۰

امیرالمومنین(ع) پیامبر اکرم (ص) را چگونه وصف کرده است؟

کد خبر: ۲۶۱۲۳۳
۰۹:۲۳ - ۱۳ مهر ۱۴۰۰

«شیعه نیوز»: امام علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه۷۲ نهج البلاغه، بهترین درود و برکات الهى را نثار روان پاک پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کرده و آن حضرت را به بیش از بیست وصف از اوصاف برجسته اش _که او را شایسته این درود و صلوات مى کند _ یاد مى فرماید و مى گوید: ([خداوندا!] گرامى ترین درودها و افزون ترین و پربارترین برکاتت را بر محمد(صلى الله علیه وآله) بنده ات و رسولت بفرست)؛ «اِجْعَلْ شَرَائِفَ(۱) صَلَوَاتِکَ وَ نَوَامِىَ(۲) بَرَکَاتِکَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ». صلوات، همان رحمت هاى الهى است و برکات، انواع نعمت هاى پروردگار را شامل مى شود و مجموعه صلوات و برکات چنان فراگیر است که هیچ خیر و سعادتى از آن بیرون نخواهد بود. در این قسمت از سخن امام(علیه السلام)، دو وصف معروف و مهم که در واقع مهم ترین اوصاف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است بیان شده: نخست، مساله عبودیّت و دوم، رسالت.

در سومین توصیف به مساله خاتمیّت اشاره مى کند و مى فرماید: (پیامبرى که خاتم پیامبران پیشین بود)؛ «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ». و در چهارمین و پنجمین توصیف مى فرماید: (کسى که درهاى بسته را گشود و حقّ را با حقّ آشکار ساخت)؛ «وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ وَ الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ». منظور از پیچیدگى ها و درهاى بسته، ابواب علوم و دانشها و مسایل پیچیده اخلاقى و اجتماعى انسانها است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) با دین و آیین و هدایت هاى خود، آنها را به روى انسانها باز کرد و منظور از آشکار ساختن حق به حق، ممکن است اشاره به معجزات باشد که حقّانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را تبیین کرد و یا اشاره به بیانات منطقى او باشد که حقایق را شرح داد و یا اشاره به جنگ ها و غزواتى است که دشمنان حق را کنار زد تا مردم چهره حق را ببینند و یا روشن ساختن حقایق به قرینه یکدیگر مى باشد؛ همان گونه که آیات قرآن را به کمک یکدیگر تفسیرمى کنند. هیچ مانعى ندارد که تمام معانى چهارگانه فوق، در این جمله جمع باشد.

در ششمین و هفتمین توصیف مى فرماید: (همان کسى که غوغاى باطل را دفع کرد و حملات گمراهى ها را درهم شکست)؛ «وَ الدَّافِعِ جَیْشَاتِ(۳) الاَبَاطِیلِ وَ الدَّامِغِ(۴) صَوْلَاتِ(۵) الاَضَالِیلِ». در هشتمین توصیف که در واقع به منزله بیان علّت براى تقاضاى این درود وافر و گسترده است، مى فرماید: (به دلیل این که با تمام قدرت بار سنگین رسالت را بر دوش کشید)؛ «کَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ».(۶) و در نهمین و دهمین توصیف آمده است که: (آن حضرت به فرمانت قیام نمود و در طریق رضا و خشنودى تو با سرعت گام بر مى داشت)؛ «قَائِماً بِاَمْرِکَ، مُسْتَوْفِزاً(۷) فِی مَرْضَاتِکَ».

در یازدهمین و دوازدهمین توصیف مى فرماید: (در گام هایى که [به سوى انجام اوامر تو] بر مى داشت، تردید به خود راه نداد و عقب گرد نکرد و عزم و اراده اش به سستى نگرایید)؛ «غَیْرَ نَاکِلٍ(۸) عَنْ قُدُمٍ(۹) وَ لَا وَاهٍ فِی عَزْمٍ». و در سیزدهمین تا پانزدهمین وصف مى فرماید: (این در حالى بود که وحى تو را با آگاهى گرفت و عهد تو را پاسدارى کرد و در انجام فرمانت [با قدرت و جدّیت] پیش رفت)؛ «وَاعِیاً(۱۰) لِوَحْیِکَ، حَافِظاً لِعَهْدِکَ، مَاضِیاً عَلَى نَفَاذِ اَمْرِکَ».

سپس آن حضرت در ادامه این سخن، نتیجه تلاش ها و کوشش ها و فداکارى هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را ضمن بیان اوصاف دیگرى بازگو مى کند و در شانزدهمین تا هجدهمین وصف مى فرماید: (او همچنان در این راه به پیش رفت تا شعله حق را براى طالبانش برافروخت و راه را براى ناآگاهان روشن ساخت، و دل هایى که در فتنه ها و گناهان فرو رفته بود، به برکت وجودش هدایت شد)؛ «حَتَّى اَوْرَى(۱۱) قَبَسَ(۱۲) الْقَابِسِ وَ اَضَاءَ الطَّرِیقَ لِلْخَابِطِ(۱۳) وَ هُدِیَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِ(۱۴) الْفِتَنِ وَ الآثَامِ». این سخن اشاره به پیشرفت سریعِ اسلام، در تمام جهات و روشن شدن شبه جزیره عربستان که مهد کفر، شرک و کانون جهل و جنایت بود، مى باشد که هر کس کمترین اطلاعى از تاریخ اسلام داشته باشد، آن را تصدیق مى کند و حتّى دشمنان اسلام نیز به آن معترفند.

سپس در نوزدهمین وصف از اوصاف کریمه آن حضرت، مى افزاید: (او پرچم هاى آشکار کننده حق را برافراشت و احکام نورانى اسلامرا برپا ساخت)؛ «وَ اَقَامَ بِمُوضِحَاتِ الاَعْلَامِ وَ نَیِّرَاتِ الاَحْکَامِ». در حقیقت براى اینکه رهروان راه حق گرفتار خطا و اشتباه نشوند و به بیراهه نروند، باید پرچمها و علایم راهنمایى، در جاى جاى این طریق نصب شود و چراغ هاى نورانى تمام جادّه را به هنگام تاریکى روشن کند و این همان کارى بود که رسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) انجام داد و براى هر حقّى نشانه اى قرار داد و پاسدارانى تعیین فرمود.

بسیارى از احکام مانند نمازهاى پنج گانه یومیّه و نمازجمعه – با آن مراسم ویژه – زیارتخانه خدا، نمونه هاى زنده اى از آن پرچمها و چراغهاست که رهروان این راه را از گمراهى رهایى مى بخشد و هم چنین احکامى که درباره مسایل اجتماعى، تربیتى، سیاسى و اقتصادى بیان فرموده است.

در پایان این بخش، به پنج صفت دیگر (که با توجّه به صفات گذشته مجموعاً بیست و چهار وصف مى شود) به صورت نتیجه گیرى از تمام بحث هاى گذشته اشاره کرده، مى فرماید: (آرى، او امینِ معتمد و گنجینه دارِ مخزن علوم تو و شاهد و گواه روز رستاخیز و برانگیخته ات براى بیان حقایق و فرستاده ات به سوى خلایق است)؛ «فَهُوَ اَمِینُکَ الْمَاْمُونُ وَ خَازِنُ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ وَ شَهِیدُکَ یَوْمَ الدِّینِ و بَعِیثُکَ بِالْحَقِّ وَ رَسُولُکَ اِلَى الْخَلْقِ».

تعبیر به «امین مامون» در واقع تاکیدى است بر کمال امانت آن حضرت و اشاره اى است به مقام عصمت که از شرایط حتمى نبوّت است و منظور از «خزانه دار بودنِ علم مخزون»، آگاه بودن پیغمبر اکرم(صلى اللهعلیه وآله) از اسرار غیب است که پیامبران و امامان بدون آگاهى از این اسرار نمى توانند رسالت خود را به طور کامل انجام دهند، قرآن مجید نیز مى فرماید: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ اَحَداً * الَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَاِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَد اً* لِیَعْلَمَ اَنْ قَدْ اَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ»(۱۵)؛ (خداوند داناى غیب است و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى سازد مگر رسولانى را که برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر آنها قرار مى دهد تا بداند پیامبرانش رسالت هاى پروردگار را ابلاغ کرده اند).(۱۶)

 

پی نوشت:

(۱). «شَرائف» جمع «شریفه» به معناى با ارزش است.

 

(۲). «نَوامى» جمع «نامیه» از مادّه «نموّ» به معناى رشد و افزایش است.

(۳). «جَیْشات» جمع «جَیْشَه» از مادّه «جَیْش» به معناى جوش و خروش است و به همین جهت به لشکر، که داراى جنب و جوش فراوانى است «جیش» گفته مى شود.

(۴). «دامغ» از مادّه «دَمْغ» (بر وزن ضَرب) به معناى کوبیدن سر و شکستن جمجمه است.

(۵). «صَوْلات» جمع «صَوْله» به معناى حمله کردن براى چیره شدن است و در مورد گاز گرفتن شتر نیز این واژه به کار مى رود.

(۶). «اِضْطَلَعَ» از مادّه «اِضطِلاع» به معناى قوّت و قدرت داشتن بر انجام کارى است. در اصل از مادّه «ضِلع»؛ (بر وزن جسم) به معناى دنده گرفته شده که استخوانى است مقاوم در مقابل حوادث مختلف، سپس مادّه «ضَلْع»؛ (بر وزن منع) به معناى قوّت و قدرت یافتن اطلاق شده است.

(۷). «مُسْتَوفِز» از مادّه «استیفاز» به معناى عجله کردن و سرعت نمودن است.

(۸). «ناکل» از مادّه «نُکول» به معناى بازگشت و ترسیدن است.

(۹). «قُدُم» در اینجا معناى مصدرى دارد و به معناى تقدّم یافتن و پیشروى کردن است.

(۱۰). «واعى» از مادّه «وَعْى» (بر وزن وقت) به معناى درک کردن و فهمیدن و حفظ کردن چیزى است.

(۱۱). «أوْرى» از مادّه «وَرْى» (بر وزن نفى) به معناى روشن شدن آتش است. بنابراین، «اَوْرى» که فعل متعدّى است، به معناى برافروختن مى آید.

(۱۲). «قَبَس» (بر وزن قفس) به معناى آتش مختصرى است که از مجموعه اى جدا مى شود.

(۱۳). «خابِط» از مادّه «خَبْط» (بر وزن ضبط) به معناى حرکت کردن در مسیر نادرست است و همچنین به معناى عدم تعادل به هنگام راه رفتن یا برخاستن آمده است.

(۱۴). «خَوضات» جمع «خوضه» از مادّه «خوض» (بر وزن حوض) در اصل به معناى وارد شدن تدریجى در آب و راه رفتن و شنا کردن در آب است. سپس به عنوان کنایه به معناى ورود یا شروع به کار یا سخنان زشت و ناپسند آمده است.

(۱۵). سوره جنّ، آیات ۲۶ تا ۲۸.

(۱۶). گردآوری از کتاب: پیام امام امیرالمؤمنین(ع)‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ شمسی‏، چاپ: اول‏، ج ۳، ص ۱۸۲.

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: