به گزارش «شیعه نیوز»، «کاش شلیک میکرد،ای کاش! کاش در آن موقع با خودش ۱۷ ماده قانون حمل سلاح و تیراندازی را مرور نمیکرد. کاش فکر نمیکرد که اگر شلیک کند بعد در دادگاه به وکیل مدافع متهم که مدعی میشد قصد ضربه زدن را نداشته، چه باید پاسخ دهد؟ تصور درگیری قضایی، سوال و جواب، بازخواست و بازجویی همه و همه توانش را گرفته بود... باید فکر میکرد باید اقدام میکرد.
اصلا شاید با خودش فکر کرده بود که متهم جوان است، نادانی کرده، شاید با حرف و سخن کوتاه بیاید، شاید ...
سرهنگ پلیس: من هم شلیک نکردم؛ آن هم چند بار/ بعد از شلیک باید به هزار سوال پاسخ بدهید!
ادامه داده و میگوید: امان از رأفت و مهربانی که انگار آن موقع جایش نبود! باید شلیک میکرد، باید؛ حداقل الان پسر و دخترش یتیم نمیشد.
مکث میکند؛ میپرسم جناب سرهنگ تابه حال در این موقعیت بوده اید؟
میگوید: چندین بار... اما من هم شلیک نکردم؛ درست مثل سرهنگ رنجبر!
میپرسم چرا؟ آهی میکشد و میگوید: بعد باید به هزار نفر جواب بدهی؛ فکر میکنید الکی است؟ برای هر تیری که دست مان میدهند مسئولیم، باید پاسخ بدهیم تا آنجا که اصلا پشیمان میشوی که چرا شلیک کردی؟ اماای کاش شهید رنجبر شلیک میکرد حداقل زنده مانده بود.
سروان پلیس: در ماموریت به پای قاتل شلیک کردم/ چند ماه درگیری قضایی داشتم
سروان است، سابقه کار در استانهای مرزی را در کارنامه خود دارد. از شهادت جانشین پاسگاه بیدزرد ناراحت است و میگوید: چند شب است که فکرش رهایم نمیکند... باید دل را به دریا میزد و شلیک میکرد!
خودش میگوید: من هم یک بار قاطعانه شلیک کردم آن هم به پای یک قاتل؛ به هر دو پا تا اینکه زمینگیر شد.
میپرسم بعدش چه شد؟
میگوید: خب این قضیه فرق داشت... در صحنه بقیه افراد هم حضور داشتند، اگرچه بعد از آن همان ریتم قضایی و سوال و پرسش برقرار بود اگرچه فرمانده هم حمایت لازم را داشت و بعد از چندماه اعصاب خردکنی و درگیری قضایی به پایان رسید.
سرهنگ پلیس: چند بار دادگاهی شدم/پلیس میترسد؛ آن هم از قوانین!
سرهنگ است، در یکی از استانهای مرکزی مشغول به خدمت است؛ میگوید: چندین بار دادگاهی شدم. همه اش هم به خاطر برخورد با متهم که هرکدام علاوه بر ناراحتیهای روحی و روانی و خانوادگی به درج در پرونده و تاخیر در دریافت درجه و رتبه و جایگاه منجر شده است.
میگوید: من هم به جای سرهنگ رنجبر بودم شلیک نمیکردم.. چرا باور نمیکنید پلیس نگرانی دارد؛ نه از متهم؛ بلکه از قوانینی که هست و دست و پایت را میبندد.
چند سال پیش موردی از مزاحمت «گستاخانه» دو پسر جوان برای دختران دبیرستانی گزارش شد، به محل اعزام شده و منتظر ماندیم... آمدند و طبق همان تماسهای اعلام شده به پلیس، به رفتار شنیع خود ادامه دادند.
وارد صحنه شده و دستگیرشان کردیم. پسرک اینقدر گستاخ بود که مزاحمت نوامیس را انکار کرده و در محل شاخ و شانه میکشید؛ عصبانی شدم؛ همان جا یک سیلی به پسر زدم و گفتم ما همین جا بودیم که با آن دختر چنین رفتاری را کردید. فکر میکنید آخرش چه شد؟ هیچ؛ به خاطر همان یک سیلی گرفتار شدم و سه ماه هم از گرفتن ترفیع جا ماندم.. خب این چیزها من پلیس را دلسرد میکند، پایم را سست میکند وقتی در مهمترین مورد که مزاحمت نوامیس است حق به متهم داده میشود دیگر چه انتظاری دارید؟
باور کنید اگر شهید رنجبر شلیک میکرد بعدها وکیل مدافع متهم میگفت اصلا مجرم قصد زدن نداشت؛ میخواست مأمور را بترساند که مأمور صبر نکرده و شلیک کرده است!
تازه آن موقع مجرم میشد بی گناه و پلیس میشد متهم؛ باور ندارید بروید بپرسید چندین مأمور به دلیل شلیک به مجرم، متهم شده و در زندان هستند.
وقتی رابط قاچاقچیان، بیگناه تشخیص داده میشود!
با ناراحتی میگوید: رابط قاچاقچیان مواد مخدر بود، چندماه در بیابان و صحرا زیر نظر بود، تمام مراوداتش رصد میشد، اما موقع عملیات دستگیری، مقاومت و تیراندازی کرد و در نهایت کشته شد؛ اما وکیل مدافع خانواده متهم گفتند که بیگناه بوده و پلیس اشتباهی گرفته و شلیک کرده!
باور میکنید.. مأمور ما به دیه محکوم شد خب مأمور ما از کجا باید پول چند صد میلیونی دیه را بیاورد مگه چقدر حقوق میگیرد... بعد مردم میگویند پلیس در صحنه قاطع عمل نمیکند آخر چه قاطعیتی؛ اگر اقدام کنم متهم میشوم اگر اقدام نکنم مثل سرهنگ رنجبر شهید میشوم؛ یکی آخر باید از ما حمایت کند.. حمایت قانونی که به ما دل و جرات بدهد نه اینکه دودوتا چهارتا کنیم که در مواجهه با مجرم چه کنیم؟
گشتیها به جای ۴ نفر شده یکسرباز و یک افسر/ چطور پلیس در درگیری تن به تن مواد قانونی را اجرا کند؟
قبلا گشتیهای پلیس ۴نفره و ماشین هایمان بنز بودند، اما از وقتی که به خاطر حقوق کم، جذب نیرو کم شده و گشتیها متشکل از یک افسر و سرباز در ماشینهای سمند و پژو شده اند خب اقتدار پلیس شکسته است.
آن موقع سر هر عملیات دستگیری اراذل و اوباش میرفتیم اصلا هیبت خودرو و پیاده شدن ۴ نفر از ماشین، نفس متهمان را میگرفت، فوقش یک نفر با رأفت برخورد میکرد نفر دوم وقتی میدید مجرم گستاخ است شلیک میکرد و فرصت نمیداد.
باور کنید اگر اکیپ گشت پاسگاه بیدزرد چهار نفره بودند هیچ وقت چنین اتفاقی نمیافتاد، الان سرهنگ رنجبر سر خانه و زندگیش بود و مجرم هم تحویل زندان، اما وقتی یک نفر در سر صحنه هستی و در کسری از ثانیه باید موقعیت و شرایط روحی و روانی خودت و متهم و هم شرایط فیزیکی اطراف را بسنجید و بهترین تصمیم را با کمترین هزینه در نظر بگیرید همین میشود؛ تا بیایی طبق قانون هشدار بدهی، چند تیر هوایی بزنی و بعد در این گیر و دار درگیری تن به تن پای متهم را پیدا کنی که خودش یک قرن وقت میخواهد!
چرا پلیس سلاح شوک دهنده ندارد/ مجرمان وقیح شدهاند
رئیس یکی از پلیسهای تخصصی بوده، میگوید: دو عامل اصلی در وقوع این دسته از جرائم نقش دارد؛ اول عدم وجود امکانات کافی و مناسب برای برخورد با این صحنهها مثل سلاح شوک دهنده و غیر کُشنده و همچنین ضعف در نیرو و نفرات کافی در مأموریتها. اما عامل دوم و اصلیترین عامل وقاحت مجرمین، موضوع برخوردهای فوق العاده ضعیف و بی اثر با مجرمان و متهمان است که باعث ایجاد این دسته از وقایع و جرائم میشود.
وقتی سارق، قاچاقچی و اوباش در کمترین مدت ممکن زندانی شده و با سپردن وثیقه آزاد شده، معلوم است که بازدارندگی را ندارد چرا که مجرم در طی همین مدت تا اجرای حکم، دهها جرم دیگر انجام میدهد؛ تازه وقتی به زندان میرود انگار هتل رفته است؛ با رعایت حقوق شهروندی و در بهترین امکانات قرار میگیرد؛ استراحتی کرده و تجربهای آموخته و آزاد میشود؛ خب دیگر چه خاصیتی برای مجازات میماند که مجرم بخواهد از آن بترسد.
وقتی اشد مجازات برای تکرار جرم، جزای نقدی و حبس ۱ تا ۶ ماه است معلوم است که بازدارنده نیست؛ پس انتظار چه نتیجهای غیر از قتل انسانهای بی گناه را از چنین آدمهایی خواهید داشت؟
سلبریتیها در جریان شهادت پلیس شیراز چه کردند/ از هشتگها چه خبر؟
میگوید: «سلبریتیها کجایند؛ از هشتگها چه خبر؟ اگر سرهنگ ما شلیک کرده بود فضای مجازی را پر کرده بودند از عکس و فیلم و ناله و گریه و آه و فغان که پلیس چه کرد و سرکوب کرد و ... حالا چرا دم نمیزنند.
با مادر و همسر و خواهر و خانواده متوفی مصاحبه میکردند و «من و تو» و مسیح علینژاد با قهرمان سازی از مجرم، پلیس را آماج حمله و توهین قرار میدادند که چرا شلیک کرد و جوان پاک و معصوم را کشتند؟»
آهی میکشد و میگوید: نحوه شهادت سرهنگ رنجبر و بریدن گلویش توسط یک مجرم جانی، هر انسان آزادهای را متأثر کرد، اما این خودفروختهها ککشان نگزید و این هم سندی است از حمایت اینها از جنایتکاران و مجرمان و اراذل و اوباش.
سخنگوی پلیس: شروط قانونی و اثبات شرایط بعد از تیراندازی، توان پلیس را میگیرد
سردار مهدی حاجیان معاون اجتماعی و فرهنگی و سخنگوی فرماندهی انتظامی با عرض تسلیت به مناسبت شهادت سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر در خصوص قانون به کارگیری سلاح توسط انتظامی کشور اظهار داشت: قانون بکارگیری سلاح در ۱۷ ماده مصوب سال ۱۳۸۰ است؛ اگرچه تهدیدات، روزها و ساعتها و شرایط جغرافیایی و زمانی و مکانی تغییر کرده است؛ این قانون در سال ۱۳۸۰ در خصوص حمل سلاح و به کارگیری سلاح برای نیروهای مسلح و بالاخص انتظامی اختیاراتی را لحاظ کرده است.
وی گفت: در ماده ۲ شرایطی گذاشته که اولاً باید مامور آموزش دیده باشد و از لحاظ روانی سالم باشد؛ در ماده ۳ هم ۱۰ شرط و در ماده ششم هم ۶ شرط گذاشته اند یعنی مامور در موقع درگیری و در صحنه جرم در کسری از زمان اتفاق میافتد و باید بلافاصله تصمیم گرفته و از سلاحش در راه دفاع از مردم استفاده کند باید ۱۶ یا ۱۸ مورد شرط را در ذهن خود مرور کند که آیا این شرایط وجود دارد یا نه.
سخنگوی پلیس تصریح کرد: همین موارد توان را از پلیس میگیرد؛ توان عملیاتی پلیس را کاهش داده و این فقط در خود ماهیت قانون است، حالا در ترتیبات رسیدگی اگر اتفاقی افتاد و پلیس در صحنه از سلاح استفاده کرد شرایط دیگری را باید دوباره سپری کند که آنهم بحث شرایط اثبات این وضعیت است.
سردار حاجیان ادامه داد: پلیس باید خودش اثبات کند که در چنین شرایط و وضعیتی وجود داشته و از اسلحه استفاده کرده است؛ قاعدتاً یک پلیس بعد از عملیات باید یک پروسه قضایی، درگیری قضایی، سوال و جواب، بازخواست و بازجویی بشود که چرا و چگونه از اسلحه استفاده کرده؛ آیا چنین شرایطی وجود داشته است؟ از آن طرف هم بعضا وکیل مدافع میگوید نه تو آن شرایط را نداشتی! که این مسائل قاعدتا پلیس را دچار یک درگیری ذهنی، اجتماعی و خانوادگی کرده و توان عملیاتی پلیس را میگیرد.
لازم به ذکر است که روز چهارشنبه سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر جانشین پاسگاه بیدزرد در درگیری با مجرم چاقو به دست، با اصابت دو ضربه به پهلو و بریدن گلو با چاقو توسط متهم به درجه رفیع شهادت نائل شد.
انتهای پیام