به گزارش «شیعه نیوز»، روزنامه شهروند نوشت: «ساعات اولیه چهارشنبهشب هفته گذشته باز هم خبری از استان سیستانوبلوچستان منتشر شد که خیلی از ایرانیها را در غم و بهت فرو برد. شهادت ٩نفر از سربازان و نیروهای کادری مرزبانی در درگیری با اشرار مسلح و در مرز میرجاوه. ستوانسوم «علی پودینه» از زاهدان، ستوان سوم «محسن داییزاده» از کرمان و «حمیدرضا جهانتیغ» شهدای کادر مرزبانی بودند و در کنار آنها شش نیروی وظیفه به نامهای «معین بیانی» اعزامی از بردسکن خراسان رضوی، «مهدی امینی» اعزامی از سبزوار، «صادق خدادادی» از سرخس، «حسین طاهریان» از کاشمر در خراسان رضوی، «حجت کاظمی» و «امیرمحمد مکاری» هم به شهادت رسیدند که پیکر ٦نفر از این سربازان ساکن استان خراسان رضوی و شمالی صبح جمعه و در میان استقبال نیروهای نظامی و مردم وارد مشهد شد.
این نخستین بار نیست که مرزبانی ایران در مرز با پاکستان دچار چنین حادثهای میشوند. پیش از این هم تعدادی از سربازان وظیفه و نیروهای نظامی جان خود را در دفاع از مرزهای کشور از دست دادند. ستوان پودینه که ظهر جمعه و پس از مراسم نمازجمعه زاهدان روی دستهای مردم این شهر تشییع شد و درخاک آرام گرفت، بارها با همسر خود از سختیهای این شغل و آرزوی شهادتش سخن گفت. پودینه متولد سال ۶۸ بود و سه دختر به نامهای «پریا»، «پرنیا»، و «پریماه» داشت که حالا مسئولیت تربیت و بزرگ کردن آنها بر دوش همسرش، «فاطمه پودینه» است.
شوهرم ٣ پری برای من به یادگار گذاشته است
ساعتی پس از تشییع شهید پودینه، همسرش از تلخی این حادثه برای خود و سه دخترش و درکنار این غم، رضایت قلبیاش از شهادت علی میگوید. «فاطمه پودینه» درباره روز حادثه و نحوه اطلاع از شهادت شوهرش میگوید: «من روز چهارشنبه تا ساعت ۱۰ صبح با همسرم در ارتباط بودم و پیام میدادیم. به من گفته بود که برمیگردد ولی عصر هر چقدر زنگ زدم، در دسترس نبود و من گفتم که تو راه است و انشاءالله میآید. تا این که ساعات اولیه شب همکار علی با برادر شوهرم تماس گرفت و پرسید که علی کجاست؟ از علی چه خبری دارید، چرا گوشیاش را جواب نمیدهد؟ مگر شما خبر ندارید در میرجاوه درگیری شده است؟» لحظاتی پس از این تماس، خانواده پودینه با امید زنده بودن فرزند ۲۸سالهشان با دیگر همکاران تماس میگیرند و بیمارستانهای زاهدان را یکی پس از دیگری به امید پیداکردن علی پودینه میگردند؛ در حالی که جسم او و همرزمانش در پزشکی قانونی این شهر آرام گرفته بود. فاطمه پودینه از شرایط بد سه فرزندش در این ٢روز میگوید: «پریا ٦سال دارد و دایم میگوید که پدر من را زیر خاک نگذارید، روی بابای من خاک نریزید... او بیشتر از همه ما عذاب میکشد. پرنیا هم ۴سال دارد و دایم چادر نمازش را میپوشد و سجاده پهن میکند، چون میداند پدرش از این کار او خوشحال میشد و هی میگوید، بابا باید بیاید و برای من هدیه بیاورد. پریماه هم که یکسال بیشتر ندارد و فعلا نميداند که چه بر سر ما آمده است.»
از دست دادن همسری جوان، پدری برای سه دختر و همچنین سرپرستی برای خانواده پدری، خانواده و شهری در استان سیستانوبلوچستان را در غم فرو برده است. در این شرایط چه چیزی به این خانواده آرامش میدهد؟ و آنها چگونه با این غم کنار میآیند؟ «علی همیشه میگفت: هر کسی که خال گردن دارد، مردن دارد. من افتخار میکنم که همسرم با این همه افتخار، عزت و آبرو زیر خاک رفت. شوهر من همیشه آرزوی شهادت داشت و میگفت، شهادت نصیب هر کسی نمیشود. الان حسرت من این است که ای کاش یک پسر هم از شوهرم داشتم که آن را هم در راه خدا، اسلام و ایرانم میدادم.»
خانم پودینه از پایبندی همسرش به احکام دینی و شئونات اسلامی میگوید و اینکه در آخرین مرخصیاش با هم درباره شهادت هم حرف زده بودند: «مرخصی آخر، من پرسیدم که علی چقدر فکر میکنی که وارد بهشت شوی؟ گفت: من اطمینان دارم، چون سه تا دختر و سه تا خواهر دارم. گفتم این دلیل نمیشود علی و او هم جواب داد: چرا همین دلیل است، سه تا از درهای بهشت ازطرف خواهرانم و سه تای دیگر هم ازطرف دخترانم باز میشود، آن قدر هم گناه و اشتباه نکردم و اگر جایی خطا کردم، توبه را فراموش نکردم.»
همسرعلی پودینه بعد از محرومیت خانوادههای نظامی و همچنین وضع نامساعد علی و همکارانش هنگام خدمت هم میگوید: «هر وقت مرخصی علی تمام میشد، من برایش غذا کنار میگذاشتم. آنجا شرایط خوبی نداشتند و حتی معده علی کوچک شده بود و در خانه هم خیلی کم غذا میخورد. پرسنل نیروی انتظامی واقعا شرایط خوبی نداشتند. همه اینها گذشت و علی من؛ علی فاطمه به آنچه استحقاقش را داشت، رسید. علی میدانست که میرود و من هم سه تا پری برای او آوردم. علی سه تا پری برای من به یادگار گذاشته است.»
ستوان پودینه متولد اول فروردین سال ۶۸ بود و یکی از خاطرات خوبی که برای خانواده خود به جای گذاشته، همین جشن تولد او درکنار همسر و سه دخترش است؛ جشنی که حالا برای بازماندگان تبدیل به یک عکس و خاطرهای ماندگار از روزهای خوشی شده است.
سرباز مجروح: تروریستها به همکاران مصدوم تیر خلاصی زدند
در کنار شهادت سه تن از پرسنل مرزبانی در این حادثه، شش تن از سربازان وظیفه هم جان خود را از دست دادند و دو سرباز در بیمارستان خاتمالانبیای زاهدان بستری شدهاند. «داود باشتنی» یکی از بازماندگان این حادثه است. او متولد روستای باشتن در نزدیکی سبزوار از استان خراسان رضوی است و در سخنان کوتاهی درباره شرایط جسمی خود به «شهروند» میگوید: «من بازویم تیر خورده و الان خدا را شکر حال خوبی دارم.» باشتنی درباره شب حادثه و چگونگی این اتفاق هم میگوید: «زمانی که مورد حمله قرار گرفتیم تنها توانستم پشت درختها مخفی شوم. دیدم که به بچهها تیر خلاصی میزدند و یکی از سربازان را هم که حالت بهتری داشت با خودشان بردند.» دو نیروی نظامی شبانهروز در کنار تخت باشتنی حضور دارند تا امنیت او را در این شرایط کنترل کنند. او هم توضیح بیشتر درباره این ماجرا را به صلاح نمیداند.
استاندار سیستانوبلوچستان: به پاکستان گفتیم که صبر ملت ایران حدی دارد
بر اساس اخبار منتشره و سخنان مقامات نظامی، محل اقامت اعضای گروهک تروریستی «جیشالعدل» که مسئولیت این حادثه را بر عهده گرفته خاک پاکستان است. مقامات نظامی و امنیتی ایران میگویند که اعضای این گروهک پس از انجام چنین عملیات تروریستی، به راحتی از مرز خارج شده و در کشور پاکستان مخفی میشوند و همین موضوع اعتراض زیادی از سوی مردم و مقامات را نسبت به کشور پاکستان برانگیخته است. «علیاوسط هاشمی»، استاندار سیستانوبلوچستان که از سربازان مجروح این حادثه عیادت کرده، درباره شرایط آنها به «شهروند» میگوید: «دو نفر مجروح داریم و یک نفر هم به احتمال زیاد به اسارت برده شده است. حال یکی از مجروحان کاملا خوب است و دیگری هم از دو ناحیه مورد عمل جراحی قرار گرفته و پزشکان گفتند که حالش خوب است. من وقتی رفتم بالای سر این سرباز عزیز که مورد جراحی قرار گرفته بود، به راحتی شروع به نوشتن کرد؛ متن نوشته دوخطی هم در ارتباط با دعا برای بیماران اطرافش و همچنین تشکر از حضور مسئولان بود.»
هاشمی با اشاره به احضار و هشدار جدیاش به سرکنسول پاکستان میگوید: «به هر حال اتفاق ناگواری بود که بخش عمده آن به آلوده شدن خاک پاکستان به اشرار برمیگردد. دوام این رفتارها در خاک پاکستان علیه ایران میتواند تهدیدکننده باشد. آنها باید به این جریانها توجه داشته باشند و بدانند که آنها یارگیری میکنند و ممکن است از نیروهای بومی آنجا هم نیرو بگیرند و این میتواند برای امنیت دو کشور مشکلساز شود. برای مردم و کشور ما هم تحمل این هجومهای وحشیانه که از آن منطقه میآید همیشه موضع صبر نخواهد بود و این را به مقامات پاکستان اعلام کردیم. این یک بحث کاملا منطقی است. نکته بسیار مهمتر واکنش بزرگان طوایف این استان است که حرکات این افراد را به هیچوجه برنمیتابند و میگویند که این افراد هیچ ارتباطی با اقوام و طوایف ایرانی و بلوچ ندارند. این نشان میدهد که این گروهها تابعیت از کشورهای دیگر دارند ولی سعی میکنند خود را به طوایف منطقه نسبت دهند.»