سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس عکس

سرویس فیلم

شیعه شناسی

دیده بان

پادکست

سردبیر

صفحات داخلی

زمینه‌های رشد جریان احمدالحسن (یمانی)

کد خبر: ۱۱۵۶۱۴
۰۹:۲۹ - ۱۹ فروردين ۱۳۹۵
در چند سال اخیر جریانی انحرافی با نام‌های «احمدالحسن» و «یمانی» از کشور عراق شروع به رشد کرده و در ایران هم هوادارنی یافته است. خوشبختانه در محافل علمی به ادعاهای این افراد که ظاهراً همگی مبتنی بر احادیث است پاسخ داده شده است؛ اما به‌نظر می‌رسد فراتر از مباحث علمی باید نگاهی متفاوت به علل رشد این فرقه منحرف داشته باشیم. برای اطلاع از این موضوع با حجت‌الاسلام سیدهادی صالحی از اساتید فرق و ادیان به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

جناب آقای صالحی، اگر موافق باشید در ابتدا درباره برخی دلایل ناگفته‌ی گرایش به جریان یمانی در داخل کشور و حتی جامعه نخبگانی و حوزوی صحبت کنیم. فارغ از استدلالات ظاهراً علمی این افراد، به‌نظر می‌آید برخی مسائل روحی و روانی هم در این بین مؤثر است. لطفاً در این باره توضیح بفرمایید.

درباره علل گرایش افراد به فرق و مدعیان دروغین و به‌عبارت دیگر برای بررسی یکی از دلایل موفقیت فرق نوظهور، لازم است از منظر روان‌شناختی و کمی متفاوت به موضوع نگاه کنیم. اساساً یکی از دلایل – تاکید می‌کنم یکی از دلایل – گرایش افراد به فرق و ادیان مسأله‌ی روحی و روانی است؛ یعنی فردی که پیرو دین یا مذهبی است، ممکن است به دلایل مختلفی نسبت به دین خود بدبین شود. این دلایل می‌تواند شامل عملکرد نادرست رهبران آن دین یا حتی مسائل خانوادگی باشد. به هرحال نقطه شروع یعنی فاصله گرفتن یک فرد از باورهای پیشین خود، مسأله‌ای روحی و روانی است. مثلاً یک مسیحی از رفتارهای غیراخلاقی کشیش‌ها منزجر می‌شود و همین امر در مرحله نخست باعث بدبینی به باورهایش  می‌شود؛ سپس سعی می‌کند آیین دیگری بیابد.

درباره مستبصرین هم این اصل وجود دارد؛ برخی اهل سنت نسبت به دوگانگی‌ها یا رفتار ناهنجار بزرگان خود دچار زدگی می‌شوند و به‌دنبال حقیقت می‌روند و انگیزه مطالعه پیدا می‌کنند درباره‌ی مذهبی که همیشه مورد مواخذه بزرگان‌ خودشان بوده و با حقایق تشیع آشنا می‌شوند.

در مسائل سیاسی روز هم همین است؛ گاهی اوقات مثلاً فردی در انتخابات چند دوره قبل نفر سی‌ام لیست تهران می‌شود و در دوره‌ای با معرفی او تمام لیست سی‌نفره رای می‌آورد؛ بخش عمده‌ی این رأی به‌خاطر مخالفت با دیگران است.

    معتقدم یکی از دلایل رشد احمدالحسن و سایر مدعیان، انحصار بیست‌ساله همه برنامه‌های مهدوی صداوسیما در یک گروه خاص است.

حال به مسأله احمدالحسن یا همان یمانی بپردازیم؛ به اعتقاد بنده یکی از دلایل رشد اقبال به این مدعی، خوف علاقه‌مندان به امام زمان از ایجاد نظامی در عرض مهدویت است. این موضوع بسیار حساس است. متأسفانه در دو دهه اخیر موضوع حاکمیت دینی و به تبع آن ولایت فقیه در کشور عراق درست معرفی نشده است و دست‌هایی هم در کار بوده تا این اصل را به‌گونه‌ای دیگر بنمایانند. این زعم نادرست با توجه به چاشنی ضدعجم و ضدایرانی بودن برخی از جماعت عراقی، باعث خوف از ایجاد یک حکومت در عرض مهدویت شده است.

دقیقاً در همین خلأ پیش‌آمده مشاهده می‌کنیم که فردی ادعای واسطه ظهور امام زمان را دارد؛ اما نه با محور قرار دادن خود؛ بلکه خود را زمینه‌ساز ظهور حضرت ولی عصر معرفی می‌کند و ظاهراً برای خود هیچ جایگاه و شأنی هم قائل نیست؛ اما در مقابل، برخی مدافعین ولایت فقیه او را حتی منصوب خداوند معرفی می‌کنند. خب در چنین شرایطی اقبال افراد به این مدعی قابل پیش‌بینی است.

اگر دقت کرده باشیم نوک پیکان حملات احمدالحسن ابتدا به‌طرف مراجع و سپس ولی فقیه است. استدلال او هم این است که مراجع تقلید که کلاً فلسفه وجودی‌شان به‌خاطر غیبت امام زمان است، الان دیگر خود را قدرتی هم‌عرض امام زمان می‌دانند. به همین دلیل او این مسأله را محور هجمه به مراجع قرار داده است.

به‌نظر شما راه حل این مشکل چیست؟

در این مرحله ما چه می‌توانیم بکنیم؟ این مسأله، موضوعی تبلیغی – رسانه‌ای است؛ اصل ولایت فقیه و جایگاه مراجع به‌درستی معرفی نشده است. باید بیاییم این جایگاه را به‌درستی منعکس کنیم. بیانات خود رهبری و مراجع مبنی بر این‌که اصلاً کل وجود آن‌ها وقف احیای حکومت دینی و جامعه‌ی مهدوی است را منتشر کنیم. مگر باور رهبری و مراجع غیر از این است؟ باید محور تبلیغات ما اثبات این باشد که این جایگاه، هیچ شأنی در مقابل اصل مهدویت ندارد؛ چه برسد به جایگاهی هم‌عرض و موازی مهدویت. به‌عبارت واضح‌تر، باید سعی کنیم بهانه و نخستین مبانی استدلال احمدالحسن را از بین ببریم. این موضوعی که عرض کردم یک دلیل مهم روانی برای دورشدن معتقدان و عاشقان حضرت ولی عصر از معارف حقه و نزدیک شدن آنان به برخی جریانات منحرف از جمله احمدالحسن است.

به‌نظر می‌رسد این گروه از روش‌های موثر دیگری هم استفاده می‌کنند؛ در این باره توضیح بفرمایید:

خلأ دیگری که حامیان احمدالحسن به خوبی توانسته‌اند از آن بهره‌برداری کنند، ملموس و محقق‌الوقوع بودن ادعاهاست که نوعی جاذبه محسوب می‌شود. ما در اعتقادات  و مسلمات داریم و همیشه در سخنرانی‌های خود بیان می‌کنیم که هرکس برای ظهور زمانی معین کند، حرف او را نپذیرید. هیچ‌کس نمی‌تواند برای زمان ظهور زمان معین کند. این برای منتظران حضرت ولی‌عصر که از ناملایمت‌ها و مشکلات خسته شده‌اند و به‌دنبال امام زمان هستند، واقعاً مبهم و ناملموس است؛ اگرچه اعتقادی کاملاً صحیح باشد. مردم عاشق مهدویت و امام زمان هستند و نیازمند امید. این امید به چه صورت باید ایجاد شود؟ امید با وعده‌ی آینده‌ای نامشخص جذاب است یا نشان دادن مصادیق ظهور؟ خب طبیعی است با دیدن مصادیق فعلی ظهور گرایش به آن بیش‌تر می‌شود. توصیف دقیق آن این است که درنتیجه‌ی ادعاها و تبلیغات ما بن‌بستی در مقابل منتظران ایجاد شده که منتظران ظهور برای بیرون آمدن از این بن‌بست تلاش می‌کنند؛ ناگهان دستی از بالای دیوار بیرون می‌آید و می‌گوید دستم را بگیر تا تو را به رهایی برسانم! آن‌ها مهدویت را کاملاً در دسترس و نزدیک جلوه می‌دهند و همین القای امید به مردم جذابیت بالایی دارد.

    از اعتقادات مسلم ما این است که هیچ‌کس نمی‌تواند برای زمان ظهور زمان معین کند. این برای منتظران حضرت ولی‌عصر که از ناملایمت‌ها و مشکلات خسته شده‌اند و به‌دنبال امام زمان هستند، واقعاً مبهم و ناملموس است؛ اگرچه اعتقادی کاملاً صحیح باشد.

در این بین احمدالحسن مدعی می‌شود باید به‌پا خیزیم و یک‌‌به‌یک نشانه‌های ظهور را هم نشان می‌دهد و می‌گوید اگر از او تبعیت شود، ظهور به‌زودی اتفاق می‌افتد. علائم ظهور را بر وقایع امروزی تطبیق کرده و منتظران را کاملاً در شرایط وقوع ظهور قرار می‌دهد. آن‌ها می‌گویند ما باید یمانی و سیدخراسانی را بیابیم. استدلال جالبی که دارند این است که می‌گویند امام خمینی در فرانسه بود و بزرگان ‌سراغ وی رفتند و او را به‌طرف ایران کشیدند. یاران امام خمینی در ایران منتظر نماندند؛ بلکه رفتند پاریس و ایشان را برای بازگشت به ایران همراهی کردند!

برای حل این مشکل باید کارشناسان امور مهدوی چاره‌ای بیاندیشند که اولاً چگونه می‌توان حقیقت انتظار و مسائل ظهور را بیان کرد و ثانیاً چه باید بکنیم که منتظران دچار رخوت و یأس نشوند تا چنین فرصت‌هایی برای سوءاستفاده امثال یمانی پیش نیاید. دلیل اصلی پذیرش بالای این ادعاهای یمانی، همین انتظار هزار و چندساله و آینده‌ای مبهم است که برای همه‌ی سطوح قابل هضم نیست و عده‌ای واقعاً دچار تزتزل اعتقادی می‌شوند.

گویا ماهم در ارائه واقعی علایم و ویژگی‌های ظهور دارای استراتژی واحدی نیستیم.

بله؛ تناقضاتی هم در بین ما وجود دارد. در همین چند سال اخیر تعدادی از سخنرانان و خطبای مطرح ما تلاش کرده‌اند ظهور امام زمان را نزدیک جلوه دهند؛ از برخی بزرگان و مراجع شاهد مثال آورده‌اند و مردم را به ظهور در ده سال آینده امیدوار کرده‌اند. خب اگر این حرف‌ها درست باشد طبیعی است که الان زمان ظهور یمانی باشد و باید با او بیعت کرد! این تناقضات را چطور باید حل کنیم؟

جا دارد گلایه‌ای هم مطرح کنم؛ وظیفه‌ی صدا و سیما در این مسأله بسیار مهم است. بالاخره بخش عمده‌ای از مخاطبان صدا و سیما، افراد متدین، مذهبی و عاشق امام زمان‌اند. نزدیک به دو دهه است که کل برنامه‌های مهدوی صداوسیما در اختیار گروهی مشخص است؛ چینش کارشناسان، استراتژی برنامه‌ها، سمت و سوگیری استدلال‌ها و… همگی در اختیار این گروه است. نتیجه این انحصار دقیقاً در چنین شرایطی مشخص می‌شود. مدعیانی همچون یمانی و ده‌ها مورد دیگر از نقاط ضعف و خلأهای برنامه‌های تبلیغی صداوسیما استفاده می‌کنند و رشد ناگهانی هم پیدا می‌کنند. اگر کارشناسان و کلاً راهبردهای مهدوی صداوسیما باهم متفاوت باشد، طبیعتاً از منظرهای مختلفی به مسأله مهدویت پرداخته می‌شود. چرا افراد صاحب‌نظری مثل آقای شفیعی سروستانی در برنامه‌های صداوسیما حضور ندارند؟ معتقدم یکی از دلایل رشد احمدالحسن و سایر مدعیان، انحصار بیست‌ساله همه برنامه‌های مهدوی صداوسیما در یک گروه خاص است.

از طرف دیگر تبلیغات ما – به‌ویژه تبلیغات صداوسیما – مطابق با نیازها نیست. در ابتدا عرض کردم که محور تبلیغات احمدالحسن القای هم‌عرض و موازی بودن ساختار مرجعیت و ولایت فقیه با امام زمان است. خب باید تدبیری اندیشیده شود و بیاناتی از رهبری و مراجع منعکس شود که این تبلیغات را باطل کند. متأسفانه این تیزبینی و درایت در دستگاه‌های تبلیغی – مخصوصاً صداوسیما – مشاهده نمی‌شود.

از دیگر روش‌های جذب این گروه بفرمایید.

مسائل ظاهری هم به‌عنوان جذابیت در رفتارهای این گروه وجود دارد؛ مثلاً تحت‌الحنک عمامه خود را باز می‌کنند و به‌عنوان یک علامت برای خود مثل اخباری‌های قدیم استفاده می‌کنند. این رفتارهای ظاهری هم به هرحال نوعی جذابیت دارد.

اصلی‌ترین محور فعالیت‌ آن‌ها منطبق بر روایات و تطبیقات است که بخشی از آن برای محکوم کردن و زیرسؤال بردن ماست؛ مثلاً این‌که امام زمان دریافت خمس را برای شیعیان حرام کرده است؛ مثال‌هایی هم ذکر می‌کنند  که همین دریافت وجوهات باعث انحراف فرزندان بزرگان است. درست است که یک روایت داریم؛ اما هیچ‌گاه درباره ضعف سند و کلاً اعتبار این روایت چیزی نمی‌گویند. یا این‌که روایت داریم در آخرالزمان فلسفه گسترش می‌یابد؛ این گروه نیز برای ترویج خود دقیقاً نشان می‌دهند که چگونه در سال‌های اخیر تبلیغ فلسفه و اقبال به آن گسترش یافته است. اساساً آن‌ها فسلفه را بدعت می‌دانند؛ چون معتقدند در زمان ائمه چیزی به‌نام فلسفه وجود نداشته است.

    ممکن است فردی سال‌ها فقه و اصول خوانده و حتی به خوبی هم تدریس می‌کند، اما از بُعد مسائل اعتقادی و کلامی پایه‌اش سست است. این هم البته برمی‌گردد به برخی متون آموزشی حوزه.

زیاد شدن شعر و شاعری و استقبال زیاد مردم از برنامه‌های مذهبی نیز از دیگر استنادات یمانی‌هاست که در برخی روایات به‌عنوان علائم آخرالزمان نام برده شده است.

مبلغین یمانی مواردی که عرض کردم را یک‌به‌یک به‌عنوان اولاً نشانه‌های ظهور و ثانیاً به‌عنوان این‌که حکومت ما اسلامی نیست برای افراد جامعه نام می‌برند.

در اینجا بازهم می‌خواهم به آسیب‌های عملکرد خودمان بپردازم. در همین چند سال اخیر یک سی‌دی منتشر شد که در آن، طرفداران رئیس‌جمهور تلاش کردند رهبری را سیدخراسانی نشان دهند؛ برخی از وعاظ مطرح هم در سخنرانی‌های خود چنین تلاشی را دارند. خب این کارها تا حدودی به استدلالات احمدالحسن مشروعیت می‌بخشد.

از دیگر روش‌های تبلیغی آن‌ها القای این امر است که ما به مخالفان خود آزادی می‌دهیم. استدلال می‌کنند که در حاکمیت فعلی به مخالفان اجازه بیان اعتقادات داده نمی‌شود و اگر یمانی قیام کند، در حکومت او حتی مخالفین هم آزادی عقیده دارند. البته تبلیغی و غیرواقعی بودن این ادعای آنان کاملاً مشخص است؛ ولی به‌هرحال با نشان دادن برخی وقایع سیاسی در کشور، تلاش می‌کنند از این روش هم برای جذب افرادی که دغدغه مسأله سیاسی دارند استفاده کنند.

جناب آقای صالحی؛ آن‌طور که شنیده‌ایم مسأله خواب از اصلی‌ترین روش‌های تأثیرگزاری این جریان بر افراد مختلف جامعه است؛ در این باره هم توضیح بفرمایید.

خب می‌دانید که از روش‌های علوم غریبه، تسخیر در خواب و القای نظر خود در خواب به دیگران است؛ روش‌های مختلفی هم دارد؛ با استخدام جن یا بهره‌گیری از علوم غریبه این اتفاق می‌افتد. این افراد در یک سیستم بسیار منظم و قوی از این روش استفاده می‌کنند. به دعوت شدگانی که تردید دارند می‌گویند این ذکر را بگو و در خواب حقانیت ما را مشاهده کن.

در واقع حربه خواب از شک افراد شروع می‌شود. اگر آنانی که دعوت می‌شوند در بطلان احمدالحسن یقین داشته باشند، راه ورود از طریق خواب بر آن‌ها محال است. اما اگر شکی باشد، خواب بهترین روش برای جذب این افراد است.

بازهم برمی گردم به عملکرد خودمان در باب خواب. متأسفانه منابر ما و حتی رسانه‌های ما در دهه‌های اخیر خواب‌محور شده‌اند. بخشی از کرامات علما در قالب خواب مطرح می‌شود. به‌قول یکی از مراجع تقلید، هیچ‌گاه ائمه معصومین به اصحاب خود از دید برزخی سخن نمی‌گفتند و دیدن آن سوی دیوار را به‌عنوان یک امتیاز برای یاران خود محسوب نمی‌کردند. اما الآن در منابر ما برای تعریف و تمجید فلان عارف، از خواب و دید برزخی سخن می‌گوییم.

بنده سند علمی نمی‌توانم ارائه کنم؛ اما ظاهر امر این است که یهود دست بالا و قدرتمندی در سحر و علوم غریبه دارد. بی‌راه نیست اگر بگوییم یهود در گسترش جریان احمدالحسن از طریق علوم غریبه و خواب دست دارد.

در مورد حجت‌نبودن خواب دلایل و روایات معتبری داریم؛ اما وقتی برای فردی چنین اتفاقاتی می‌افتد – که مثلاً در عالم خواب چهره‌ای نورانی، احمدالحسن را تأیید می‌کند – دیگر نمی‌توان از نامعتبر بودن خواب سخن گفت. این خواب اثر مستقیم خود را گذاشته است. پس چاره چیست؟

بنده معتقدم در کنار همه فعالیت‌های علمی برای پاسخ‌گویی به ادعاهای احمدالحسن که انجام گرفته – و باید هم ادامه داشته باشد – چرا به امور معنوی توجه نمی‌کنیم؟ مگر در سیره بزرگان تمسک به اهل بیت و زیارت عاشورا برای رفع بلایا وجود نداشته است؟ نقل‌های زیادی هست که مراجع برای رفع بلاها و مشکلات، ختم زیارت عاشورا یا سایر امور را داشته‌اند. وقتی جنس نفوذ طرف مقابل، امور معنوی و سحر هست، باید روش مقابله ما هم از همین جنس باشد. واقعاً باید از امور معنوی مثل توسلات، ختم زیارت عاشورا یا باطل کردن سحر در این مورد استفاده کنیم.

چرا فراتر از افراد عادی برخی از فضلا و نخبگان ما به این سمت گرایش پیدا می‌کنند؟

به‌نظرم مشکل اعتقادی است. ممکن است فردی سال‌ها فقه و اصول خوانده و حتی به خوبی هم تدریس می‌کند، اما از بُعد مسائل اعتقادی و کلامی پایه‌اش سست است. این هم البته برمی‌گردد به برخی متون آموزشی حوزه. واقعاً چرا برخی کتب کلامی مهم مثل باب حادی عشرو شرح تجرید از دروس حوزوی حذف شده است؟ چرا توحید شیخ صدوق در حوزه‌های ما به‌عنوان متن آموزشی تعیین نشده است؟ به‌نظرم باید در حوزه‌های علمیه، کلام به‌معنای واقعی آن – و نه فقط با روش فلسفی – به طلاب آموزش داده شود.

مصاحبه از : احمد نجمی / مباحثات

انتهای پیام/ 434
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
نظرات بینندگان
زنده باد انسانیت وزنده باد حقانیت
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۲/۰۳
اری
علی
۰۷:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۴
عالی بود استفاده کردم
ناشناس
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۴
این دیگه چه جور مصاحبه منتشر کردنه؟!!؟ نه معلومه سوال کدومه نه معلومه جواب کدومه / در سایت اصلی هم همینطوری بوده؟!!؟