سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

نظر مشهور علما و مجتهدین در باره شاهان صفویه چیست؟

باید بدانیم که علما و مجتهدین، یک اصل کلی را قبول دارند که باید در ترویج و تبلیغ دین تلاش نمود و در تحکیم مبانی آن از هیچ کوششی دریغ نداشت، اما ممکن است در شیوه­های دست­یابی به چنین هدف مشترکی، اختلاف­نظرهایی وجود داشته باشد و سخن امام خمینی ( رحمة الله علیه ) نیز، مربوط به مزخرف بودن اداره کشور...
کد خبر: ۱۹۶۴۲۰
۰۷:۱۸ - ۲۳ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
1. نظر مشهور در میان علما و مجتهدین راجع به شاهان صفویه چیست؟ شنیدم که بنیان گذار انقلاب اسلامی امام خمینی ( رحمة الله علیه ) گفته است که شاهان همگی انسان های مزخرفی بودند، آیا نظر مشهور علما هم در این راستا است؟
2. آیا شاهان صفویه تبعیت از دوازده امام ( علیه السلام ) را به عنوان وسیله برای تقویت سلطنت خود استفاده می¬کردند؟ چنان که این مطلب در مورد بهره ¬برداری سلاطین عثمانی از سنی¬گرایی صادق است. یا این که در میان ایشان علی رغم سلطنت، افراد صادق در این راه و متدین وجود داشته است؟
پاسخ اجمالی

باید بدانیم که علما و مجتهدین، یک اصل کلی را قبول دارند که باید در ترویج و تبلیغ دین تلاش نمود و در تحکیم مبانی آن از هیچ کوششی دریغ نداشت، اما ممکن است در شیوه­های دست­یابی به چنین هدف مشترکی، اختلاف­نظرهایی وجود داشته باشد و سخن امام خمینی ( رحمة الله علیه ) نیز، مربوط به مزخرف بودن اداره کشور با استفاده از سیستم سلطنتی است و نه مزخرف بودن اشخاص و سلاطین و این امر نیز بدیهی است که در هیچ سلسله پادشاهی؛ چه مسلمان و چه غیر مسلمان، چه شیعه و چه سنی؛ نمی­توان تمام فرمانروایان آن سلسله را دقیقا مانند هم دانست، بلکه مطمئنا، اختلافات زیادی در زندگی فردی و اجتماعی و نیز میزان التزام آنان به دین و مکتبشان را می­توان مشاهده نمود.
پاسخ تفصیلی

  1. وظیفه دانشمندان دینی، آن است که معیارها را مشخص نمایند و بر این اساس، معمولا به مصادیق نمی­پردازند، مگر این که تعیین مصداق، برای آگاهی جامعه اسلامی، ضرورت داشته ­باشد.

امام خمینی ( رحمة الله علیه )، طی مبارزات انقلابی خود، با افرادی مواجه بودند که هر چند، نسبت به اقدامات محمد رضا شاه، انتقاداتی داشتند، اما برچیده­شدن اصل نظام سلطنتی را نمی­پسندیدند و به نوعی، پادشاه را سایه و نماینده خداوند در زمین می­انگاشتند. ایشان با رد چنین برداشتی، نظام سلطنتی را به دلیل آن که مردم در تعیین سلطان و خط مشی او هیچ دخالتی ندارند، نظام مزخرفی خواندند، به این تعبیر که "لکن سلطنت از اول، چیز مزخرفی بوده. یک آدم، سلطان بر یک مردم بدون این که مردم اختیاری داشته ­باشند".[1] و یا این که "سلطنت یک موهبتی است الاهی، حرف مفتی است ... حرف مزخرفی است".[2] و یا "... شاه مملکت است، خوب از خودمان است، ظل الله است! از این مزخرفات".[3]

با توجه به بیانات فوق و دیگر بیانات امام خمینی ( رحمة الله علیه )، به این ارزیابی کلی می­رسیم که ایشان؛ صرف نظر از این که چه شخصی، سلطان و شاه باشد با اصل اداره حکومت، توسط سیستم سلطنتی موافق نبوده و چنین سیستمی را مزخرف می­پنداشتند، اما هیچ تعبیری از ایشان یافت نشده که تصریح به مزخرف بودن سلسله صفویه داشته­باشد و به عنوان نمونه، با جست و جو در بیانات ایشان، هیچ موضع­گیری منفی نسبت به شاه اسماعیل؛ بنیان گذار این سلسله نمی­یابیم.

از سوی دیگر، برخی تفکرات افراطی وجود داشته که هرگونه ارتباط با سلاطین را حتی به منظور ارشاد و تبلیغ آنان، نمی­پذیرفته و دانشمندان بزرگی؛ همچون خواجه نصیر و علامه مجلسی را به دلیل چنین ارتباطاتی، متهم می­نمود که آنان آخوند درباری هستند! امام، با این دیدگاه افراطی نیز مخالفت نموده و در مقام دفاع از چنین دانشمندانی، این گونه بیان می­فرمایند: "مرحوم مجلسى که در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند کرد؛ نه خودش را صفویه کرد. آنها را کشاند توى مدرسه و توى علم و توى دانش و اینها- تا آن اندازه‏اى که البته توانستند ... . الآن هم ما اگر بتوانیم [همین وظیفه را داریم‏] ما آن وقت هم اگر مى‏توانستیم، که آن طورى که آنها مى‏خواهند خدمت بکنند، ما هم وارد مى‏شدیم. براى این که مقصد این است که انسان درست کنیم".[4]

از این بیانات نیز چنین برداشت می­شود که هر چند ایشان با اصل نظام سلطنتی مخالف بودند، اما همکاری با پادشاهان را در برخی موارد، مجاز دانسته و نیز در مورد برخی سلاطین؛ از جمله دودمان صفویه دیدگاه بهتری نسبت به سلسله­های قاجار و پهلوی داشتند؛ چون مفهوم تعبیرشان این است که صفویه، بر اثر هم­نشینی زیاد با دانشمندان دینی، تأثیر زیادی از آنان پذیرفته­اند و بدیهی است که این موضوع، نکته مثبتی برای فرمانروایان به شمار می­آید.

  1. در پاسخ به این بخش از پرسشتان، باید نکته­هایی را در نظر داشته باشید:

گاهی این گونه مطرح می­شود که مردم ایران و عراق، از اهل سنت بوده و حکومت شیعی صفوی، آنان را به اجبار، شیعه نمود! و در مقابل، این تحلیل را نیز می­شنویم که سلاطین صفوی، با توجه به تمایل شدید ایرانیان به شیعه و مکتب اهل بیت ( علیه السلام )، از این عامل استفاده نموده و سلطنت خود را تقویت نموده­اند. با توجه به این دو تحلیل متعارض که هر دو برای لطمه­زدن به وجهه شیعیان و ایرانیان در جهان اسلام ارائه می­شود؛ شما به این پرسش ما پاسخ دهید که در نهایت، آیا تشیع ایرانیان به دلیل اجبار صفویان بوده و یا تشیع صفویان به دلیل منطبق نمودن خود با مذهب رایج ایرانیان، یعنی تشیع بود؟

متأسفانه، برخی از دانشمندانی که توانایی رویارویی منطقی با مکتب تشیع را ندارند و از طرفی، با گسترش ارتباطات، دیگر همانند گذشته، امکان سانسور حقایق برایشان مقدور نیست، تلاش می­نمایند که با برانگیختن احساسات ناسیونالیستی و ملی­گرایانه از گسترش این مکتب، جلوگیری نمایند.

آنان به مردم عراق می­گویند که شیعه، مکتبی ساخته و پرداخته ایرانیان عجم است و به زور بر شما تحمیل شده است! به ترک ها می­گویند که شما وارث سلطنت عثمانی، دشمن ایرانیان شیعه، هستید که زمانی نماینده جهان اسلام به شمار می­آمد و سزاوار نیست که تحت تأثیر مکتب علویان قرار گیرید! و در نهایت به خود ایرانیان هم می­گویند که شما سابقا شیعه نبودید و تنها بعد از دوران سلاطین صفویه، به این مکتب گرویدید و ... اگر باانصاف، این تحلیل­ها را بررسی نماییم، هیچ کدام آنها را مطابق با واقعیت نمی­یابیم، بلکه درمی­یابیم که تشیع و اسلام با هم و در یک راستا، رشد و تکامل یافته­اند.

اما این که آیا سلاطین صفویه، قلبا به مکتب شیعه اعتقاد داشتند و یا این که به دلیل تقویت سلطنت خود، از آن استفاده می­نمودند؟ باید گفت که منافاتی بین این دو موضوع، وجود نداشته و به عنوان نمونه؛ در صدر اسلام فرماندهان اسلامی، هم از اعتقاد اسلامی برخوردار بوده و هم از باورهای اسلامی افراد تحت امر خود، جهت پیروزی بر دشمنان استفاده می­نمودند. در زمان صفویه نیز ممکن است، سلاطین این سلسله، از تمایل مردم به تشیع، استفاده­هایی نموده باشند، اما لزوما این موضوع، بدان معنا نیست که هیچ اعتقاد قلبی به این مکتب نداشته­اند!


[1] صحیفه امام، ج 4، ص 490، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران.

[2] همان، ج 6، ص 28.

[3] همان، ج 11، ص 96.

[4] همان، ج 8، ص 437.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: