سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

گذری بر دین و دین‌داری در ازبکستان

ازبکستان یکی از مهمترین کشور های اسلامی می باشد که در خود شهر هایی مانند سمرقند و بخارا را جای داده است.
کد خبر: ۱۴۶۶۱۰
۱۲:۲۸ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
به گزارش «شيعه نيوز»، کشور ازبکستان از جمله کشور های جدا شده از شوروی می باشد که در زمره کشور های آسیای مزکزی قرار گرفته است، این کشور از نظر دینی و فرهنگی برای جریان شناسی دینی در منطقه مذکور از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که اولا شهر های مهم تاریخی مانند سمرقند و بخارا در این کشور واقع شده اند، از طرف دیگر برخی جریان های دینی در این کشور شکل گرفته و کشور های اطراف را نیز متاثر از خود ساخته اند.

مقدمه:

جمهوری ازبکستان در بخش مرکزی آسیای میانه و بخش مرکزی از سرزمین‌های واقع در بین رودخانه‌های سیردریا و آمودریا و در مشخصات ,33‌‌ ْْ45 ـ ,11‌‌ ْْ37 عرض شمالی و ,10 ْْ73 ـ ,00 ْْ56 طول شرقی و به طور کلی این کشور از شرق به غرب حدود 1425 و از شمال به جنوب حدود 930 کلیومتر می‌باشد. مساحت کلی ازبکستان 7/447 هزار کیلومترمربع است[1]  و از شمال‌شرقی به واسطه کوه‌های پسکام سلسله جبال چاتقال، سلسه جبال فرغانه و آلای، به قرقیزستان، از شمال به شمال غربی-از طریق فلات استورت، دریاچه آرال، صحرای قل قوم، سلسله جبال کارژافتار و بخش شمال‌شرقی سلسله جبال اوگا-به قزاقستان،‌ از جنوب‌شرقی-از طریق سلسله جبال کورامین، ترکستان، زرافشان، حصر و باباتاق-به تاجیسکتان، از جنوب‌غربی-از طریق آمودریا، کوه‌های کوه‌ تنگ‌تاو جنوب فلات استورت و صحرانی شنی ساحل راست آمودریا-به ترکمنستان و بالاخره از جنوب -از طریق آمودریا- به افغانستان منتهی می‌شود.[2]

جمعیت این کشور حدود ۲۸ میلیون و ۲۶۸ هزار نفر با میانگین سنی ۲۳ سال است. [3] مجموع مرزهای ازبکستان 6221 کیلومتر می‌باشد که 2203 کیلومتر با قزاقستان، 1099 کیلومتر با قرقیزستان، 1161 کیلومتر با تاجیکستان، 1621 کیلومتر با ترکمنستان و 137 کیلومتر با افغانستان مرز مشترک دارد. این کشور از لحاظ مساحتی پنجاه و هشتمین کشور جهان به مساحت 447 هزار و 400 کیلومتر مربع می‌باشد.[4]  

 

ترکیب قومی و ملی

ازبک ها در حدود سده چهاردهم ميلادي در جنوب سيبري به گرد يکديگر جمع شدند و در آغاز، ائتلاف سستي از قبايل بيابانگرد ترکي- مغولي بودند که به اسلام گرويدند. در نيمه نخست سده پانزدهم ميلادي ابوالخيرخان که از نوادگان چينگيزخان بود اين قبيله را به سوي جنوب رهنمون شد، نخستين منزل ايشان منطقه استپي و نيمه بياباني شمال آمو دريا بود. در اين زمان بخش بزرگي از ازبک ها از ايشان جدا شده و به سمت شرق روانه شدند تا ملت قزاق را تشکيل دهند. در سال 1468 افراد يکي از دسته جات رقيب ابوالخيرخان را کشتند اما در سال 1500 ازبک ها زير رهبري محمد شيباني خان دوباره گردهم آمده و به سرزمين هاي کشتخيز و باروري که ازبکستان کنوني است تاختند، آنها وارث امير تيمور را از سمرقند و هرات بيرون رانده و بر دولت- شهرهاي خيوا، خوجند و بخارا که سپس پايتخت ازبکستان شد چيره شدند. ازبک ها با سکونت و منزل گزيدن در اين مناطق بيابانگردي و گوسفند چراني را با زندگي شهري و کشاورزي جايگزين نمودند. [5]

دولت شوروي و تا حدود کمتري دولت استعماري روسيه پيش از شوروي، چندين مليت کمتر شناخته شده و مهم را با ازبک ها در هم آميختند تا ملت ازبک را به وجود آورند. دولت شوروي پس از آن با استفاده از بهانه ها و حيله هايي همچون زبان، هنر، جامه و نوع خوراک، دست به رسمي کردن فرهنگ ملي ازبک زد در حالي که مي کوشيد تا معاني و مفاهيم فرهنگي بسيار نزديک به ايدئولوژي کمونيسم را به عنوان شاخصه هاي فکري مليتي در ذهن ازبک ها رخنه داده و جا بياندازد. اسلام از جايگاه کانونيک خود پايين کشيده شد و حجاب زنان ممنوع شد، همچنين تفاوت هاي خرد و کلان منطقه اي و قومي در راستاي رسيدن به يک اتحاد عقيدتي بيشتر مورد قبول، به کمرنگي گراييد.

دولت از سال 1991 تعريف شوروي ها را از ماهيت مليت ازبک حفظ کرده و دليل آن هم روشن است، چراکه پيش از آن هيچ شاخصه اي که نشان دهنده وجود ملتي به نام ازبک باشد، وجود نداشته؛ با اين حال از نظر نوشتاري هم تشکيل اين فرهنگ را در دوره شوروي از کتاب هاي تاريخي خود زدوده است. در ازبکستان نمایندگان بیش از 130 ملیت و قومیت زندگی می‌کنند که بزرگ‌ترین آنها ازبک‌ها می‌باشند که طبق آمار رسمی، حدود 80 درصد کل جمعیت ازبکستان را تشکیل می‌دهند. همچنین تاجیک‌ها، قزاق‌ها، قره‌قالپاق‌ها، روس‌ها، ترکمن‌ها و ... از جمله بزرگ‌ترین ملیت‌های ساکن در ازبکستان به شمار می‌روند. به غیر از ازبک‌ها، اقوامی مانند تاجیک، قزاق، قره‌قالپاق‌، ترکمن، قرقیز، اویغور، ایرانی‌های بومی و یهودیان بومی معروف به یهودیان بخاراییی که در ازبکستان زندگی می‌کنند، مللی بومی محسوب می‌شوند که از روزگاران قدیم در این سرزمین سکونت داشته‌اند. گروه دیگری از مردم ازبکستان کنونی را ملل غیربومی مانند روس‌ها، اوکراینی‌ها، تاتارها، کره‌ای‌ها، ارمنی‌ها، یهودیان اروپایی و ... تشکیل می‌دهند که در 150 تا 100 سال اخیر پس از استیلای روسیه تزاری به ازبکستان مهاجرت کرده‌اند.[6]

جدول ترکیب جمعیت اقوام

ردیف

استان

مرکز

1

ازبک‌ها

4/74

2

روس‌ها

3/8

3

تاجیک‌ها

7/4

4

قزاق

1/4

5

تاتار

4/2

6

سایر

1/9

 


با این توضیحات می‌توان اضافه کرد که ترکیب ملی جمعیت ازبکستان از نیمه قرن 19 و آغاز قرن 20 شکل گرفته است. در آن زمان پس از اشغال آسیای مرکزی توسط روسیه، این کشور اقدام به کوچ دادن اقلیت‌های اروپایی به این منطقه نمود. روسیه تزاری ضمن تبعید تعداد زیادی از مسلمانان به سیبری و نقاط دیگر روسیه، عدة دیگری از روس‌ها را نیز از نواحی دیگر کوچ داده و در آسیای مرکزی مستقر نموده است. [7]

 

هويت ملی:

به نقل از تاریخ ازبکستان، ازبک ها  شاید نام خود را از نام يک خان به يادگار برده باشند. اين خان يکي از رهبران مغولان يا ترکان طلايي در سده چهاردهم ميلادي به نام ازبک بود که حتي بر مردمي که نام او را بر قوم خود نهاده اند نيز حکمراني نکرده بود. ازبک هاي کنوني تنها بازماندگان گوسفند چرانان و بيابانگردان مغولي- ترکي نيستند که نخستين بار اين نام را براي خود برگزيدند، بلکه ديگر مردم با تبار ترک و پارسي که درون مرزهاي کنوني ازبکستان زندگي مي کنند نيز بدين نام خوانده مي شوند. شوروي ها در تلاش براي تقسيم مردم ترک به زير شاخه هايي که حکمراني بر آنها ساده تر باشد، ترک ها، تاجيک ها، سارت ها، قيپچاق ها، خوجه ها و ديگران را نيز ازبک نام نهادند که اين کار در سال 1924 به دو برابر شدن جمعيت اين قوم تا چهار ميليون نفر انجاميد.[8]

دولت ازبکستان امروزه به جهت پيشگيري از فروپاشي هاي که در کشورهاي چند قومي رخ داده، در حال نيرومندسازي هويت گروه قومي ازبک مي باشد. برخي از مردم آنچنان با اين هويت سازگاري يافته اند که نگراني اندکي در جهت تهديد امنيت ملي از سوي آنان متصور است. بسياري از تاجيک ها با وجود آنکه زبان تاجيکي را براي خود حفظ کرده اند خود را ازبک مي پندارند، زيرا سبک زندگي بسيار مشابه و همانندي با هم دارند که پايبندي زيادي نسبت به برچسب هاي قوميتي براي آنان ايجاد نموده است. اما ديگران پايداري و مقاومت بيشتري در برابر ازبکي سازي از خود نشان داده اند.[9]

دین و دینداری در ازبکستان

با استقلال کشور ازبکستان، در حیات دینی جامعه ازبکستان مرحله جدیدی آغاز شده است. در این مرحله، برای ازبکستان که یک کشور کثیر المله و کثیر الادیان به حساب می‌آید، حفاظت از استقلال کشور، تحکیم امنیت در جامعه و تأمین رشد منظم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از عوامل مهم و محرک احیای هویت ملی و رشد معنوی و فرهنگی عموم مردم محسوب می‌شود. در دوران شوروی سابق، کمیته مرکزی حذب کمونیست، به جمعیت‌های مذهبی در قلمرو کشور به چشم یک رقیب نگاه می‌کرد و برای از بین بردن معارف دینی به تنظیم برنامه‌های ویژه‌ای پرداخته بود. به همین خاطر، هزاران مسجد و مدرسه دینی که جزء‌ آثار گرانمایه تاریخی و معماری محسوب می‌شدند، تحت تصرف دولت شوروی قرار گرفت. دین به طور مصنوعی، به یکی از جبهه‌ها در برابر ایدئولوژی حاکم تبدیل گردید. ورود به معارف اسلامی و معارف ادیانی از قبیل یهودیت و مسیحیت ممنوع گردید. دولت جمهوری ازبکستان و پیش از همه اسلام‌ کریم‌اف، رئیس جمهور سابق ازبکستان، اصولاً این نکته را که بیان می‌دارد "دین با تقویت نمودن اعتقادات و صفای باطن، به انسان‌ها، روحیه‌ و توانایی بیشتری برای حل مشکلات زندگی و سختی‌ها و شکست‌های روزگار می‌بخشد و دین است که ارزش‌های معنوی بشر را از نسلی به نسل دیگر به امانت انتقال می‌دهد".[10] در قانون اساسی ازبکستان در فصل هفتم این قانون آمده که همه مردم از آزادی اعتقاد برخوردارند، هر شخصی حق دارد به یکی از ادیان بگرود و یا اصلاً‌ به هیچ کدام از آنها اعتقاد نداشته باشد. تحصیل اجباری عقاید دینی ممنوع است.[11]

با این توصیف تا جمهوری ازبکستان صاحب قلب سرزمین‌های مسلمان‌نشین یعنی شهرهای بخارا و سمرقند و دره فرغانه، و کهن‌ترین تمدن شهرنشینی در منطقه نیز می‌باشد. شهرهای ازبکستان امروزی در طول تاریخ، پایتخت‌های امپراتوری‌های متعددی در آسیای میانه قرار گرفته‌اند و دره حاصلخیز فرغانه نیز همیشه موطن بزرگ‌ترین تجمعات انسانی منطقه و مرکز فرهنگی دینداران وشورشیان مسلمان هر دو بوده است. به طوری که می‌توان گفت چه از لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ دینی، امروزه ازبکستان بزرگ‌ترین جمهوری آسیای میانه به شمار می‌رود.[12]

 

مسلمانان ازبکستان

اعراب برای نخستین بار در سال 651 میلادی در محدوده آسیای مرکزی شامل هرات، بلخ و مرو و ... حضور پیدا کردند. در سال 708 میلادی قتیبه بن مسلم از سوی حجاج به عنوان والی خراسان مأمور فتح نهایی ماوراءالنهر شد و در مدت زمانی حدود 20 سال تا نزدیکی مرز چین و کاشغر و از شمال تا حدود تاشکند کنونی لشکر کشید. وی در سال 709 میلادی به بخارا حمله کرد و سرانجام در سال 712 میلادی آنجا را فتح کرد و به دنبال آن خوارزم در سال 713 میلادی، سمرقند در سال 714 میلادی و تاشکند و فرغان در سال 716 میلادی فتح شدند.[13]

با روی کار آمدن عباسیان به تدریج خاندان‌های ایرانی چون طاهریان و صفاریان در شرق ایران دولت‌های خود را تثبیت کردند و دامنه فتوحاتشان را تا ماوراءالنهر رساندند. با قدرت گرفتن سامانیان از قرن سوم هجری و استقرار حکومت در ماوراءالنهر، از سمرقند و بخارا تا فرغان شکوه تمدن اسلامی نمایان شد. این دوره با عظمت سیاسی و علمی حکومت اسلامی همراه بود. بدین ترتیب دین اسلام به مرور زمان در آسیای مرکزی نفوذ کرد و گسترده شد.[14]

دین اسلام در جامعه ازبک، اکنون از شهرت و معروفیت فراوانی برخوردار است و یکی از ادیان بزرگ جهانی به شمار می‌آید. در قلمرو آسیای میانه، بیشتر مسلمانان که ازبک‌ها و تاجیک‌ها و قزاق‌ها و ترکمن‌ها و نیز قرقیزها و اویغورها می‌باشند، پیروان حنفی مذهب‌اند. پس از کسب استقلال ازبکستان، توجه مردم به دین به ویژه اسلام، به شکل مثبتی تغییر یافت. جوهر این تغییرات شاید آزادی دینی باشد که در ابتدا در این کشور نمود پیدا کرد. بنابراین بنا به دستور رئیس جمهور ازبکستان، برای استفادة بیشتر از ارزش‌های اسلامی و توسعه توانمندی‌های آن، در تاریخ هفتم مارس 1992، شئون دینیه هیأت وزیران جمهوری ازبکستان تأسیس گردید. همچنین در این سال، به تاریخ 27 مارس از سوی رئیس جمهور دستور دیگری راجع به اعلام تعطیلی عیدفطر اعلام شد و نیز روز عید قربان نیز تعطیل رسمی گردید. سپس ارزش‌های فرهنگی دین اسلام و سنت‌های ارزشمند معنوی، اکنون هم نقش بزرگی در معرفی سیمای ازبکستان جدید دارد.[15]

جدول تعداد سازمان‌های فعال دینی در ازبکستان

ردیف

مراکز فعال

تعداد

1

دین اسلام

1955 مسجد ـ در مجله (ارگان مرکزی) ـ یازده مؤسسه آموزشی

2

کلیسای ارتدوکس روسی

36 مرکز ـ یک مجله (ارگان مرکزی) ـ یک مؤسسه آموزشی و سه عبادتگاه زنانه

3

کلیسای کاتولیک روسی

5 مرکز ـ یک مجله (ارگان مرکزی)

4

جمعیت مسیحیان پیروان انجیل

23 مرکز ـ یک مجله (ارگان مرکزی)

5

پیروان انجیل عهد قدیم و جدید

22 مرکز ـ یک مجله (ارگان مرکزی) ـ یک آموزشگاه دینی

6

کلیسای کره‌ای

60 مرکز

7

جمعیت یهودیان

7 مرکز

8

کلیسای ادونیست‌های روز هفتم

11 مرکز

9

کلیسای انجیلی لونزانی

4 مرکز

10

کلیسای خلیفه‌گری جدید

4 مرکز

11

جمعیت بهائیان

6 مرکز

12

جمعیت معرفت کرشینا

2 مرکز

13

جمعیت شاهدان عیسوی

2 مرکز

14

معبد بت پرستان

1 مرکز

15

کلیسای خلیفه‌گری ارامنه

1 مرکز

16

کلیسای صدای خداوند

1 مرکز

17

جمعیت کتاب انجیل

1 مرکز



بعد از استقرار حکومت کمونیستی در ازبکستان و با توجه به ایدئولوژی خاص این حکومت که از اساس با دین و مذهب مخالف و بر بی‌خدایی در نظام عالم و ماده معتقد بود،‌ هزاران مسجد و مدرسه مذهبی بسته و حتی برخی تبدیل به انبار و برخی نیز تخریب شد.

مناسبات بین دین و دولت در شوروی سابق براساس قانون هماهنگ می‌شد که در 8 آوریل 1929 از طرف کمیته مرکزی اجرایی در مورد اتحادیه‌های دینی صادر شد و در سال 1976 و 1982 تغییرات و متمم‌هایی بر آن وارد شد. در این دوران در ازبکستان نیز به پیوری از سیاست کلی نظام شوروی برای مبارزه با دین از روش خاصی استفاده می‌گردید. بدین ترتیب که آثار تاریخی و نسخ خطی مربوط به آثار دینی معدوم و نابود می‌شد. اما در بعد از استقلال ازبکستان، با وجود پیروانی از مذاهب مختلف در این کشور، دولت را مجاب کرده تا سیاست خاصی را در خصوص مسایل و رویکردهای مذهبی اتخاذ کند. با این حال وصف دولت ازبکستان تاکنون در رابطه با مذهب و به ویژه مسلمانان سیاست دوگانه‌ای را اعمال کرده است. از طرفی به لحاظ فشارهای خارجی و مقدمه کسب مقبولیت جهانی در قانون اساسی جدید خود را لائیک معرفی نمود و با وجودی که بیش از 85 درصد جمعیت ازبکستان را مسلمانان تشکیل می‌دهند، در قانون اساسی از اسلام و دیگر ادیان ذکری به میان نیاورده است. از طرف دیگر برای حفظ امنیت و آرامش اجتماعی از سوی مسلمانان علاقمند به بزرگداشت شعائر و آداب و رسوم مذهبی، اقداماتی در جهت بزرگداشت دانشمندان اسلامی و نیز برپایی شعاعر اسلامی به عمل می‌آید و نیز ترجمه قرآن مجید به زبان ازبکی، حفظ شعاعر اسلامی و ممنوعیت برخی از ارزش‌های غربی و ... از جمله اقدمات مثبت دولت ازبکستان در این زمینه است.[16]

 

تشکیلات دینی و مدارس دینی

امور دینی در دو  سازمان به طور موازی اداره می‌شود:

1ـ ادارة امور دینی مسلمانان ماورالنهار

2ـ ادارة شئون دینی

ادارة امور دینی مسلمانان ماوراءالنهر در 20 اکتبر 1942 به عنوان ادارة دینی آسیای میانه و قزاقستن تأسیس شد. لیکن در سال 1992 بنا به تصمیم پنجمین کنگره مسلمانان آسیای میانه و قزاقستان نام مرکز مذکور به ادارة امور دینی مسلمانان ماورالنهر تغییر یافت. ادارة مذکور یک سازمان اجتماعی است که در وزارت دادگستری ثبت شده و در تمامی استان‌های کشور شعبه دارد و بدون واسطه با پیروان اسلام رابطه دارد و مرکز مسلمانان ماورالنهر تحت نظر یک مفتی اداره می‌شود. این مرکز اموری مثل تنظیم فتاوی، چاپ نشریات مذهیب و عزل و نصب ائمه جماعات در ازبکستان را بر عهده دارد. اما ادارة شئون دینی اداره‌ای دولتی است که به فرمان رئیس جمهور ازبکستان در مارس 1992 تأسیس شد و برای نخستین بار در تاریخ ازبکستان رئیس چنین اداره‌ای به عنوان وزیر کابینه شرکت می‌کند. براساس مقررات هماهنگی تمام امور دینی و اجرای سیاست‌های دولت در امور دینی از وظایف این اداره است.[17]

اما در مورد تعلیمات و مدارس دینی ازبکستان باید بیان داشت که تعلیمات دینی در ازبکستان، ریشه‌های دیرینه چندصد ساله دارد. در اوایل قرون وسطی در این سرزمین، شبکه پرشاخه مدارس علمی وجود داشت که در آن علوم دینی و هم علوم طبیعی و دنیوی تدریس می‌گردید و می‌توان گفت که تا زمان تأسیس مکاتب روسی، مدارس دینی، جایگزین سیستم تعلیمات متوسطه و عالی در این کشور بوده‌اند.

شیعیان ازبکستان:

تعداد شیعیان این کشور به درستی معلوم نیست، ولی آمار آنها را تا یک میلیون و پانصد هزار نفر ذکر می‌کنند، بیشتر شیعیان این کشور در بخارا و سمرقند زندگی می‌کنند و اکثراً به زبان فارسی- تاجیکی صحبت می‌کنند، گروه دیگری نیز شیعیان آذری هستند که در زمان استالین از آذربایجان شوروی به این منطقه تبعید شده و بیشتر آنها در راه‌آهن بکار گماشته شده‌اند.[18]

مفهوم شیعه و سنی در کشورهای آسیای مرکزی از جمله ازبکستان با دیگرکشورهای مسلمان تفاوت فاحشی دارد به این معنی که اصولاً مفاهیم مذهبی ودینی کم رنگ تر ومذاهب به یکدیگر نزدیک‌ترند .

بسیاری از اهل سنت در این کشور به اهل بیت(ع) علاقمند و عاشق امام علی (ع) و امام حسین(ع) هستند و حضرت زهرا(س) را بی بی فاطمه خطاب می‌کنند، از قرن سوم هجری در منطقه ترکستان که شامل ازبکستان نیز می‌شود برای امام حسین(ع) سوگواری می‌کنند.

 معمولاً ازبک‌های اهل سنت بادیدن سوگواری ها و نوحه سرایی و محافل حزن متأثر شده و با عزاداران همراهی می‌کنند، در سمرقند و بخارا حسینه هایی نیز ساخته شده و در آن به سوگواری می‌پردازند[19]

بیشتر شیعیان در بخــــارا و سمرقند زندگی می کنند[20]  و اکثراً به زبان فارسی–  تاجیکی صحبت می کنند. گروه دیگری نیز شیعیان آذری هستند که در زمان استالین از آذربایجان شوروی به این منطقه تبعید شده و بیشتر آنها در راه آهن به کار گماشته شده اند. امروز هم بسیاری از فرزندان آنها در کنار راه آهن تاشکند و در محله تزی کوفکا و نیز در روستای چرنی کوفکا سکونت دارند.

 

 

سخن آخر:

سیستم تعلیمات دینی در ازبکستان، تا حدود قابل ملاحظه‌ای با توجه به مطالب گفته شده، اصلاح گردید و در حال حاضر، شامل مدرسه عالی اسلامی به نام امام البخاری، ده مدرسه تحت نظارت ادارة امور دینی ازبکستان، یک باب مکتب علوم دینی، ویژه کلیسای پراواسلاو روس و یک باب مکتب دینی برای فرقه‌های پروتستان می‌باشد. پذیرش دانشجو برای تحصیل در مؤسسات آموزش دینی، فقط از فارغ‌التحصیلان مکاتب متوسطه صورت می‌گیرد. در همه مؤسسات نامبرده، در کنار موضوع‌های دینی، برنامه‌ها و موضوعات غیردینی تدریس می‌شود. تناسب میان مضامین دینی و دنیوی، نسبت شصت به چهل را شامل می‌شود. اکنون در تمامی مراکز دینی ازبکستان، متخصصین و اساتید دارای تحصیلات عالی دینی و آگاه در امور تربیت جوانان، مشغول تدریس هستند و اداره امور دینی ازبکستان، امروزه سعی می‌کند تا شهرت این کشور را به عنوان یکی از مراکز علوم اسلامی که پیوسته به ترغیب اسلام تأکید داشته است، احیاء نماید.[21]

 

*  دکتر مرتضی اشرافی ؛ کارشناس مسایل روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز
 

[1]. گروه نویسندگان، سیمای فرهنگی ازبکستان، تهران، المهدی، 1384،ص 12الی15.

[2]. ازبکستان، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل، 1388، ص1 به نقل از Regional Surrays of the World.

[3]. سایت اینترنتی موسسه مطالعات ایران و اوراسیا       http://www.iraneurasia.ir/fa

[4]. احمدیان شالچی، نسرین؛نگاهی گذرا به ازبکستان، فصلنامه مشکوة، شماره 49،

[5] . «گوشه ای از جغرافیای آسیای مرکزی »، ترجمه محمد حسن گنجی، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، سال 2، ش 5

[6]. سیمای فرهنگی ازبکستان، ص17.

[7]. سیمای فرهنگی ازبکستان، ص18.

[8] . ازبکستان کشوری کشف نشده ، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال 2، ش 2، ص 150

[9]. کتاب ازبکستان، صص 78ـ77. و نیز بنگرید به «وضعیت اقتصادی جمهوری ازبکستان »، برداشتی از گزارش بانک جهانی توسط نسرین نصرت، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال 1، شماره 4، بهار 1372، صص-237 الی 251

[10]. کتاب سیمای فرهنگی ازبکستان، ص 66 به نقل از ازبکستان به سوی آینده بزرگ، تاشکند، انتشارات ازبکستان، 1998، ص 441.

[11]. کتاب سیمای فرهنگی ازبکستان، ص 66، به نقل از قانون اساسی ازبکستان، فصل هفت، اصل 31، تاشکند، انتشارات ازبکستان، سال 2001، ص 12.

[12]. اسلام پیکارجو در آسیای میانه، احمد رشید، ترجمه جمال آرام، تهران، نشر عرفان، 1387، ص104.

[13]. کتاب ازبکستان، ص 28، به نقل از کتاب سبز ازبکستان، داوود چرمی، ص 19.

[14]. کتاب ازبکستان، ص 29، به نقل از یوسف وصالی مزین، ص 43.

[15]. سیمای فرهنگی ازبکستان، صص 73ـ66.

[16]. کتاب ازبکستان، صص 33ـ31.

[17]. کتاب ازبکستان، صص 39ـ37.

[18] . مهردوست غفار ، تجديد حيات اسلامي در ازبكستان ، مصاحبه با سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران، آقای پاک آیین، محسن ،روزنامه ایران، شماره 5194  در 16 مهر 1391

[19] . مهردوست غفار ، تجديد حيات اسلامي در ازبكستان ، مصاحبه با سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران، آقای پاک آیین، محسن ،روزنامه ایران، شماره 5194  در 16 مهر 1391

[20] . امانی، مهدی، «نظری اجمالی بر جمعیت جمهوریهای آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان»، ترجمه رؤیا درانی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال اول، شماره ۳، زمستان ۱۳۷۱، صص ۲۰۳-۲۱۵.

[21]. سیمای فرهنگی ازبکستان، صص 95ـ91.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: