۰

آینده افغانستان در گروه توافق سه چهره مهم سیاسی

سرنوشت افغانستان را این روزها این سه نفر روشن می‌کنند. اشرف غنی، زلمای خلیل‌زاد و شیرمحمد؛ که نمایندگان سه جناح اصلی درگیر در جنگ افغانستان هستند که به شکلی دیوانه‌وار برای پایان بخشیدن به چندین و چند دهه خشونت در این کشور تلاش می‌کنند.
کد خبر: ۱۸۰۶۴۳
۱۲:۴۹ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۷
به گزارش «شیعه نیوز»، این روزها موضوع مذاکرات صلح افغانستان یکی از مهم‌ترین مسایل سیاسی خورمیانه است؛ که می‌تواند آینده‌ای متفاوت برای این کشور جنگ‌زده و بحران‌زده رقم بزند. موضوعی که همگان می‌دانند به توافقات احتمالی سه چهره مهم سیاسی وابسته است. سه چهره‌ای که بازی سرنوشت آن‌ها را از کشورهایی دور و از پشت میز دانشگاه به این سرزمین بلازده کشانده تا شاید بتوانند آینده‌ای متفاوت از گذشته بحرانی این کشور را شکل بخشند. روزنامه نیویورک تایمز به مناسبت برگزاری دور جدیدی از مذاکراتی که برای رسیدن به صلح در افغانستان بین دولت، آمریکا و طالبان برگزار می‌شود، نگاهی انداخته به زندگی پرماجرای نمایندگان این سه جریان قدرتمند؛ که به‌نحو عجیبی دور از خاک این سرزمین رشد کرده‌اند.

سرنوشت افغانستان را این روزها این سه نفر روشن می‌کنند. اشرف غنی، زلمای خلیل‌زاد و شیرمحمد؛ که نمایندگان سه جناح اصلی درگیر در جنگ افغانستان هستند که به شکلی دیوانه‌وار برای پایان بخشیدن به چندین و چند دهه خشونت در این کشور تلاش می‌کنند.

در سال‌های دهه ۱۹۷۰، در زمانی که هنوز افغانستان درگیر خشونت و جنگ نشده بود، این سه چهره افغان دانشجوهایی بودند که خارج از افغانستان در پی شکل بخشیدن به رویاهاشان درباره آینده بودند.

آن روزها اشرف غنی و زلمای خلیل‌زاد که حالا رئیس‌جمهور و نماینده آمریکا در مذاکرات صلح هستند، در لبنان در حال گذراندن آخرین واحدهای تحصیلی‌شان در دانشگاه آمریکایی بیروت بودند، در فضای پرهیاهوی و آشفته‌ای که روشنفکران و ایدیولوژی‌های گوناگون هر کدام در جریان وضعیت متلاطم خاورمیانه راهی را دنبال می‌کردند.
From left, Ashraf Ghani, now president of Afghanistan; Sher Mohammed Abas Stanekzai, now the chief Taliban negotiator; and Zalmay Khalilzad, the Americans’ peace envoy.

سومین افغانی این جمع هم که امروز به‌عنوان مذاکره‌کننده ارشد طالبان شناخته ‌می‌شود شیرمحمد عباس استانکزی است که آن سال‌ها ‌در کوهپایه‌های همالیا در یکی از معتبرترین مدارس نظا‌می ‌هند تحصیل می‌کرد. در ساعات فراغت نیز او را می‌شد در کنار رفقایش در تپه‌های کشمیر یا پشت‌صحنه‌های بالیوود دید که منتظر بودند ستاره‌ای پیدا شود و به درخواست آن‌ها برای گرفتن یک عکس پاسخ مثبت دهد.

زندگی هر سه این چهره‌های افغان به‌نوعی از منازعات طولانی‌مدت افغانستان تاثیر گرفته. و شخصیت‌ها و راه‌های متفاوت این سه تن هم‌اکنون تبدیل به صحنه اصلی درام سیاسی ناراحت‌کننده این کشور شده است.

پایان بخشیدن به یک جنگ ۴۰ ساله کار راحتی نیست. و با این‌که اشرف غنی ۶۹ ساله و زلمای خلیلزاد ۶۷ ساله گذشته نزدیکی دارند، ولی حالا در مورد این موضوع که باید با طالبان چگونه برخورد کنند، با هم به اختلافات زیادی برخورده‌اند.

اشرف غنی به‌تازگی گفته که ۵۳ سال پیش در سال‌های نوجوانی در یک برنامه مبادله دانشجویی در ایالات متحده اول بار زلمای خلیلزاد را ملاقات کرده است. بعد از این‌که این دو تحصیلات‌شان را در دانشگاه آمریکایی بیروت به پایان رساندند، ورود افغانستان به جنگ در اواخر دهه ۷۰ باعث شد تا این دو در آمریکا دوباره به هم برسند. آقای خلیلزاد در آن دوره دکترای خود را از دانشگاه شیکاگو گرفت و آقای غنی هم از دانشگاه کلمبیا دکترای خود را دریافت کرد. همان  دانشگاهی که زلمای خلیلزاد بعدها کار خود به‌عنوان استادیار را آن‌جا آغاز کرد.
Mr. Khalilzad as the United States ambassador to Afghanistan at the American Embassy in Kabul in 2004.

این دو ولی حتی در زمان دانشجویی نیز باهم تفاوت‌های آشکاری داشتند. در زمان تحصیل در دانشگاه بیروت اشرف غنی بیشتر تمایلات سوسیالیستی داشت، زلمای خلیلزاد اما  طرفدار سرمایه‌داری بود. اشرف غنی در سخنرانی‌هایش محمد داوود را تحسین می‌کرد که در سال ۱۹۷۳ پسرعمویش را از پادشاهی عزل کرده و افغانستان را جمهوری نامیده و خودش را هم رئیس جمهور خوانده بود. خلیلزاد اما حداقل در یکی از کتاب‌هایش از داوود به خوبی یاد نکرده. او نوشته که اولین بار رئیس جمهوری آینده را در حال دعوا با یک راننده در بزرگراه دیده- که از جلوی راه کنار نمی‌رفته و این باعث شده داود گوش چپ آن مرد را گاز بگیرد!

اختلاف روش و دیدگاه این دو البته به این مورد منحصر نمی‌شود. اکرام فاضل که در دانشگاه آمریکایی بیروت با خلیلزاد و اشرف غنی همدوره بوده می‌گوید که «شخصیت این دو کاملا با هم فرق داشت. دکتر غنی درونگرا بود و تنها روی کارها و کتاب‌هایش تمرکز می‌کرد، اما دکتر خلیلزاد به روابطش با دیگران اهکمیت بیشتری می‌داد- و برای او زندگی تنها در تحصیلات و مطالعاتش خلاصه نمی‌شد. او به فکر لذت بردن از زندگی نیز بود».

کسانی‌که غنی و خلیل‌زاد را می‌شناسند می‌گویند بخش اعظمی از مشکلات موجود در روابط این دو نفر ریشه در تفاوت‌های بنیانی در رفتارها و اعمال‌شان دارد. یعنی به‌طور ذاتی این‌دو نفر با هم متفاوتند؛ و همان‌قدر که اشرف غنی در پیگیری ایده‌های خود سختگیر و قاطع است، زلمای خلیلزاد اما تمایل به برقراری مصالحه و همکاری برای حل مشکلاتی دارد که پیش رویش قرار دارد.

امروز آقای غنی و دستیارانش از شتاب آمریکایی‌ها برای انعقاد قراردادی که در نهایت موجب خروج قطعی نیروهای آمریکایی از افغانستان حواهد شد ناامید و عصبانی است، چون خروج عجولانه آمریکایی‌ها می‌تواند افغانستان را در موقعیت شکننده و حساسی تنها بگذارد.

مشاوران غنی نگران هستند مبادا مذاکرات آقای خلیل‌زاد با طالبان بدون این‌که دولت افغانستان نقشی در توافقات داشته باشد، به نتیجه برسد و درواقع طالبان و آمریکا دولت قانونی افغانستان را دور بزنند. این مشاوران به‌عنوان شاهد این مدعا به زمانی‌که زلمای تازه به‌عنوان نماینده طرف آمریکایی انتخاب شده بود اشاره کرده و یکی از نخستین دیدارهای خلیل‌زاد با رئیس جمهور افغانستان را مثال می‌آورند که در آن ملاقات، نماینده طرف آمریکایی که پیش از ملاقات با رئیس‌جمهور در جلسه ملاقاتی با مقامات و نمایندگان طالبان شرکت کرده بود، در پاسخ اشرف غنی که از او درباره این دیدار می‌‌پرسید، به دلایلی این دیدار را انکار کرد.

رابطه این دو از زمانی‌که اشرف غنی در تلاش برای ایجاد یک وفاق عمومی در مورد نقشه صلح افغانستان، به اصرار و تاکید خواستار این شده که هر مذاکره‌ای با طالبان زیر نظر دولت انجام شود، سرد مانده است. شورشیان اما زیر بار این موضوع نرفتند و هنوز هم این ایده را نپذیرفته‌اند.
Mr. Ghani, center, in Kabul last month with Mr. Khalilzad, third from left. Mr. Ghani fears that the Americans are moving too quickly to reach a peace deal with the Taliban.

از سوی دیگر زلمای خلیل‌زاد بی‌توجه به خواسته‌های اشرف غنی، در کابل دور چرخیده و با سران گروه‌های مختلف قدرتمند کشور که آن‌ها را از طریق چندین دهه درگیری در مسایل افغانستان می‌شناسد، ملاقات‌هایی ترتیب می‌دهد. موفقیت و آرامش او در پیش‌برد دیدارها و مذاکرات گوناگون با طرف‌های مقابل، مشاوران مشکوک اشرف غنی را در مورد احتمال روزافزون کنار گذاشته شدن رئیس‌جمهور در جریان مذاکرات، مشکوک‌تر کرده است.

اشرف غنی البته سردی روابطش با زلمای خلیل‌زاد را فراتر از یک سردی شخصی می‌داند. او که برای  نشان دادن روابط نزدیکش با زلمای خلیل‌زاد او را به‌سیاقی رفیقانه «زل» می‌نامد که کوتاه‌شده نام کامل زلمای است، درباره این موضوع می‌گوید که «این موضوع در مورد زل و اشرف نیست. حالا این‌جا اشرف و زل اهمیت ندارند، بلکه مساله اصلی در این بین آمریکا و افغانستان است».

علاوه بر این‌دو چهره مهم و تاثیرگذار در سرنوشت این کشور؛ فراز و فرود زندگی آقای شیرمحمد استانکزی، مذاکره کننده طالبان نیز به‌عنوان ضلع سوم مثلث دانشجویان سابقی که اکنون سرنوشت افغانستان را در دست دارند، جالب توجه به‌نظر می‌رسد.

آقای استانکزی- که به‌نظر می‌رسد در سال‌های آغازین دهه ۶۰ زندگی‌اش باشد-، هنگامی‌که آموزش نظامی در مدارس نظامی هند را تمام کرد، زمان بازگشت او به خانه تازه خطوط ایدئولوژیک مختلفی در افغانستان داشت پا می‌گرفت.  در یک سو نوعی نگرش کمونیستی که نگاهش به اتحاد جماهیر شوروی بود قرار داشت و در سوی دیگر هم موج محافظه‌کارانه اخوان‌المسلمین.
Mr. Ghani in Kabul in 2009. During his college days in Beirut, he is said to have been very focused on his books and kept to himself.

شماری از همدوره‌ای‌های سابق استانکزی در هند می‌گویند که او به‌شدت خود را دور از سیاست نگه می‌داشت. اما آن‌ها در حین‌حال فراموش نکرده‌اند که او به‌نوعی محافظه‌کاری شخصی گرایش داشت و مثلا از گوشت غیر حلال دوری می‌کرد. عبدالرازق صمدی که در مدرسه نظامی هند در قیاس با استانکزی سال‌بالایی محسوب می‌شد، می‌گوید که «او با انضباط‌ترین فرد در بین همدوره‌هایش بود، فردی متمرکز و منظم، حتی وقتی می‌خواست سیگار بکشد این کار را دور از ما می‌کرد».

پس از این‌که شوروی در سال ۱۹۷۹ به افغانستان حمله کرد تا از دولت کمونیستی کابل حمایت کند، آقای استانکزی و شماری از همکلاسی‌هایش سیاسی‌تر شدند. او به‌جای برگشتن به کابل برای پیوستن به نیروهای مقاومت ضد شوروی به پاکستان رفت. او در دو زمینه بسیار مهم زبان انگلیسی و توانایی‌های نظامی مهارت داشت که این مهارت‌ها در فعالیت‌های چریکی که برای کسب اطلاعات به سرویس‌های اطلاعاتی خارجی متکی بودند، بسیار به کارش آمد. او خیلی زود یکی از دستیاران ارشد عبدالرب رسول سیاف شد که یکی از فرماندهان بزرگ گروه‌های چریکی بود. او باید به‌عنوان رابط با سازمان اطلاعات نظامی پاکستان همکاری می‌کرد- رابطه‌ای که بر اساس گفته‌های کسانی که او را می‌شناسند، کارنامه سیاسی او را شکل داد. (این موضوع می‌تواند برای هند موضوع تلخی بوده باشد- دیدن فردی که در بهترین آموزشگاه‌های آن‌ها تعلیم دیده و بعدتر در عمل تبدیل به یکی از همکاران سرویس اطلاعاتی دشمنش شده باشد).

یکی از دوستان استانکزی که او را در دهه ۸۰ میلادی به‌خوبی می‌شناخت می‌گوید که «او به‌رغم این‌که همراه ایدئولوژیک مجاهدین ضد شوروی بود، ولی از نظر اجتماعی شباهت و تناسبی با آن‌ها نداشت. مثلا در زمانی که گروهش در کویته پاکستان فعالیت می‌کرد، استانکزی بیشتر مواقع به‌همراه همسرش به رستوران‌ها می‌رفت که این موضوع شایعات و حرف‌وحدیث‌هایی را در بین مبارزان به‌وجود آورده بود». این دوست به‌یاد می‌آورد که چگونه همراهان مجاهد استانکزی که معتقد بودند زن را باید در خانه پنهان کرد، از رفتار او در قبال زنش خشمناک و آزرده شده بودند؛ و البته استانکزی نیز از دست آنان عصبانی بود که چرا فکر می‌کنند جای زن تنها در خانه و پشت درهای بسته است.

زمانی‌‌که بعد از بیرون راندن نیروهای اتحاد جماهیر شوروی، در جریان یک جنگ داخلی آنارشیستی، طالبان با حمایت پاکستان کنترل کابل را به‌دست گرفت، آقای ستانکزی معاون وزارت خارجه شد. مهارت‌های او در زبان انگلیسی او را در کانون توجه رسانه‌های بین المللی و دیپلمات‌ها قرار داده بود. او صدای دولتی شده بود که تمام نقش اجتماعی زنان را ممنوع کرده بود. او برای این‌که دولت ایالات متحده آمریکا را مجاب کند تا دولت طالبان را به رسمیت شناسد، به آمریکا سفر کرد، سفری ناموفق، که به نتیجه نرسید و نتوانست از دولت کلینتون پاسخ مثبت دریافت کند.
Mr. Stanekzai, center, during peace talks in Moscow in November. He has gained from his lasting ties to Pakistani military intelligence.

نام او مرتبا در روزنامه طالبان که شریعت نام داشت، برده می‌شد. در سال ۱۹۹۸ اما روزنامه شریعت درباره استانکزی سیاستش را تغییر داد. او که مدت‌ها در اخبار و مقالات این روزنامه با عنوان معاونت وزارت امور خارجه نام برده می‌شد، پس از چندی از این امر محروم شد و در یک دوره زمانی طولانی نامی از او در روزنامه شریعت برده نشد. مقامات زیادی که آن زمان در کابل بودند، گفته‌اند که «آقای ستانکزی به‌دلیل سوء استفاده از قدرت و گرایش به الکل با رهبری طالبان اختلاف پیدا کرده بود». مقامات رسمی طالبان گفته‌اند که استانکزی که آن زمان «به‌دلیل برانگیختن خشم ملا محمد عمر، رهبر طالبان، مورد حصر خانگی قرار گرفته بود».

دوستان شیرمحمد عباس استانکزی گفته‌اند که آن‌چه او را در آن روزها نجات داد، ارتباطات او با سرویس امنیتی پاکستان بود که نفوذ و کنترل زیادی روی رهبری طالبان داشتند. چند ماه بعد از حصر خانگی نیز او دوباره به قدرت بازگشت، با این‌که در قیاس با گذشته با تنزل مقام مواجه شد و این‌بار به‌عنوان معاون وزارت بهداشت انتخاب شد. استانکزی در پیامی که از طریق دفترش ارسال شد، اتهام ناکارامدی را انکار کرد و گفت که تغییر جایگاه او از وزارت امور خارجه به وزارت بهداشت یک تغییر عادی دولتی است.

حالا استانکزی که به‌عنوان رئیس هیئت نمایندگی شورشیان طالبان حدمت می‌کند، به‌طور مستقیم با آمریکایی‌ها مذاکره می‌کند و هیأت‌های نمایندگان شورشیان را در جاهایی چون مسکو و پکن رهبری می‌کند. حالا او چهره‌ای است که رسانه‌ها بارها و بارها او را پشت میز مذاکره با خلیل‌زاد به چشم دیده‌اند. اما معلوم نیست آیا مقابل اشرف غنی، دیگر دانشجویی که شخصیتش را جنگ و تحصیل در خارج از کشور شکل داد، نیز، خواهد نشست یا نه. پاسخ این پرسش خیلی چیزها را می‌تواند در مورد فرجام مذاکرات صلح افغانستان، و سرنوشت و آینده این کشور روشن سازد.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: