شیعه نیوز:
پرسش
چرا نام مبارک حضرت موسی ( علیه السلام ) بیش از نام دیگر پیامبران در قرآن آمده است؟
پاسخ اجمالی
در مورد تکرار داستان موسی ( علیه السلام ) در قرآن کریم باید متذکر شویم؛ اولاً: دقیقا تکرار نیست تا جنبه لغویت داشته باشد، بلکه در هر سوره ای به تناسب آنچه در آن سوره مطرح شده به عنوان شاهد و نمونه به نکته ویژه ای از داستان موسی اشاره شده است؛ ثانیا: دلیل مطرح شدن نام حضرت موسی در قرآن بیش از انبیای دیگر شاید به جهت ویژگی های قوم بنی اسرائیل بوده است مانند: دشمنی، لجبازی، مادی گرایی و حس گرایی قوم بنی اسرائیل که البته این خصیصه در کفار زمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و جوامع امروزی نیز بوده و هست و قرآن قصههای آنها را تکرار کرده است، تا مردم عبرت گیرند و دچار این نوع بدبختی نشوند. به بیان دیگر شاید بتوان گفت: علت توجه مکرر قرآن به زندگى حضرت موسى ( علیه السلام ) و قوم بنى اسرائیل به دلیل سرنوشت پر فراز و نشیب این قوم و شباهت بیش از حدِ مقاطعِ زندگى آنها با حیات مسلمانان است.
پاسخ تفصیلی
سرگذشت حضرت موسی ( علیه السلام )، بیش از پیامبران دیگر در قرآن تکرا ر شده و در بیش از سی سوره بیش از صد بار به ماجرای موسی و فرعون و بنی اسرائیل اشاره شده است. اگر آیات هر سوره را جداگانه بررسی کنیم، خواهیم دید که این تکرار جنبه لغویت ندارد، بلکه در هر سوره ای به تناسب آنچه در آن سوره مطرح شده به عنوان شاهد و نمونه به داستان موسی اشاره می شود، به علاوه چون کشور مصر وسیع تر و مردم آن دارای تمدن پیشرفته بودند و دستگاه فراعنه هم مقاوم بودند، لذا قیام موسی از اهمیت بیشتری برخوردار بود و نکات عبرت انگیز بیشتری را در بر دارد. [1]
به عبارت دیگر می توان گفت: قرآن برای آسان شدن فهم معارف سنگین، از مثل و قصه استفاده کرده است و قصههای حقیقی را به صورت گزینشی و با بهترین شیوهها، با هدف اصلی درس و عبرت آموزی بیان کرده است؛ و هر قصهای را که درس و عبرت بیشتری دارد، تکرار کرده است؛ از این رو قصههای حضرت موسی ( علیه السلام ) بیشتر تکرار شده است.
در این جا به چند مورد عبرت آموز آن اشاره می شود:
آن دو، در دو طرف نقیض همدیگر بودند؛ یکی حق محض، و دیگری باطل محض بود؛ موسی ( علیه السلام ) دارای مقام "کلیم اللهی" بود امّا فرعون در نهایت کفر بود و "انا ربکم الاعلی" سر میداد؛ در حالی که کفار عصر سایر پیامبران، در گردن کشی، مثل او نبودند ، ولی پیروزی نهایی از آن موسی ( علیه السلام ) شد که تکرار آن درس صبر برای مؤمنان، و عبرت برای کافران است. [2]
از جمله ویژگی بنی اسرائیل دشمنی، لجبازی، مادی گرایی و حس گرایی بوده که این خصیصه در کفار زمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و جوامع امروزی نیز بوده و هست و قرآن قصههای آنها را تکرار کرده است، تا مردم عبرت گیرند و دچار این نوع بدبختی نشوند شاید بتوان گفت: علت توجه مکرر قرآن به زندگى حضرت موسى ( علیه السلام ) و قوم بنى اسرائیل به دلیل سرنوشت پر فراز و نشیب این قوم و شباهت بیش از حدِ مقاطعِ زندگى آنها با حیات مسلمانان است.
به عنوان نمونه: داستان جنگ بدر در اسلام شباهت زیادى به سرنوشت همراهان طالوت ( علیه السلام ) دارد. بنابر شواهد تاریخى، تعداد مجاهدان هر دو سپاه - سپاه طالوت و سپاه پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) 313 نفر بوده و هر دو مقابل تعداد زیادى از مشرکان به مبارزه پرداختند و در نهایت پیروز شدند. [1] قرآن به داستان طالوت و همراهانش اشاره مىکند و پایمردى و صبر آن گروه اندک را در مقابل گروه زیادى از کافران مىستاید تا الگو و نمونهاى براى مسلمانان باشد.
در روایات فراوانى، امامان معصوم ( علیه السلام ) به همین شباهت اشاره کردهاند. در یکى از آنها، خطاب به امت آمده است: شما نیز چونان بنى اسرائیل هستید و کارهاى آنها را انجام خواهید داد. [3]
داستان ساختن گوساله طلایی، توسط سامری منافق، و پرستش آن از سوی بنی اسرائیل، و بی اعتنایی آنان به منع هارون ( علیه السلام ) (وصی حضرت موسی) در چهار سوره تکرار شده است تا شاید مسلمانان بیدار شوند و گرفتار فتنه منافقان نشوند . [4] نتیجه این که بیشتر درس ها و عبرت ها را، در سرگذشت قوم حضرت موسی ( علیه السلام ) می توان یافت؛ زیرا بنی اسرائیل سرپیچی های فراوانی داشتند و بیشترین عبرت و درس آموزی در سرنوشت این قوم است. خداوند در جای جای قرآن کریم به ماجرای این قوم پرداخته است. بنابراین، دقت در هر بخش از قصههای قرآن نشان میدهد که هر موردی دارای حکمت و فلسفه خاصی است.
[1] مکارم شیرازی، ناصر، قصه های قرآن، ص221، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1385.
[2] مرکز الثقامة و المعارف الاسلامی، علوم القرآن عند المفسرین، ج 3، ص 399، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375.
[3] استفاده از پاسخ 897 سایت.
[4] محمدی اشتهاردی، محمّد، قصههای قرآن، به قلم روان، ص 268 و 269، تهران، نبوی، چاپ اول، 1378.
T