سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

یادداشت علامه طباطبایی برای کنگره مبارزه با مشروبات الکی

در سال ۱۳۳۹ شمسى، کنفرانسى براى مبارزه با مشروبات الکلى در استکهلم سوئد تشکیل شد که از سراسر جهان، نمایندگان مذاهب و ملل، در آن شرکت کردند. پیش از تشکیل جلسات آن کنفرانس، «آرشه تونک» دبیر کل سازمان بین المللى مبارزه با الکل، ضمن مسافرت به ایران در حوزه علمیه قم با مرحوم آیت الله العظمی بروجردى، یگانه مرجع تقلید وقت شیعیان ملاقات و گفت وگو کرد و نظریه ایشان را در این مورد به دست آورد.
کد خبر: ۱۵۵۱۹۵
۱۴:۲۷ - ۰۷ دی ۱۳۹۶
در سال ۱۳۳۹ شمسى، کنفرانسى براى مبارزه با مشروبات الکلى در استکهلم سوئد تشکیل شد که از سراسر جهان، نمایندگان مذاهب و ملل، در آن شرکت کردند. پیش از تشکیل جلسات آن کنفرانس، «آرشه تونک» دبیر کل سازمان بین  المللى مبارزه با الکل، ضمن مسافرت به ایران در حوزه علمیه قم با مرحوم آیت الله العظمی بروجردى، یگانه مرجع تقلید وقت شیعیان ملاقات و گفت  وگو کرد و نظریه ایشان را در این مورد به دست آورد.

آیت الله بروجردی از علامه طباطبایی درخواست کردند که یادداشتی در این زمینه بنویسند و پس از تأیید به کنگره ارسال شود. در همان وقت، بحث زیر که به وسیله علامه طباطبائى نوشته شده بود، توسط دکتر چهرازى ترجمه و به کنگره ارسال شد که در یکى از جلسات، براى حضار قرائت شد و مورد توجه عموم قرار گرفت.

در آن کنگره رسماً اعلام شد: تنها دینى که در جهان به  طور صریح مشروبات الکلى را تحریم نموده و با آن به شدت مبارزه کرده، دین اسلام است و روى همین اصل، عوارض این سمّ کشنده در میان پیروان اسلام به چشم نمى  خورد.

مقاله علامه که همان وقت در روزنامه «وظیفه» چاپ تهران شماره ۱۵۷ منتشر شد، از نظر می گذرد:

۱٫ اسلام برخلاف سایر ادیان که تعلیمات آنها بر اساس انزوا و کناره   گیرى از اجتماع بنا شده، مانند نصرانیت و برهمنى و بودائیت و یا تنها به تربیت طایفه و نژاد خاص چشم همت دوخته باشد مانند یهودیت، سازمان تعلیم و تربیت خود را یک سازمان اجتماعى جهانى قرار داده است که سعادت انسانیت را در زمینه مدنیت، که هرگز انسان از وى مستغنى نیست، با ایجاد اتحاد و اتفاق کامل میان افراد، تأمین کند و تشکیل مجتمعى را در نظر گرفته که جزء تشکیل دهنده آن یک انسان خالص متمیز بوده باشد و با سیر تکاملى خود سعادت انسانیّت را صد در صد به دست آورد.

و روى این اصل از براى تشکل جامعه مورد نظر خود انسان فطرى (انسان طبیعى) را در نظر گرفته است؛ یعنى انسانى را که دستگاه آفرینش به وجود آورده و با موهبت عقل سلیم مجهز کرده و با این وسیله از سایر انواع حیوانى تمیز داده و آلایش و پیرایش اوهام و خرافات و سایر افکار پوچ تقلیدى و موروثى را نداشته باشد، و این مطلب از اول تا آخر کتاب  الله (قرآن شریف) در نهایت وضوح پیداست.

اسلام تشخیص مى  دهد انسانى را که دستگاه آفرینش به وجود آورده و با عقل سلیم مجهز نموده است، با سلامت شعور و ادراک (و فطرت خدادادى خود) درک مى  کند که در عین حال او و هر آفریده دیگرى در شاهراه حیات جویاى سعادت و خواهان خوشبختى خود مى  باشد؛ و در پیدایش وجود خود و بقاى خود و تأمین سعادت و رفع حوایج خود به هیچ وجه استقلال نداشته و از هر جهت محتاج به کنار از خود مى  باشد.

و همچنین هر موجود دیگرى از اجزاى جهان آفرینش، خود خود را به وجود نیاورده و در اداره وجود و بقاى خود استقلال ندارد و مجموعه جهان هستى نیز که همان انسان و سایر پدیده هاى جهانى است به یک نقطه  اى مافوق طبیعت بستگى داشته و با یک اراده شکست  ناپذیر غیبى طبق قوانین عامه علیت و معلولیّت اداره شده و به بقاى وجود خود ادامه مى  دهند.

و این درک، انسان را به سوى این نتیجه هدایت مى  کند که باید به خداى یگانه  (حیات علم و قدرت مافوق طبیعت) سر تسلیم فرود آورده و به سوى مقصدى پیش رود که در ساختمان وجود وى پیش  بینى شده و به دست عقل سپرده شده است.

قرآن شریف تصریح مى  کند: «دین همان تسلیم به خداى یگانه است»  و تصریح مى  کند که دین همانا یک سلسله تعلیماتى است که با آفرینش ویژه انسان وفق داده و تطبیق کرده و خواست  هاى وجودى وى را در نهایت تعدیل تأمین نماید: «دین روى آفرینش خدایى استوار است که مردم را طبق آن آفریده و آفرینش خدایى قابل تبدیل و تغییر نیست».

کسى که از این نظر کلى و قطعى اسلام: «بشر باید در حال اجتماعى و اتفاق طورى زندگى کند که با آفرینش انسانى تطبیق نماید». اطلاع به هم رسانیده و کمى تأمل نماید، حدس خواهد زد که اسلام در جریان تعلیمات خود حفظ عقل سالم را مهم  ترین واجبات دانسته و کمترین اجازه  اى از براى تباه کردن وى، حتى یک لحظه، نخواهد داد و همان  طور هم هست.

اسلام اداره امور زندگى انفرادى و اجتماعى انسان را به دست عقل سالم سپرده و هیچ  گونه اجازه مداخله به عواطف دروغ نمى  دهد؛ مگر در حدودى که عقل تجویز نماید. و از این روى از هر چیزى که فعالیت طبیعى این موهبت خدادادى را کم یا زیاد به هم زده و مختل مى  کند و تلاش عقل و تدبیر را خنثى مى  نماید، با تمام قوا جلوگیرى به عمل مى  آورد، چنان که از قمار که روى بخت و شانس استوار است و دروغ و افترا و تزویر و غش در معاملات و هر چه از این قبیل بوده و عقل اجتماعى را مختل ساخته و تدبر و رویه را خنثى مى کند، نهى مى  نماید.

و از آن جمله است: استعمال مشروبات الکلى که شدیداً در اسلام ممنوع و حتى  نسبت به نوشیدن یک قطره از مسکرات هشتاد تازیانه مجازات تعیین شده است.

۲٫ خوردن مشروبات الکلى در میان سایر کارهاى مزاحم عقل و تدبیر تنها عملى است که سر و کارش مستقیماً با عقل و شعور مى  باشد و تنها به منظور کشتن تعقل و تقویت عواطف بى  سرپرست انجام داده مى  شود. و به همین جهت آثار شوم و نتیجه  هاى زشت و ناهنجارى که پیوسته از جهت بهداشت و اخلاق و روان و دین در افراد و در جامعه  هاى بشرى بسط و توسعه مى  دهد، به هیچ وجه قابل انکار نبوده و پوشیده نیست.

فعلًا سالى که از تاریخ انسانیت نمى  گذرد که هزارها و هزارها بیمار الکلى به بیمارى  هاى گوناگون مرى و معده و ریه و کبد و اعصاب و غیر ذلک، گرفتار نشده و در بیمارستان  ها بسترى نشوند.

سالى نمى  گذرد که جمعیت انبوهى مجانین الکلى به تیمارستان  ها منتقل نشوند.

سالى نمى  گذرد که میلیون  ها اشخاص کنترل اخلاقى خود را از دست ندهند و یا به انحرافات روانى و گرفتارى  هاى فکرى مبتلا نشوند.

سالى نمى  گذرد که این سم مهلک به صدها میلیون قتل و خودکشى و جنایت و دزدى و خیانت و عرض فروشى و رسوایى و پرده  درى و افشاى اسرار و بدگویى و بدزبانى و ایذا و اذیّت هدایت نکند (و یا وقت  هاى زیادى، افراد شریف انسان را در حالى که مانند حیوان وحشى پاى  بند هیچ قانون و مقرراتى نیستند، اسیر و زندانى نکند).

تعقل پاکى که روزانه به واسطه استعمال صدها میلیون لیتر مشروبات الکلى از دست جامعه انسانى مى  رود، ضایعه اسفناک و جبران  ناپذیرى است و البته از نظر روانى از جامعه انسانیتى که پیوسته همه یا قسمت اعظم ممیز انسانیت خود را (تعقل صحیح و پاک) از دست مى  دهند، نباید امید خیر و انتظار خوشبختى عمومى داشت.

قرآن شریف براى اولین بار که از نوشیدن مى نهى مى  کند، به  طور اجمال به همه مفاسد فردى و اجتماعى وى اشاره کرده و او را «اثم» نام نهاده: یعنى کار زشتى که  دنباله نامطلوب داشته و محرومیت  هایى بار مى  آورد.

و براى آخرین بار که در نهایت تأکید نهى مى  کند، مخصوصاً به دو نوع از مفاسد و مضرّات این عمل اشاره مى  کند که رخنه یافتن آنها به جامعه انسانیت، ارکان جامعه بشرى را سست و بالاخره کاخ سعادت عمومى را به  طور قطع سرنگون خواهد کرد.

در سوره مائده، آیه ۹۱ مى  فرماید: «شراب مسکر در میان شما کینه و دشمنى ایجاد کرده و شما را نسبت به مقدسات قوانین و مقررات، که پاى  بندى آنها تنها راه سعادت شماست، بى  اعتنا و بى  بند و بار مى  کند» و بسیار روشن است که تنها همّ تعلیمات اسلامى تشکیل اجتماع صالحى است که الفت و التیام در آن حکومت کند و همه افراد آن خودشان را در پیشگاه خدایى مسئول اجراى قوانین انسانى که ضامن سعادتشان مى  باشد بدانند، و در هیچ حال خدا را فراموش نکنند و به مسئولیت خود بى  اعتنا نباشد.

این است آنچه اجمالاً در قرآن شریف در مقام قانون  گذارى بیان شده است و آنچه از مقام نبوت در این باب نقل شده بیرون از حد بوده و همه مضرات جسمانى و روحانى خمر را تفصیلاً بیان مى  نماید.

۳٫ روزى که اسلام مشروبات الکلى را تحریم کرد جهان بشریت به استثناى معدودى از یهود، مبتلاى این سمّ مهلک بوده و در همه مجتمعات مترقى و غیرمترقى آن روز رواج کامل داشته و خوردن مى هیچ  گونه ممنوعیت قانونى نداشت. مردم آن روز با همین عقیده و عادت نا مطلوب نسلًا بعد نسل به  طور توارث رشد کرده و رگ و ریشه دوانیده بودند.

البته ریشه  کن نمودن چنین عادتى از براى اسلام همان اندازه اشکال داشت که از میان بردن عقیده وثنیت مشکل بود؛ اگر مشکل  تر نبوده باشد.

و به همین جهت بود که اسلام در اجراى حکم تحریم خمر، راه ارفاق و طریقه تدریج را اختیار نموده و به منظور خود در ظرف چندین سال از دعوت (فاصله نزول آیه اعراف و آیه مائده، جامه عمل پوشانیده. در آیه اعراف سربسته و به نام «اثم» و در سوره بقره آیه ۲۱۹  نسبتاً صریح  تر؛ در آیه مائده صریح نهى نموده است.

و هم  چنین در اوایل بعثت به عنوان تحریم ساده و سرانجام تحریم شدید نموده و قرار حدّ (مجازات با تازیانه) صادر کرده است.

۴٫ اسلام در ابتداى کار اگرچه در اجراى حکم تحریم و بیرون کردن هواى مى  پرستى از سر مردم، دچار مشکلاتى بود، ولى در عین حال در اجراى این حکم شاق و پذیرش عمومى از وى، موفقیت شگفت  آورى پیدا کرده که راستى حیرت  انگیز است.

آیه مائده که آخرین آیه  اى است که به تحریم خمر مشتمل است، نشان مى  دهد که پس از چندین سال که از عمر تحریم مى گذشته هنوز مردم به کلى دست از عادت دیرین خود برنداشته بوده  اند؛ ولى چنان که از قراین تاریخى بر مى  آید، پس از تحریم قطعى خمر، مردم یک  باره هوس باده کشى را از سر بیرون رانده و بى  تأمل هر چه خم شراب و صراحى مى بود، در کوچه  ها و معابر و سر راه  ها شکسته و موجودى محتویات آنها را به زمین ریختند و هرگز اجراى حد براى کسى که در زمان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله (ما بین تحریم و تعیین حد و رحلت رسول) شراب خورده باشد، نقل نشده؛ با این  که اجراى حد از براى قتل و زنا و امثال آن از منهیات، زیاد نقل شده است.

و در مسیر تاریخى سیزده- چهارده قرن که از طلوع و دعوت اسلامى مى  گذرد، در میان جامعه اسلامى مى  توان گفت: صدها میلیون مسلمان آمده و رفته  اند که در عمر قطره  اى از این سمّ مهلک نچشیده باشند.

و در ممالک اسلامى که صدها میلیون مسلمان زندگى مى  نمایند، به جز شهرهاى بزرگ که از مدنیت! امروزى بى  بهره نبوده و این سمّ نیز به همراه مدنیت! در آنها شیوع پیدا کرده، مى  توان قطع داشت که میلیون  ها مسلمان در عمر خود رنگ شراب ندیده باشند.

در همین ایران خودمان در غیر شهرهاى بزرگ، در دهات و عشایر میلیون  ها زن و مرد مى  توان یافت که در زندگى خود قطره  اى از شراب نچشیده  اند، سهل است، حتى تصور باده  کشى به مخیله  شان نیز خطور نکرده و از شراب مانند پلیدى  هاى دیگر، طبعاً متنفر بوده و دورى مى  جویند.

 

منبع: بررسی های اسلامی، ج ۲، ص ۲۳۲

منبع: شفقنا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: