29]
افراد غیر مسلمان به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی که در مقابل مسلمین ایستادند، شمشیر به روی آنها کشیدند، آنها را از خانه و کاشانه شان به اجبار بیرون کردند و ، خلاصه عداوت و دشمنی را با اسلام و مسلمین در گفتار و عمل، آشکارا نشان دادند. تکلیف مسلمانان با این گروه این است که از هر گونه مراوده و پیوند محبت و دوستی با این گروه خودداری نمایند. مصداق روشن آن، مشرکان مکه، مخصوصاً سران قریش بودند؛ گروهی رسماً دست به این کار زدند و گروهی دیگر نیز آنها را یاری کردند.
اما گروه دوم، در عین کفر و شرک، کاری به مسلمانان نداشتند. نه عداوت می ورزیدند، نه با آنها پیکار می کردند و نه اقدام به بیرون راندنشان از شهر و دیارشان می نمودند؛ حتی گروهی از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. باید به این گروه وفا کنند و در اجرای عدالت بکوشند. مصداق این گروه طایفه خزاعه بودند که با مسلمین پیمان ترک مخاصمه داشتند. [30]
خلاصه این که، طرفداری از صلح و هم زیستی مسالمت آمیز در سیاست خارجی، از خردمندانه ترین و مترقی ترین برنامه هاست و اسلام نیز این برنامه را اتخاذ کرده و تقویت نیرو را برای دفاع در مواقع اضطراری خواسته است.
اسلام برای صلح و زندگی مسالمت آمیز چنان اهمیت قایل است که حتی در اجتماعات کوچک و در اختلاف خانوادگی نیز دستور به صلح و سازش می دهد. «و الصلح خیر».
برخی از آیات قرآن کریم در مورد مبارزه با عقاید تند و تعصب آمیز دیگر ادیان است. عقاید ناصوابی که منشا بسیاری از کنیه ورزی ها و دشمنی ها نسبت به پیروان مذاهب دیگر شده است. کتاب آسمانی ما پس از آن که پیروان خود را به هم زیستی مذهبی و مدارا با پیروان مذاهب دیگر دعوت می کند، پایه اوهام و افکار غلط ادیان دیگر را نیز در هم می کوبد.
یهودی ها و مسیحی ها معتقد بودند که آنها ملت برگزیده خداوندند؛ فقط آنان با مقام الهی روابط زوال ناپذیر بر قرار کرده اند؛ بهشت الهی مخصوص آنهاست و پیروان هیچ آیین دیگری لیاقت بهره مندی از آن را ندارند؛ فقط یهود و نصاری هستند که به هر عنوان، برتر و بالاتر از همه و شایسته هر نوع تکریم و احترام اند و همه باید در برابر این دو ملت برگزیده، سر تعظیم و احترام فرود آوردند.[31]
«یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم، بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات می کند؟ بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده است. هر کس را بخواهد و شایسته بداند می بخشد و هر کس را بخواهد و مستحق بداند مجازات می کند و حکومت آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست از آن او و بازگشت همه موجودات به سوی اوست.» [32]
و در آیه دیگر می فرماید:
«آنها گفتند: هیچ کس، جز یهود و نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد؛ این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست می گویید دلیل خود را بیاورید؛ آری کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند؛»[33] بنابراین، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.
بدین ترتیب، قرآن کریم با افکار غرور آمیز و تعصبات غلط، خطرناک و جنگ آفرین این دو ملت مبارزه می کند، و با استدلال، پوچ و بی منطقی بودن آن را آشکار می سازد.
بدیهی است چنان چه این افکار غلط و خطرناک، بر ملت و جامعه ای حکم فرما باشد، صلح جهانی و هم زیستی مذهبی با دیگران نخواهند داشت. از بین بردن تعصبات غلط، و برتری جویی و نژاد پرستی، زمینه ساز هم زیستی مسالمت آمیز ادیان و ملل و مذاهب گوناگون می باشد.
از نظر قرآن کریم، هیچ ملتی برگزیده و نیز هیچ یک با خدا عقد اخوت نبسته است. برتری و عظمت، مخصوص افرادی است که تنها در برابر حقیقت خضوع می کنند و هیچ تعصب غلطی آنها را از پذیرش آن باز نمی دارد.
از ضروریات زندگی اجتماعی، همکاری و تعاون است. زندگی اجتماعی و نظام بین المللی، بدون هم کاری و تعاون در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ممکن نیست. برای حل مشکلات روز افزون جهانی، چاره ای جز مشارکت و تعاون وجود ندارد.
قرآن کریم، تعاون و مشارکت را، که یک اصل عقلانی نیز می باشد، مورد تایید و سفارش و مسیر آن را در جهت «برّ و تقوا» قرار داده و از تعاون برای ارتکاب گناه و ظلم نهی نموده است.
«بر نیکی و تقوا همکاری و تعاون نمایید و بر محور گناه و تجاوز، تعاون و مشارکت ننمایید.» [34]
در مقیاس جهانی، تلاش برای ایجاد عدالت، برابری، صلح، امنیت، و توسعه از مصادیق «برّ» می باشد و مبارزه با سلطه، استثمار، نژاد پرستی و هر نوع تلاش برای قطع ریشه های تجاوز در سطح جهانی، تلاش در جهت تقوا و نزدیک تر شدن ملت ها به اراده و خواست خدا محسوب می شود و در این راه، باید از هر نوع هم کاری و تعاون که موجب فساد، تباهی و ظلم است خودداری نمایند.[35]
هر قدر توجه به اصول مشترک بیش تر باشد، تفاهم بین المللی بیش تر می شود؛ در نتیجه، صلح و امنیت جهانی تامین می گردد. قرآن کریم علاوه بر توصیه به اخذ اصول مشترک: «قل یااهل الکتاب تعالوا ...» و سفارش به تعاون در جهت تقوا و برّ، به مسلمانان اجازه داده است تا با آنان تعامل اقتصادی و ... داشته باشند و از غذای آنان ـ غیر از شراب و گوشت خوک و ... ـ تناول نمایند:
بدیهی است که تعامل اقتصادی و اجازه تناول غذای اهل کتاب و...، از اسباب تعاون زمینه ساز هم کاری و هم زیستی مسالمت آمیز خواهد بود. از نظر اسلام، تعاون قبل از این که یک تکلیف دینی باشد یک ضرورت بشری محسوب می شود. بهره وری از زمینی که خداوند خلق کرده و ثروت هایی که در آن قرار داده است، بدون هم کاری و تعاون حاصل نمی شود.
نتیجه آن که، هر چند در این آیه صریحاً از تعاون و همکاری نام نبرده است؛ لکن یک مصداق تعاون و تعامل با اهل کتاب را بیان داشته و آن، استفاده از غذای اهل کتاب ـ غیر از شراب،گوشت خوک و غیره ـ است. در واقع اجازه تناول غذای اهل کتاب و ... یکی از اسباب تعاون و زمینه ساز هم زیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب محسوب می شود.
[1] «و قالت الیهود لیست النصاری علی شیء و قالت النصاری لیست الیهود علی شیء و هم یتلون الکتاب کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامه فیما کانوا فیه یختلفون»بقره، 13.
[2] «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی»، بقره، 256.
[3] «ولو شاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعاً افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین»، یونس، 99.
[4] «و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیفکر»، کهف، 29.
[5] «ولو شاء الله ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظاً و ما انت علیهم بوکیل»، انعام، 107.
[6] «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید»، فصلت، 53.
[7] «و فی الارض آیات للموقنین * و فی انفسکم افلا تبصرون»، ذاریات، 20-21.
[8] «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون»، آل عمران، 64.
[9] ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 450.
[10] «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر»، حجرات، 13.
[11] «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه ....»، بقره، 213.
[12] تعبیر «بنی آدم» در چند آیه، از جمله: آیات 26، 27، 35 و 171 سوره ی اعراف و آیه 70 سوره ی اسراء به کار رفته است.
[13] انفطار، 6؛ انشقاق، 6 و حدود 60 آیه ی دیگر.
[14] ر. ک: یاسر ابو شبانه، النظام الدولی الجدید بین الواقع الحالی و التصور الاسلامی، ص 542 – 543.
[15] «و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی انزل الینا و انزل الیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون»؛ عنکبوت، 46.
[16] «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل امه عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون»؛ انعام، 108.
[17]«... فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً»؛ نساء، 90.
[18] ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 4، ص 54.
[19] «لا ینهاکم الله عن الدین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین»؛ ممتحنه، 8.
[20] «انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارک و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یقولهم فاولبک هم الظالمون»، ممتحنه، 9.
[21] جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلام، ترجمه و نگارش داود الهامی، ص 526 ـ 530.
[22] «فان جاوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم»؛ مائده، 42.
[23] تفسر نمونه، ج 4، ص 386.
[24] «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله»؛ مائده، 48.
[25] برخی آیات عبارتند از: آل عمران، 50 « و مصدقا ما بین یدی من التوراه ....». نساء، 47: «یا ایها الذین اوتوا الکتاب بما نزلنا مصدقا لما معکم». مائده، 46: «فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراه ...». صف، 6: «انی رسول الله الیکم مصداقا لما بین یدی من التوراه». بقره، 89: «و لما جاءهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم». بقره، 101: «و لما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم».
[26] «و قفینا علی اثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التوراه و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراه و هدی و موضوعه للمتقین»؛ مائده، 46.
[27] «یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه...»؛ بقره، 208.
[28] «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها...»، انفال، 61.
[29] «عسی الله ان یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم موده و الله قدیر و الله غفور رحیم»؛ ممتحنه، 7.
[30] تفسیر نمونه، ج 22، ص 31 ـ 32.
[31] ر. ک: محمد مجتهد شبستری، «هم زیستی مذهبی»، مکتب اسلام، سال 7، ش 3، ص 37.
[32] «و قال الیهود و النصاری نحن ابناء الله و احباوه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل انتم بشر ممن خلق یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و لله ملک السماوات و الارض و ما بینهما و الیه المصیر»؛ مائده، 81.
[33] «و قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هودا او نصاری تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله آجره عند ربه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ بقره، 111 ـ 112.
[34] «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان»؛ مائده، 2.
[35] ر. ک: عباس عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج 3، ص 441 ـ 461.
آیات مرتبط
سوره البقرة (83) : وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ
سوره الممتحنة (8) : لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ
T