به گزارش «شیعه نیوز»، رئیس تولیت مسجد اعظم در دیدار جمعی از طلاب مدرسه امیرالمومنین(علیه السلام) گفت: شما عزیزان تصمیم گرفتهاید که در زندگی و جوانی خود قدم در راهی بگذارید که در طول تاریخ، انبیای الهی قدم گذاشتند. مسیری را انتخاب کردهاید که ائمه طاهرین آن را طی کردند. خداوند مقرر کرده است که هدایت خود را شامل حال انسان کند. دو نیرو درون انسان فعال است: نفس اماره و نفس لوامه. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی» نیروی درونی، ما را به جانب خوی حیوانی سوق میدهد؛ اما خداوند نیروی دیگری به نام نفس لوامه در ما قرار داده است: «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَهِ وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ» نفس لوامه که ما از آن به ادراکات عقلی تعبیر میکنیم، نیرویی است الهی در درون انسان که حجت باطنی انسان است. انسانها در مصاف این دو نیرو باید راه خودشان را پیدا کنند؛ ولی خداوند این حجت درونی را به وسیله فرستادن انبیا کامل و تقویت کرده است. در مباحث کلامی، نبوت عامه را بر اساس قاعده لطف بیان میکنند؛ یعنی بر اساس عنایت خداوند است که انبیا برای ما انسانها مبعوث میشوند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد و نعمت بزرگی بخشید، هنگامی که در میان آنها پیامبری از جنس خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها تلاوت کند و به آنها حکمت بیاموزد؛ اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.»[۱] در واقع خداوند بر ما انسانها منت گذاشته که پیامبرانی از جنس خودمان برای هدایتمان فرستاده است. افرادی را مبعوث کرده است که پیامآور عالم غیب باشند و ارتباط ما را با ورای این دنیا برقرار کنند. رسالت انبیا، هدایت مردم است و هدایت به این معنا است که راه را به ما انسانها نشان بدهند. این رسالتی است که از آغاز خلقت انسان، تا امروز ادامه پیدا کرده است. اما این هدایت با رفتن نبی خاتم (صلی الله علیه و آله) قطع نشده، بلکه ادامه این رسالت الهی به عهده امامت گذاشته شده است؛ یعنی خداوند در مقام امامت و ولایت کسانی را در نظر گرفته است که هادی مردم باشند. ائمه طاهرین همان راهی را رفتند که انبیای الهی در طول تاریخ طی کردند. همچنان که دین اسلام نسبت به ادیان قبل از خود، کاملترین دین الهی است، امامت هم راه کمال را طی میکند؛ یعنی همانطور که انسانها در طول زمان از نظر عقلی و فکری رشد پیدا میکنند و رو به کمال حرکت میکنند، امامت هم بر همین اساس باید پاسخگوی نیازهای مردم باشد. بنابراین هدف انبیا عرضه معارف الهی به مردم است. انبیا ارزشها را برای مردم بازگو و یادآوری میکردند. امامان نیز همین کار را میکنند و این رسالت در دوران غیبت کبری بر عهده علمای دین است. در دوران ائمه هم اصحاب ایشان کنارشان بودند و در این رسالت سهیم بودند؛ یعنی فقط خود امامان نیستند که منشأ خیرات و برکات هدایت هستند؛ مثل اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله). پیامبر قبل از اینکه به مدینه تشریف بیاورد، ابتدا اصحاب خود را به مدینه فرستاد تا زمینه دعوت را فراهم کنند. در دوران غیبت صغری، افراد خاصی با نام نواب اربعه بودند که نظام شیعه را در دست داشتند. این رسالت در دوران غیبت کبری به عهده علمای عام دین گذاشته شده است. در واقع با غیبت کبری، رسالت علمای دین آغاز میشود. رسالت علما همان چیزی است که وجود مقدس امام هشتم، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در حدیث معروف خود بیان فرمود: «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا» امام هشتم وظیفه ما را بسیار روشن تبیین کرده است. وقتی از محضر مبارک امام هشتم سؤال میکنند: «مَن یُحْیِی أمْرَکُمْ؟؛ چه کسانی امر شما را احیا میکنند؟» حضرت میفرماید: «الذین یتعلمون علومنا و یعلمونها الناس فان الناس لو عرف حلاوه کلامنا لتبعونا؛ کسانی که علوم ما را فرا میگیرند و سپس به مردم یاد میدهند و اگر مردم لطافت کلام ما را درک کنند از ما تبعیت خواهند کرد.»
ضرورت عرضه معارف اهل بیت (علیه السلام) نه فقط با زبان، بلکه با عمل و رفتار
وظیفه ما طلاب علوم دینی این است که علوم ائمه را یاد بگیریم و بعد به مردم منتقل کنیم؛ یعنی ما حَمَلِه علوم اهلبیت هستیم. «حَمَلِه» یعنی کسانی که علوم را حمل میکنند؛ اما حَمَلِه بودن ما با دیگر حَمَلِهها تفاوت دارد. حیوان هم ممکن است باری با خود حمل کند یا کتابهای زیادی را بر دوش خود بکشد؛ اما ما حَمَلِهای هستیم که به فرمایش وجود مقدس حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در این میان خودمان هم نقش داریم. فقط انتقال علوم کافی نیست، بلکه فرا گرفتن و عرضه صحیح آن یکی از رسالتهای ما است؛ یعنی در ابتدا باید علوم اهلبیت (علیهم السلام) را به درستی یاد بگیریم و بعد آنها را به نحو احسن به مردم عرضه کنیم. پس باید این علوم در روح و جان ما رسوخ کند و ما از روح و جانمان علوم اهلبیت (علیهم السلام) را به مردم عرضه کنیم. خود ما هم باید در آن علوم تبحر کافی داشته باشیم و به آن عمل کنیم؛ نه اینکه فقط آن علوم را یاد بگیریم و به حافظه بسپاریم. بلکه باید نفس خودمان را هم تربیت کنیم. علوم وقتی به ذهن ما میآید، به دلمان هم سرایت میکند تا خود ما هم الهی بشویم و رنگ و بوی آنها را بگیریم. آنها این علوم را عرضه میکنند و ما باید با شیفتگی این علوم را فرا بگیریم و پذیرای آن در جانمان باشیم. باید وجودمان را به این علوم معطر کنیم. امام معصوم میفرمایند: «کُونُوا دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم؛ شما مردم را نه فقط با زبان، که با رفتارتان هم به دین دعوت کنید.» ممکن است کسی با بیانی شیوا و زیبا سخنرانی کند و علوم اهلبیت (علیهم السلام) را به مخاطبین انتقال بدهد؛ اما ائمه از ما بیشتر از اینها انتظار دارند. ما باید برای آنها داعی باشیم؛ داعی برای آن دعوتی که از میراث پیامبران به عهده ما قرار دادهاند؛ نه فقط با زبانمان، بلکه با عمل و رفتارمان. حتی در نوع نگاه کردنمان باید این مسئله را رعایت کنیم. مردم آن چنان که باید، ائمه را نمیشناسند و از معالم و علوم آنها آگاه نیستند. این آگاهی را ما باید ایجاد کنیم و به مردم ارائه بدهیم.
نقل گفتاری از مرحوم آیتالله بروجردی درباره امر تبلیغ دین
شما الان در خانه مرحوم آیتالله بروجردی هستید. البته بنای داخل منزل نوساز است، اما حیاط منزل، از زمان ایشان به همین شکل بوده است. سابقاً سیره خیلی خوبی میان علمای حوزه علمیه بوده که امروز کمرنگ شده است. به قول معروف امروزه روابط میان علما و مردم قدری رسمی شده و حالت کارمندی پیدا کرده است. در سابق اینگونه نبود و در ایام تبلیغ مردم از جان و دل پذیرای ما بودند. وقتی میخواستیم به شهر خود برگردیم، مردم با ناراحتی از ما جدا میشدند و اصرار داشتند که حداقل یک روز بیشتر پیش آنها بمانیم. در ایام تعطیلی مثل ماه محرم و رمضان، طلاب حوزههای علمیه همانند الان به تبلیغ میرفتند. جملهای از مرحوم آیتالله بروجردی نقل شده که ما آن را از بزرگان و مخصوصاً از آیتالله سیستانی (دامت برکاته) شنیدهایم. آیتالله بروجردی همیشه در حین تدریسشان طلبههای مبلغ را نصیحت و ارشاد میکردند و میفرمودند: «ما از آقایانی که به بلاد دیگر برای امر تبلیغ تشریف میبرند، توقع نداریم که اسلام را ترویج و تبلیغ کنند. توقع ما این است که اعتقادات مردم را خراب نکنند.» کلام بسیار عجیبی است. کلام ایشان حقیقتی است که شما عزیزان باید آن را در آینه دلتان نقش بدهید. اعتقاد و باورهای دینی مردم در بلاد مختلف از روی برهان و استدلال ایجاد نشده است. در منطقه آنها عالمی زندگی میکرده که وقتی به او نگاه میکردند، شخصیت پیامبر برایشان تجلی پیدا میکرده است؛ یعنی عالم اخلاق و رفتار و سیره پیامبر را به نمایش میگذاشته است و مردم به او نگاه میکردند و او را الگوی خود قرار میدادند. عالم هر چه به آنها میگفت میپذیرفتند و به آن عمل میکردند. اگر شما عزیزان به شهر و روستای دیگری برای امر تبلیغ میروید، توجه داشته باشید که مشی و شیوه رفتاری شما به گونهای نباشد که ذهنیت مردم آنجا از گذشتگان خود خراب شود و آسیب ببیند. وظیفه ما فقط این نیست که برای مردم نماز جماعت بخوانیم و منبر برویم. نقش علمای شیعه با اهل سنت متفاوت است. علمای شیعه برای مردم پدری میکنند؛ یعنی حتی ممکن است فرزندان اسراری را که با پدر و مادر خود درمیان نمیگذارند با عالم و امام جماعت محله خود در میان بگذارند. در دعواهای خانوادگی که پیش میآمد، خانوادهها آن را برای عالم محله خود مطرح میکردند و از او کمک میخواستند. تا این حد اعتماد وجود داشته است. مرحوم آیتالله بروجردی میفرمودند: «هر کجا چنین عالمی وجود داشته و برای مردم پدری کرده باشد، مردم آنجا بیشتر به امور دینی اهمیت میدهند. هم وجوهات شرعی میپردازند، هم در مسجد و نماز جماعتها حضور پیدا میکنند و در امور خیر پیشقدم میشوند؛ اگرچه آن عالم سالها فوت کرده است.» این مسئله هم ضایعه بزرگی است که شهرهای ما از اینگونه علما خالی میشود. چنین علمایی به رحمت خداوند میروند و جایگزین همترازشان جای آنها را نمیگیرد. «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا.» ما باید حقایق کلام ائمه را برای مردم، هم با زبان و هم با عمل بازگو کنیم. شما عزیزان به حتم درباره صفات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مطالعه داشتهاید. ایشان حتی در نگاه کردن هم عدالت را رعایت میکرد. وقتی در بین اصحاب مینشست، فقط به یک نفر نگاه نمیکرد، بلکه به همه آنها به طور برابر نگاه میکرد. این هنر و سیره پیامبر اکرم است. اینگونه نبود که به کسی که اوضاع مالیاش خوب است، بیشتر توجه کند و به کسی که فقیر است، کمتر توجه کند. این روش دور از شأن ایشان است. ما هم باید سیره پیامبر اکرم را دنبال کنیم. عالم با همه یکسان رفتار میکند. «فإنّ الناس لو عرفوا حقائق کلامنا لتبعونا؛ اگر مردم حقایق کلام ما را بشناسند، از آن تبعیت خواهند کرد.» کلام ائمه، کلام وحی است. امام معصوم از خودش که چیزی ندارد. اگر کلام ائمه را برای مردم مجسم کنیم، حتماً از آن تبعیت خواهند کرد.
پرهیز از ارائه سخنان پیچیده در امر تبلیغ دین برای مخاطبین عام
گاهی در سخنرانیهای خود، جملههای پیچیده به کار میبریم که مردم عامی آن را متوجه نمیشوند. به هر حال در درسهای حوزوی ما، تعابیر پیچیده وجود دارد. باید توجه داشته باشیم که مخاطبین ما مردم عامی هستند یا محصلین حوزوی؟ نقل میکنند وقتی مرحوم میرداماد[۲] فوت کرد، شب اول قبر، نکیر و منکر بالای سر او آمدند و سؤال کردند: «من ربک؟» ایشان جواب داد: «اسطقس فوق اسطقسات» فرشتهها خیال میکنند که اشتباه شنیدهاند. دوباره از او سؤال میکنند. باز ایشان همینطور جواب میدهد. فرشتهها به پیشگاه خدای متعال رفتند و عرض کردند: «این شخص حرفهایی میزند که ما متوجه آنها نمیشویم.» از عرش خداوند خطاب آمد: «او را رها کنید و کاری با او نداشته باشید. این شخص در دنیا هم حرفهایی میزد که منِ خدا هم آنها را نمیفهمیدم.»[۳] مراد ما از نقل این داستان این است که بگوییم اصطلاحات و تعابیر مهم نیستند، بلکه حقیقت اصطلاحات مهم هستند. گاهی ممکن است مردم کلامی از من نشنوند، بلکه حقیقت را در وجود و در عمل من ببینند و آن را درک کنند. اینکه امام معصوم میفرمایند: «فإنّ الناس لو عرفوا حقائق کلامنا لتبعونا» همین است که حقایق کلام باید در عمل تجلی پیدا کند. لذا شما عزیزان که در این راه قدم گذاشتهاید در واقع حَمَلِه علوم اهلبیت (علیهم السلام) هستید؛ اما حَمَلِه علمی که باید در جانتان رسوخ کند.
اهمیت فراگیری عمیق علوم مقدماتی حوزه
شما عزیزان در حال حاضر دروس مقدماتی، مثل ادبیات عرب را فرا میگیرید که درسی اساسی و مقدمه باقی علوم حوزه است. منابع و متون مقدسی که ما در حوزه علمیه با آنها سر و کار داریم، مثل قرآن و کتب روایی، همه عربی هستند و ما برای اینکه مطالب را از این منابع بفهمیم و معارف الهی را استخراج کنیم باید به ادبیات عرب و صرف و نحو مسلط باشیم. وقتی که به آن مسلط شدیم، تازه به فراگیری سطح ابتدایی فقه و اصول ورود پیدا میکنیم. بعد آرام آرام قدمهای بالاتر سطوح عالیه و بعد به مرحله تحقیق و خارج میرسیم.
ضرورت تلاش برای تزکیه نفس در حین تحصیل علوم حوزوی
بنده هنوز طلبه نوجوانی بودم که خدمت مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدتقی آملی از اساتید بزرگ و شاگردان مرحوم میرزا رسیدم. ایشان در تهران اقامت داشت. همیشه به من نصیحتی میکرد و میفرمود: «ما از روزهای آغاز طلبگی در حین تحصیل علوم دینی سعی میکردیم روی نفس خود هم کار کنیم؛ یعنی زمام نفس را در اختیار خود قرار دهیم.» ایشان هنگامی این سخنان را میفرمود که بیشتر از نود سال از عمر شریفشان سپری شده بود. میفرمود: «من در طول این مدت سعی کردم که روی نفس خود کار کنم تا به این مقام رسیدم که الان وقتی به من بد میگویند، ناراحت نمیشوم و از کسی که به من بدگویی میکند و دشنام میدهد، کوچکترین ناراحتی به دل نمیگیرم.» این ویژگی، مجاهدت فراوانی میطلبد. ایشان بعد از گذشت نود سال از عمر شریفشان گریه کرد و فرمود: «اما من هنوز بعد از گذشت نود سال با آن همه مجاهدتها، آنقدر بر نفس خود مسلط نشدم که وقتی از من تعریف و تمجیدی میکنند، خوشحال نشوم.» ما در طول تحصیل یاد میگیریم که خود را از نظر روحی بسازیم و آماده کنیم. ما میخواهیم در راه کسانی همچون علی بن ابیطالب (علیه السلام) قدم بگذاریم. کسی که سیدرضی (رحمۀ الله علیه) قسمتهایی از خطبههای ایشان را در نهجالبلاغه جمعآوری کرده است. کسی که خطبههایش آنقدر ارزشمند و به لحاظ بلاغی زیبا است که بزرگان اهل سنت درباره کلام ایشان میگویند: «اگر علی ابن ابیطالب نبود، اصلاً علم بلاغت در میان مردم عرب معنا نداشت.» امام علی در میان مردم خطبه میخواند و آنان با دل و جان گوش میدادند. حال در این میان، عدهای از خوارج هم حضور داشتند که ایشان را کافر میخواندند. امام علی (علیه السلام) آنقدر شیوا سخن میگفت که روزی یکی از خوارج از میان جمع فریاد زد: «خدا این مرد را بکشد که چقدر رسا و شیوا سخن میگوید.» مردم دور او را گرفتند تا تنبیهش کنند؛ اما علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمود که با او کاری نداشته باشید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشغول قرائت سوره حمد بود که یکی از خوارج بلند آیه شریفه «… لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنّ مِنَ الْخاسِرینَ»[۴] را خواند. مضمون آیه این است که شرک تمام اعمال را از بین خواهد برد. امام علی (علیه السلام) به احترام آیه قرآن، کلام خود را متوقف کرد. وقتی آیه خواندن فرد خارجی تمام شد، قرائت خود را ادامه داد و گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. وقتی شمشیر را بالای سر مبارک حضرت امام علی (علیه السلام) بردند و به فرق او فرود آوردند، مردم بر سر ابن ملجم ریختند. امام با حال جراحت خود برای اینکه جلوی خونریزی را بگیرد، فریاد زد که ای مردم او را رها کنید. برخی میگویند که وقتی ابن ملجم را دستگیر کردند و پیش امام علی (علیه السلام) آوردند، امام فرمود: «او را رها کنید و اذیتش نکنید. ببینید چشمانش از ترس از حدقه بیرون زده است.» با اینکه ابن ملجم دشمن و قاتل امام است، اما علی (علیه السلام) با او این چنین مدارا میکرد؛ تزکیه و تسلط به نفس چنین است. کسانی که این سخنان را برای ما نقل کردهاند شخصیت و روح بزرگی داشتند. آیا ما میتوانیم این قابلیت را در خودمان ایجاد کنیم و پا جای پای آنها بگذاریم و به جای آنها با مردم سخن بگوییم؟ توانستن چیزی نیست که انسان از ابتدا به طور غریزی آن را داشته باشد. باید این توان را در خودمان ایجاد کنیم. باید شخصیت خود را بسازیم و ملکات اخلاقی را فرا بگیریم. اینکه میگوییم باید از مرجعی تقلید کنیم که عادل باشد، پشت سر کسی نماز جماعت بخوانیم که عادل باشد؛ یعنی عدالت شرط است. این عدالت به چه معنا است؟ بین فقها معروف است که عدالت صفتی از ملکات اخلاقی است؛ یعنی صفات ناپسند اخلاقی، مثل حسد، بخل و طمع را نداشته باشد. تقوا و اجتناب از معاصی در وجود او ملکه شده باشند. ملکه نفسانی یعنی صفتی از صفات اخلاقی که در وجود انسان استقرار پیدا کند. یک حالتی در نفس پیدا بشود که وقتی شخص گناه را میبیند، از آن اجتناب کند. منظور از عدالت نیز همین است. در شئون عالی ما، عدالت شرط است. صفات خوب باید ملکه نفس بشوند. گاهی در وجود بعضی از افراد حسد یا طمع ملکه نفس میشود و تا آخر عمر این صفتها با آنها همراه میشود و گاهی تقوا ملکه میشود. در ابتدا باید نفسمان را تزکیه کنیم، آن وقت بستری آماده میشود که معارف اهلبیت (علیهم السلام) را عرضه کنیم. آن وقت خداوند عنایت میکند و در بیان سخنانمان اثر مثبت میگذارد. چرا کلامِ کوتاه عدهای اثرگذار است، اما عدهای دیگر حتی با دهها ساعت صحبت و استدلال در مخاطبینشان تأثیرگذار نیستند و کلامشان فایده ندارد؟ از الان باید به این نکته توجه داشته باشیم.
غنیمت شمردن فرصت برای مطالعه و تحقیق بیشتر
الان آغاز راه شما عزیزان است. سعی کنید فرصتها را از دست ندهید. زمان برای شما قیمت دارد؛ یعنی فرصتی که امروز از دست میدهید، جبرانش دشوار است. امروز میتوانید چیزهایی را یاد بگیرید که اگر فرصتش را از دست بدهید، فردا حسرت آن را میخورید. امروز شما این امکان را دارید که با فراغت بال، شب و روز تحصیل کنید و به مطالعه و تحقیق بپردازید. سابقاً خدمت عزیزان عرض کردم که سعی کنید از الان اهل نظر بشوید. مطالب را فقط حفظ نکنید، بلکه روی آنها دقت و مراقبت هم داشته باشید. ما باید برای روزگاری که آقا حجت بن الحسن (علیه السلام) به ما نیاز دارد، خود را آماده کنیم. نیاز امروز آقا حجت بن الحسن (علیه السلام) از نیازی که آقا سیدالشهدا (علیه السلام) در کربلا به اصحابش داشت، بیشتر است. امروز مخاطبان زیادی در گوشه و کنار دنیا هستند که به معارف حقیقی الهی نیاز دارند. وسایل تبلیغیای که امروز ما در اختیار داریم، بشر در طول تاریخ نداشته است. امروز میتوانیم در یک سخنرانی پانصد میلیون مخاطب داشته باشیم؛ چون امکانات آن فراهم شده است. نحوه و کیفیت عرضه معارف اهلبیت (علیهم السلام) باید خیلی قوی باشد. باید بدانیم که چطور و با چه سلیقهای معارف اهلبیت را عرضه کنیم. اول مطالب را خودمان بفهمیم و این مطالب را در جان خودمان رسوخ بدهیم، سپس با شیوه مطلوب آنها را عرضه کنیم. بدین صورت میتوانیم مردم را به معارف اهلبیت (علیهم السلام) دعوت کنیم. مردم ائمه معصومین را ندیدهاند، ما عرضه کنندگان معارف اهلبیت را میبینند؛ بنابراین باید شخصیت و نحوه رفتار خود را به خلق و خوی ائمه نزدیک کنیم. وقتی مرحوم شیخ انصاری عازم عراق شد، برای مادر خود نامهای نوشت و در آن نامه از استقرار خود در نجف برای تحصیل خبر داد. مادر شیخ در جواب، نامهای به او نوشت و نامه را با این شعر آغاز کرد:
من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش گر به فکر سوختن افتادهای مردانه باش
کسی که در این راه قدم برمیدارد به فکر پول و مقام نمیافتد. این راه سوختن میخواهد. کسی است که همه علایق خود را برای هدایت خود و دیگران زیر پا میگذارد. اصلاً ماهیت کار ما سوختن در راه هدایت است. اگر به این فکر افتادیم و قصد داریم که در این مسیر قدم بگذاریم، باید مردانه قدم بگذاریم و این راه را تا پایان عمر طی کنیم.
امیدوارم خداوند عالم، توفیقات شما عزیزان را بیشتر کند. انشاءالله در آینده از حَمَلِه علوم اهلبیت (علیهم السلام) باشید. از کسانی مثل شیخ مفید باشید که وقتی از دنیا رفت، امام زمان (علیه السلام) برایش مرثیه خواند و فرمود که ای شیخ، تو با رفتنت ما را تنها گذاشتی. بزرگانی بودند که حقاً در تاریخ شیعه نقش اساسی ایفا کردند.
امیدوارم خداوند ما را از کسانی قرار دهد که منشأ حرکت علمی و اجتماعی در میان امت اسلامی باشند.
پی نوشت:
[۱]. سوره آل عمران، آیه ۱۶۴
[۲]. ایشان کتابی با نام القبسات تألیف کرده است که از مهمترین آثار فلسفی اوست و اصطلاحات خاص و پیچیدهای دارد.
[۳]. البته این داستان به مزاح و طنز بیان شده است و واقعیت ندارد.
سوره زمر، آیه ۶۵. .[۴]