به گزارش «شیعه نیوز»، «تاب آوری» این روزها به کلیدواژه ای مهم در پژوهش های روان شناسی تبدیل شده است؛ متغیری که در بسیاری از پایان نامه ها مورد بررسی قرار می گیرد. این مولفه روان شناختی اما چیزی بیش از یک متغیر یا یک کلیدواژه است. این روزها با نگاهی به آنچه در گوشه و کنار کشور خودمان می گذرد و مشکلاتی که هر کدام از مردم به نوعی به آن دچار هستند، اهمیت توجه به موضوع «تاب آوری» را بیشتر عیان می کند. سیل اخیر کشور که میزان بالایی از استرس را به زندگی بسیاری از هموطنانمان تحمیل کرد و چندی پیش از آن زلزله کرمانشاه و پیشتر زلزله بم، زلزله منجیل و هشدارهای پیاپی مبنی بر امکان وقوع زلزله در تهران، همگی موید این نکته است که استرس و حتی برخی اختلال های اضطرابی ناشی از تحمل استرس های طولانی مدت و یا ضربه های استرس زا، جزئی از زندگی روزمره ما است. از اینها گذشته مشکلات اقتصادی و تبعات آن که این روزها بر زندگی مردم تحمیل شده است را نیز باید به این فهرست اضافه کنیم. چه بسا زندگی در دنیای امروز را باید سبک «زندگی توام با استرس» نامید. این روزها حتی نمی توان نسبت به وقایعی که در کشورهای همسایه رخ می دهد بی تفاوت بود و به واسطه تکنولوژی هر روز در معرض انواع خبرهای جنگ و درگیری در منطقه و دنیا قرار داریم.
متاسفانه با نگاهی به نحوه تعاملات اعضای خانواده با یکدیگر، افراد جامعه با یکدیگر و واکنش پذیری بالایی که مشاهده می شود، بیم این می رود که در صورت ندیدن این هشدارها، به سمتی برویم که شاید خیلی دیر باشد؛ واقعیت این است که برای تغییر سبک زندگی فردی و اجتماعی هیچ گاه دیر نیست اما آنچه این تغییر را امکان پذیر می کند این است که تک تک ما به ابزاری برای بالا رفتن آستانه تحمل، پذیرش، تاب آوری و.... مجهز شویم و پیش از آن نیاز است تا آنچه در پوست شهر و خانواده و افراد می گذرد تحلیل کرده و دستگاه های اجرایی کشور برای حل چالش ها برنامه داشته باشند. در گزارش پیش رو با چند تن از اساتید حوزه روان شناسی و جامعه شناسی پیرامون این موضوعات گفتگو کردیم.
دو چشم انداز قابل پیش بینی برای کاهش آستانه تحمل
عزیزی جامعه شناس گفت: همچون اشیاء فیزیکی، برای جامعه نیز، می توان «آستانه تحمل» در نظر گرفت. آنچه که امروزه مشاهده می شود آن است که انگار مسئولان بازی خطرناکی را با آستانه تحمل مردم آغاز کرده اند، به نحوی که تمام هزینه های تصمیماتشان را عامه مردم می پردازند.
وی ادامه داد: در این باره دو چشم انداز قابل پیش بینی است. اول آن که، شتاب ورشکستگی و تغییرات رو به نزول زندگی مردم در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... آنچنان بالا باشد، که مردم نتوانند هماهنگی و تاب آوری لازم را با تغییرات داشته باشند، و در نتیجه به بروز خشونت های گسترده و عمیق در سطح جامعه دامن زده شود، و سازماندهی اجتماعی به سرعت رو به فروپاشی می نهد. دوم آن که، این شتاب ورشکستگی و نزول، با سرعت کمتری حرکت نماید، لذا عامه مردم، پیش از خود متوجه باشند، آستانه تحمل شان رو به افزایش می گذارد، و به وضعیتی می رسند که دیگر هر نوع تصمیم و پیامدی برای زندگی شان را تحمل می کنند.
به گفته این جامعه شناس در وضعیت دوم، وضعیت خطرناک تر است، چرا که جامعه به لحاظ اخلاقی و اجتماعی سطح انتظار و عمل خود را کاهش می دهد، و فشارهای همه جانبه، به نزول اخلاقی جامعه می انجامد و سازمان اجتماعی را – نه در سطح کلان- که در سطح خردِ زندگی های اجتماعیِ مردم به فروپاشی می کشاند.
عزیزی بیان کرد: به نظرم آنچه در دهه های اخیر رخ داده است، شکل دومِ تغییر در آستانه تحمل و تاب آوری عامه مردم می باشد، که جامعه را به سمت فرد شدن، تغییر در سبک زندگی، اضمحلال اخلاقی و کاهش سطح جامعه بودگی و زیست انسانی متمایل کرده است که بارزترین پیامد آن را می توانیم در شکل گیری «بی تفاوتی اجتماعی» مشاهده کنیم.
پایین آمدن زمان گفتگو در خانواده به پایین آمدن آستانه تحمل می انجامد
آنچه این جامعه شناس به آن اشاره می کند، نشان دادن و هشدار دادن نسبت به آنچیزی است که زیر پوست شهر و مردم در حال رخ دادن است. همانطور که مجید ابهری آسیب شناس و رفتار شناس در گفتگو با مهر درباره آنها صحبت کرده است. وی درباره موضوع پایاین آمدن آستانه تحمل در تمام سطوح جامعه گفت: خشونت به عنوان یک واکنش رفتاری محصول مجموعه ای از فرایندها است. یکی فرایند فردی و دیگری فرایند اجتماعی. در فرایند شخصی وقتی ضعف مهارت و مدیریت هیجان هایی رفتاری باشد، فرد ناتوان در کنترل رفتار می شود و خشونت ایجاد می شود و در مقابل هر کنشی یک واکنشی نشان می دهد. در محیط اجتماعی نیز از آلودگی هوا تا سر و صدا و گرانی و تورم و مشکلات محیطی می تواند به مجموعه اعمالی منتهی شود که به نام خشونت می شناسیم.
راه چاره تنها این است که آموزش مهارت های زندگی از قبل از ازدواج به افراد آغاز شود و افراد در تربیت فرزندان خود باید روش های توام با آرامش و متانتی را پیش بگیرند. در مدرسه تمرین رفتارهای ضد خشونت انجام شود و فیلم و سریال های ما در مسیری صحیح اصلاح شود
وی یکی از عوامل این موضوع یعنی پایین آمدن آستانه تحمل افراد را در این دانست که خانواده ها عموما دچار روابط موزاییکی شده اند به این معنا که در کنار یکدیگر هستند اما ارتباط چندانی با هم ندارند. وی شاهد این ادعا را کاهش زمان گفتگو در خانواده به ۱۷ دقیقه در روز بیان کرده و گفت: راه چاره تنها این است که آموزش مهارت های زندگی از قبل از ازدواج به افراد آغاز شود و افراد در تربیت فرزندان خود باید روش های توام با آرامش و متانتی را پیش بگیرند. در مدرسه تمرین رفتارهای ضد خشونت انجام شود و فیلم و سریال های ما در مسیری صحیح اصلاح شود.
وی در عین حال اصلی ترین عامل بروز خشونت رفتاری در جامعه را مشکلات اقتصادی بیان کرد و گفت: شکم گرسنه به یاد لبخند نمی افتد. اما در کنار بسته های حمایتی که باید به شکل واقعی برای افراد دارای مشکلات اقتصادی در جامعه به جریان بی افتد، تقویت روحیه نشاط در جامعه نیز باید رخ بدهد.
روان شناسان و مشاوران اما بیشتر گفتمانشان معطوف به ارائه راهکار است. دکتر نصرالله منصوری روان شناس و مشاور که در حوزه مشکلات بین فردی مراجعان بسیاری را روزانه می بیند، در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص موضوع این گزارش گفت: آنچه به عنوان پایین آمدن آستانه تحمل در جامعه و تاب آوری می شود گفت چند پایه دارد. تاب آوری در درجه اول باید در خانواده آموخته شود و اگر والدینی که از همین امروز تربیت می شوند، صبور و تاب اور باشند، می توانند همین تاب آوری را کلامی و رفتاری منتقل کنند.
اولین لازمه صبر و تاب آوری در جامعه ایجاد اعتماد میان دولتمردان و مردم است
منصوری ادامه داد: در حال حاضر بچه ها به دلیل فاصله نسلی که رخ داده است و همچنین شیوه ارتباطات که تغییر کرده و شبکه های مجازی هم آن را تغییر داده اند، از عنصر تاب آوری دور شده اند چرا که شبکه های مجازی درست است که جنبه خوب دارد اما بداموزی هم دارد و تاب آوری ایجاد نمی کند و چه بسا بر عکس باشد.
این روان شناس با بیان اینکه جامعه ما به دلایل گوناگون که بخش اصلی آن اقتصادی است آستانه تحملش پایین آمده است ولی این کم صبری را هم در میان فقیر و هم غنی می توان مشاهده کرد، بیان کرد: بهترین آدرس برای صبوری در ادبیات دینی ماست. درست است که در روان شناسی بسیار به آن توجه شده است اما بیش از آن اولیای خداوند بوده اند که مثال های این صبوری هستند. به طور مثال ما مثالی داریم که می گوید کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود. در واقع اینجا ما داریم صبر حضرت زینب را ستایش می کنیم.
وی ادامه داد: برای صبر و تاب آوری مولفه هایی که لازم است در وهله اول همبستگی بین گفتار و رفتار افراد است. چه در بین اعضای خانواده، چه بین افراد یک اجتماع و چه بین جامعه و دولتمردان. اگر دولتمردان بگویند ما این کار را می کنیم اما مردم صبر کنند، این نیاز به یک اعتمادسازی از قبل دارد. اگر هر وقت چنین چیزی گفتند و مردم بلافاصله بگویند آنها دروغ می گویند یعنی یک جای این اعتمادسازی مشکل دارد. ببینید یک فرزند از پدر و مادر تاب آوری را می آموزد. اما وقتی آن را می پذیرد که دیده باشد پدر و مادر در ازای صبوری که طلب کرده اند، به قولی که داده اند عمل کرده اند. پس فرد برای دفعه بعد هم روی قول آنها حساب می کند. برای همین است که پیامبر اسلام هم می فرمایند اگر به بچه خردسال خود قول می دهید حتما به آن عمل کنید. چرا که بچه پدر و مادر را در جای خدا می گذارد و وقتی آنها دروغ بگویند انگار خدای آنها دروغ گفته است.
یک فرزند از پدر و مادر تاب آوری را می آموزد. اما وقتی آن را می پذیرد که دیده باشد پدر و مادر در ازای صبوری که طلب کرده اند، به قولی که داده اند عمل کرده اند. پس فرد برای دفعه بعد هم روی قول آنها حساب می کند. برای همین است که پیامبر اسلام هم می فرمایند اگر به بچه خردسال خود قول می دهید حتما به آن عمل کنید. چرا که بچه پدر و مادر را در جای خدا می گذارد و وقتی آنها دروغ بگویند انگار خدای آنها دروغ گفته است
منصوری اظهار کرد: اگر چنانچه می خواهیم مشکل خشم و نبود تاب آوری را در جامعه کاهش دهیم باید بلای خانمان سوز دروغ را با راستگویی جا به جا کنیم. متاسفانه امروز آنچه در جامعه زیاد شده است، دروغ و فریب است. از سوی دیگر خواسته و توقعات ما نیز تعجیلی شده است. بچه ها در گذشته از همان خانه پدر و مادر مسئولیت شناس می شدند. حتی بچه ۵ ساله وقتی می خواست سر سفره برود یک لیوانی یا سفره ای را با خود می برد و والدین با این کار به او می فهماندند که باید منشا اثر باشد. امروزه خانواده ها بچه ها را سر انواع کلاس ها می نشاندند ولی عملا بچه های ما هیچ فن و حرفه ای را یاد نمی گیرند و به محض اینکه از پول توجیبی خود دور می شوند، چون صبوری بلد نیستند، داد و فریاد می کنند. من در مشاوره های خود و میان مراجعینم بسیار بچه های گستاخ را دیده ام که در نهایت طلبکاری به پدر و مادر می گویند اگر فلان کار را نمی توانستی بکنی چرا مرا به دنیا آوردی!
این روان شناس درباره ۱۰ پله رسیدن به آرامش درباره برخی از این موارد گفت: ما می گوییم برنامه ریزی داشتن یکی از راه های رسیدن به ارامش است. ما خیلی مواقع چون برنامه ریزی نداریم زود هم می خواهیم به مقصد برسیم. شما نگاه کنید که در کلان شهرها به ترافیک جوری عادت کرده ایم که مثلا برنامه نمی ریزیم که زودتر به سمت مقصد حرکت کنیم و دیر که می رسیم با خنده می گوییم ترافیک بود دیگر! برنامه ریزی و نظم دو رکن رسیدن به آرامش است. حضر امیر می فرمایند بعد از خداترسی در کارها نظم داشته باشید. وقتی هر چیزی سرجای خود باشدف صبور هم می شویم.
وی ادامه داد: رکن بعدی آرامش داشتن توکل است. نکته دیگر این است که باید به کارهای شدنی و ممکن فکر کنیم نه با تفکرات رویایی برای زندگی برنامه ریزی کنیم. ما این روزها خیلی دچار خودفریبی و دگر فریبی هستیم. راه دیگر ایجاد تاب آوری این است که با صابران نشست و برخواست کنیم. اینکه بتوانیم یاد خدا را همیشه داشته باشیم و ذکر بگوییم اما نه به این معنا که کار را رها کنیم و دائم ذکر بگوییم. وقتی مسئولیتمان در قبال بنده خدا را انجام می دهیم همان ذکر ماست. این به ما آرامش می دهد. ببینید ما باید بدانیم هر چه می دهیم همان را باز پس می گیریم. اگر فحش و دروغ و وعده بدهیم و حقوق مسلم عده ای را بگیریم به ایستگاه ارامش نمی رسیم.
باید بازگردیم به اصل و اخلاق را در جامعه نهادینه کنیم
منصوری اظهار کرد: ژان ژاک روسو فیلسوف حرف قشنگی زده است که انسان امروز در عرصه مدرنیته و تکنولوژی زندگی می کند اما به ایستگاه آرامش نرسیده است. این را هم اشاره کنم که کلمه آسایش و آرامش با هم فرق دارد. آسایش عموما با رفاه اقتصادی به دست می آید اما آرامش حتی با پول هم تامین نمی شود. کسی را می بینید که پول پارو می کند اما می اید می گوی مرا از این زندگی نجات بده.
وی در بخش دیگری از صحبت هایش با اشاره به اینکه صبر باید در همه ارکان جامعه ایجاد شود نیز گفت: تولستوی نویسنده روسی حرف زیبایی دارد. می گوید وای به حال جامعه ای که هر اتفاقی در آن می افتد مردم می گویند همه همینطور هستند. یعنی اگر فسادی رخ می دهد مردم بگوید همه فاسد شده اند، بدانید ما در چنین جامعه ای سر از ناکجا آباد رد می آوریم. باید برگردیم و واژه گرانقیمت اخلاق را پیدا کنیم و در جامعه بسط دهیم.
این روان شناس و مشاور درباره اینکه در این میان بعد از خانواده، مدرسه چه قدمی می تواند در این عرصه بردارد، گفت: تا عوامل مدرسه از معلم و مدرس و استاد و مستخدم مدرسه خودش در آرامش نباشد، نمی تواند آرامش ایجاد کند. برخی معلم ها سر کلاس وقت درس به فکر اجاره خانه خود هستند. این معلم نمی تواند فرزندان ما را تامین کند. برای همین است که باید در برخی مشاغل دقت کنیم چه فردی را کجا می گذاریم. تامین روحی، جسمی، روانی و اقتصادی یک معلم لازمه این است که بعد بتوانیم او را برای درس و تربیت فرزندان بازخواست کنیم. بی جهت نیست در کشورهایی مثل آلمان و ژاپن حقوق معلمان بسیار بالاتس چون می دانند بنیان کارها دست آنهاست. وقتی معلمی خودش گرفتار افسردگی و اضطراب است، تنها یک حالت دکوری سر کلاس دارد که ساعتش را پر کند و آخر ماه حقوقی بگیرد. او خیلی دغدغه آموختن و نیاموختن ندارد.
۵ عامل دخیل در هویت یابی اجتماعی و فردی
دکتر مهرداد فلاطونی روانشناس اجتماعی در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص کاهش آستانه تحمل در جامعه به خصوص روابط میان فردی گفت: وقتی در جامعه از آستانه تحمل صحبت میشود پشت داستان این است که مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مسائلی از جمله بحث هویت های فردی و هویت های اجتماعی و رفتارهایی که در جامعه نمود پیدا می کند.
وی ادامه داد: ما وقتی صحبت از یک رفتار اجتماعی یا فردی می کنیم عوامل متفاوتی را در آن دخیل می کنیم. اگر بخواهیم به صورت کلی این عوامل را مطرح کنیم همان ۵ عامل معروفی است که به طبقه اجتماعی، فرهنگ، آموزش و پرورش، والدین و گروه همسالان معروف است. وقتی به این عوامل نگاه می کنیم می بینیم که این ۵ عامل دخیل شده است در رفتار ما. وقتی صحبت از طبقه اجتماعی می کنیم مشاهده می کنیم که فواصل طبقات اجتماعی در جامعه ما بسیار زیاد شده است. یعنی طبقه ها، یا خیلی مرفه هستند یا خیلی مرفه نیستند و می بینیم عملا طبقه متوسط، قشر کمی را در بر می گیرد. طبیعی است که این تفاوت طبقاتی در مسائل فرهنگی نیز دخیل میشود. حتی در مسائل سیاسی هم این مسائل تاثیر می گذارد.
این روان شناس اجتماعی بیان کرد: همین مسئله باعث میشود که وقتی منِ شهروند از تمامی مسائلی که در جریان است رضایت کامل نداشته باشم آستانه تحمل اجتماعی ام پایین بیاید. از طرف دیگر بحثی که مطرح میشود بحث فرهنگ است. ما نگاه می کنیم می بینیم در خیلی از جوامع از جمله کشورهای توسعه یافته خیلی مسائل برایشان ملاک رفتار نیست. چرا که پیوند اصلی آنها با زندگی شان، احساسات نیست بلکه قانون است ولی در کشور ما همچنان بیشتر مسائلمان با احساساتمان پیوند می خورد. پس در فرهنگ ما اینکه دیگران چه احساسی دارند برایمان مهم است. اینکه دیگران چه تفکری درباره ما دارند برایمان مهم است. همانطور که اکثر جامعه شناسان معتقد هستند که هویت اجتماعی افراد مهمتر از هویت فردی آنهاست. اینکه من چه انتظاری از گروهی که در آن زندگی می کنم و به آن متعلق هستم را برآورده می کنم مهم است.
وی ادامه داد: ما مشاهده می کنیم که در برخی مواقع سعی می کنیم فشارهای مالی را به خانواده منتقل نکنیم اما در عین حال این فشارها ما را آزار می دهد و مدام این پتانسیل آزاردهنده در درون فرد فشرده میشود تا دیگر قابلیت ارتجاعی خود را از دست می دهد و در نهایت آن فرد تبدیل به یک بمب در حال انفجار میشود یعنی آمادگی برای ناراحتی در آن فرد افزایش پیدا می کند و این گونه است که آستانه تحمل فرد کاهش پیدا می کند.
مدرسه تکنیک های رهاسازی و پذیرش را به بچه ها یاد نمی دهد
به گفته وی در قسمت آموزش، ما به این مسئله می رسیم که تکنیک رهاسازی و تکنیک هایی که مردم بتوانند حداقل پذیرش شرایط را داشته باشند و مسائلی که در جامعه و خانواده وجود دارد و یا مسائلی که عمومیت دارد را به واسطه همان عمومیت داشتن بپذیرند آموزش نمی دهند و در آموزش و پرورشمان هیچ چیزی تحت موضوع آموزش سبک زندگی نداریم.
فلاطونی گفت: متاسفانه با یک سری آزمون های صرفا علمی یک تعداد مشاور را جذب مدرسه می کنیم و حتی معلمین ما نیز به همین ترتیب جذب می شوند در حالی که آن معلم مشاور نیاز دارد که آشنا باشد با طبقه ای که دارد با آنها کار می کند و درکی از آنها داشته باشد و یک تحلیل مشخصی از تک تک دانش آموزان داشته باشد. حالا میشود این موضوع را تعمیم داد به نهادها و ارگانهایی که به نوعی آموزش عمومی را شامل میشود از جمله صدا و سیما. می بینیم که در رسانه ها و فضای مجازی هر کسی که بخواهد می تواند یک کانالی راه بیاندازد و حرف هایی را در قالب حرف های کارشناسانه بزند و مردم هم بدون آنکه بدانند پشت آن پیشینه علمی وجود دارد یا نه آن را می پذیرند. خیلی مواقع رسانه ها با کارشناسان ارتباط می گیرند و درباره مسائلی پرس و جو می کنند که هیچ اهمیت اجتماعی ندارد و در عین حال کمتر به مسائل بنیادین می پردازند و آنها را پی می گیرند. این رسانه ها هستندکه می توانند یک اصلی را در جامعه نهادینه کنند، اگر بر آن استمرار داشته باشند.
وی بیان کرد: در وهله بعد به نهاد خانواده می رسیم. خانواده ای که از نظر اقتصادی مشکل دارد. فکر سرپرست خانوار درگیر است. در چنین خانواده ای چه اتفاقی می افتد. عدم تاب آوری از طریق انتقال به خانه منتقل میشود. به این معنا که آن سرپرست خانوار در بیرون خانواده ناراحت شده است. مثل قسطش را نتوانسته پرداخت کنه، چکش پاس نشده، حقوقش را دیر گرفته، تعدیل نیرو شده و همه اینها را اول در خانه پیاده می کند و بعد به جامعه منتقل می کند. به جامعه که می رسد این فرد تبدیل به یک ضد اجتماعی میشود. این فرد است که می رود به اموال عمومی آسیب می زند.
این روان شناس اجتماعی در پایان گفت: یک بخش نهایی نیز وجود دارد که بسیار مهم است و آن گروه همسالان است. امروزه گروه همسالانی که بچه های ما با آنها در ارتباط هستند نیاز دارند که به انگیزه مجهز شوند در واقع ما بزرگتر باید برای نسل جدید ایجاد انگیزه کنیم. در قدم قبل از ایجاد انگیزه باید یک روانشناسی درست از این نسل صورت بگیرد تا بعد بتوانیم متناسب با آنچه آنها می خواهند انگیزه و امید را در آنها ایجاد کنیم. این اتفاق لزوما با گذاشتن سریال های طنز رخ نمی دهد طنز یک مسکن موقتی است. ما باید مسائل را ریشه یابی کنیم و گاهی برای ایجاد نشاط لزومی ندارد که بخندیم. کافی است مولد باشیم یا یک حرکتی انجام دهیم. داشتن یک هدف چه میان مدت چه بلند مدت ایجاد روحیه می کند. موارد دیگری هم در کنار این ۵ عامل وجود دارد که در عدم تاب آوری و عدم داشتن سعه صدر لازم در جامعه دخیل است.