سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

عدی بن حاتم که بود و چه نقشی در حوادث صدر اسلام داشت؟

عدی فرزند حاتم طایی، ابتدا پیرو مسیحیت بود، سپس در زمان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )، اسلام اختیار کرد و از آن‌حضرت شد. عدی از اصحاب وفادار امام علی( علیه السلام ) نیز بود. وی با وجود کهولت سن در هر سه جنگ(جمل، صفین و نهروان) در کنار امام علی( علیه السلام )؛ حضور داشت...
کد خبر: ۱۹۵۵۰۱
۰۸:۳۴ - ۱۳ شهريور ۱۳۹۸

شیعه نیوز: عدی فرزند حاتم طایی، ابتدا پیرو مسیحیت بود، سپس در زمان پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )، اسلام اختیار کرد و از آن‌حضرت شد. عدی از اصحاب وفادار امام علی( علیه السلام ) نیز بود. وی با وجود کهولت سن در هر سه جنگ(جمل، صفین و نهروان) در کنار امام علی( علیه السلام )؛ حضور داشت و علاوه بر آن‌که دو فرزندش در همین جنگ‌ها به شهادت رسیدند، خود او نیز یکی از چشم‌هایش را از دست داد. از او در ستایش امام علی( علیه السلام ) سخنان بسیاری وجود دارد.

پاسخ تفصیلی
عدىّ بن حاتم بن عبد الله بن سعد بن حشرج، که ‌مانند پدرش حاتم طایی به سخاوت شهره بود، یکی از صحابیان پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) به شمار می‌آمد.[1] در مورد زمان مسلمان شدن عدی اختلافاتی وجود دارد؛ برخی سال هفتم هجرت،[2] و گروهی سال نهم و یا دهم را ذکر کرده‌اند.[3]
عدی پس از پدرش رئیس قبیله خود گردید و حتی پس از اسلام آوردن نیز بر این مقام باقی ماند.[4] او برخلاف بسیاری از مسلمانان، قبل از اسلام، بت‌پرست نبود، بلکه پیرو آیین الهی مسیحیت به شمار می‌آمد.[5]
اسلام آوردن عدی بن حاتم
مسلمان شدن عدیّ بن حاتم، از چند جهت اهمیت ویژه‌ای داشت؛ اوّل به این جهت که بزرگ‌زاده‌ای که خود نیز بزرگ و رئیس قبیله بود، به اسلام گرویده است. دوم این‌که در جریان اسلام آوردن او، پیشگویی‌هایی از پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده است که گذشت زمان، درستی همه آنها را نشان داد و شاهدی اعجازآمیز بر نبوّت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) می‌گردد.
اما داستان اسلام آوردن عدی چنین است؛ خواهر عدی که به وسیله مسلمانان اسیر شده بود، به وسیله پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) آزادشده و برادرش را مجاب می‌کند که به ملاقات پیامبر برود. تاریخ، ادامه ماجرا را از زبان خود عدی چنین نقل می‌کند: «به سوى مدينه حركت كردم و خود را به آن شهر رساندم و هنگامى كه رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مسجد نشسته بود خدمت آن‌حضرت شرفياب شده و بر او سلام كردم، حضرت فرمود: كيستى؟ گفتم: عدى بن حاتم. رسول خدا كه مرا شناخت از جا برخاست مرا به سوى خانه خود بُرد و هم‌چنان كه در راه می‌رفتيم پيرزنى سر راه او آمد و او را نگه داشت. به خدا سوگند آن‌حضرت را ديدم زمانى طولانی در آن‌جا ايستاد و درباره كار آن پير زن با او صحبت كرد. من كه اين جريان را ديدم با خود گفتم: به خدا سوگند اين مرد داعيه پادشاهى ندارد. سپس پیامبر مرا به خانه بُرد و در آن‌جا زیرانداز چرمى كه ميانش ليف خرما بود براى من پهن كرده و به من فرمود: روى آن بنشين، من گفتم: تو خود روى آن بنشين، فرمود: نه، تو بنشين، که من روى آن زیرانداز نشسته و رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) روى زمين نشست. من پيش خود گفتم: به خدا اين رفتار پادشاهان نيست،... سپس فرمود: اى عدى! شايد آنچه تو را از پذيرفتن اسلام بازمی‌دارد، احتياج و فقر مسلمانان است. به خدا سوگند طولى نمی‌كشد كه آن‌قدر مال در ميان آنها بريزد كه براى گرفتن آن كسى پيدا نشود، و شايد مانع تو از پذيرفتن اسلام، زيادى دشمنان و كمى افراد مسلمانان باشد ولى به خدا سوگند طولى نمی‌كشد كه‏ تو می‌شنوى زن مسلمانی از قادسيه بر شتر خويش سوار شده و بدون هيچ‌گونه ترسى به زيارت خانه كعبه بيايد، و شايد دلیل مسلمان نشدن تو آن باشد كه می‌بينى سلطنت و قدرت (دنيا) در دست ديگران است، ولى به خدا سوگند طولى نمی‌كشد كه می‌بينى قصرهاى سفيد سرزمين بابل به دست ايشان فتح شود.
عدى بن حاتم می‌گويد: من مسلمان شدم و به خدا سوگند از آن سه چيزى كه فرمود دو مورد اول را ديده‌ام و به خدا سوّمى آنها نيز به وقوع خواهد پیوست»،[6] و ما حقیقت پیش‌گویی سوّم را نیز دیده‌ایم؛ پس از رحلت پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) در حالی‌که بسیاری سر به طغیان افراخته بودند، عدی خراج خود را پرداخت می‌کرد[7] و در جنگ‌های ردّه (بر علیه مرتدان) حضور یافته[8] و سپس در فتح عراق شرکت کرد و به دنبال آن، در کوفه ساکن شد.[9]
عدی در زمان خلافت امام علی( علیه السلام )
بعد از به دست گرفتن حکومت اسلامی توسط امام علی( علیه السلام )، عدی یکی از ملازمان خاص حضرتشان بود و با وجود کهولت سن (حدود نود سالگی) در هر سه جنگ(جمل، صفین و نهروان) در کنار امام علی( علیه السلام )؛ حضور داشت و علاوه بر شهادت دو فرزندش در جریان این نبردها، یکی از چشمان خود را نیز از دست داد.[10]
در جنگ جمل، امام علی( علیه السلام ) رو به عدى‏ كرد و فرمود: «اى عدى! آيا تو با ما خواهى بود و در اين كار كه گرفتار آن هستیم، با ما همراهى خواهى كرد؟ عدى گفت: چه من همراه شما باشم و چه نباشم، جماعت ما جايى خواهد بود كه شما دوست بداريد. اينک اسب‌های ما آماده و پيكان‌هاى نيزه‌هاى ما تيز شده و شمشيرهايمان در آتش سرخ شده است. اگر صلاح بدانيد كه پيش برويم، پيشروى خواهيم كرد و اگر صلاح بدانيد درنگ كنيم، درنگ خواهيم كرد. ما مطيع فرمان شخص تو خواهيم بود، به هر چه می‌خواهى فرمان بده تا براى اجراى آن شتاب كنيم».[11]
عدی در نبرد صفین نیز حضور فعال و مؤثّری داشت به نحوی که در تاریخ آمده؛ زمانی که كار جنگ بر معاويه سخت و دشوار شد؛ عمرو بن عاص و بسر بن أرطاة و عبيد الله بن عمر بن خطّاب و عبد الرّحمن بن خالد بن وليد را فراخوانده و به ايشان گفت: پاره‌اى از ياران على( علیه السلام ) مرا اندوهگين و دل‌نگران كرده‌اند، از جمله سعيد بن قيس در (قبيله) همدان، و مالک اشتر در ميان قوم خود، و هاشم مرقال، و عدىّ‏ بن‏ حاتم‏، و قيس بن سعد در ميان انصار... .[12]
توصیف امام علی( علیه السلام ) از زبان عدی
عدی بن حاتم در فراخوانی افراد قبیله خود برای یاری رساندن به امام علی( علیه السلام ) گفتاری پیرامون آن‌حضرت دارد که طبیعتاً در شناختن شخصیت عدی مؤثر می‌باشد؛ «ای مردم! اگر كسى جز على ما را به جنگ با اهل قبله فرا می‌خواند او را پاسخ نمی‌داديم. على در هيچ كارى وارد نشده مگر اين‌كه از طرف پروردگارش داراى حجت و برهان است. او از عثمان به خاطر شبهه‌اى كه داشت درگذشت، و با اهل جمل به خاطر اين‌كه بيعتشان را شكستند نبرد كرد. با اهل شام نيز به علت طغيان آنان جنگيد. در كار خودتان و على بنگريد... به خدا سوگند، على آگاه‌ترين مردم به كتاب و سنت رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) است. او در اسلام برادر رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم )، رهبر و پيشواى مسلمانان است. اگر زهد و عبادت را در نظر گيريم، وى زاهدترين و عابدترين مردم است. اگر رضا و خشنودى را در نظر گيريم، مهاجران و انصار در شورايى كه عمر تشكيل داد از على خشنود بودند. چه كسى برتر از اين است كه جز او شما را به سوى هدايت فرا خواند و چه نقصى بدتر از اين‌كه كسى او را به سوى گمراهى فرا خواند...».[13]
عدی پس از شهادت امام نیز به او وفادار بود. روزی معاویه با لحنی تمسخرآمیز از عدی پرسید: پسرانت چه شدند؟... علی با تو منصفانه رفتار نکرد که فرزندان خود را نگاه داشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد!
عدی گفت: «نه؛ به خدا من به انصاف رفتار نکردم که علی( علیه السلام ) کشته شد و من هنوز زنده‌ام!».[14]
سرانجام عدی در زمان مختار ثقفی در کوفه از دنیا رفت.[15] در مورد سن او در زمان مرگ، اقوال مختلفی وجود دارد،[16] اما به هر حال، او عمری طولانی داشت به نحوی که برخی عمر او را تا ۱۲۰ سال نیز ذکر کرده‌اند.[17]

[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: بجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1058 – 1059، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[2]. همان.
[3]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 505، بیروت، دار الفکر، بیروت، 1409ق.
[4]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 4، ص 220، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[5]. اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 505.
[6]. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 2، ص 580 – 581، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بی‌تا؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 286، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[7]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: داغر، اسعد، ج 2، ص 301، دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1409ق.
[8]. الاعلام، ج 4، ص 220.
[9]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 388، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[10]. الاستيعاب، ج ‏3، ص 1058 – 1059؛ ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشة، ص 313، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992م.
[11]. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، محقق، مصحح، میرشریفی، علی، ص 270،‌ قم، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[12]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق و مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ص 426، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[13]. ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم‏، الامامة و السیاسة، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 141، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق.
[14]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 119، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[15]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 6، ص 99، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[16]. الإصابة، ج‏ 4، ص 388.
[17]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق: مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 557، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: