سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

همه چیز درباره ذکر و آثار آن

اذکار الهی، همانند فانوس هایی می مانند که توسط آدمی روشن می شوند و هرچقدر تاریکی بیشتر باشد سوی روشنایی آن بیشتر دیده شده و قابل لمس است البته به این نکته نیز باید توجه کنیم که میزان روشنایی این فانوس نیز بسته بخود نسان است.
کد خبر: ۱۶۸۰۱۳
۱۵:۳۳ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۷
شیعه نیوز: اذکار الهی، همانند فانوس هایی می مانند که توسط آدمی روشن می شوند و هرچقدر تاریکی بیشتر باشد سوی روشنایی آن بیشتر دیده شده و قابل لمس است البته به این نکته نیز باید توجه کنیم که میزان روشنایی این فانوس نیز بسته بخود نسان است که هر چقدر خود طالب باشد و بخواهد می تواند به آن روشنایی بخشد البته نباید فراموش کنیم که رعایت حد اعتدال در هر چیزی بخصوص در اذکار بد نیست و توصیه می شود.

اما بطور کلی اگر بخواهیم به فلسفه ذکر و آثار آن و همچنین آثاری که برای خود ذاکر دارد بپردازیم وارد دنیایی نورانی و عظیم می شویم که غیرقابل توصیف است بخصوص برای برخی از اذکار که غیرقابل توصیف است.

در همین راستا باشگاه خبرنگاران جوان قصد دارد تا در این مطلب به ذکر، معنای آن و آثاری که برای ذاکر دارد بپردازد، پس پیشنهاد می کنیم سفری به این دنیای نورانی داشته باشید.


معنای ذکر

لسان العرب می گوید:«منظور از ذکر حمد خدا و پاک دانستن او و منزه کردن او از هر عیبی و یگانه دانستن او و سپاس بر او با تمام حمدهایش می باشد.»

بیشتر بدانید: آثار گفتن اذکار الهی از زبان رهبر معظم انقلاب

همچنین ذکر به معنای؛ به خاطر سپردن، به خاطر آوردن و بیاد آوردن نیز می آید.

کلمه ذکر و مشتقات آن در قرآن به معانی متفاوتی آمده است، از جمله: به یاد آوردن، یاد کردن، حفظ کردن، پند گرفتن، قرآن، نماز و…


انواع ذکر

گاهی اوقات ذکر فقط بر زبان جاری می گردد که به آن«ذکر زبانی» گویند که ممکن است آهسته یا بلند گفته شود، در بعضی مواقع نیز ذکر علاوه بر زبان با اخلاص در نیت همراه است که به آن«ذکر قلبی» گویند، سومین مرحله از ذکر موقعی است که ذکر در رفتار و گفتار و کردار فرد تأثیر گذار باشد و او را از گناه بازدارد که این والاترین عمل از جهت ارزش و تأثیرگذاری است و بالاترین سعادت و کلید تمام امور است.


چرا باید ذکر گفت؟(نیاز به ذکر)

ذکر و یاد خداوند پاسخگوی ندای فطرت است، چرا که فطرت انسان با عشق به خداوند سرشته شده است. آدمی به دنبال علم قدرت، حیات و کمال مطلق است، اما در مصداق گاهی دچار اشتباه می شود و دیگری را موقتاً محبوب خویش قرار می دهد، لیکن همه این تلاش ها برای یافتن حقیقت وجود خویش و شناخت منبع هستی است تا هم شکر او را بجای آورده باشد و منعم واقعی را بشناسد و هم با ذکر و یاد او خود را در جریان فیض او قرار دهد و خویشتن را از نقایص برهاند.



انسان می داند که بدون ذکر و یاد خداوند حیات معنوی ندارد، همچنانکه ماهی بودن آب و انسان بدون اکسیژن حیات جسمانی ندارد. انسان بدون حیات معنوی و ذکر، همچون مرده متحرک است، لذا حیات خویش را در ارتباط با خداوند جستجو می کند.


توفیق ذکر

اگر خداوند قدرت و توانایی و توفیق ذکر به بنده ای ندهد، بنده قدرت بر ذکر گفتن ندارد، پس توفیق ذکر هم شکر می خواهد و هرچه شکر نعمتهای خداوند بیشتر و بیشتر انجام گیرد

فیض خداوند نیز بیشتر شامل آدمی می گردد.

مولوی می گوید:

نـی تــرا در کــار مــن آورده ام نی که من مشغول ذکرت کرده ام

درد عشق تو کمند لطف ماست زیـر هـر یـارب تـو لبیک هاست

حضرت علی در دعا ی کمیل می فرماید:«واجعل لسانی بذکرک لهجاً؛ و اسئلک بجودک… ان تلهمنی ذکرک»

خداوند می فرماید:«الذین یذکرون الله قیاما و قعوداً و علی جنوبهم؛ کسانی که در حال ایستاده و نشسته و خوابیده بر پهلو به ذکر خدا مشغول اند» (سوره آل عمران، آیه 191)

مومن تا زمانی که در یاد خداست، مثل آن است که در نماز است. اکثر عبادتهای انسان حد و مرزی دارد. زمان خاصی دارد و یا مکان خاصی، تنها عبادتی که هیچ قیدی ندارد، ذکر است.



دائم الذکر بودن و طهارت ظاهر و باطنی و طمأنینه و انبساط خاطر و…همه از تداوم ذکر حاصل می شود. همین که انسان توفیق ذکر گفتن پیدا کند، و همیشه ذاکر باشد. بقیه امور به مرور سامان خواهد یافت. آدمی نباید بنشیند و بگوید تا تمام مقدمات فراهم نشود، من ذکر نمی گویم، هم باید ذکر گفت و هم شرایط اثرگذاری ذکر را فراهم کرد.

خداو ند می فرماید:«یا ایها الذین آمنوا اذکرواالله ذکراً کثیراً؛خداوند را زیاد یاد کنید». مراد از ذکر کثیر ـ که هم ذکرهای زبانی را شامل می شود و هم ذکرهای قلبی را ـ این است که انسان در همه حال به یاد خدا باشد و او را یاد کند.


موانع ذکر

1. فراموشی

خداوند انسانی را که فراموش کرده به وظیفه خود عمل کند، مؤاخذه نمی کند و بر او گناهی نیست، لیکن بنده چقدر باید قدرشناس باشد که خداوند و یاد او را در زندگی فراموش کند.

2. غفلت

خداوند نسبت به بعضی از بندگانش می فرماید:«و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هویه؛ از آن کس که دل او را از یادمان غافل کردیم و از هوای خویش پیروی کرده، فرمان نبر»(سوره کهف، آیه28)


که در این صورت خداوند مهر غفلت بر قلب انسان می زند و از یاد خدا دور می ماند و گاهی اوقات خود انسانها با غفلت ازآخرت«و هم عن الاخره غافلون» و یا از آیات و نشانه های خداوند غافل هستند:«ان کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون»(سوره یونس، آیه 92) که این هم فراموشی از یاد خدا را سبب می شود.

3. تسلط شیطان

خداوند می فرماید: «استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله…؛ شیطان بر آنها تسلط یافت. پس یاد خدا را از یادشان برد.» (سوره مجادله، ایه 19)

4. دنیا طلبی

خرید و فروش و تجارت و مشغول شدن به دنیا، ممکن است بعضی از انسانها را از یادخدا غافل کند. لیکن مردان خدا و مؤمنان واقعی از دلمشغولی دنیا بدورند:«رجال لا تلهیهم تجاره و لابیع عن ذکرالله».(سوره نور،آیه 37) دل حریم الهی است که باید از غیر آن تهی شود، نه آنکه همه در آن جای داشته باشند مگر صاحب اصلی.


اقسام و درجات ذکر

از آن جا که ذکر از جمله عبادت های خداوند است؛ مانند دیگر عبادت ها به اقسام متعددی تقسیم می شود؛ نظیر ذکر عام و ذکر خاص؛ ذکر عام اختصاص به موجود معینی ندارد، بلکه در هر چیزی یافت می شود؛ یعنی تمام اشیا با یاد خدا به سر می برند. ذکر خاص، ویژۀ نوع معین از مخلوق ها است؛ مانند ذکر خاص فرشته یا خاص انسان.



ذکر گاهی قلبی و گاهی زبانی است، البته این چنین تقسیمی مختص انسان نیست؛ زیرا موجودهای دارای شعور دیگر هم گاهی به یاد خدا هستند که همان ذکر قلب آنها است و گاهی به زبان مخصوص خود به نام و یاد خدا به ذکرند که همان ذکر زبانی آنها است.

امام محمد غزالی در کیمیای سعادت می گوید:
ذکر را چهار درجه است:

اول. آن که به زبان باشد و دل از آن غافل باشد؛ اثر این نوع از ذکر ضعیف است، لکن از اثر خالی نیست؛ چراکه زبانی که به خدمت مشغول است، از زبانی که به بیهوده مشغول باشد یا معطل باشد برتری دارد.

دوم. آن که در دل بود لکن متمکن نبود و قرار نگرفته باشد.

سوم. ان که ذکر در دل قرار گرفته باشد به گونه ای که به زحمت وی را بکار دیگری باید برد.

چهارم. آن که مستولی بر دل مذکور بود و آن حق تعالی است، نه ذکر.

امام خمینی (ره) درباره ذکر زبانی معتقد است:

"گرچه ذکر حق از صفات قلبیه است و اگر قلب متذکر شد تمام فوایدی که برای ذکر است بر آن مترتب می شود، ولی بهتر آن است که ذکر قلبی متعقب به ذکر لسانی نیز گردد. اکمل و افضل تمام مراتب ذکر آن است که ذکر در نشئات مراتب انسانیه ساری باشد و حکمش به ظاهر و باطن و سر و علن جاری شود ... ذکر لسانی نیز محبوب و مطلوب است و انسان را بالاخره به حقیقت می رساند؛ از این رو است که در اخبار و آثار از ذکر لسانی مدح عظیم شده است.


آثار ذکر

ذکر خدا ارتباط معنوى عبد سالک با رب مالک است و این ارتباط، آثار و ثمرات اعجاب‏آور و با شکوهى دارد که هریک از آنها در سازندگى روحى و اخلاقى انسان تأثیر بسزایى دارد.
برخی از مهم ترین این آثار و ثمرات از این قرار است:

یاد خدا نسبت به بنده

اولین اثر یاد خدا این است که خداى متعال نیز انسان را یاد میکند: "فاذکرونى اذکرکم..."؛[7] مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. از این که در این آیه شریفه یاد خداوند متعال، منوط به یادکردن بنده شمرده شده است، یک نکته دقیق فهمیده میشود و آن عبارت است از تصور دو نوع ذکر از طرف خدا؛

الف. ذکر عام

ب. ذکر خاص

ذکر عام عبارت از هدایت عام الاهى است که شامل تمام موجودات مى شود و اختصاص به گروه خاصى ندارد و شاهد آن، آثار ذکر عام الاهى در پهنه گیتى است و آن اعطاى مواهب و عطایاى گوناگون خداوند به تمام ممکنات است و این یاد همگانى که فیض مستمر الاهى است، هرگز قطع نمیشود. اما ذکر خاص به بندگان ِخاص و ذاکر تعلق دارد و یک نوع توجه و لطف از جانب خداوند متعال است.



روشنى دل

خداوند؛ ذکر خویش را موجب نورانى شدن و بیدارى دل‏ها مى ‏داند. امام على (ع) توصیه اش به امام حسن مجتبى (ع) در نامه‏اى که به فرزندش نوشته؛ این است که بیش از هرچیز به آبادانى دل خویش بپرداز: "فانى اوصیک بتقوى الله - اى بنى- و لزوم امره و عمارة قلبک بذکره..."؛ پسرم! تو را به تقوا و التزام به فرمان خدا، آباد کردن قلب و روح با ذکر او و چنگ زدن به ریسمان الاهى توصیه می ‏کنم... .

یکى از مؤثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیاى دوباره آن، پناه بردن به ذکر خداست؛ ذکر حق نور است و مداومت در آن، قلب را از تاریکى و ناامیدى و قساوت نجات میدهد، و گرمى و نشاط تازه در آن میدمد. این ثمره ذکر را حضرت على (ع) این گونه بیان میکند: "ان الله تعالى جعل الذکر جلاءً للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة...؛ خداوند متعال یاد خویش را جلاى قلب ها قرار داده که در اثر آن گوش، پس از سنگینى میشنود و چشم پس از کم‏سویى میبیند و بدین وسیله پس از لجاجت و دشمنى منقاد و رام میگردد.



آرامش قلب

سومین اثرى که براى یاد خدا بیان میشود آرامش دل آدمى است. به تعبیر قرآن طمأنینه و سکون قلب از جمله آثار مستقیم یاد خداست: "الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئن القلوب"؛[10] کسانى که ایمان آورده‏اند و دلهایشان به یاد خداست، بدانید تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد.

یاد خدا داروى معنوى اضطراب و افسردگى است که از نظر روان شناسى علل آن: ترس، آینده مبهم، نگرانى از شکست خوردن، ترس از بیماری ها و نگرانى از عوامل طبیعى است. گذشته از مسئله بیمارى اضطراب، آرامش طلبى در فطرت انسان ریشه دارد و در سرشت انسان‏ها حس آرامش طلبی نهفته است و بسیارى از فعالیت‏هاى آدمى در حقیقت پاسخ به نداى الاهى فطرت است.

وقتى به زندگى خود و بسیارى از افراد نظر میکنیم، میبینیم هدف بسیارى از کارهاى ما دست‏یابى به گوهر گرانبهاى آرامش است؛ یعنى انسان ها در طول زندگى خود تلاش میکنند تا به آرامش خاطر و طمأنینه برسند. در این نقطه بین انسان‏ها اشتراک نظر وجود دارد، ولى اختلاف نظر در تعیین و تشخیص چیزهایى است که به زندگى آرامش مى ‏بخشد.



بسیارند کسانى که این گوهر نفیس را در گرو ثروت اندوزى و رفاه مادى میدانند، گروهى نیز آرامش را در کسب مقام و شهرت میبینند و...، اما قرآن کریم آرامش و طمأنینه را تنها در یاد خدا میداند: "...الا بذکر الله تطمئن القلوب"؛ بدانید تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد. و درباره نماز میفرماید: "...اقم الصلاة لذکرى"؛نماز را با یاد من اقامه کن.

خشیت و ترس از خدا

از جمله آثار یاد خدا براى مؤمنان، خداترسى و خشیت است. قرآن در این باره میفرماید: "انما المومنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم...؛ تنها مؤمنان هستند که هرگاه یاد خدا به میان آید، دلهایشان ترسان شود.

بخشش گناهان

از آثار و ثمرات اخروى یاد خداوند، مغفرت الاهى است که شامل حال یادکنندگان خدا میگردد و اضافه بر آن، خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است. قرآن مجید در این باره میفرماید: "... و الذاکرین الله کثیراً و الذّاکرات اعدّ الله لهم مغفرة و اجراً عظیماً؛ مردان و زنانى که بسیار یاد خدا کنند، خداى متعال براى آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده نموده است.

خداوند کارها و راه‏هاى متعددى را براى آمرزش بندگان قرار داده است و هرکس با وسیله اى میتواند براى خود آمرزش طلب کند، از آن جمله است ذکر بسیار خداى متعال.

حکمت و علم

یکى دیگر از ثمرات ذکر، پختگى عقل و کمال و حکمت است. ذکر باعث فروزان شدن قوه ادراک انسان و جوشش فکر و اندیشه میشود. جان فرد شایستگى این را پیدا میکند که منعکس کننده حقایق غیبى در خود گردد و خداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند. این حقیقت را امام علی (ع) چنین بیان نموده: "...و ما برح لله - عزت آلاؤه- فى البرهة بعد البرهة و فى ازمان الفترات عبادٌ ناجاهم فى فکرهم و کلّمهم فى ذات عقولهم فاستصبحوا بنور یقظة فى الابصار و الاسماع و الافئدة...؛ و همواره براى خداى تعالى -که نعمت هایش بزرگ است - در هر برهه‏اى بعد از برهه دیگر و در دوران‏هاى نبودن پیامبران و سستى دین، بندگانى بوده‏اند که خداوند در اندیشه‏هایشان با آنان راز گفته و در عقل‏هایشان با آنان سخن مى گفته است. اینان چراغ هدایت را به روشنایى بیدارى در دیده ها و گوش‏ها و دل‏ها افروختند.


ذکر و منزلت معنوی ذاکران

از آن جا که ذکر به دو معنای یاد (به یاد آوردن) و ورد یعنی تکرار اسماء الله - چه به صورت لسانی یا ذهنی- هر دو بکار رفته است، بنابراین در بحث از مراتب ذکر و ارتباط آن با منزلت معنوی ذاکران هم باید در این دو مقام بحث کرد.

 در مورد ذکر به معنای یاد باید گفت: هر انسانی و هر فرد سالکی در جریان ذکر خود، در واقع مشغولِ به یاد آوردن مسیری است که از خدا شروع شده و به "اسفل السافلین" رسیده است؛ یعنی سالک این مسیر را در جهت بازگشت به سوی خدا، به یاد می آورد و این به یاد آوردن موج حالات معنوی و عرفانی را هم به همراه دارد که گاهی از آن به عناوینی همچون یاد یار و دیار ، و یاد روزگار وصال هم تعبیر شده است؛ چرا که روح انسان مرغ عرش آشیانی است که در این دار دنیا دچار هجران و غربت شده است و به تدریج جایگاه اصلی خود را به یاد می آورد و به سوی آن حرکت می کند و این مسیر بازگشت همان مسیر ذکر و به یاد آوردن خدا است.

آدمی چیزی را به یاد می آورد که قبلاً آن را دیده و فراموش کرده باشد، همچنان که در قرآن کریم به این مضمون اشاره شده است، کسانی که خدا را فراموش کرده اند خود را هم فراموش می کنند:



"وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ"؛[15] و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به "خود فراموشى" گرفتار کرد. بنابراین نماز و قرآن و پیامبر و امور دیگری که همگی در دایره ذکر آمده اند و به معنای ذکر بکار رفته اند همگی حکایت از این به یاد آوردن ها دارند و از همین روی هم به آنها ذکر اطلاق شده است.

از این دیدگاه بدیهی است که هرکسی در درجۀ خاصی از این به یادآورن قرار دارد، و بسا کسانی که هیچ اثری از آن حقیقت الاهی خود و رابطه فطری خود با خدا وند را به یاد نمی آورند و تنها به ذکر لسانی بسنده می کنند.

برخی دیگر از این هویت الاهی خود آگاه شده و طالب بازگشت به سوی خدا شده اند و در مسیر ذکر حرکت می کنند، تا آن جا که ذاکر و مذکور با هم یکی شوند. بنابراین از این دیدگاه هر فردی در مقام خاصی از ذکر واقع شده که مختص خود او است.

اما در مورد ذکر به معنای ورد و تکرار اسماءالله باید گفت: این مسئله در اسلام با دو دیدگاه و از دو بُعد متفاوت مورد توجه بوده است:



بُعد شریعت

 بعد عرفان و طریقت

در بُعد شریعت می توان به احادیث فراوانی اشاره کرد که در آنها توصیه به اذکار و اوراد مقدسی شده است که انجام دادن آنها باعث پیشرفت معنوی و تقرب الی الله بوده و نتایج مطلوب شارع را در پی خواهد داشت. از این جهت همۀ اذکار و اوراد دارای مطلوبیت بوده و هرکسی در هر مقام و منزلت معنوی می تواند این اذکار را انجام دهد؛ مثلاً ذکر صلوات که بیشترین سفارش در مورد آن شده، یا استغفار و لاحول و لا قوه الا بالله و ... که در کتاب های دعا و روایت مشهور است، این اذکار به طور معمول تابع شرایط خاص و ویژه ای که اهل عرفان و ریاضت به آن پرداخته اند نبوده و اختصاص به فرد یا گروه یا مقامات معنوی خاصی هم ندارند و همه این اذکار در واقع جنبۀ آماده سازی قلب را دارند تا معراج معنوی و سفر باطنی بازگشت به سوی خدا در فردِ ذاکر، آغاز شود.



اما در بُعد عرفانی معمولاً در برخی دستور العمل های عرفانی دیده می شود که سالک به انجام دادن ذکری خاص در تعدادی خاص و در ایامی خاص و (در یک اربعین) توصیه می شود که آثار روحی و روانی خاصی را هم در پی خواهد داشت. نکتۀ قابل توجه در این مسئله این است که این گونه دستو ر العمل های عرفانی نیاز به استاد و اذن داشته و نمی توان آن را برای همگان توصیه کرد. البته، در این مقام، هر ذکری و هر وردی مناسبت با مقام معنوی و جایگاه سالک و موانع خاص او خواهد داشت و از همین روی استاد کامل بنا بر علم خود مرید و سالک را به برنامۀ خاصی از اوراد و اذکار ترغیب می کند و در واقع به عنوان یک ابزار معنوی از تأثیرات این اذکار استفاده می کند.

از این دیدگاه طریقۀ اوراد و اذکار به عنوان یک عامل کمکی مورد استفاده قرار می گیرد، تا مراتبی از معراج معنوی و یا ورود به مقامات غیبی و معنوی برای سالک حاصل شود که در واقع نایل شدن به مرتبه خاصی از ذکر به معنای به یاد آوردن عوالم معنوی محسوب می شود.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: