۰

معنى صراط مستقيم: برگی از المیزان

علامه طباطبایی در ذیل تفسیر سوره مبارکه حمد، به تبیین صراف مستقیم پرداخته اند.
کد خبر: ۲۹۷۷۸۵
۰۹:۴۶ - ۲۰ شهريور ۱۴۰۳

به گزارش «شیعه نیوز»، علامه طباطبایی در ذیل تفسیر سوره مبارکه حمد، به تبیین صراف مستقیم پرداخته اند.

در بخشی از تبیین تفصیلی ایشان آمده است:

معنى صراط

بيان (اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم ) الخ ، معناى كلمه (هدايت ) از بيانيكه در ذيل (صراط) از نظر خواننده مى گذرد معلوم ميشود.
و اما صراط، اين كلمه در لغت به معناى طريق و سبيل نزديك بهمند، و اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن كريم ، بايد بدانيم كه خدايتعالى صراط را وصف استقامت توصيف كرده ، و آنگاه بيان كرده كه اين صراط مستقيم را كسانى مى پيمايند كه خدا بر آنان انعام فرموده .
و صراطى كه چنين وصفى و چنين شانى دارد، مورد درخواست عبادت كار [عبادت کننده]، قرار گرفته ، و نتيجه و غايت عبادت او واقع شده ، و بعبارت ديگر، بنده عبادت كار [عبادت کننده] از خدايش درخواست مى كند كه عبادت خالصش در چنين صراطى قرار گيرد….

خداى سبحان در كلام مجيدش براى نوع بشر و بلكه براى تمامى مخلوقات خود راهى معرفى كرده ، كه از آن راه بسوى پروردگارشان سير مى كنند و در خصوص انسان فرموده : (يا ايها الانسان ، انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه )، (هان اى آدمى ، بدرست ى كه تو بسوى پروردگارت تلاش مى كنى ، و اين تلاش تو – چه كفر باشد و چه ايمان – بالاخره بديدار او منتهى ميشود).
و درباره عموم موجودات فرموده : (و اليه المصير بازگشت بسوى او است ) و نيز فرموده : (الا الى اللّه تصير الامور)، آگاه باش كه همه امور بسوى او برمى گردد) و آياتى ديگر كه بوضوح دلالت دارند بر اينكه تمامى موجودات راهى براى خود دارند، و همه راههاشان بسوى او منتهى ميشود…..

صراط مستقيم كه صراط غير گمراهان است ، صراطى است كه بهيچ وجه شرك و ظلم در آن راه ندارد، همچنانكه ضلالتى در آن راه نمى يابد، نه ضلالت در باطن ، و قلب ، از قبيل كفر و خاطرات ناشايست ، كه خدا از آن راضى نيست ، و نه در ظاهر اعضاء و اركان بدن ، چون معصيت و يا قصور در اطاعت ، كه هيچيك از اينها در آن صراط يافت نمى شود، و اين همانا حق توحيد علمى و عملى است ، و توحيد هم همين دو مرحله را دارد، ديگر شق سومى برايش نيست ، و بفرموده قرآن ، بعد از حق غير از ضلالت چه مى تواند باشد؟ ….

خدايتعالى در كلام مجيدش مكرر نام صراط و سبيل را برده ، و آنها را صراط و سبيل هاى خود خوانده ، با اين تفاوت كه بجز يك صراط مستقيم بخود نسبت نداده ، ولى سبيل هاى چندى را بخود نسبت داده ، پس معلوم مى شود: ميان خدا و بندگان چند سبيل و يك صراط مستقيم بر قرار است ، مثلا درباره سبيل فرموده : (و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)، و كسانى كه در راه ما جهاد كنند، ما بسوى سبيل هاى خود هدايتشان مى كنيم )، ولى هر جا صحبت از صراط مستقيم به ميان آمده ، آنرا يكى دانسته است ، از طرف ديگر جز در آيه مورد بحث كه صراط مستقيم را به بعضى از بندگان نسبت داده ، در هيچ مورد صراط مستقيم را بكسى از خلايق نسبت نداده ، بخلاف سبيل ، كه آنرا در چند جا بچند طائفه از خلقش نسبت داده ، يكجا آنرا برسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم نسبت داده ، و فرموده : (قل هذه سبيلى ، ادعوا الى اللّه على بصيره ، بگو اين سبيل من است ، كه مردم را با بصيرت بسوى خدا دعوت كنم )، جاى ديگر آنرا به توبه كاران نسبت داده ، و فرموده : (سبيل من اناب الى ، راه آنكس كه بدرگاه من رجوع كند)، و در سوره نساء آيه (۱۱۵) آنرا به مؤ منين نسبت داده ، و فرموده : (سبيل المؤ منين ).
از اينجا معلوم ميشود كه سبيل غير از صراط مستقيم است ، چون سبيل متعدد است ، و باختلاف احوال رهروان راه عبادت مختلف ميشود، بخلاف صراط مستقيم ، كه يكى است ، كه در مثل بزرگراهى است كه همه راههاى فرعى بدان منتهى ميشود، همچنانكه آيه : (قد جاء كم من اللّه نور و كتاب مبين ، يهدى به اللّه من اتبع رضوانه ، سبل السلام ، و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه ، و يهديهم الى صراط مستقيم ،) (از ناحيه خدا بسوى شما نورى و كتابى روشن آمد، كه خدا بوسيله آن هر كس كه در پى خوشنودى او باشد به سبيل هاى سلامت راه نمائى نموده و باذن خود از ظلمت ها بسوى نور بيرون مى كند، و بسوى صراط مستقيمشان هدايت مى فرمايد) بآن اشاره دارد، چون سبيل را متعدد و بسيار قلمداد نموده ، صراط را واحد دانسته است ، حال يا اين است كه صراط مستقيم همه آن سبيل ها است ، و يا اين استكه آن سبيل ها همانطور كه گفتيم راه هاى فرعى است ، كه بعد از اتصالشان بيكديگر بصورت صراط مستقيم و شاه راه در مى آيند…..

 

صراط مستقيم راهى است بسوى خدا، كه هر راه ديگرى كه خلايق بسوى خدا دارند، شعبه اى از آنست ، و هر طريقى كه آدمى را بسوى خدا رهنمائى مى كند، بهره اى از صراط مستقيم را دارا است ، باين معنا كه هر راهى و طريقه اى كه فرض شود، به آن مقدار آدمى را بسوى خدا و حق راهنمائى مى كند، كه خودش از صراط مستقيم دارا و متضمن باشد، اگر آن راه بمقدار اندكى از صراط مستقيم را دارا باشد، رهرو خود را كمتر بسوى خدا مى كشاند، و اگر بيشتر داشته باشد، بيشتر مى كشاند، و اما خود صراط مستقيم بدون هيچ قيد و شرطى رهرو خود را بسوى خدا هدايت مى كند، و مى رساند، و بهمين جهت خدايتعالى نام آنرا صراط مستقيم نهاد، چون كلمه صراط بمعناى راه روشن است ، زيرا از ماده (ص ر ط) گرفته شده ، كه بمعناى بلعيدن است ، و راه روشن كانه رهرو خود را بلعيده ، و در مجراى گلوى خويش فرو برده ، كه ديگر نمى تواند اين سو و آن سو منحرف شود، و نيز نمى گذارد كه از شكمش بيرون شود.

و كلمه (مستقيم ) هم بمعناى هر چيزى است كه بخواهد روى پاى خود بايستد، و بتواند بدون اينكه بچيزى تكيه كند بر كنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد، مانند انسان ايستاده اى كه بر امور خود مسلط است ، در نتيجه برگشت معناى مستقيم بچيزى است كه وضعش تغيير و تخلف پذير نباشد، حال كه معناى صراط آن شد، و معناى مستقيم اين ، پس صراط مستقيم عبارت ميشود از صراطى كه در هدايت مردم و رساندنشان بسوى غايت و مقصدشان ، تخلف نكند، و صد در صد اين اثر خود را به بخشد، همچنانكه خداي تعالى در آيه شريفه : (فاما الذين آمنوا باللّه و اعتصموا به ، فسيد خلهم فى رحمة منه و فضل ، و يهديهم اليه صراطا مستقيما، و اما آنهائيكه به خدا ايمان آورده و از او خواستند تا حفظشان كند، بزودى خدايشان داخل رحمت خاصى از رحمت هاى خود نموده ، و بسوى خويش هدايت مى كند، هدايتى كه همان صراط مستقيم است )، آن راهى را كه هرگز در هدايت رهرو خود تخلف ننموده ، و دائما بر حال خود باقى است ، صراط مستقيم ناميده .

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: