شیعه نیوز:
پرسش
در مقالهای مربوط به طلحه و زبیر فرمودهاید که در سخنان پیامبر)ص( ملاک اینگونه تمجیدها حال فعلی افراد است، بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که سخنان پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) درباره حضرت صدیقه کبری( سلام الله علیها ) و امیرالمؤمنین علی( علیه السلام ) نیز مطابق با حال فعلی آنان بوده است و ممکن است آن بزرگواران بعد از پیامبر، اشتباهاتی انجام داده باشند.
پاسخ اجمالی
بیگمان اگر تمجید و یا توبیخی نسبت به یک شخص و در موضوع و زمان خاصی انجام پذیرد، نمیتوان همواره آنرا در موضوعات و زمانهای دیگر سرایت داد، مثلاً اگر سربازی در یک نبرد خود با دشمنان، شجاعتی به خرج داده و شایسته مدال افتخار شد، معنایش آن نیست که او در جبهه سیاسی و اقتصادی نیز شایسته چنین مدالی است و حتی به این معنا هم نیست که او عملکرد خوبی در تمام نبردهای نظامی داشته و خواهد داشت. در نقطه مقابل، اگر فردی در جبهه جنگ دارای نقطه ضعفی بوده و توبیخ شد، نمیتوان نتیجه گرفت که او در عرصههای دیگر نیز توانایی انجام هیچ کاری را ندارد! این سخنی است که عقل و عرف آن را میپذیرند.
امّا برخی از تمجیدها و توبیخها به گونهای است که به اصطلاح اندیشمندان علم اصول «ابای از تخصیص دارد»؛ یعنی یک سخن عام الشمولی است که با توجه به قراین پیرامونی نمیتوان آن را محدود به زمان و مکان خاصی کرد.
با توجه به آنچه گفته شد، معتقدیم با آنکه از برخی صحابه در مقاطعی خاص تعریف و تمجیدهایی به عمل آمده است، اما اینگونه نبوده که مانند امام علی( علیه السلام ) و حضرت زهرا( سلام الله علیها ) از فردی چنان تمجید شود که هرگونه مخالفتی با عملکرد او به نوعی مخالفت با اسلام ارزیابی شود.
در راستای آنچه گفته شد به چند حدیث که به نظر ما تخصیصبردار نیست اشاره میکنیم:
1. امّ سلمه: رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) همیشه میفرمود: «لا یُحِبُّ عَلِیًّا مُنافِقٌ، وَلا یُبْغِضُهُ مُؤْمِنٌ»؛[1] هیچ منافقی على را دوست ندارد و هیچ مؤمنی نیز او را دشمن نمیدارد.
2. ابوذر غفارى: «ما کنّا نعرف المنافقین على عهد رسول الله الاّ بثلاث: بتکذیبهم الله و رسوله، والتخلّف عن الصلاة، و بغضهم علی بن ابی طالب»؛[2] در زمان پیامبر خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) منافقان را تنها با سه ویژگی میشناختیم: سخنان خدا و پیامبرش را باور نمیکردند، در نمازهای جماعت شرکت نداشته و با على بن ابیطالب کینه داشتند!
3. ابوسعید خدرى: «کُنَّا نَعْرِفُ الْمُنَافِقِینَ مِنَ الْأَنْصَارِ بِبُغْضِهِمْ عَلِیًّا»؛[3] ما جماعت انصار، منافقان را با دشمنى على میشناختیم. وی همچنین از رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل میکند: «لا یبغض علیّاً الاّ منافق او فاسق او صاحب دنیا»؛[4] على را به جز منافق یا فاسق یا دنیاطلب دشمن ندارد.
4. پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ): «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُما دارَ»؛[5] على با حق و حق با على است، حق بر همان محوری میگردد که علی در همان محور در حال گردش است.
5. پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ): «أَنَّ اللهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا»؛[6] خداوند با خشم و ناراحتی فاطمه( سلام الله علیها )،خشمگین شده و با خوشنودی فاطمه خشنود میشود.
با توجه به مطالبی که بیان شد؛ در مییابیم که سخنان پیامبر در مورد علی( علیه السلام ) و فاطمه( سلام الله علیها ) با دیگر توصیفاتی که از برخی صحابه داشتند کاملاً متفاوت بوده و نمیتوان آنها را مقید به زمان و مکان خاصی نمود.
علی( علیه السلام ) وصی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و در تفسیری از آیه مباهله، مانند خود حضرتشان بودند. پیامبر به صورت مطلق اعلام کرد که هر کس من مولای اویم علی نیز مولایش خواهد بود.[7] جایگاه علی( علیه السلام ) نسبت به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )، مانند جایگاه هارون( علیه السلام ) نسبت به موسی( علیه السلام ) اعلام شده بود و ...
چنین توصیفاتی را با این گستردگی و شمول در مورد دیگر صحابه نمیتوانیم مشاهده کنیم.
[1]. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق و تعلیق: شاکر، أحمد محمد، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 5، ص 634، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق.
[2]. طبری، أحمد بن عبد الله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 3، ص 190، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، بیتا؛ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق: بکری حیانی، صفوة السقا، ج 13، ص 106،بیروت،مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق. ، ح 36346.
[3]. ابن اعرابی بصری، أبو سعید بن أعرابی أحمد بن محمد، معجم ابن الأعرابی، ج 1، ص 300، عربستان سعودی، دار ابن الجوزی، چاپ اول، 1418ق؛ أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الاوسط، ج 2، ص 328، قاهره، دار الحرمین، بیتا.
[4]. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج42،ص285، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
[5]. شیخ مفید، الفصول المختارة، محقق: میر شریفی، علی،ص 97، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[6].الأمالی، ص 384.
[7]. ر. ک: «اثبات امامت امام علی( علیه السلام )»، سؤال 999.
T