به گزارش «شیعه نیوز»،«سید مصطفی بدرالدین» ملقب به «ذوالفقار» فرمانده ارشد حزب الله لبنان بود که دو سال پیش در چنین روزهایی در نبرد علیه تکفیری ها در سوریه به شهادت رسید. در دومین سالگرد شهادت ذوالفقار، با مادر و همسرش به گفت و گو نشستیم.
بدرالدین در ششم آوریل سال 1961 میلادی (57 سال پیش) در منطقه «الغبیری» واقع در جنوب بیروت متولد شد. در نوجوانی به گروه های مقاومت پیوست و در سال 1982 با حمله رژیم صهیونیستی به لبنان و اشغال نیمی از این کشور، اقدام به تشکیل و آموزش هسته های نظامی برای رویارویی با ارتش اشغالگر اسرائیل کرد. او از نخستین کسانی بود که از بدو شکل گیری حزب الله در آن نقش داشت.
وی در همان سال 1982 ازدواج کرد، اما یک سال بعد در کویت به اتهام دست داشتن در انفجار سفارت آمریکا در آن کشور بازداشت و به اعدام محکوم شد؛ پس از گذشت 8 سال او در خلال جنگ عراق علیه کویت، از زندان رهایی یافت و راه خود در مقاومت را ادامه داد.
سید ذوالفقار تا آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 چندین عملیات را فرماندهی کرد و پس از آن با خروج اشغالگران از خاک کشورش، تا سال 2010 به شناسایی و منهدم کردن شبکه های جاسوسی رژیم صهیونیستی در آن مشغول شد. وی پس از شهادت «عماد مغنیه» در سال 2008 مسئولیت فرماندهی شاخه نظامی حزب الله را عهده دار شد و با گسترش خطر تروریسم تکفیری در سوریه، با رزمندگان جان برکف حزب الله و در کنار دیگر نیروهای محور مقاومت توانستند آن خطر را از لبنان و سوریه را دفع کنند.
سرانجام سیدمصطفی بدرالدین در روز 24 اردیبهشت سال 95 در نزدیکی فرودگاه دمشق به شهادت رسید.
*نوجوانی سید مصطفی از زبان مادر
«ام عدنان» مادر شهید بدرالدین، در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در بیروت درباره روحیات او در نوجوانی گفت: مصطفی پیش از اینکه به سن تکلیف برسد، نماز و روزه را به جا می آورد، از زمانی که کوچک بود روحیه جهادی داشت. با بقیه تفاوت داشت، با رفتارهایش، با اخلاق، مهربانی، کرم و جهادش همیشه خاص بود.
وی درباره پیوستن مصطفی به مسیر مقاومت گفت: مصطفی از 14 سالگی سلاح به دست گرفت. قبل از اینکه حاج عماد داماد ما بشود، از همان ابتدا خواب و خوراک و همه چیزش با حاج عماد بود و اکنون هم مزارشان کنار هم است. پیش از اینکه حزب الله در سال 1982 تاسیس بشود، با هم شروع به جهاد کردند. آن موقع جوانان ما، مرکز، مقر و پایگاهی نداشتند، می آمدند اینجا خانه ما. من با همه وجود به آنها خدمت می کردم و ناراحت نبودم. به خود افتخار می کردم که پسرم با چنین جوانانی است.
*نخستین سال های مقاومت
خانم «حرب» همسر شهید در گفت و گو با ایرنا، درباره روزهای نخست مقاومت لبنان اظهار داشت: شروع کار سید تقریبا همزمان شده بود با انقلاب اسلامی ایران. در آن زمان اسرائیل شرایطی داشت که اتخاذ این تصمیم واقعا دشوار بود. آن دوره زمانی، سید با حاج عماد نشست و برخاست داشت، گویی که دو نور و دو دریا به هم رسیده بودند. آن موقع ابتدای مقاومت اسلامی در لبنان بود و هنوز حزب الله از نظر سازمانی تشکیل نشده بود.
*حمله اسرائیل به لبنان 10 روز پس از ازدواج
همسر شهید بدرالدین داستان اولین روزهای پیوندشان را اینگونه برای ما شرح داد: عقد ازدواج ما را مرحوم «سید محمدحسین فضل الله» جاری کرد که آن زمان به عنوان پدر معنوی جوانان مقاومت لبنان به شمار می آمد. 10 روز بعد دشمن صهیونیستی به لبنان حمله ور شد و پیشروی می کرد. سید با رزمندگانی به تعداد انگشتان دست، به جنگ با اسرائیل رفتند. در «خلده» و «جسر المطار» و الغبیری جلوی آنها ایستادند. چیزی نگذشته بود که سید، از ناحیه پا مجروح شد و همیشه آن زخم را همراه داشت.
وی ادامه داد: در آن زمان همه می گفتند که با دستان خالی نمی شود مقاومت کرد. حتی برخی علما می گفتند که خودتان را به هلاکت نیاندازید. خیلی از لبنانی ها آن موقع اعتقاد داشتند که باید با دشمن از طریق فرهنگی مبارزه کنیم و با ایدئولوژی و فکر به مصاف آنها برویم. اما سید بر این باور بود که باید با دشمنی که به سرزمین ما وارد شده با هر چه در توان داریم، بجنگیم. دشمنی که به همه داشته های ما حتی زن و بچه تجاوز کرده است، هیچ چیز جز زبان زور نمی فهمد. بنابراین رو به مبارزه مسلحانه آورد.
*اسارت سید مصطفی در کویت
خانم حرب درباره اسارت همسرش در کویت گفت: سید در کویت دستگیر شد، حکم او اشد مجازات و اعدام بود. دشمن مخصوصا آمریکایی ها به شدت فشار می آوردند که سید در زندان بماند. زمانی که سید اسیر شد، من برای مراسم های دهه فجر به ایران رفته بودم. من در یک کنفرانس بودم که خبر اسارت سید را به من دادند. روز آزادی سید هم اتفاقا در ایران بودم و به زیارت امام رضا(ع) رفته بودم. پس از هشت سال ما همدیگر را در ایران دیدیم. من در زمان اسارت سید، بچه ای نداشتم اما 8 سال برای خروج او از زندان لحظه شماری می کردم. تا اینکه او به لبنان بازگشت و خدا به ما 5 دختر و یک پسر عطا کرد و سید جهاد خود را از سر گرفت.
*مقاومت آمیخته با روح شهید بدرالدین
همسر شهید بدرالدین به ادامه راه مقاومت پس از رهایی او از اسارت در کویت اشاره کرد و گفت: زندگی سید پر از صفحات جهاد و مبارزه است. هنگامی که آزاد شد، مسئولیت فرماندهی جبهه جنوب را به عهده گرفت. او مردی بود که همه خوبی ها در او خلاصه می شد. در درون خود به مسائل و مشکلات اسلام در همه جهان می اندیشید. همواره می گفت که ظلم باقی نخواهد ماند و ما باید راه را بر دشمنانی که می خواهند به اسلام ضربه بزنند، ببندیم. این کاری بود که در لبنان کرد و پس از شهادتش اعلام شد.
*زندگی پنهانی و تحت تعقیب شهید بدرالدین
خانم حرب درباره زندگی پنهان شهید بدرالدین نیز گفت: ما با فرزندان مان زندگی پنهانی داشتیم چرا که سید مصطفی، همه زندگی اش تحت تعقیب سرویس های جاسوسی آمریکایی و اسرائیلی بود.
وی به فریب دشمن از سوی بدرالدین اشاره کرد و گفت: سید، بیش از دو سال روی این پرونده کار کرد. یکی از نکات جالب توجه این بود که دشمن دنبال او بود و در عین حال مصطفی داشت با آنها مذاکره می کرد بدون اینکه دشمن او را بشناسد. او به خاطر اینکه سال ها در زندان به سر برد، به مسائل اسرا اهتمام بیشتری می ورزید و تلاش زیادی برای آزادی اسرای عرب از زندان های اسرائیلی انجام داد.
*اهمیت به علم آموزی و تحصیل
خانم حرب، یکی از ویژگی های همسر شهید خود را اهتمام به تحصیل و دانش ذکر کرد و یادآور شد: سید، در طول زندگی اش زمانی که رزمندگان می خواستند به مقاومت بپیوندند، به آنها می گفت باید تحصیلاتتان را تکمیل کنید و بعد به جنگ بیایید. معتقد بود که جنگ، جنگ مغزها و فکرهاست و جنگی تاکتیکی با دشمن داریم.
وی افزود: شهید بدرالدین، بر این باور بود که مؤمن با دانش از مؤمن بی دانش بهتر است. زمانی که دوستانش می آمدند و می گفتند که می خواهیم فرزندمان را وارد مقاومت کنیم، به آنها پاسخ می داد که بگذار فرزندت برود درسش را در دانشگاه به پایان برساند و بعد بیاید و به مقاومت بپیوندد.
همسر شهید، درباره تلاش او برای بالارفتن سطح دانش و تحصیلات اعضای خانواده گفت: سید به دخترانمان می گفت که «باید تحصیلاتتان را کامل کنید تا به اسلام و به مسائل امت اسلامی خدمت کنید. زمانی که ازدواج می کنید، اگر همسرتان توانست که به شما کمک کند، شما به اسلام کمک کنید و بدون هیچ دستمزدی در مؤسسات حزب الله کار کنید. اگر نمی توانست کمک کند، شما برای اسلام کار کنید و به او در خرجی خانه کمک کنید». او به همه اعضای خانواده هم می گفت درس بخوانید.
خانم حرب همچنین گفت که زمانی که همسرش از اسارت بازگشت، در رشته علوم سیاسی دانشگاه آمریکایی بیروت تحصیل را ادامه داد و لیسانس گرفت.
*فرمانده ای پایبند به اخلاقیات
همسر شهید سید مصطفی بدرالدین، در بخش دیگری از گفت و گو با ایرنا، درباره روحیات و اخلاق این فرمانده بزرگ گفت: او خیلی اهمیت می داد که اگر فرمانده است باید یک فرمانده کامل از همه جهات باشد چه از نظر تحصیلی، چه شایستگی، جهادی، مهربانی و عطوفت و سختگیری با کفار. این مسائل را به ما و افراد خانواده یاد می داد.
وی افزود: من و بچه ها چند بار به زیارت امام رضا(ع) در مشهد رفتیم، سید همیشه اصرار داشت که این فرصت را به رزمندگان بدهد که به ایران بروند و زیارت کنند. او هیچ گاه دوست نداشت از پول بیت المال به سفر برود و می گفت که هر وقت خواستید با خرج من سفر کنید نه از بیت المال.
*مهربانی و عواطف انسانی شهید بدرالدین
خانم حرب درباره عواطف شهید گفت: یکی از همراهان سید تعریف می کرد زمانی که از یکی از نقاط جبهه به سمت لاذقیه می رفتند، یک گربه را می بینند که در وسط راه لنگان لنگان می رود. سید با اینکه راه امن نبود، دستور داد که خودرو را نگه دارند. به همراهان گفت از تون ماهی و آب که همراه داشتیم، چیزی مانده است؟ گفتند بله. سید به آن حیوان اندکی نان و تون و آب دادند و از راه دور کردند و سپس سوار ماشین شدند و به راه خود ادامه دادند. سید بسیار بسیار مهربان بود. با اینکه یک فرمانده نظامی بود، اما عاطفه سیالی داشت. رزمندگان و دوستانش، در این زمینه خاطرات زیادی دارند.
وی اضافه کرد: سید یک ذوق ادبی هم داشت و حتی چند کتاب کوچک نوشته، هر چند هنوز ویراستاری و چاپ نشده است. شاعر هم بود و قصیده درباره لبنان سروده و یکی اشعاری که از زندان برایم فرستاده بود درباره انتفاضه فلسطین است که ان شاءالله بعدا آنها را چاپ می کنیم.
*خبر شهادت سید مصطفی بدرالدین
همسر شهید بدرالدین با بیان اینکه آخرین تماس او با همسرش، در همان روزی بود که وی به شهادت رسید، گفت: سید، در همان روز از سوریه با ما تماس گرفت. پسرمان علی، آن سال امتحان نهایی داشت و همسرم در تماسش از درس علی پرسید و از حال و روز بچه ها اطمینان حاصل کرد.
وی درباره احساس خود هنگام دریافت خبر همسرش اظهار داشت: از ابتدای ازدواج مان و بعد از آن که سید به اعدام محکوم شد، شنیدن خبر شهادت او دور از انتظار نبود، اما بسیار خبر سختی بود. با علی و دخترها در خانه بودیم. شب، خبر شهادت او را به خانه خواهرش، یعنی همسر حاج عماد مغنیه دادند. گفته بودند که سید شهید شده است و می خواهیم خبر شهادت را شما بدهید. من و علی و دختران از خانه خارج شدیم، راه افتادیم و به خانه پدری سید مصطفی رسیدیم، دیدیم که همه آمده اند و می خواهند پیکر پاک او را بیاورند. به خداوند عزوجل توکل کردیم و او را شکر کردیم و از او صبر بر مصیبت را طلب کردیم.
وی ادامه داد: سخت بود که این شخصیت بزرگ را از دست دادیم، اما او در جوار پروردگار است و در کنار صدیقین و شهدا جای دارد. طبیعی است که پایان کار سید، شهادت باشد، نه مرگ در بستر بیماری یا تصادف خودرو یا هر چیز دیگر... الحمدلله.
مادر شهید بدرالدین هم با یادآوری توصیه همیشگی فرزندش به او درباره شنیدن خبر شهادتش گفت: مصطفی، همیشه به من می گفت «مادر قوی باش»، او همیشه در این خط بود و آن را در اولویت می گذاشت، پیش از خانواده و زندگی خود. اما با اینکه منتظر لحظه شهادتش بودم، اما زمانی که این خبر را شنیدم، نتوانستم جلوی فریاد و گریه خود را بگیرم. بعد از آن به خود آمدم و خدا را شکر کردم، گفتم خدواندا راضی به رضای تو هستم.
*اتهام دست داشتن در ترور نخست وزیر لبنان
یکی از اتهاماتی که به شهید بدرالدین در زمان حیاتش تا کنون زده می شود، دست داشتن در ترور «رفیق الحریری» نخست وزیر لبنان است که بر اثر انفجاری مهیب در سال 2005 میلادی (بهمن سال 1384) در بیروت کشته شد.
خانم حرب در این باره گفت: از جنگ هایی که در لبنان علیه ما را راه انداختند، همین است. دشمن به وسیله آمریکا، رژیم سعودی و محور شر، همواره در تلاش برای جنگ با ما و با همه ابزارها هستند. هنگامی که در جنگ 33 روزه شکست خوردند و نتوانستند، به سمت جنگ رسانه ای و تبلیغاتی رفتند. جنگی که برای آن میلیون ها و شاید میلیاردها دلار خرج می کنند تا تصویر حزب الله را خدشه دار کنند و چهره مسئولان آن را لکه دار کنند. قطعا جنگ سختی است.
وی اضافه کرد: در حالی به سید و حزب الله اتهام وارد کردند که روابط شهید رفیق الحریری نخست وزیر لبنان با حزب الله خوب بود و همواره با هم دیدار داشتند.
حرب ادامه داد: ما داعش نیستیم، ما دارای تفکری باز هستیم همانطور که امام خمینی(ره) اینگونه بودند. ما گفت و گو داریم و با کسی دشمن نیستیم، ما دوستدار همه انسان های کره زمین هستیم. ما فقط با اسرائیل سر جنگ داریم چون تجاوزکار است. با استکبار مبارزه می کنیم چون زیاده خواه و تجاوزگر است.
*جنگ تمام عیار علیه محور مقاومت
همسر شهید بدرالدین با بیان اینکه مسلمانان مخصوصا حزب الله هیچ وقت، هیچ جنگی راه نیانداخته اند، و همیشه در موضع دفاع از خود هستند، گفت: همانطور که پرونده ترور نخست وزیر لبنان، برای تخریب حزب الله و فرماندهان آن بود و جنگ های پی در پی را بر ما تحمیل کرده اند، امروز با ایران هم ستیز دارند. ایران امروز با جنگی اقتصادی و بسیار شدید روبروست، چند شب پیش ترامپ از توافق هسته ای با ایران خارج شد. آنها معتقدند ایران در جنگ نظامی و کشتار، شکست دادنی نیست، بنابراین رو به جنگ نرم و جنگ اقتصادی می آورند.
وی نمونه دیگر جنگ تبلیغاتی علیه ایران و حزب الله را پخش مستندها و گزارش هایی عنوان کرد که سعی در القای این دروغ دارند که سید مصطفی، ناجوانمردانه و توسط خودی کشته شد. اشاره حرب به پخش مستندی از شبکه «العربیه» سعودی بود که کشته شدن بدرالدین را به خاطر اختلاف او با سردار سلیمانی و سید حسن نصرالله در اداره جبهه سوریه و به دستور آنها می داند.
همسر شهید بدرالدین در این باره گفت: هیچ انسان عاقلی در جهان چنین اکاذیبی را نمی پذیرد. سید همیشه می گفت که از سوریه بازنخواهم گشت، مگر شهید شده باشم و یا پرچم پیروزی در دستانم باشد. سید با شهادت بازگشت و ان شاءالله رزمندگان این دستاوردها را تکمیل می کنند و با پرچم پیروزی از سوریه باز می گردند.