به گزارش«شیعه نیوز»، همزمان با تجاوز آمریکا ،انگلیس و فرانسه به سوریه و در حالی که پشتیبانی وحمایت ولیعهد عربستان ازپیش اعلام شده بود، برای بررسی آیندهی رابطهی ایران و عربستان و آیندهی اقلیتهای شیعه در این کشور با شدت گرفتن خصومت میان ایران و عربستان به سراغ دکتر عبدالرضا فرجیراد رفتهایم. این استاد ژئوپلیتیک با اعتقاد بر این که بهبود رابطهی ایران و عربستان بسیار سختتر شده است، میگوید که اگر عربستان بخواهد رابطهاش با ایران بهبود یابد یا حداقل به گذشته برگردد، باید مجوز آمریکا و اسراییل را داشته باشد.
متن کامل گفتوگوی شفقنا با عبدالرضا فرجیراد را بخوانید:
*در چند ماه گذشته شاهد بودیم که محمد بنسلمان سفرهایی دورهای به اروپا و آمریکا داشت؛ یکی از مواردی که وی همواره دنبال میکند و در این سفرها نیز دنبال میکرد، تلاش برای همراه کردن دیگر کشورها با خود، علیه ایران و افزایش تحریمها علیه ایران است. نتایج این سفرها را در این زمینه چطور تحلیل میکنید؟
سعودیها استراتژی بزرگی را علیه ایران شروع کردهاند
احتمالاً سعودیها در آینده برای جلب حمایت به سراغ آلمانیها هم میروند
فرجیراد: آنچه از سفرهای بنسلمان اعلام شده، نشان میدهد که قراردادهای بزرگی از جمله قراردادی ۱۰۰ میلیارد دلاری با فرانسه و قراردادی ۵۰ میلیارد دلاری بین عربستان و انگلیس و همچنین بین آمریکا و عربستان قراردادها و قرارهایی نیز منعقد شده است. بر اساس این قراردادها باید به این نتیجه رسید که بن سلمان، قولهایی نیر از طرف مقابل خود گرفته است در حالی که عمدهی تمرکز بن سلمان هم در منطقه، ایران است. هر روز در اظهارات آنها صحبت از ایران است که چطور ایران را منزوی و تحریم کنند. عربستانیها فعالیتهای گستردهی جهانی علیه ایران را شروع کردهاند؛ خود بنسلمان در یکی از مصاحبههایش گفت که ما نفوذ ایران در آفریقا را تا ۹۵ درصد از بین بردیم. این مسایل نشان میدهد سعودیها استراتژی بزرگی را در این زمینه شروع کردهاند و با پخش پول، کشورهای قدرتمند دنیا را هم به دنبال خود میکشند. مدتی بود که سعودیها بین تعدادی از کشورهای منطقه و کشورهای بزرگتر مثل سودان، مصر و… پول توزیع میکردند. به تعدادی از کشورهای کوچکتر هم کمکهای مادی داشتند و مقداری هم با تهدید در این راستا تلاش و آنها را مجبور به اطاعت میکردند. از این تلاشها در منطقه چندان نتیجه نگرفتند. نمونهی آن را در جنگ یمن میتوان دید، سعودیها نتوانستند آن اتحادی را که میخواستند در عمل شکل دهند، گرچه نام آن وجود دارد. حتی در مورد پاکستان، خود حاکمیت و دولت این کشور در بحث یمن دخالت نکرد و به طور مثال فرماندهی ارتش پاکستان بازنشسته شد و از ارتش بیرون آمد و در یمن فرمانده شد. سودانیها نیز در ابتدا آمدند و بعد تا حدود بسیاری عقب کشیدند و امروز دیگر مثل گذشته نقش سربازهای سودانی در یمن روشن نیست. بر این اساس سعودیها نتوانستند نتیجهای از کشورهای منطقه بگیرند و به این نتیجه رسیدند که باید کشورهای بزرگ جهانی مانند آمریکا، فرانسه و بریتانیا را در مقابل ایران فعال کنند. احتمالاً در آینده به سراغ آلمانیها هم میروند. هرچند که آلمانیها یک مقدار سختتر هستند اما با فرانسویها هم کار نظامی و هم کار اقتصادی میکنند. برای بیشتر تحت فشار قرار دادن ایران، روی انرژی ایران تمرکز کردند. از یک طرف نفت را ارزانتر میدهند که مشتریهای ایران را بگیرند و از یک طرف با سرمایهگذاران خارجی کنار میآیند به گونهای که از سرمایهگذاری با ایران دست بکشند. به طور مثال با توتال یک قرارداد پنج میلیارد دلاری امضا کردند؛ طبیعتاً توتال متوجه میشود که پول عربستان نقد است، مورد تحریم نیست، ملاحظات سیاسی ندارد و کار با آن سادهتر است. طبیعی است که اگر قرار باشد بین ایران و عربستان یکی را انتخاب کند، عربستان را انتخاب میکند. بر این اساس اقداماتی در حال انجام است اما روی کاغذ و بر اساس حرف و خبر، پیشرفتهایی داشتند. باید دید در عمل چه از کار در میآید.
*اخیراً محمد بن سلمان در عین درخواست از دیگر کشورها برای افزایش تحریمها علیه ایران، هشدار داده بود که اگر این اتفاق نیافتد در ۱۵-۱۰ سال آینده وارد جنگ با ایران میشویم. این تهدید را چطور ارزیابی میکنید و تداوم یافتن این خشونت در رابطهی بین ایران و عربستان چه آثاری برای منطقه و هر دو کشور دارد؟
عربستان به تنهایی، اسراییل را به رسمیت نمیشناسد
چه در آفریقا و چه در خاورمیانه بعضی کشورها آمادگی دارند بعد از عربستان یا هماهنگ با همدیگر، اسراییل را به رسمیت بشناسند
قطعاً در منطقهی اسلامی و فضاسازی برای اسراییل، شاهد تغییراتی هستیم
فرجیراد: برای منطقه که خسارات فراوانی به دنبال دارد. اولین ضررش برای منطقه آن است که در حال مبالغه بر فوبیای ایرانهراسی هستند و طرحی دارند که همراه با بقیهی کشورها به سمت اسراییل بروند. نظر شخصی من این است که عربستان به تنهایی، اسراییل را به رسمیت نمیشناسد و زمانی این کار را انجام خواهد داد که اگر به رسمیت شناخت، تعداد بسیاری از کشورهای منطقه هم این کار را انجام دهند. آمادگی آن هم وجود دارد؛ چه در آفریقا و چه در خاورمیانه بعضی کشورها هستند که آمادگی دارند بعد از عربستان یا هماهنگ با همدیگر، اسراییل را به رسمیت بشناسند. یکی از خسارات همین است و دیگری آن است که موجب بالا رفتن تشنج در منطقه خواهد شد. موضوع دیگر نیز به تصور آنها سست کردن نظام ایران است. آنها تلاش میکنند با به کارگیری قدرتهای بزرگ و فشار و تحریمهای بیشتر موجب شوند که مردم از داخل ایران نارضایتی داشته باشند . این طرح عربستانیها است و در تلاش برای اجرای آن هستند. در حال راهاندازی تلویزیونهای متعدد در خارج به سبکهای مدرن هستند که در آینده نیز ممکن است طرفدارانی پیدا کنند. در حقیقت در حال انجام کارهای اطلاعاتی هماهنگ با آمریکاییها، اسراییلیها، انگلیسیهای و فرانسویها هستند و علاوه بر آن روی اقتصاد ایران نیز فعالیتهایی انجام میدهند. نمیخواهم بگویم عامل مسالهی ارز صرفاً خارجی است اما دشمنان ایران -چه کشورهای منطقه و چه خارج از منطقه- بیکار ننشستند. بخشی از این اسکناسهایی که از قِبَل پول نفت وارد کشور ما میشد، از دبی بود که امروز جلوی آن گرفته شده است. این نشان میدهد که هماهنگی و دوستی و صمیمیت بین دو ولیعهد در امارات و سعودی در حال اثرگذاری بر این موضوع است و دیگر اجازه نمیدهند از دبی اسکناس بیاورند. طبیعی است که این امر، بحرآنهایی را ایجاد میکند. قطعاً در منطقهی اسلامی و فضاسازی برای اسراییل، شاهد تغییراتی هستیم و همچنین اقدامات آنها را مشاهده میکنیم که در حال دخالت در امور داخلی ایران هستند. این ادبیات و هشدار دادن به جنگ از روی خامی و جوانی است.
*یعنی این تهدید را جدی ارزیابی نکنیم؟
هشدار به جنگ با ایران از طرف بن سلمان را نباید جدی گرفت
فرجیراد: خیر! جدی نیست. در منطقهی ما هر لحظه امکان درگیریهایی وجود دارد و در چنین شرایطی ایشان از ۱۵ سال دیگر حرف میزند. بسیاری اوقات پیشبینیهای استراتژیستهای دنیا برای ۱۵ سال بعد اتفاق نمیافتد، بنابراین اظهارات ایشان که جوانی تا حدی جاه طلب و به دنبال بحرانسازی است را نمیتوان چندان جدی گرفت. این موضوع مسلم است که محمد بن سلمان به دنبال زدن ضربات اساسی به ایران است. در این زمینه نیز حاضر به پرداخت هزینههای بالایی است و تلاش میکند با ریختن پولهای بسیاری به پای کشورهای بزرگ، آنها را تحریک کند که جنگ با ایران به نفع ایشان است. ایران باید هوشیار باشد، برنامهریزی داخلی خود را درست و وحدت ملی خود را تقویت کند، به اقتصادش سر و سامان دهد و اجازه ندهد که از حفرههایی که درون کشور ایجاد شده، سوءاستفاده کنند. فضای جامعه را برای جوانها آماده و شغل ایجاد کنیم. سعودیها به این مسایل دل بستهاند تا در داخل ایران نارضایتی به وجود آورد. آن چه ایشان گفته، سخن بیربطی است؛ بعضی اوقات نیز در مصاحبههایش هم توهینهایی به مقامات، شخصیتها و مردم ایران وجود دارد. این اظهارات وی نشان میدهد که جاهطلبی فراوانی دارد اما چندان از ادب دیپلماتیکی یا ادب سیاسی برخوردار نیست.
*در صحبتهایتان اشاره کردید که عربستان، زمانی اسراییل را به رسمیت خواهد شناخت که در صورت این اقدام، تعداد بسیاری از کشورهای منطقه هم این کار را انجام دهند. تقویت این نگاه عربستان که ایران را دشمن مشترک اسراییل و خودش میداند، میتواند موجب تغییر جایگاه اسراییل در منطقه شود و چه تأثیری روی جایگاه ایران در منطقه دارد؟
اسراییلیها در روی کار آمدن ولیعهد عربستان نقش داشتهاند
محمد بن سلمان به سادگی پادشاه میشود
ایران باید خود را برای مواجهه با بن سلمانی آماده کند که حداقل ۵۰ سال دیگر در عربستان پادشاهی خواهد کرد
فرجیراد: در ارتباط با این موضوع باید گفت که محمد بنسلمان همینطور سر کار نیامده است و طراحیهایی پیش از آن بوده است. مشاهده کردید چه تحولات عظیمی در ساختار سیاسی عربستان صورت گرفت تا آقای محمد بنسلمان ولیعهد شود. اقداماتی که بسیاری از آنها خلاف عرف در آنجا بود و در حقیقت امروز از لحاظ عملکرد پادشاه اصلی در عربستان است. پسر عبدالله و بعد نایف را با آن قدرتی که در عربستان داشت، کنار گذاشتند. انتخاب نایف، انتخاب آمریکاییها بود یعنی انتخاب اوباما بود و قرار بود بعد از سلمان که رو به موت بود، نایف پادشاه شود. رابطهی اوباما با اسراییل بد بود. همهی این موارد را کنار هم بگذارید و بررسی کنید. در آمریکا انتخاباتی انجام شد و یک گروه نزدیک به اسراییل روی کار آمد.نایف و خاندان عبدالله کنار رفتند و شروع به بازداشت شاهزادهها کردند. تهدیدات اطراف محمد بنسلمان را رفع میکنند و پولهای آنها را از حسابها خارج میکنند. بنسلمان پول هنگفتی به پای غربیها میریزد و بعد کارهای اطلاعاتی عمیقی که با اسراییلیها میکردند را علنی میکنند و خود را به عنوان متحد اسراییل مطرح میکنند. بعضی علمای آنها در کشور خودشان و بعضی علما در کشورهای دوست آنها بیانیه میدهند که همکاری با اسراییل، خود راهی برای گشایش مشکل فلسطین است؛ همهی اینها معنی دارد. تحولات عظیم رخ داده در یکی دوسال اخیر چه از نظر ساختار سیاسی داخل عربستان و چه از نظر تحولات بیرون منطقهای و بینالمللی، همه حساب شده بوده است. به نظر میرسد اسراییلیها در روی کار آمدن وی نقش داشتهاند. به اعتقاد من امروز تهدیدی متوجه بنسلمان نیست و به سادگی پادشاه میشود. در داخل هم پیش از مطرح کردن این تحولات عظیم، علمایی که کمی افراطی بودند را کنار زدند و علمای جدیدی را که همراه با دولت هستند جایگزین کردند. بعد از آن تغییرات لیبرالی و آزادیخواهانه و اجتماعی در عربستان به وجود آوردند تا جوانان شهری را که جمعیت عظیمی هستند به سمت طرفداری از بن سلمان کشاندند. این موارد از قبل طراحی شده بود. در نتیجه باید خود را برای مواجهه با بن سلمانی آماده کنیم که حداقل ۵۰ سال دیگر میخواهد در عربستان پادشاهی کند. پنجاه سال کف آن است چون طول عمر آنها خیلی بالا است. در مورد اسراییل نیز زمان چندانی نخواهد برد که از جانب بنسلمان و جناح عرب طرفدار آن در منطقه به رسمیت شناخته شود.
* با توجه به موضوعاتی که مطرح کردید و نزدیک شدن عربستان به غرب و اسراییل فکر میکنید آیندهی روابط ایران و عربستان چگونه است؟
بهبود رابطهی ایران و عربستان بسیار سختتر شده است
اگر عربستان هم بخواهد رابطهاش با ایران بهبود یابد، باید مجوز آمریکا و عربستان را داشته باشد
نزدیکی عربستان و اسراییل بیش از این است که در خبرها میشنویم
فرجیراد: غربیها و اسراییل از بن سلمان حمایت میکنند. از نظر امنیتی، او را حفاظت میکنند و این روند ادامه دارد. جمهوری اسلامی و دوستان جمهوری اسلامی باید با این ملاحظات نسبت به مسالهی بنسلمان و آیندهی رابطه با عربستان نگاه کنند. عربستان امروز در رابطه با ایران، خود را با آمریکا و اسراییل پیوند داده است یعنی اگر روزی رابطهی ایران با این دو بهبود یابد که نمیشود، رابطه با عربستان هم متأثر خواهد شد. این امر امکان بهبود در رابطهی ایران و عربستان را بسیار سختتر کرده است چون ایران نمیتواند با آمریکا و اسراییل رابطه برقرار کند. چرا که اگر عربستان هم بخواهد رابطهاش با ایران بهبود یابد یا حداقل به گذشته برگردد، باید مجوز آنها را داشته باشد. آنها یار و همکار عربستان هستند و مثلثی را شکل دادهاند و این مثلث نباید بشکند. طبیعتاً هر کدام به یکی خیانت کند، او هم به وی خیانت خواهد کرد. امروز به سادگی نمیتوان روابط ایران و عربستان را تنظیم کرد. دفعات قبل، خود عربستان تا حدودی تصمیم میگرفت و شخصیتهایی مثل عبدالله در عربستان بودند و تا حدودی اختیاراتی از خود داشتند اما امروز آقای بنسلمان قدرت را به آمریکا و اسراییل وصل کرده است و این آمادگی را پیدا میکند که با اتحاد با این دو، قدرت خود را درازمدت حفظ کند و متحد این دو کشور است. نزدیکی عربستان و اسراییل بیش از این است که در خبرها میشنویم چون در خبرها همه چیز مطرح نمیشود و به دلیل نداشتن رابطه، بسیاری از کارها بین عربستان و اسراییل به صورت پنهانی انجام میشود. حتی بین امارات و اسراییل، بحرین و اسراییل و قطر و اسراییل هم چنین است. ممکن است اگر قضیهی یمن حل شود، تا حدی آن تنشها آرام بگیرد اما به اعتقاد من اسراییلیها به خاطر منافع خود و برای این که همیشه رابطهی ایران و عربستان در تنش باشد، اجازه نمیدهند این مساله فروکش کند. چرا که وقتی عربستان در جنگ است، وابستگی خود را به اسراییل و آمریکا بیشتر میداند و بیشتر این نیاز را احساس میکند. از این نیاز است که اسراییل و آمریکا از عربستان سوءاستفاده میکنند. ضمن این که منافع مادی هم برای آنها دارد، مطمئن باشید در جنگ یمن همکاریهای اطلاعاتی و حتی نظامی بین اسراییل و عربستان وجود دارد.
*وخیمتر شدن روابط ایران و عربستان و سختتر شدن بهبود این رابطه چه تاثیری روی آیندهی اقلیتهای شیعه در کشورهای عربی خواهد داشت؟
سعودیها در تلاش هستند بین شیعیان و حاکمیت عربستان کمی آرامش ایجاد شود
فرجیراد: عربستان در تلاش است که با شیعیان داخل کشورش درگیر نشود و یکی از بندهای استراتژیک این است که هرچه بیشتر، خصومتها را با ایران بیشتر کند، متحدین قوی بینالمللی داشته باشد اما اوضاع داخلی خود را سرو سامان دهد و این استراتژی توسعهی ملی را که در پیش گرفته در منطقهی شیعه هم به کار بگیرد. تقریباً هم میشود گفت در یک سال گذشته، بعد از شهادت شیخ نمر دیگر اتفاقی نیفتاده است مگر این که حادثهای پیش بیاید. عربستان یک سیاست ظاهراً وهابیزدایی هم در پیش گرفته است و اقدامات فرهنگی لیبرالی و اجتماعی که در داخل عربستان در حال انجام است، تحولات عظیمی برای جامعهی عربستان است. علمای وهابی و سلفی با چنین اقداماتی بسیار مخالف هستند. محمد بن سلمان به خاطر کسب رضایت غرب و برای این که بگوید در داخل عربستان هم در حال ایجاد تحولاتی هستم و تبلیغاتی هم به نفع خود در رسانههای غربی رقم بزند، پروژه وهابیزدایی را هم در پیش گرفته است. وقتی وهابیزدایی و سلفیزدایی میشود، طبیعتاً باید کاری کند که بگوید من با همهی اقوام، گروهها و طوایف یکسان برخورد میکنم و آن تفکر وهابی بود که مستقیم با شیعه درگیر بود و مخالفت میکرد. در نتیجه طبیعی است که سعودیها تلاش کنند تا کمی بین شیعیان و حاکمیت عربستان آرامش ایجاد کنند.
*اخیراً نیز ولیعهد عربستان گفته بود که مشکل منطقه، ایران است نه شیعیان. این جمله را هم در همین راستا ارزیابی میکنید؟
فرجیراد: بله! در واقع آنها هدف را ایران گرفتهاند. در بحرین، عربستان، امارات، کویت، عراق و کشورهای دیگر شیعه وجود دارد. عربستانیها به دولت عراق و بعضی از گروههای شیعی نزدیک شدهاند، این موارد بیانگر آن است که این یک بخشی از یک استراتژی است و اتفاقی نیست. بنابراین فقط ایران را آن هم از بعد سیاسی هدف گرفتند و در تلاش هستند که با همپیمانان بینالمللی خود هم کار کنند.
*مقتدی صدر هم برای میانجیگری بین ایران و عربستان اعلام آمادگی کرده بود. چقدر این موضوع میتواند موثر باشد و چقدر مورد پذیرش دو طرف است و میتواند بر مناسبات میان ایران و عربستان اثرگذار باشد؟
بدون موافقت آمریکا، عربستان دیگر جرأت نمیکند با ایران توافقاتی داشته باشد
فرجیراد: آقای مقتدی صدر که به عربستان نزدیک است و گاهی حرفهایی میزند. در خبرها آمده است کمکهایی هم گرفته است و آنها هم سخاوتمندانه در عراق تلاش میکنند که سعودیها را جذب کنند و سیاست آنها این است که بر عراق سوار شوند در بازسازی عراق نقش داشته باشند. آقای مقتدی صدر را هم تا حدودی جذب کردند. مقتدی صدر با عربستانیها ارتباط دارد و ارتباطاتش با ایران نیز کمی تیره شده است؛ نزدیک انتخابات عراق هستیم و مقتدی صدر هم میخواهد باب گفتوگو را با طرف ایرانی باز کند. چرا که میخواهد وجههای را که با رفتن به سمت سعودیها از دست داد، با گفتوگو با ایران تا حدی ترمیم کند. به طور مثال میتواند بگوید که یکی ازدستاوردهای نزدیک شدن وی به سعودیها این بود که توانست باب گفتوگو را بین ایران وعربستان باز کند. بعید میدانم که این امر عملیاتی شود چون همانطور که در ابتدا گفتم، سعودیها آمادگی این کار را ندارند و هرگونه تفاهم آنها با ایران از این به بعد باید موافقت آمریکا و اسراییل را داشته باشد. بدون موافقت آمریکا، عربستان دیگر جرأت نمیکند با ایران توافقاتی داشته باشد.
*سیاست خارجی ایران را در قبال بحران ایرانی-عربی موجود در منطقه چطور ارزیابی میکنید و فکر میکنید ایران باید چه سیاستی در مقابل این مساله در پیش بگیرد؟
فرجیراد: بحران ایرانی-عربی در هفت سال گذشته وجود داشته است و امروز تا حدی در بحران سوریه افزایش یافته است اما نمیتوانیم بگوییم یک طرفه است. چرا که ایران هم با بعضی کشورهای عربی مثل عمان، عراق، قطر و تا حدودی کویت و … روابط عادی دارد و به این صورت نیست که عربستان به عراق نزدیک شده باشد و ایران چیزی از دست داده باشد.
*اما رابطهی خوبی با غالب کشورهای عربی نداریم!
ایران باید سیاست خارجی فعالتری داشته باشد
باید پیشنویس یک استراتژی را تدوین کرد و از روزمرگی خلاص شد
فرجیراد: بله! با احتیاط. یکی از مسایل هم این است که آنها هم تا حدی میترسند. آنها میدانند تندرویهای بینالمللی در رابطه با ایران در حال صورت گرفتن است و یک استراتژی هم از طرف آمریکا، عربستان و اسراییل در این زمینه وجود دارد. نمیخواهم بگویم از ایران دلخوری ندارند، اما کمی هم دوری آنها به این دلیل است که میترسند و بعدی هم است که این بحران تمام شود. چرا که تا بحران یمن و سوریه هم تمام نشود، این مشکل وجود دارد. سعودیها استراتژی سختی را مقابل ایران در پیش گرفتهاند که یک عامل مهم آن یمن است و تا این بحران حل نشود، دست از این استراتژی برنمیدارند. عامل دوم هم سوریه و دیگری نیز لبنان است و بعدی عراق است. آنها حتی در تلاش برای نفوذ در افغانستان هستند. ایران باید سیاست خارجی فعالتری داشته باشد. این کار سختی است و نمیتوان یک دفعه، یک روزه، یک ماهه و چند ماهه موضوع را حل کرد. باید اعتمادسازی کنند، ما در این رابطه در منطقه و حتی با همسایگان، سیاست خارجی فعالتری نیازمند هستیم. در حالی که در این زمینه آن فعالیت اساسی را نداریم. در نتیجه باید پیشنویس یک استراتژی را تدوین کرد و از روزمرگی خلاص شد؛ این استراتژی در شورای امنیت ملی تصویب شود و بر اساس آن نقش بازی کنیم. مسایل جدیدی در حال شکلگیری است که باید نسبت به آن آگاه بود. وقتی بحران سوریه شروع شد و ادامه پیدا کرد، با تبلیغات انجام شده توسط رسانههایی که از سعودی حمایت میشدند، جو عجیبی علیه ایران ایجاد شد. در حالی که امروز با توجه به نزدیک شدن عربستان به اسراییل و ترامپ، باج دادن به کشورهای غربی و اسراییل و حوادثی که در سوریه، وفلسطین میگذرد، نه از نظر تبلیغاتی بلکه در نگاه افکار عمومی، مردم در حال متوجه شدن به این موضوع هستند که شاید در مورد ایران اغراق شده بود و شاید در مورد ایران تند رفتهاند و شاید ایران در رابطه با سوریه باید از خود و مرزهای خود دفاع میکرده است. حداقل این شک و شبههها برای کسانی که با قاطعیت ایران را محکوم میکردند، به وجود آمده است. ممکن است از نظر دولتی مسالهای تغییر نکند اما درون این پوسته از نظر مردمی، ایران در ۷-۶ سال گذشته امتیازاتی را از دست داد که بخشی از آنها در حال بازگشتن است و اعتمادسازی مجدد میشود. حال باید دید که تحولات آینده چگونه خواهد بود. شاید یکی از دلایلی که این روزها این مسایل و بحث تسلیحات شیمیایی را در سوریه راه انداختهاند در این راستا باشد که از تغییرات ذهنی و روحی که در حال رخ دادن برای عربهای منطقه است، جلوگیری کنند.