شیعه نیوز | آرش رییسینژاد گفت: تردید نقش عوامل خارجی در این اقدام تروریستی آشکار است. در میانه تنش با اسرائیل، بهیکباره اقدامات ضد امنیت ملی در جنوب شرق ایران شکل میگیرد. این گروه با چنین عقبه فکری و بنیهی لجستیکی نمیتواند بدون حمایت قدرتهای بیرونی چنین عملیاتی ضد کشور را راه اندازد.
به گزارش «شیعه نیوز»، تحرکات گروههای تروریستی در استان سیستان و بلوچستان در ماه اخیر، افزایش داشته است. به طوری که تنها در کمتر از یکهفته، دو حمله تروریستی در این استان مرزی اتفاق افتاد. گروه تروریستی جیش العدل که مجری این دو عملیات در سیستان و بلوچستان بود، در ساعات پایانی پنجشنبه ۱۶ فروردین یکی از اهداف خود از اجرای اقدام تروریستی در چابهار را جلوگیری از «طرح توسعه سواحل مکران و بند چابهار» عنوان کرد. این صراحت در بیان هدف از حمله تروریستی به رقیب راهبردی و ژئوپلیتیک بندر گوادر پاکستان، این پرسش را خلق میکند که چه کسی از ایجاد ناامنی در جوب شرقی کشور، به ویژه در استان سیستان و بلوچستان و بند چابهار سود میبرد؟ در این باره «آرش رئیسینژاد»، تحلیلگر مسایل بینالملل گفتوگویی کرده است.
در هفتههای اخیر، شاهد افزایش تحرکات تررویستی در مرزهای شرقی بودهایم. چرا گروههای خشونتگرا در شرق کشور، امنیت سیستان و بلوچستان و چابهار را به چالش میکشند؟
بیتردید نقش عوامل خارجی در این اقدام تروریستی آشکار است. در میانه تنش با اسرائیل، بهیکباره اقدامات ضد امنیت ملی در جنوب شرق ایران شکل میگیرد. این گروه با چنین عقبه فکری و بنیهی لجستیکی نمیتواند بدون حمایت قدرتهای بیرونی چنین عملیاتی ضد کشور را راه اندازد.
با این حال، نادرست است اگر بخواهیم ریشه برآمدن چنین گروههایی را تنها در پیوند با محیط بیرونی ضد ایرانی جستوجو کرد. در واقع، گروه تروریستی جیشالعدل، مثل تمام گروههای تروریستی خشونتگرا در محیطی میتوانند رشد پیدا کرده و نفس بکشند که مردم آن منطقه احساس تبعیض داشته باشند. البته وجود تبعیض، لزوما توجیهگر این خشونت و اقدامات تروریستی نیست، اما یک پیشنیاز است. باید پذیرفت که سیستان و بلوچستان که دچار دو نوع تبعیض است. نخست؛ تبعیض مذهبی و دوم، تبعیض مرکز علیه پیرامون که از زمان برخورد ایران با غرب و شروع مدرنیزاسیون در کشور شکل گرفته است.
این دو تبعیض در هم تنیده، باعث شده که سیستان و بلوچستان و بهویژه کرانه مکران به حاشیه رانده شوند و در نتیجه؛ مردم این منطقه احساس تبعیض بیشتری داشته باشند. بهویژه در دنیایی که با استفاده از شبکه مجازی توان مقایسه کردن وضعیت خود با مناطق دیگر کشور و منطقه دیگر نقاط جهان وجود دارد. همه این موارد باعث شده که گروه تروریستی جیشالعدل راحتتر سربازگیری کند.
گذشته از این؛ باید بدانیم که کنترل دولت مرکزی بر این منطقه بلوچستان که بهصورت تاریخی و جغرافیایی از آنجا که در حاشیه کشور قرار داشته، هموار کمتر بوده و به همین دلیل شیوههای حکمرانی بر بلوچستان معمولا در هم تنیده بوده با رابطه میان رؤسای قبایل و طوایف با مردم محلی بود. اما این شیوه از اواخر دوران پهلوی تا به امروز و در دوره جمهوری اسلامی دگرگون شده است. در این دوره از نقش قبایل و طوایف کاسته و برعکس؛ نقش رهبران مذهبی پررنگتر شده است. امری که درنهایت باعث تغییر در روابط اجتماعی در منطقه مکران و بلوچستان شده و به همین دلیل آن روابط سنتی گذشته از بین رفته است. اکنون، اما رابطه جدیدی در حال شکلگیری بوده و این رابطه جدید در واقع بر رابطه مذهبی مبتنی شده است. امری که بهصورت خواه یا ناخواه باعث شده تا کلام مذهبی بتواند از سوی گروههای خشونتگرای تروریستی به صورت ابزار برای به چالش کشیدن امنیت ملی مورد استفاده قرار بگیرد.
کدام کشورهای خارجی و گروههای خارجی و داخلی از ناامنی در چابهار نفع میبرند؟
پاسخ این سوال را میتوان در سه گروه تقسیمبندی کرد. یک گروه که به هرحال، رقبای ژئوپوپولتیکی جمهوری اسلامی هستند و هرچه ایران ناامنتر شود به نفع این کشورها خواهد بود. کشورهای به مانند اسرائیل، بخشی از کشورهای عربی یا حتی کشورهایی که به نوعی در منطقه به دنبال قدرتنمایی بیشتر بوده و ایران را مانع خودشان میدانند. دسته دومی هم در اینباره داریم که در رأس آنها، آمریکا قرار میگیرد. کشوری که جمهوری اسلامی با آن دشمنی داشته و این عداوت و تخاصم باعث شده تا هر جا که ناامنی باشد، رهبران تهران احساس کنند که امریکا با آن موافق است. دسته سوم؛ رقبای ژئوپولتیکی ایران هستند و خود را رقبای ترانزیتی-کوریدوری ایران میدانند.
برخی معتقد هستند که بندر چابهار ظرفیتهای بسیار بیشتری از بندر گوادر پاکستان دارد. این ظرفیتها چیست و چگونه باید آنها را حفظ و استفاده کرد؟
ظرفیت بندر چابهار قطعا بیشتر از بندر گوادر است. عمق این بندر ۱۵.۵متر بوده که با کمترین هزینه میتواند تا هفده متر برسد. در صورتی که بندر گوادر در پاکستان ۱۲.۵ متر بوده و در اسلامآباد با اهداف سرمایهگذاری برای رساندن عمق این بندر به ۲۰ متر، طرحهایی دارد.
دوم اینکه چابهار، بندری است که میتواند دروازه دسترسی اوراسیای مرکزی به اقیانوس هند باشد. یعنی تمام کشورهای آسیایی میانه و حتی قفقاز، حوزه بزرگ دریایی کاسپین از طریق بندر چابهار میتوانند با جنوب آسیا و حتی شرق این قاره به صورت دریایی در ارتباط باشند. از چابهار است که کشورهای آسیای مرکزی غنی از نفت و گاز در کوتاهترین مسیر میتوانند به آبهای آزاد برسند.
در صورتی که بندر گوادر برای این که بتواند خود را بهعنوان دروازه آسیایی مرکزی معرفی کند، نیازمند ثبات و امنیت در افغانستان است. منطقهای که بیثباتی دیرینهای در آن وجود داشته و تنشهای مرزی با پاکستان در قسمت خیبر بر این بیثباتی دامن زده است. گذشته از این، جنبشهای تجزیهطلبانه بلوچی مخالف حضور سرمایهگذاری چین در این بندر هستند. همه این موارد باعث شده که چابهار مزیت بسیار بالاتری نسبت به بندر پاکستانی داشته باشد. حتی بنادر عمانی دوقم، صلاله و صحار نیز از جایگاه ژئواستراتژیکی در قیاس با چابهار برخوردار نیستند.
چابهار تنها بندر در مکران نیست. ۳۴۷ کیلومترغربتر، بندر جاسک جایگرفته؛ درست در بیرون تنگه هرمز. نه منطقه آزاد است و نه منطقه ویژه اقتصادی. نظامیان، اما حضور پررنگی در این بندر دارند. جاسک میتوانست دروازه صادرات گاز، چه با لولهکشی به عمان و فجیره و چه با LNG برای بازار دورتر، باشد.
متاسفانه طرح جامع استراژیکی برای توسعه چابهار و مکران وجود نداشته است. تحریمهای بیرونی و خودتحریمی درونی باعث شده که امروزه کریدور ترنسکاسپین و کریدور میانی این کشورها را از طریق بندر باکو به ترکیه وصل میکنند. گذشته از این، به گمان بنده، تقلیل چابهار به یک بندر صرفا اقتصادی، یک اشتباه است. این نشان میدهد ذهنیت استراتژیک در پس توسعه بندر چابهار و کرانه مکران وجود ندارد.
چابهار از نظر ژئوپولیتیک، جایگاه ایران را از یک قدرتی برّی_نیمهبحری به کشوری برّی_بحری بدل میکند. برخلاف کشورهای چین و فرانسه، ایران به لحاظ ژئوپلتیک کشوری برّی_نیمهبحری است. چرا که عمده تهدیدات از خشکی کشور را زیر ضرب قرار داده و فرصتها اغلب در خشکی پیدا شده. جای شگفتی نیست که مرزهای زمینی همچو سنگر دفاعی و سواحل دریایی همچو نقطه پایان سفر دیده میشود تا دروازه توسعه!
منطق جغرافیا، اما حکم میکند که ایران میتواند قدرتی دریایی-زمینی شود. مرزهای زمینی بیش از ۶هزار و طول سواحل جنوب و شمال کشور نزدیک به ۵هزار و ۸۰۰ کیلومتر است. بر گلوگاههای مهم تجاری دریایی در پیوندگاه سه قاره آسیا، اروپا و افریقا اشراف دارد. پس به لحاظ جغرافیایی، ایران کشوری برّی_بحری است.
توسعه مکران میتواند ایران را برای نخستینبار در دوران مدرن به قدرتی برّی_بحری تبدیل کند. تنها قدرتهایی با این ویژگی میتوانند استراتژیهای تابآور را در برابر ضرباتِ حاصل از تهدیدات ویرانگرِ لحظهای درپیش گیرند و به نقش تاریخی خود در جنوب اوراسیا دست یابند: به زندگی در شکاف همراه با توان مانوردهی بالا میان قدرتهای بزرگ!
گو اینکه ایران باید توسعه را از طریق ایجاد پیوندهای اقتصادی با ماورا دریاها شکل بدهد. اما به گمان بنده، دولتی کردن فرآیند توسعه در این منطقه مشکلزا شده است. سابقا یک اپراتور نیمهخصوصی به نام اپراتور کاوه در این منطقه حضور داشت که توانسته بود برای چندسال جولان داده و حتی با جبلعلی رقابت خوبی را شکل بدهد. ولی بعد اپراتور دیگر به نام سینا که متعلق به بنیاد مستضعفان بوده و، چون پول بیشتری داشت با وعده این که دستمزد کارگران را افزایش دهد زمام امور را در دست گرفت. این اتفاق، بدون درک حرفهای بودن ساختار تجارت دریایی صورت گرفته و باعث تعطیلی این حوزه شده است.
با توجه به روابط گسترده ایران با چین، چرا این کشور بندر گوادر را برای سرمایهگذاری انتخاب کرده است؟
مسئله سرمایهگذاری چین در گوادر مربوط به زمانه کنونی نیست. در دهه پنجاه خورشیدی، «محمدرضاشاه» سودای سرمایهگذاری در بندر چابهار را داشته و میخواست تا این بندر را بهعنوان دروازه دسترسی به اقیانوس هند مطرح کند. شاه پس از قرار داد ۱۹۷۵ خودش را رهبر خاور میانه میدانست و سودای آن را داشت که پا در جای بزرگان نهد. او اقیانوس هند را پهنه آبی وسیع میدید که ایران میتواند در آن جولان بدهد و به همین خاطر با رهبران استرالیا، موریس، آفریقای جنوبی و هند جلسه میگذاشت که دراقیانوس هند مانور بیشتری بدون حضور دو ابرقدرت داشته شد.
همزمان پاکستانیها در دوره ژنرال «ایوبخان» از آمریکاییها درخواست میکنند که در گوادر سرمایهگذاری کنند و هنری کیسینجر در پاسخ گفته بود که در نزدیکی گوادر بندر چابهار وجود دارد و اصلا نیازی به این بندر (گوادر) نمیبینند. از این رو، نیازی ندیدند که در دو مکان سرمایهگذاری کند. به همین هم دلیل پاکستانیها به سراغ چین رفتند و همین پای پکن را به گوادر برای سرمایهگذاری باز کرد.
دوم اینکه برای چین به لحاظ ژئوپولتیکی به صرفهتر است که در گوادر سرمایه گذاری کند. چرا که رابطه اسلامآباد و پکن، نسبت به رابطه این کشور با تهران به مراتب استراتژیکتر، قدیمیتر و ژرفتر است.
سوم اینکه اگر به نقشه نگاه کنید، چین با سرمایهگذاری در گوادر توانایی دور زدن تنگه مالاکا و جزایر مالابار را که در اختیار هند قرار دارد. چین از این طریق میتواند انرژی مورد نیاز خود را از شبه جزیره عربستان آورده و از طریق گوادر به پاکستان و از طریق پاکستان به صورت زمینی به چین منتقل کند.
در واقع بنیان دالان اقتصادی چین-پاکستان (China-Pakistan Economic Corridor) که سیپک نیز نامیده میشود در نهایت به دسترسی پکن به گوادر ختم میشود. در نتیجه، حضور در گوادر برای چین بسیار حیاتی بوده و این کشور به همراه پاکستان در حال جذب سرمایه از کشورهای عربی بهویژه عربستان و حتی امارات برای شکلگیری یک شبکه از جنوب خلیج فارس به سمت گوادر هستند. قطعا در این وضعیت چابهار بیشترین ضرر را خواهد دید.
از دیگر سو، دلایلی بودند که اجازه داد بندر چابهار در اواخر دوران «اوباما» و به ویژه در دوران «ترامپ» از تحریمها معاف شود. در سطح منطقهای، هند میخواست به افغانستان-که در آن زمان یک حکومت نزدیک به غرب در آن حاکم بود-دسترسی پیدا کند. همچنین، دلیل سطح بینالمللی این معافیت نیز رقابت چین و امریکا بود. به هر حال، هند شریک و پارتنر آمریکا در مهار چین در حوزه ایندو پاسیفیک و حتی غرباقیانوس هند بود. به همین دلیل، آمریکا در حوزه ایندوپاسیفیک اجازه داد که هند بتواند در چابهار حضور داشته و از آن طریق به افغانستان و آسیای مرکزی دسترسی داشته باشد.
تا آنجا که بنده میدانم هند میان ۷۵ تا ۸۵ میلیون دلار در چابهار سرمایهگذاری کرد. اما این حضور به دلایلی از جمله تحریمهای ثانویه امریکا متوقف شد. همچنین هندیها از یک سو هم میخواستند با کشورهای عربی به مانند امارات و عربستان کار کنند و از سوی دیگر بنا داشتند که با ایران هم همکاری داشته باشند. ضمن اینکه دهلینو، توانی به مانند پکن ندارد که بتواند با ایجاد موازنه با هر دو طرف کار کند. البته از نظر زیرساختی اصلا چین و هند را نباید با هم مقایسه کنید. چین درحوزه زیرساختسازی قدرتی بزرگ است و هند توانایی رقابت با چین دراین حوزه را ندارد.
مهمتر اینکه هندیها نگاه استراتژیک بلند مدتی برای دسترسی آسیای مرکزی و افغانستان نداشتند. چابهار دروازه بنادر هندی مومبای و کرالا به افغانستان و آسیای مرکزی از طریق جاده کتان بود که در کنار جاده کالادان دو بال اصلی برای راهاندازی پروژه هندی مائوسام معرفی شد که البته در حد حرف باقی ماند. به همین دلیل چابهار یگانه نقطه در ایران شد که از تحریمهای آمریکا معاف گشت. امروزه، اما کریدور عربمد جایگزین آن شده است. برخلاف چین که با راه ابریشم نوین یا ابتکار کمربند و جاده سودای کنترل ژئواکونومیک آسیا را دارد. هند توان و ارداهای از خود نشان نداده است. چه بسا یکی از دلایل آن ریشه در دوپارگی موجود در ساخت جامعه هندی و به تبع آن، فقدان اجماع بر سر کلان استراتژی هندی باشد.