۰

برشی از روایت زنان مسلمان سیاه پوست در آمریکا

جایگاه زن در اسلام یکی از موضوعات چالش برانگیز در مطالعات مختلف اجتماعی، مذهبی، فرهنگی و نیز سیاسی است. هنگامی که جنسیت زنان با فرهنگ های مذهبی بیگانه در می آمیز این مناقشات دوچندان خواهد شد. اتفاقی که برای زنان سیاه پوست مسلمان در آمریکای مسیحی بسیار رخ می دهد. در این روایت، به قصه یکی از زنان می پردازیم.
کد خبر: ۱۵۹۱۱۱
۱۲:۰۰ - ۱۲ اسفند ۱۳۹۶
به گزارش«شیعه نیوز»، خلیله محمد یکی از زنان مسلمان و سیاه پوست ساکن آمریکا است که به جنبش سیاسی مذهبی امت اسلام پیوسته است. خلیله که دارای سه فرزند است به عنوان فعال مردمی و سازمان دهنده در شیکاگو فعالیت می کند. او هماهنگ کننده وزارت دادگستری برای جنبش امت اسلام در مسجد مریم است و در جنیش های ضد خشونت کار می کند. جمیله کریم، نویسنده و متخصص مسائل اسلام و مسلمانان آمریکا، فمینیسم اسلامی و هویت مهاجران در سایت Sapelo Square، منبع آنلاین مسلمانان سیاه پوست در ایالات متحده آمریکا، از قصه خلیله محمد می گوید:

به گفته او، روایت خلیله محمد جذاب و پیچیده است؛ زیرا او روایت غالب موجود در مورد گذار به اسلام سنی را به چالش می کشد. همجنین از رهگذر قصه اش می توانیم به وضعیت مشابه موجود در مذاکرات نژاد و جنسیت در میان زنان مسیحی و مسلمان پی ببریم.

مارلا فردریک در کتابش به نام «میان یکشنبه ها» نماهایی از اعمال آیین زنان مسیحی سیاه پوست را در عصر حقوق پسا مدنی تحلیل می کند. تغییر مسیر در تفوق نژاد در آگاهی بخشی دینی زنان به عنوان تحول شخصی به طور روزافزون بر نقد بی عدالتی های ساختاری سایه می اندازد. ما چنین افزایش تمرکز بر امر شخصی را در روایت خلیله شاهد هستیم:

او زنی از نسل راوی است که در سال ۱۹۹۲ وقتی به کالج می رفت به گروه امت اسلام ملحق شد و به جای آنکه امت را برای اسلام سنی ترک کند، اسلام سنی را به بهای جنبش امت ترک گفت. خلیله در دانشگاه ایلی نوی به اسلام روی آورد و تنها آمریکایی آفریقایی تبار در انجمن دانشجویان مسلمان و در مسجد محل بود. تجربه او اغلب منفی بود و این موضوع را به سه اتفاق عمده مرتبط می دانست: اول، زنان پاکستانی نمی خواستند در صف نماز کنار او بایستند، دوم، زنان در فضای پست تری به هنگام نماز قرار می گرفتند و سوم، اتفاقی که در مورد یک دوست آمریکایی پاکستانی تبارو بسیار نزدیک او افتاد، یعنی زمانی که دوستش مستقیم به او گفت پوست سیاه او چهره اش را زشت کرده است. خلیله اینطور یادآوری می کند: «اینجا جایی بود که تصور می کردم قرار نیست هیچ نژادگرایی در اسلام وجود داشته باشد. با گذر زمان، من به مسجد رفتن را کنار گذاشتم و به خودم گفتم من درون قلبم مسلمان هستم اما هیچ میلی ندارم که اطراف این جماعت بگردم.»

نویسنده این روایت می گوید با گوش دادن به داستان خلیله نمی توانستم باور کنم مضامین کلیدی را که در اولین کتابم در مورد روابط نژادی در امت آمریکا به بحث می گذارم تا این حد گزنده، خود را نشان خواهد داد. اما حتی از این هم خیره کننده تر زمانی بود که به شیوه هایی پی بردم که خلیله و دیگر زنان امت در مورد جاذبه امت ابراز می کردند. «اولین مرتبه ای که رهبر مذهبی آمریکا، فراخان، سخنرانی کرد من واقعاً به خود حقیقی ام به عنوان یک زن سیاه پوست عشق ورزیدم، احساس توانمندی می کردم، حسی که تا پیش از آن تجربه اش نکرده بودم.»

از تحولات شخصی تا دگرگونی های ساختاری

نحوه بیان خلیله با همان الگویی پیش می رفت که من در داستان های تغییر دین در میان زنان امت در عصر معاصر شاهد بودم. به طوری که زنان معاصر امت بیشتر تمایل دارند تا در وهله اول از امت به مثابه ابزاری برای ارتقای شخصی یاد کنند درحالی که در مقابل زنان در امت الایجا محمد، رهبر فقید مسمانان آمریکا در سال ها پیش، امت یا جماعت سازی را به عنوان قوی ترین ویژگی این سازمان مورد اشاره قرار می دادند.

هرچند روایت های زنان امت نشان می دهد که آنها در سطح فردی دگرگون شده اند، آن هم با روی کارآمد لوئیس فراخان، رهبر جنبش امت اسلام، این زنان قاعدتاً برای برقرار کردن ارتباط میان زندگی شخصی خود با ساختارهای کلی تر بی عدالتی با چالش روبرو می شوند. در واقع، موضوعی سخنرانی فراخان در آن روز به خلیله نشان داد که خود-مهر ورزی نوعی «نژادگرایی در دین، سیاست، آموزش و تمامی عرصه های زندگی ما است.»

با این حال حتی با تمرکز ناتمام فراخان بر نژادگرایی، می توان شاهد تغییری در رویکرد فراخان بود، چیزی که خلیله از آن به تأکید عظیم تر بر «جهان شمولیت اسلام» نام می برد. در حقیقت، خلیله بر این موضوع اصرار می ورزد که جنبش امت صرفاً در مورد افراد سیاه پوست نیست. «بعضی از مردم فکر می کنند که ما یک سازمان ملی گرا هستیم، در صورتی که اینطور نیست. درحالی که ملی گرایی در مورد همه چیز سیاهان است این چیزی نیست که بتوان در مورد اسلام گفت. اسلام یک آیین است درحالی که ملی گرایی این طور نیست. من فکر نمی کنم هیچ گزاره ای شفاف تر از این بتواند تغییر در چگونگی تحول در دریافت آموزه های امت در شرایط کنونی را انتقال دهد.»

حضور پر رنگ زنان در امت اسلام

رویکرد جدید جنبش در زمانه ای که مشارکت و رهبری زنان بیش از پیش رخ می نماید به بالاترین حد خود از برجستگی می رسد. طبقه وزارت امت به روی زنان باز است و فراخان اولین نخست وزیر زن، یعنی آوا محمد را برای سرپرستی مسجد امت در سال ۱۹۸۸ منصوب کرد. هنگامی که خلیله در دو راهی میان انتخاب اسلام سنی و جنبش امت بود گفت: «وقتی آن خواهران را در زمره پیشقراولان خانم محمد در لباس های نظامی شان می دیدیم درحالی که رویروی یک نسخت وزیر زن ایستاده بودند این اتفاق در ذهن من حک شد.

مشاهده وزارت آوا محمد برای خلیله به این دلیل مهم بود که او همیشه می خواست یک مقام مسیحی باشد. او با اشاره به کلیسای جنبش پنطیکاستیسم اینطور یادآورد: «اولین بار که متوجه شدم زنان اجازه ندارند بالای منبر بروند، گفتم، بسیار خوب این در مورد من صادق نخواهد بود.» بنابراین فوراً به رده وزارت ملحق شد. نکته مهم این است که تعداد انگشت شماری از زنان، یعنی تنها دو نفر به معنای سنتی اش به طور رسمی برای این پست انتخاب شده بودند؛ که خلیله این امر را به نه ساختار سازمانی حاکم بر امت بلکه به دشواری این کار، هم برای کودکان و هم انجام وظایف بودن در کرسی خطابه در هر یکشنبه نسبت می دهد.

با این حال، به گفته خلیله زنان به شیوه های غیر سنتی نیز صاحب منصب هستند: «زیرا ما توانایی فوق العاده ای در متفاوت فکر کردن داریم، با قبول این فرض که اولین مسئولیت های ما در قبال شوهران و خانواده هایمان معنا می یابد. شما ما را خواهید دید که به زنان و کودکان دیگر خدمت می کنیم و در موارد بسیاری شما شاهد خواهید بود که ما در این جماعت وزارت خواهیم کرد.» البته او زوج هایی را نیز که باید راهی بیایند تا برای زنان در مسجد قائل به وزارت سنتی باشند زیر سؤال می برد و می گوید «خداروشکر که همسر من کسی است که از کار حرفه ای من حمایت می کند.»

به گفته او «با در نظر گرفتن از خودرضایتی گسترده ای که در زمان ما وجود دارد» تصدیق می کند که عمل گرایی او از حد متوسط اعضای امت بیشتر است و حتی از کسانی که در کلیسا هستند. با این وجود، از نظر خلیله جنبش ایده آل در میان آگاهی اجتماعی و دگرگونی شخصی تجسم می یابد؛ چیزی که او عوامل مکمل و اساسی یکدیگر می داند، به ویژه برای زنان سیاه پوستی که عزت نفسشان از برتری طلبی های سفیدها رنج برده است.

مبارزه با تصاویر کلیشه ای از زنان سیاه پوست

یکی از مهمترین روش هایی که زنان سیاه پوست اهل اسلام در برابر نژادپرستی ساختاری در پیش می گیرند، یعنی نژادپرستی که زندگی شخصی آنها را تحت تأثیر قرار داده است، اعتراض کردن در مورد تصاویر فراجنسی شده از خودشان است. در این مورد فردریک در کتابش نوشته است: «درحالی که زنان سفیدپوست نیز تجربه تجاوز، باردار شدن در نوجوانی و آزار فیزیکی را تجربه می کنند، تجربه زنان سیاه پوست از مسائل جنسی آغشته به تاریخی از مالکیت، استثمار و بارداری اجباری به خاطر سود است. این زنان حتی نمی توانند تعریف کنند که کسی، چه زمانی، کجا و چگونه قدرت بدن آنها را در دست گرفته است و آنها به خاطر این موضوع همواره در نزاع هستند.»

بنابراین، زنان سیاه پوست مسیحی که بر اساس انتخاب شخصی خود تصمیم می گیرند تا به اختیار خود و به عنوان بخشی از اعمال دینی یعنی تعهد به پیوند زناشویی یا تجرد، ادعای بدن های خود را داشته باشند نیز بر ساختارهای اجتماعی کلی تری که بر استثمار زنان سیاه پوست سایه می اندازد اثرمی گذارند. به همین منوال، آوا محمد تصویر موجود از زنان سیاه پوست را در دو سر طیف توئصیف می کند: «یک زن جذاب با روابط جنسی بسیار از یک سو و یک زن چاق، بدبخت، عصبانی، غیر جذاب و بدون مرد که از جهان متنفر است.»

زنانگی عفیف

علاوه بر لزوم تعهد در پیوند زناشویی، زنان امت اسلام از کدهای عفاف نیز برخوردار هستند و از آنها به عنوان ابزار در ایجاد خط مشی ها و گفتمان های لازم برای اعتراض به تصاویر قالبی و کلیشه ای از زنان سیاه پوست استفاده می کنند. برای مثال، تامورا محمد، مؤسس شرکت مدل های عفیف (Modest Models) است که در آن می کوشد عفت و زنانگی را به توانمندسازی زنان پیوند دهد. این زن در مورد کارش می گوید: «تصاویر نازلی که از زنان وجود دارد می تواند وارونه شود، آن هم وقتی که زنان سیاه پوستی که در مورد آگاهی حقیقی خودشان بیدار شده اند تعدادشان افزایش یابد، ایماژهای مورد نظر خودشان را خلق کند و از آنچه دشمنانشان می گویند که باید باشند خودداری ورزند.» پوشش عفیف و زنانه علاوه بر آنکه در برابر ساختارهای کلان تر می ایستد در سطح شخصی نیز کارساز است، چرا که نماد مطالبه امت است و نشان می دهد که زن محترم و شریف است.

داستان خلیله بیانگر استلزامات عمیق شخصی جنسیتی از نژادپرستی برای زنان سیاه پوست است. درحالی که او بیشتر با عدالت مبتنی بر نژاد، همذات پنداری می کند تا آنکه جنسیت را مبنای عدالت قرار دهد از او پرسیدم که آیا نگرش های نژادپرستانه امت اثر شخصی بر او داشته است یا نگرش های جنسیت مدارانه؟ او گویا برای اولین بار در مورد این تمایز فکر کرد و شگفت زده شد و تصدیق کرد که بیشترین تأثیر را از نگرش های جنسیتی گرفته است. مشابه همان چیزی که فردریک در مورد آزار جنسی به عنوان محرک زنان مسیحی برای بازپس گیری بدنشان به عنوان بخشی از کار معنوی آنها توصیف می کند، تجاوزهای جنسی در دوران کودکی خلیله، او را در مورد نقش های جنسیتی و عمل های مرتبط با آنها در مذهبش متوجه ساخت. او در این مورد می گوید: «پیش از آنکه به جنبش امت ملحق شوم، از پروردگار متنفر بودم که چرا من را زن آفریده است، زیرا از سوء قصدهایی که از جانب پسران و مردان دیده بودم رنج می کشیدم.»

اما این موضوع با آموزه های الایجا محمد (۱۸۹۷- ۱۹۷۵) ، رهبر سیاسی فقید مسلمانان سیاه پوست آمریکایی تغییر کرد. «او کسی بود که به ما آموخت که زن باید محترم شمرده شود. حالا من زنانگی خود را به عنوان مظهری از شرافت به تن می کنم. من به خودم می بالم که یک مادر و یک همسر هستم. این با ارزش ترین هدیه ای است که می توان از خدا دریافت کرد. به خاطر چیزی که حالا از آن با خبر هستم و چیزی که در مورد نقش ها و فطرت زن و مرد به من آموزش داده شده است، به خودم به عنوان یک زن و به مردی که با او ازدواج کرده ام عشق می ورزم.»
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: