۰

روش تقویت قدرت ذهن ناخودآگاه

ذهن یا ضمیر ناخودآگاه بخشی از مغز ماست که وظیفه بسیاری از تصمیمات و برداشت های ناخودآگاه ما (کنترل خودکار) را به عهده دارد. روانشناسان ذهن ناخودآگاه را منبع خلاقیت افکار و احساسات شهودی و الهام بخش و همینطور بیداری معنوی می دانند. خیلی ها بر این باورند که ممکن است فردی از ذهن ناخودآگاهش استفاده کند و با ایجاد تغییراتی در آن، زندگی اش را هم به طور چشمگیری تغییر بدهد.
کد خبر: ۲۴۱۶۷۰
۱۵:۰۲ - ۲۸ مهر ۱۳۹۹

شیعه نیوز: ذهن یا ضمیر ناخودآگاه بخشی از مغز ماست که وظیفه بسیاری از تصمیمات و برداشت های ناخودآگاه ما (کنترل خودکار) را به عهده دارد. روانشناسان ذهن ناخودآگاه را منبع خلاقیت افکار و احساسات شهودی و الهام بخش و همینطور بیداری معنوی می دانند. خیلی ها بر این باورند که ممکن است فردی از ذهن ناخودآگاهش استفاده کند و با ایجاد تغییراتی در آن، زندگی اش را هم به طور چشمگیری تغییر بدهد. اگر چیز بیشتری از زندگی می خواهید ( پول، فرصت های شغلی بهتر و غیره)، خودتان هم باید از چیزی که الان هستید فراتر بروید. یادگیری نحوه تغییر طرز تفکر و به کارگیری ذهن ناخودآگاه به شما کمک می کند تا زندگی شادتر و موفق تری داشته باشید.
بخش اول: ذهنتان را تغییر بدهید

۱- تفکرات منفی و عدم اعتماد بنفستان را شناسایی کنید. تحقیقات نشان می دهند که افکار شک برانگیز و محدود کننده بر توانایی شما برای داشتن عملکرد خوب و دستیابی به خواسته هایتان تاثیر منفی می گذارند. به عبارت دیگر، اگر در ذهنتان به توانایی ها و شانس موفقیتتان شک دارید باید بدانید که روی شکست متمرکز شده اید. یادآوری این نکته حائز اهمیت است که وقتی شما از موضع ضعف به خودتان فکر می کنید حتی اگر این افکار واقعی نباشند رفته رفته و با گذشت زمان باور می کنید که انسان ناتوان و ضعیفی هستید.

هر زمان که افکار منفی درباره خودتان به ذهنتان رسید، یک قدم به عقب برگردید و از خودتان بپرسید این افکار از کجا آمده اند. به خودتان بگویید روی چه حسابی و بر اساس چه مدارک و شواهدی فکر می کنید که نمی توانید از انجام این کار بربیایید. به این ترتیب خیلی زود متوجه می شوید که افکار منفی شما هیچ پایه و اساسی در واقعیت ندارند.
هرگز نخواهید فهمید که در کاری می توانید موفق شوید یا نه، مگر اینکه آن را امتحان کنید. به هر کاری به چشم آزمایش نگاه کنید. موقع انجام یک آزمایش، شما نمی توانید بدون جمع آوری داده به نتیجه نهایی برسید و هر وضعیتی هم به مجموعه داده های خاص خودش نیاز دارد.

۲- مثبت تر فکر کنید. به عبارت دیگر، هر چه بیشتر به خودتان و توانایی هایتان اعتقاد داشته باشید، احتمال ادامه تلاش و موفقیتتان هم بیشتر خواهد شد. وقتی افکار منفی و مخرب را از ذهنتان بیرون راندید باید افکار سازنده و مفیدتری را جایگزین آنها کنید. می توانید این کار را با تلقین و تکرار استعدادها و توانایی هایتان به خودتان و پذیرش تعریف و تمجید دیگران انجام بدهید.

بپذیرید که همه افراد و از جمله شما دارای نقاط قوت، استعدادها و توانایی منحصر به خودشان هستند.
به جای اینکه روی نقاط قوت و ضعفتان متمرکز شوید روی قسمت هایی تمرکز کنید که می توانید آنها را تغییر بدهید.
گفتار مثبت و خوش بینانه را تمرین کنید. یکی از راه های خوب برای شروع مثبت نگری این است که مراقب حرف هایی که به خودتان می زنید باشید. حرف هایی که به دیگران نمی زنید تا ناراحتشان نکنید به خودتان هم نباید بزنید.
هر وقت افکار منفی به ذهنتان آمد سعی کنید با فکر کردن به نقاط مثبت خودتان به این افکار واکنش نشان بدهید.

۳- روش رسیدن به اهدافتان را تغییر بدهید. قبل از اینکه به توانایی های ذهنی ناخودآگاهتان بپردازید، ارزشش را دارد که به طرز فکر خودآگاهانه به اهداف و آرزوهایتان هم نگاهی بیندازید. حتی اگر رویاپرداز هستید، مهم است که با تعیین اهداف قابل کنترل و قابل دستیابی واقع بینی تان را هم حفظ کنید. بهترین اهداف را به صورت مختصر S.M.A.R.T می گویند که به معنی “خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی ، متمرکز بر نتایج و دارای محدودیت زمانی” می باشد.

خاص- درباره چیزی که می خواهید و کاری که می خواهید انجام بدهید با خودتان کاملا روشن و واضح صحبت کنید.
قابل اندازه گیری- حتما باید نتیجه هدف شما قابل اندازه گیری و سنجش باشد. شما باید در نهایت بفهمید که به هدفتان رسیده اید یا نه.
قابل دستیابی- وقت و انرژی خودتان را برای رسیدن به هدفی که می دانید تحقق پیدا نمی کند صرف نکنید و خودتان را در معرض شکست قرار ندهید. اطمینان پیدا کنید که با توجه به مهارت های فعلی یا مهارت هایی که در آینده بدست می آورید هدفتان چیزیست که می توان به شکل منطقی و معقولانه به آن رسید.
متمرکز بر نتایج- هدف شما حتما باید دارای یک نقطه پایان باشد و فقط از یک سری کارها و فعالیت های بیهوده تشکیل نشده باشد. در اینجا باز هم مهم است که در پایان بفهمید به هدفتان رسیده اید.
دارای محدودیت زمانی- هدف شما باید برای یک بازه زمانی واقعی تنظیم شود. بازه زمانی شما باید به اندازه کافی واقع بینانه باشد تا بتوانید کارهایی که لازم است را در آن مدت انجام بدهید؛ ولی در عین حال احساس فوریت هم داشته باشید تا از تاخیر و تعویق بیهوده جلوگیری کنید.
نمونه ای از یک هدف SMART کار و تلاش در جهت به پایان رساندن نوشتن یک کتاب و ارسال آن به ناشران قبل از اتمام مهلت است. در اینجا هدف شما همه ویژگی های لازم را دارد؛ نه اینکه فقط به ناشر کتاب امیدوار باشید و خودتان هیچ تلاشی برای رسیدن به هدف انجام ندهید.

بخش دوم: ذهن ناخودآگاهتان را تغییر بدهید

۱- فکرتان را تغییر بدهید تا دنیایتان تغییر کند. ذهن ناخودآگاه می تواند تفاوت زیادی در خوشبختی شما ایجاد کند. اگر همیشه روزتان را با روحیه بد شروع کنید، به احتمال زیاد روز خوبی نخواهید داشت. دلیل این مساله هم این است که الگوهای تفکر ناخودآگاه ذهن شما بر نحوه تعاملتان با جهان پیرامون و همچنین نحوه پردازش اطلاعات و موقعیت های اطرافتان تاثیر می گذارد.

اکثر وقایع روزمره کاملا خوب یا کاملا بد نیستند؛ اما اگر ذهن ناخودآگاه شما به این سمت متمایل باشد که روحیه بدی داشته باشید احتمالا اتفاقات روزمره را به شکل منفی و بد می بینید. برعکس این مساله هم صدق می کند: اگر ذهن ناخودآگاهتان نگرش و روحیه مثبتی داشته باشد، شما حتی به اتفاقات ناخوشایند و ناراحت کننده هم با دید خوب و مثبتی نگاه می کنید و به راحتی با آنها کنار می آیید.

۲- از عادت های قدیمی تان دست بکشید. ذهن ناخودآگاه تا حدی زیادی از طریق الگوهای و عادت های شناخته شده در زندگی روزمره شما کار می کند. این دقیقا همان چیزیست که باعث می شود مغز شما هنگام رانندگی به سمت محل کار یا پیاده روی به سمت مترو از سیستم کنترل خودکار یا اتوپایلوت پیروی کند. بعضی اوقات اتوپایلوت واقعا گزینه خوبیست! اما اگر می خواهید ذهن ناخودآگاهتان تغییر کند باید کمی روزمرگی هایتان را تغییر بدهید. این کار به شما کمک می کند تا از عادت ها و تفکرات قدیمی که روی ذهن ناخودآگاهتان تاثیر منفی گذاشته اند و توانایی هایتان را مختل کرده اند رها شوید.

حتی تغییرات جزئی در کارهای روزمره تان می تواند تاثیر زیادی در نحوه تعامل شما با دنیای اطرافتان داشته باشد. به این ترتیب ناخودآگاهتان را مجبور می کنید که بیشتر با محیط اطرافتان درگیر شوید و در نهایت ذهنتان را آموزش می دهید تا روی اهدافتان تمرکز کند و درگیر آنها شود.
سعی کنید هر از گاهی مسیرتان به خانه را تغییر بدهید یا کارهای خانه را به شکل جدیدی انجام بدهید. همین تغییرات کوچک می توانند تفاوت زیادی در نحوه تعامل ذهن ناخودآگاه شما با محیط اطرافتان ایجاد کند.

۳- از روش های جدید تفکر استقبال کنید. حالا که متوجه شدید چطور ذهن ناخودآگاهتان بر نحوه تعاملتان با جهان تاثیر می گذارد وقت آن است که به سمت روش های جدید تفکر و احساس کردن پیش بروید. این کار به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد، اما در نهایت قادرید تشخیص بدهید چه زمانی ذهنتان درگیر افکار منفی می شود و به خودتان آموزش بدهید که لزومی ندارد دنیا را متناسب با جهان بینی خودتان تغییر بدهید، بلکه باید افکار خودتان را عوض کنید. زمانی که توانستید این کار را انجام بدهید می توانید به ذهن ناخودآگاهتان بیاموزید تا روی زندگی واقعی تان تاثیر بگذارد.

برای مثال تصور کنید قرار است وارد محیط کاری جدید شوید اما نمی توانید با کارفرمایتان ارتباط برقرار کنید. به جای اینکه سراغ افرادی بروید که می توانند در این زمینه به شما کمک کنند خودتان را وادار کنید که با افراد مختلف صحبت کنید. این کار باعث می شود نظرات جدیدتر و ایده های تازه تری بدست بیاورید و تفکرات نو و جدیدی پیدا کنید.

بخش سوم: ایجاد تغییر در زندگی

۱- بدانید دقیقا چه می خواهید. اینکه فقط یک ایده گنگ و مبهم داشته باشید کافی نیست. اگر واقعا می خواهید از قدرت ذهن ناخودآگاهتان بهره مند شوید حتما باید به شکل واضح و دقیق بدانید که چه می خواهید. هدف و نتیجه مورد نظر شما باید کاملا واضح و مشخص باشد.

به جای اینکه آرزو کنید ای کاش یک نویسنده مشهور و جهانی بودم، وقتتان را صرف نوشتن کتاب کنید. سعی کنید آن را به بهترین نحو و بهترین شکل ممکن بنویسید و اتمام پروژه دست از تلاش برندارید.
می توانید هدف و نتیجه دلخواهتان را به نوعی مانترا (مجموعه ای از کلمات و آواها که با اهنگ خاصی تکرار می شوند) تبدیل کنید. هر وقت افکار منفی به سراغتان آمد یا به خودتان و توانایی هایتان شک کردید مانتراهایتان را تکرار کنید تا دوباره انگیزه بگیرید و به سمت هدفتان پیش بروید.

۲- انرژی تان را دوباره متمرکز کنید. مهم است که از خواسته تان آگاه باشید و شاید مهمتر از آن این است که بخش قابل توجهی از انرژی روحی تان را به تمرکز کردن روی آن هدف اختصاص بدهید. وقتی به وضوح فهمیدید چه می خواهید باید آن هدف را تصور کنید و در مورد آن طوری فکر کنید که انگار محقق شده است.

برخی متخصصان عنوان می کنند اگر در مورد هدفتان اشتیاق به خرج بدهید و وقت و انرژی زیادی صرف فکر کردن درباره توانایی هایتان برای رسیدن به این هدف کنید، ذهن ناخودآگاهتان از بند رفتارهای مشکل ساز و الگوهای فکری قبلی رها می شود و به سمت رسیدن به هدف حرکت می کند.
اگر همان مثال چاپ کردن کتاب را در نظر بگیریم، شما باید تصور کنید که همین الان کتابی که چاپ کرده اید در دستتان است. هدفتان را محقق شده تجسم کنید. بدون توجه به اینکه در چه زمینه ای کار می کنید تصور کنید که موفق شده اید و این موفقیت به شما کمک می کند که عملکرد بهتری داشته باشید.

۳- در راستای رسیدن به هدفتان عمل کنید. تغییر نحوه تفکر و متمرکز کردن انرژی هر دو جزو مراحل ضروری برای رسیدن به هدف هستند؛ اما اینها فقط بخشی از معادله پیش روی شما محسوب می شوند. بخش دیگر این معادله شما را ملزم می کند که برای رسیدن به هدف دست بکار شوید. حالا که شک و شبهه را کنار گذاشته اید و نحوه تفکر و تعاملتان با جهان را تغییر داده اید، به احتمال زیاد راسخ تر و مطمئن تر خواهید بود؛ اما همچنان لازم است که تمام تلاشتان را برای رسیدن به هدف به کار بگیرید.

برای مثال فرض کنید شما موفق شدید که شک و تردیدتان راجع به توانایی تان برای نوشتن کتاب را کنار بگذارید. شما منتقد درونی تان را خاموش کرده اید و حالا اعتماد بنفس زیادی دارید. اما الان وقت این است که دست بکار شوید و کتابتان را بنویسید و بعد آن را برای ناشر ارسال کنید. بدون عمل، شما در همان مرحله فکر و آرزو باقی می مانید. اینکه روی هدف و آرزویتان متمرکز شوید مهم است ولی کافی نیست. این مرحله باید با کار و عمل واقعی ترکیب شود.

نکات و راهنمایی های مهم تکمیلی

سخت کوش باشید ولی در عین حال این را هم بدانید که در چه جهتی مشغول تلاش کردن هستید. هر روز مقداری از وقتتان را صرف فکر کردن به این مساله کنید که می خواهید چه کاری انجام بدهید و نتیجه آن را به صورت یک واقعیت مجزا تصور کنید.
جملات مثبت بنویسید و هر روز آنها را بخوانید. این کار باعث جذب افکار مثبت در ضمیر ناخودآگاهتان می شود. از این روش هر روز استفاده کنید.
وارد ذهنیت “هنوز” شوید. هر وقت این فکر به ذهنتان رسید که “من هرگز نمی توانم این کار را انجام بدهم” به خودتان یادآوری کنید که هر کسی می تواند تغییر کند. دفعات اول ذهنتان به شما واکنش نشان می دهد و می گوید: نه! تو تغییر نمی کنی! ولی دست از تلاش برندارید. هر روز این جمله را به خودتان بگویید و بارها و بارها آن را تکرار کنید. در نهایت متوجه می شوید که باور جدیدی در شما شکل گرفته. به جای اینکه در آینده زندگی کنید وقتتان را صرف ایجاد افکار مثبت در زمان حال کنید.
یادتان باشد که قدرت ذهن ناخودآگاه مفید است، اما محدودیت های خودش را دارد. برای مثال، شما نمی توانید آرزو کنید که بدون هیچ تلاشی از بیماری خلاص شوید یا نمی توانید بدون هیچ سعی و کوششی به هدفتان برسید. قدرت ذهن ناخودآگاه می تواند به شما در تحقق اهدافتان کمک کند ؛ اما این قدرت یک قدرت جادویی نیست.

منبع : هنر فردی

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: