به گزارش «شیعه نیوز»، تعجبی ندارد که عروسها و مادرشوهرها روابط پیچیدهای دارند. به گفته یک دکتر روانپزشک و مؤلف، هر دوی آنها احساس تهدید میکنند. عروسها میخواهند در فامیل شوهر جا باز کنند، در حالیکه مادرشوهرها میخواهند مطمئن شوند که از زندگی فرزندشان خارج نشده اند. حتی وقتی هم که هر دوی این خانمها همدیگر را دوست داشته باشند، مشخص کردن نقش هر یک سخت است.
۱۰ جملهای که هرگز نباید به مادرشوهر گفت:
۱. هر وقت خواستید بیایید قدمتون رو چشم ماست. همیشه رو کمک ما حساب کنید.
همیشه سیاست در باز نتیجه معکوس میدهد. مثال: عروس جودی به او گفت که اگر به چیزی نیاز داشت بگوید. ولی وقتی شوهر جودی آلزایمر گرفت، عروسش اصلاً سری به او نزد و قلبش را شکست. دکتر روانپزشک تینا تسینا میگوید: «وقتی قولهایی میدهید که به آنها وفا نمیکنید بیزاری ایجاد میکنید.» بجای قول دادن سعی خود را بکنید تا زمانی را برای دیدن یکدیگر تنظیم کنید که برای هر دوی شما مناسب باشد. اگر مجبور شدید در لحظه برنامه ریزی کنید، بگویید که باید قبلش با شوهرتان هماهنگ کنید.
۲. من نظر شما را نخواستم.
کاتلین میگوید: «وقتی به عروسم گفتم که بین کار و خانواده اش تعادل ایجاد کند، خیلی خشمگین شد.» شاید توصیههای مادرشوهر به شما حس تحکم بدهد، ولی فرض کنید که او نیتش خوب است و از او تشکر کنید و کار خودتان را بکنید. اگر به تحمیل نظراتش ادامه داد، برای مثال اینطور جواب بدهید: «متشکرم. ولی ما تصمیم گرفتیم نظر پزشک اطفال را پیاده کنیم.» اگر این حرف او را ساکت نکرد، از شوهرتان کمک بگیرید و با هم برای مادرشوهرتان توضیح دهید که رفتارهای او هم شما را آزار میدهد و هم به او میفهماند که بعضی موضوعات اصلاً قابل بحث نیستند.
۳. باورم نمیشه به اون رأی دادید.
سیاست، مذهب و موضوعات حساس دیگر باعث میشوند که شام خانوادگی تبدیل به صحنه جنگ شود. شارون میگوید: «در بحثی در مورد سیاست، عروسمان مستقیماً به ما گفت که اشتباه میکنیم و فکرمان غلط است. من شوکه شدم.» دکتر بران میگوید اگر نمیتوانید در این مواقع خونسرد باشید و بگویید: «سیاست همیشه مرا ناراحت میکند. من نظری نمیدهم.» اگر وارد دعوا و مشاجره شوید، هیچکس برنده نمیشود.
۴. چرا به پسرت یاد ندادی...
بسیاری از خانمها مادرشوهرهای خود را مسئول عیوب شوهرانشان میدانند. سارا اعتراف میکند: «من یک بار در میان حرف هایم به او گفتم که کاش به شوهرم مهارتهای سازمانی یاد داده بود. او ناراحت شد و به دل گرفت.» دکتر بران میگوید: «چه انتظاری دارید؟ میخواهید مادرشوهرتان گارد نگیرد و ناراحت نشود؟» این موضوع او را هم وارد مسائل شما میکند و همه چیز بدتر میشود و شوهرتان دیگر مسئولیت کارهایش را به عهده نمیگیرد. با آنکه همیشه انداختن تقصیر گردن مادرش راحتتر است، ولی این شما و شوهرتان هستید که باید مسائلتان را حل کنید.
۵. من با خانواده خودم راحت ترم.
این شکایت در میان مادرشوهرها رایج است. عروسها همیشه به پدر و مادر خود بیشتر اهمیت میدهند. کاتلین میگوید: «عروسم در روز تعطیل یا عید پیش خانواده خودش میرود. عکسهای پدر و مادرش در همه جای خانه دیده میشوند و آنها اصلاً عکسی از من و شوهرم در خانه نگذاشته اند.» با آنکه راحت بودن با پدر و مادر خودتان کاملاً منطقی است، ولی باید بپذیرید که این دو خانواده با هم وصلت کرده اند و باید پدر و مادر همسرتان را هم بازی بدهید. قدم اول: همیشه در مورد مسائلی از این دست که برای گذراندن هر تعطیلی کجا بروید با شوهرتان صحبت کنید. سپس با هم با خانوادهها هماهنگ کنید. اگر شوهرتان میخواهد بیشتر با خانواده اش باشد، اشکالی ندارد که زمانی را با آنها تنها بگذراند و شما هم گاهی بچهها را پیش آنها بگذارید.
۶. امیدوارم کمد لباس هایتان به من برسد.
جودی تعریف میکند: «عروسم گفت که یک کمد لباس خریده است، چون امیدوار است لباسهای من به او برسد. او گفت: دیگر نمیتواند بیشتر از این منتظر بماند. انگار من باید همین الان سرم را زمین بگذارم و بمیرم!» گفتگوهای مربوط به ارث باید بین شوهرتان، خواهر و برادرهایش و پدر و مادرش باشند. شما حقی بر دارایی مادرشوهرتان ندارید. اگر او بعضی چیزها را به شما میدهد خیلی خوب است، ولی یک عروس هرگز نباید این بحثها را پیش بکشد.
۷. ما خیلی سرمان شلوغ است و وقتی برای دیدن شما نداریم.
سارا میگوید: «مادرشوهرم خیلی بیشتر از ما دوست دارد ما را ببیند و وقتی میگوییم تعهدات و مشغلههای دیگری داریم واکنش بدی میدهد.» در این مورد هم باید با شوهرتان هماهنگ شوید و دو نفری با مادرشوهرتان حرف بزنید. با مهربانی به او بگویید که چند وقت یکبار میتوانید او را ببینید تا او هم توقعاتش را درست کند و غافلگیر یا ناراحت نشود. یک تاکتیک: «ما خیلی دوست داریم بیاییم شما را ببینیم، ولی برای بچهها بهتر است که گاهی هم با دوستانمان دیدار کنیم و برای خودمان هم وقت بگذاریم.» اگر او شما را با برنامهای غافلگیر کرد، بگویید: «این تاریخ ما نمیتوانیم بیاییم، ولی دفعه بعد که برنامه مان اجازه داد میتوانیم بیاییم.»
۸. می شود بجای من با دخترت صحبت کنی؟
دعواهای عروس و خواهرشوهری همیشه پرمسئله است و شما با کمک گرفتن از مادرشوهرتان به هیچ جایی نمیرسید. ملیسا میگوید: «ما خواهرشوهرم را استخدام کردیم که وقتی من سر کار میروم از بچهها مراقبت کند، ولی همیشه کنسل میکرد، بنابراین از مادرشوهرم خواستم با او حرف بزند. مادرشوهرم طرف دخترش را گرفت و عصبانی شد.» دکتر بران میگوید: «وقتی مادرشوهرتان را درگیر ماجرا میکنید در واقع از او میخواهید طرف یک نفر را بگیرد.» این دعواها باید بین خودتان بماند.
۹. فکر نکنید همیشه میتوانید بچهها را ببینید.
کاتلین میگوید: «اگر عروسم میتوانست کلاً ما را از زندگی نوه هایمان بیرون میانداخت.» دکتر تسینا میگوید که این کار واقعاً خجالت دارد زیرا: «دیدن اختلافات شخصیتی به بچه هایمان یاد میدهد که در شرایط و موقعیتهای مختلف مذاکره کنند. اگر نگرانید که مادرشوهر و پدرشوهرتان تأثیر بدی بگذارند، برای مثال اگر پیش فرزندانتان سیگار میکشند، باید شما و شوهرتان با هم از آنها بخواهید که این کار را نکنند وگرنه دیگر نوه هایشان را نمیبینند. اگر پیامد کار را برایشان شرح دهید، طولی نمیکشد که آنها با شما همکاری میکنند.»
۱۰. بهتر است پسرت با تو حرف بزند.
سوزان میگوید: «همیشه پسرم با ما ارتباط برقرار میکند. وقتی شوهرم بیمارستان بود اصلاً خبری از عروسم نشد.» این یعنی عروسم میخواهد ما از آنها دور بمانیم. دکتر تسینا میگوید: «با آنکه این شوهرتان است که در اغلب مواقع باید به مسائل رسیدگی کند، ولی شما نباید پشت او قایم شوید و از ارتباط برقرار کردن با آنها خودداری کنید. شما هم باید با آنها ارتباط برقرار کنید تا شوهرتان از اینکه همیشه در وسط ماجرا باشد، احساس بیزاری نکند.» علاوه بر آن، وقتی فرزندانتان ببینند که شما با پدرشوهر و مادرشوهرتان خوب رفتار میکنید، آنها هم از شما تبعیت میکنند و در آینده همینطور رفتار میکنند.
منبع: برترین ها