به گزارش «شیعه نیوز»،چرا ما باید فساد اخلاقی داشته باشیم؟! چرا برخی دخترها با وجود پدر و مادر نماز خوان و روزه بگیر، گناهکار شدهاند؟ چرا اینقدر بیحیا شدهاند؟! چرا بعضی پسرها اینقدر بدکردار شدهاند؟! وقتی در ادارههای ما کمکاری و بیکاری و بدکاری باشد و وقتی در ادارههای ما ...
یکی از بزرگترین گناهان مورد ابتلا در جامعه امروزی مسئله حق الناس است که در این راستا، سلسله دروس اخلاق شنیدنی و خواندنی حضرت آیت الله مظاهری در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
جلسۀ پنجم: حقّالنّاس مالی (1)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث ما دربارۀ حقّالنّاس بود[1] و در این باره حقّالنّاس را منقسم کردم به دو قسم. یک قسمت مربوط به اموال مردم است. اینکه مال مردم بر ذمّۀ کسی باشد. یکی هم مربوط به حقوق و آبروی مردم است. اینکه حق دیگران بر گردنش باشد. دربارۀ دومی مقداری صحبت کردم و بالاخره فهمیدیم که غیبت، تهمت، شایعهپراکنی، اذیت به دیگران، نمّامی و سخنچینی و امثال اینها اگر واقع شود، دیگران به این حق پیدا میکنند و اگر از حق مالی بدتر نباشد، کمتر نیست، و حتماً باید جبران کند. راجع به جبرانش هم صحبت کردم، و من از همه تقاضا دارم مواظب باشید حق کسی بر گردن شما نباشد. هرچه زودتر این حق را جبران کنید و الاّ در زندگی شما تأثیر میگذارد.
راجع به دل شما، شما را قسیّالقلب میکند و قرآن میفرماید: وای به کسی که قسیّالقلب است.[2] راجع به زندگی هم آن حقوق دیگران دست و پا پیچ شما میشود. یک زندگی ناخوش و توأم با گرفتاریها برای شما پیدا میشود: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»[3]
ظلم شما دستوپاپیچ شما میشود. لذا در حالی که از نظر امکانات در رفاهید. زندگی بدی خواهید داشت. عالم برزخ شما هم خیلی مشکل است. کسی بمیرد و غیبتها و تهمتها و نمّامی و سخن چینیها و ظلمها کرده باشد و جبران نکرده باشد، در آنجا خیلی گرفتار است. اما از همه بدتر روز قیامت است. روز قیامت کسی که حقّالنّاس به ذمّهاش است، به این سادگیها رها نمیشود. دست کم اینست که اعمال خوب او را میگیرند و به کسی میدهند که غیبتش شده است یا تهمت به او زده شده یا شایعهپراکنی دربارۀ او شده و نمّامی و سخنچینی شده یا ظلم به او شده است.
از جمله ظلمها، این فساد اخلاقی است که معمولاً زیر سر بیحجابیها و بدحجابیهاست و بالاخره کارهای زشت مربوط به اخلاق است و اینها ظلم است. کسی که فساد اخلاقی را در اجتماع ایجاد میکند، علاوه بر اینکه اجتماع حق به او پیدا میکند و باید این ظلم را جبران کند، جوانهایی که از این فساد اخلاقی میسوزند، این ظلم به جوانان است و موجب سوء عاقبت میشود. روز قیامت خدا از این ظلم نمیگذرد. سخت است در روز قیامت کسی بتواند از حقّالنّاس رهایی پیدا کند. لاأقل اینکه اعمال خوب او را میدهند به کسی که ظلم به او شده است. یا غیبت پشت سرش شده یا تهمت و شایعه شده یا ظلم فساد اخلاقی او را سوزانده و باید مواظب این فساد اخلاقی اینگونه باشیم. اگر گناهش از خوردن مال مردم بدتر نباشد، کمتر هم نیست. آدمی که خیلی غیبت کرده، در روز قیامت زبانش به اندازهای بزرگ است که روی زمین کشیده میشود. مردم این زبان را پایمال میکنند. این کیفریست که خدا به این شخص میدهد. حال این زبان چه وقت بریده شود و چه وقت نجات پیدا کند، کار مشکلی است.
این راجع به آبرو و حقوق بود و اما حقّالنّاس راجع به اموال، به اقسامی منقسم میشود؛ اوّلین قسم آن دزدی است. دزدی نه فقط اینکه به در مغازۀ کسی برود و مال آن شخص را بدزدد یا در خانۀ کسی برود و اموال او را بدزدد. این نوع دزدی نزد همه قبیح است و قرآن هم برایش کیفر دارد و اگر در پیش حاکم اسلامی اثبات شود، باید دست این دزد را ببرد: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُما»[4]
دست دزد را باید برید، چه زن باشد و چه مرد باشد. کیفر به این اندازه بالاست که خدای مهربانی که به همین دزد هم مهربان است، اما این کیفر را قرار داده، برای اینکه در اجتماع دزدی نباشد. این دزدی ولو اینکه خیلی هم کم باشد، هم در زندگی تأثیر دارد و هم تأثیر دارد در اینکه عالم برزخش را خیلی با مشکل مواجه میکند و هم در روز قیامت تأثیر دارد. حسنات و نماز و روزههایش را میدهند به کسی که مالش ضایع شده است و در واقع اعمالش نابود میگردد.[5]
قرآن کریم میفرماید: «وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً»[6]
در روایات میخوانیم حقی که به گردن مظلوم است، در قیامت قدرت خرید فراوانی به او میدهد، درحالی که در دنیا اینقدر ارزش نداشت. احتمالش نیز نه تنها نیروی کنترل کننده است، بلکه آدم برایش دق میکند. مخصوصاً اینکه اینگونه حقّالنّاسهای مالی به ذمّۀ بسیاری از افراد هست.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در خطبهای میفرمایند: قیامت روزی است که خداوند، همۀ انسانهای گذشته و آینده را برای رسیدگی دقیق به حساب آنها جمع میکند: «وَ ذَلِکَ یَوْمٌ یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ لِنِقَاشِ الْحِسَابِ»[7]
اگر انسان دست به بتۀ خار ببرد و خار در دستش فرو رود، آن تیغ کوچک را کسی نمیتواند با دست بیرون بکشد، بلکه باید آن را بهوسیلۀ منقاش خارج سازند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: حساب اموال در روز قیامت، به دقت و حساسیّت بیرون کشیدن تیغ از دست، با منقاش است.
چیزی که باید به آن توجه داشته باشیم، اینست که بسیاری از افراد، بهخصوص کسانی که سر و کار با مسجد و محراب و روحانیّت دارند، معمولاً دزد نیستند؛ اما برخی از آنها یک نوع دزدی بدتر از آن دارند و آن اینست که در کار و شغل خود، کمکاری میکنند یا در انجام وظایف کوتاهی کرده، کار خود را بد انجام میدهند یا در موقع کار، بیکار مینشینند. در حقیقت، کمکاری، بدکاری و بیکاری، نوعی دزدی است. مثلاً کارمند اداره، میتواند فوراً کار ارباب رجوع را انجام دهد، اما با اهمال، آن کار را به تأخیر میاندازد یا انجام نمیدهد. در این صورت، حقوقی که دریافت میکند، مثل مال دزدی است. از دیوار خانۀ مردم بالا نرفته که دزدی کند، اما کمکاری یا بیکاری یا بدکاری او، از دزدی بدتر است. دزد کیفری دارد، اما این شخص کیفر مضاعف دارد؛ زیرا در خدمت به خلق خدا کوتاهی کرده و در صورتی که می توانسته حاجات مؤمنین را برآورده سازد، امتناع کرده است.
امام صادق«سلاماللهعلیه» در روایتی میفرمایند: در روز قیامت، کسی که میتوانسته بهدست خودش یا توسط دیگران، کار مردم را انجام دهد و کوتاهی کرده را به صف محشر میآورند، در حالی که روی او سیاه است، چشمهایش کبود شده و غل و زنجیر به گردن او آویزان است. بعد خطاب میشود: او خائن به خدا و خائن به رسول خداست.[8]
نظیر این روایت، در بین روایات اهل بیت«سلاماللهعلیهم» فراوان یافت میشود. از جمله مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی چندین روایت در همین موضوع نقل میکند.[9]
متأسفانه کمکاری، بدکاری و بیکاری در ادارهها و در سایر جاها وجود دارد و افرادی که میتوانند حاجات مؤمنین را برآورند، معمولاً کوتاهی میکنند. این نقص بزرگی برای جمهوری اسلامی است و این نقص باید نباشد. خود اداریها و خود افراد باید این نقص را نداشته باشند و به زور نمیشود آنان را وادار به رعایت حلال و حرام کرد. گرچه باید توبیخ و سرزنش شوند، اما آنچه مهم است، خودشان باید اینگونه روایات را هضم کنند یا لااقل احتمال دهند که چنین باشد. این احتمال، مسلّم یک نیروی کنترلکننده و یک نیروی محرّک است، برای اینکه به کار مردم برسند. اصلاً معنا ندارد در جمهوری اسلامی بگویند برو فردا بیا، درحالی که پروندههای چند ساله در این ادارهها موجود است و باید همۀ ما راجع به این پروندهها حساس باشیم. اما متأسفانه اداریها و دولت و ملت حسّاسیت روی این مسائل ندارند، در حالی که این روایتها شوخی نیست و نمیشود کسی کار مردم را رها کند و به دنبال امر مستحبّی برود. حتی مثلاً نماز اول وقت اجازه میخواهد. حکومت اسلامی نماز اول وقت را اجازه داده، اما بلافاصله باید سر کارش حاضر باشد. متأسفانه مشکل این است که اگر رئیس اداره بگوید به نماز بروید، آنگاه برخی کرمندها میروند و برنمیگردند. اینها ظلم به جمهوری اسلامی است و گناهش بزرگ است و بالاخره از اقسام دزدی است. دزدی فقط این نیست که از خانۀ مردم بالا برود، بلکه یک نوع دزدی اینست که در بیتالمال مسلمانها حیف و میل کند.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» روی این مطلب خیلی حساس بودند. اگر میشنیدند یکی از استاندارها، خیانتی، ولو کم کرده است، آنکه مظهر رحمت خداست در اینجا خیلی شدت به خرج میدادند و نامهها مینوشتند. در یکی از نامهها به استاندارها نوشتهاند:
«أَدِقُّوا أَقْلَامَکُمْ وَ قَارِبُوا بَیْنَ سُطُورِکُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّی فُضُولَکُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَ إِیَّاکُمْ وَ الْإِکْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَارَ»[10]
استاندار من وقتی به من نامه مینویسی، قلمت را ریز کن و بین سطرها فاصله نینداز و جان کلام را بنویس و برایم قلمفرسایی نکن؛ برای اینکه بیتالمال مسلمانها تحمل اینگونه چیزها را ندارد. یعنی اگر قلم فرسایی کنی، مقداری کاغذ بیشتر مصرف میشود و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: اموال مسلمین تحمل اینگونه چیزها را ندارد.
همه باید راجع به بیتالمال مسلمانها فوقالعاده حسّاس باشند. به غیر مسئولان، زیردستان آنها هم باید راجع به اموال مسلمانها حسّاس باشند. در صدر اسلام، استانداری را از مرکز به حمص فرستادند و مدتها در آنجا حاکم بود. زمانی مردم از او به مرکز حکومت شکایت کردند و از مرکز او را خواستند. پیاده از حمص با کولهباری به مدینه آمد. در مسجد رسولالله آمد و به او گفتند سه شکایت از تو شده است. شکایتی روی بیکاری و کمکاری و بدکاری نبوده است، امّا سه شکایت، یکی اینکه تو شبها پیدا نیستی و دوم اینکه در هفته یک روز غایبی و صبحها نیز دیر از منزل بیرون میآیی. گفت هر سه درست است؛ شبها پیدا نیستم، برای اینکه من وقتم را بین مردم و خدا تقسیم کردهام. شبها مربوط به خدا و راز و نیاز با خداست و روزها مربوط به مردم است. صبحها دیر میآیم، برای اینکه کارهای خانه را با همسرم قسمت کردهایم و پختن نان وظیفۀ من است و تا خمیر آماده شود، مقداری طول میکشد، اما جبران آن را میکنم و نشده که کسی با من کار داشته باشد و من برای فردا بگذارم. در هفته یک روز از خانه بیرون نمیآیم، زیرا پیراهن اضافی ندارم و خانم من پیراهنم را میشوید و هوای حمص سرد است و لذا پیراهن نمیخشکد و قبل از ظهر جمعه نمیتوانم بیرون بیایم، اما برای نماز جمعه خودم را میرسانم.
این سادهزیستی در سیرۀ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» بوده است. ایشان را دیدند که هنگام ادای خطبۀ نماز جمعه، پیراهن خود را باد میزنند. بعد معلوم شد که پیراهن را شستهاند و نمناک بوده و چون جامۀ دیگری نداشتهاند و وقت نماز جمعه دیر میشده، با همان لباس برای نماز آمدهاند و پیراهن را باد میزنند تا بخشکد.[11]
بالأخره به استاندار گفتند: ایرادها وارد نیست، بنابراین بر سر حکومتت برگرد. هزار درهم نیز به او دادند برای خرج راهش. دوباره کوله بار را با این پولها برداشت و پیاده به حمص آمد. قبل از اینکه به خانه برود، توسط جارچی اعلام کرد که پول غیر بیتالمال دارم و هرکه بخواهد میدهم. فقرا و بیچارهها میآمدند و مشت مشت به آنها پول میداد. مقداری از این پولها باقی ماند. به خانه آمد و گزارش داد. خانمش گفت کلفت نداریم و زندگی برایمان مشکل است و پختن نان به عهدۀ شماست. بنابراین با این پول میتوانیم کسی را بیاوریم تا کمک ما باشد. استاندار گفت: کار خوبیست، اما کار خوبتر در جلوست. طولی نکشید که فقیر و بینوایی پیدا شد و آنچه باقی مانده بود، به او داد و بر سر کار آمد، بدون اینکه ذرّهای گله کند و بدون اینکه اصلا به رو بیاورد که شما چه مصیبتی روی گردن ما گذاشتهاید! یعنی یک استاندار نان میپزد و یک استاندار در وقتی که هزار درهم به او میدهند میگوید پول غیر بیتالمال میدهم و برای خودش چیزی باقی نمیگذارد و به خانمش میگوید این رسیدگی به فقرا بهتر نبود و خانمش هم میگوید بله.
ما باید شبانه روز به اندازۀ وسعمان به دیگران رسیدگی کنیم. قرآن کریم میفرماید: «لِینْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیهِ رِزْقُهُ فَلْینْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»[12]
هرکس به اندازۀ وسعش کمک کند، مسلمان است. اما اگر به جای کمککردن، در ادارههای ما کمکاری حاکم باشد، نمیتوان نام مسلمان بر آن اشخاص گذاشت. من خیلی رنج میبرم، بعضی اوقات میبینیم پرونده چهار پنج سال مانده و بعضی اوقات میبینم این بیچاره گرفتار است و بعضی اوقات میبینم کار یک ساعته چند ماه طول میکشد و این کمکاری و بیکاری و بدکاری است. اما چیزی که اگر همۀ ما برای آن دق کنیم و بمیریم جا دارد، اینست که گاهی کارها با رشوهخواری یا پارتیبازی انجام میشود. لذا اگر پارتی و رشوه باشد، کار زود انجام میشود و الاّ باید بماند و بعضی اوقات قاعدۀ مرور زمان آن را نابود میکند.
گاهی دزدی میکند و حقش را بیشتر میگیرد و گاهی قوم و خویش خودش را در یک جا جمع میکند و گاهی هم کمکاری و بیکاری و بدکاری دارد. همۀ اینها دزدی است. همۀ اینها در همین دنیا روی زندگی تأثیر میگذارد. انسان را قسیّالقلب میکند و باعث میشود از عبادت لذت نبرد و نماز و روزه برایش سنگین شود. این قساوت دل در اثر همین دزدیهاست.
چرا ما باید فساد اخلاقی داشته باشیم؟! چرا برخی دخترها با وجود پدر و مادر نماز خوان و روزه بگیر، گناهکار شدهاند؟ چرا اینقدر بیحیا شدهاند؟! چرا بعضی پسرها اینقدر بدکردار شدهاند؟! وقتی در ادارههای ما کمکاری و بیکاری و بدکاری باشد و وقتی در ادارههای ما پارتیبازی و رشوه خواری باشد و وقتی در ادارههای ما حیف و میل باشد، معلوم است اینگونه دخترها و پسرها تحویل جامعه میدهند.
هرچه هست از قامت ناساز بیاندام ماست، این فساد اخلاقی زیر سر خودمان است. خودمان باید اصلاح شویم. خودمان باید غذای حلال در خانه ببریم و مواظب کارمان باشیم.
---------------------------
پی نوشت ها:
[1]. این بیانات در تاریخ 1389.5.31 در مسجد حکیم اصفهان ایراد شده است.
[2]. الزمر، 22:«فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّه»
[3]. یونس، 23: «ای مردم، سرکشی شما فقط به زیان خود شماست. [شما] بهره زندگی دنیا را [میطلبید].»
[4]. المائده، 38: «و مرد و زن دزد را به [سزای ]آنچه کردهاند، دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببُرید.»
[5] . الکافی، ج 8، ص 106
[6]. الفرقان، 23: «و به هر گونه کاری که کردهاند میپردازیم و آن را [چون] گَردی پراکنده میسازیم.»
[7]. نهج البلاغة، خطبۀ 102
[8]. الکافی، ج2، ص367
[9]. همان، صص 367-368 و صص 196-192
[10] . الخصال، ج 1، ص 310
[11] . الغارات، ج1 ، ص62
[12]. الطلاق، 7: «بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هر که روزی او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند.»