سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

گوشه ای از کرامات امام هادی(ع)

امام هادی(علیه السلام) همچون سایر ائمه معصوم( علیه السلام) دارای فضائل، کرامات و معجزاتی است که در روایات و کتب مختلف شیعه و سنی به آن اشاره شده است.
کد خبر: ۱۲۶۵۵۵
۱۱:۴۸ - ۲۷ شهريور ۱۳۹۵
شیعه نیوز: امام علی النقی(علیه السلام) پیشوای دهم شیعیان که امروزه مورد هجمه شدید تکفیری ها و افراد سرور قرار گرفته، فضائل و مناقب زیادی دارد و از آن حضرت کرامات فراوانی نقل شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود.

نان در سفره و بلعیدن جادوگر

یکى از درباریان متوکّل – به نام زرافه – حکایت کند: روزى درباریان متوکّل عبّاسى شخصى را از اهالى هندوستان که شعبده باز و جادوگر بود، نزد متوکّل آورده تا با بازى هاى خویش او را سرگرم کند، چون وى اهل هوى و هوس بود.

روزى از روزها متوکّل به آن شخص هندى گفت : چنانچه علىّ بن محمّد هادى (صلوات اللّه و سلامه علیه ) را در جمع عدّه اى شرمنده و خجالت زده کنى ، هزار دینار هدیه خواهى گرفت .

آن شخص شعبده باز هندى نیز درخواست متوکّل – خلیفه عبّاسى – را پذیرفت .

و آن گاه حضرت را در جمع عدّه اى دعوت کردند؛ و چون همگان در آن جلسه حضور یافتند، متوکّل مرا کنار خود نشانید؛ و دستور داد تا سفره اطعام گسترانیدند.

همین که خواستند مشغول خوردن غذا شوند، شعبده باز هندى متوجّه حضرت هادى علیه السلام شد و حرکات مخصوصى را انجام داد، که چون حضرت دست به سوى نان دراز مى نمود، نان پرواز مى کرد؛ و تمامى افراد مى خندیدند.

و این کار چند مرتبه تکرار شد، به ناچار، چون امام علىّ هادى علیه السلام چنین دید، به عکس شیرى که بر پرده دیوار نقش بسته بود، دستى زد و آن را مخاطب قرار داد و فرمود: اى شیر! این دشمن خدا را بگیر و نابود کن .

پس ناگهان شیر به حالت یک حیوان واقعى در آمد و آن مرد شعبده باز هندى را بلعید.

و سپس حضرت خطاب به شیر کرد و فرمود: اکنون به حالت اوّل بازگرد و همانند قبل روى پرده مجسّم شو.

تمام افراد حاضر در مجلس با تماشاى ابن صحنه ، وحشت زده شده و متحیّرانه به یکدیگر نگاه مى کردند.

پس از آن ، امام علیه السلام از جاى برخاست که از مجلس خارج شود، متوکّل گفت : یاابن رسول اللّه ! خواهش مى کنم بفرما بنشین و دستور دهید تا شیر آن مرد هندى را بازگرداند؟

حضرت فرمود: به خدا سوگند، دیگر او را نخواهید دید، آیا دشمن خدا را بر دوستان خدا مسلّط و چیره مى کنید؟!

و آن گاه ، حضرت از آن مجلس خارج شد.

دریافت اموال در زمان مناسب

مرحوم شیخ حرّ عاملى رضوان اللّه تعالى علیه ، به نقل از کتاب شریف مشارق اءنوار الیقین آورده است :

دو نفر از اهالى شهر قم – به نام داوود قمّى و محمّد طلحى – حکایت کرده اند:

مقدار قابل توجّهى وجوهات ، نذورات ، هدایا و نیز جواهرات و دیگر اشیاء نفیس قیمتى توسّط مؤ منین قم و اهالى آن ، نزد اینجانبان جمع شده بود تا براى حضرت ابوالحسن ، امام هادى علیه السلام ارسال نمائیم .

و چون موقعیّتى مناسب فرا رسید، بار سفر را بستیم و به سوى شهر سامراء حرکت کردیم .

نار ما آمد و اظهار داشت : حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى علیه السلام دستور داد که بازگردید و به شهر خود مراجعت کنید، چون الا ن موقعیّت و فرصت مناسبى نیست ؛ و نمى توانید با ما دیدار و ملاقات داشته باشید، به دلیل آن که مأ مورین حکومتى مانع رفت و آمد افراد هستند.

پس به ناچار به سوى شهر قم مراجعت کردیم و کلیّه اموال و جواهرات را در جاى مناسبى مخفى و نگهدارى نمودیم .

مدّتى از این جریان گذشت و پیامى از جانب حضرت بدین مضمون رسید: اینک تعدادى شتر فرستاده ایم تا اموال و آنچه را که از ما نزد شما است ، بر آن شترها حمل کنید و آن ها را رها نمائید؛ و کارى به آن ها نداشته باشید.

لذا طبق پیام و دستور حضرت سلام اللّه علیه تمامى اموال و جواهرات را بر آن شترها حمل نموده و آزادشان گذاشتیم و آن ها حرکت کردند و رفتند.

و از آن شترها خبرى نداشتیم تا آن که یک سال بعد، جهت ملاقات و زیارت امام علیه السلام به سامراء رفتیم و به منزل حضرت وارد شدیم .

و چون در محضر مبارک آن حضرت نشستیم ، پس از احوال پرسى و مختصرى صحبت ، فرمود: آیا مایل هستید آن اموال و جواهراتى را که براى ما فرستاده اید، مشاهده کنید؟

عرضه داشتیم : بلى ، لذا حضرت نظر ما را به گوشه اى از منزل خویش متوجّه نمود، هنگامى که نظر افکندیم ، تمامى آنچه را که فرستاده بودیم ، تماما موجود بود.

مسلمان شدن پزشک نصرانی

یکى از دوستان و اصحاب حضرت ابوالحسن ، امام هادى صلوات اللّه علیه – به نام زید بن علىّ – حکایت کند:

روزى از روزها سخت مریض شدم ، تا حدّى که دیگر نتوانستم حرکت کنم ، لذا پزشکى نصرانى را بر بالین من آوردند و او برایم داروئى را تجویز کرد و گفت : این دارو را به مدّت دَه روز مصرف مى کنى تا مریضى ات برطرف و بهبودى حاصل شود.

پس از آن که پزشک نصرانى از منزل خارج شد، نیمه شب بود و کسى از طرز استفاده آن داروى اطّلاعى نداشت .

و من در حالى که متحیّر بودم ، ناگاه شخصى جلوى منزل ما آمد و اجازه ورود خواست .

همین که وارد منزل شد، متوجّه شدیم که آن شخص غلام امام هادى علیه السلام مى باشد.

سپس آن غلام به من گفت : مولا و سرورم فرمود: آن پزشک داروئى را که به تو داد و گفت مدّتى آن را مصرف کن تا خوب بشوى ؛ ولى ما این نوع دارو را فرستادیم ، چنانچه آن را یکبار مصرف نمائى ، انشاءاللّه به إ ذن خداود متعال خوب خواهى شد.

زید گوید: با خود گفتم : همانا امام هادى علیه السلام بر حقّ است و باید به دستورش عمل کنم .

به همین جهت ، داروئى را که حضرت فرستاده بود مورد استفاده قرار دادم و چون آن را مصرف کردم ، در همان مرتبه اوّل عافیت یافتم و داروى پزشک نصرانى را تحویلش دادم .

فرداى آن روز پزشک نصرانى مرا دید و چون حالم خوب و سالم بود و ناراحتى نداشتم ، علّت بازگرداندن داروهایش را و نیز علّت سلامتى مرا جویا شد؟

پس تمام جریان را که امام هادى علیه السلام برایم داروئى فرستاد و اظهار نمود با یک بار مصرف خوب خواهم شد، همه را براى پزشک نصرانى تعریف کردم .

عد از آن ، پزشک نصرانى نزد امام علىّ هادى علیه السلام حاضر شد و توسّط حضرت هدایت و مسلمان گردید و سپس اظهار داشت : اى سرور و مولایم ! این نوع درمان و دارو از مختصّات حضرت عیسى مسیح علیه السلام بوده است و کسى از آن اطّلاعى ندارد، مگر آن که همانند او باشد.

مکافات تهمت

مسعودی در اثبات الوصیه نقل کرده است که چون امام هادی علیه السلام داخل خانه متوکل ایستاد و مشغول نماز شد. یکی از مخالفین آمد و مقابل امام ایستاد و گفت:«تا کی ریا می کنی؟!»

حضرت تا این جسارت را شنید، در نماز خود تعجیل فرمود و سلام داد. پس رو کرد به او و فرمود:«اگر دروغ گفتب در آنچه به من نسبت دادی، خداوند تو را از بیخ برکند.»

تا این کلمه را فرمود، آن مرد افتار و بمرد و قصه تازه ای در خانه متوکل آغاز شد.

منبع: منتهی الآمال شیخ عباس قمی
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: