به گزارش «شیعه نیوز»، مذاکرات آستانه قزاقستان، نشان داد که حضور نداشتن نمایندگان آمریکا و اروپا و همچنین تفاوت و تضاد جدی در منافع سه کشور روسیه، ایران و ترکیه، مجموعا شرایطی فراهم می آورد که در آن، امکان رسیدن به توافقات و تفاهمی که بتواند یک متن جدی و راهبردی بیرون دهد، وجود ندارد. با این حال، فضای بعد از مذاکرات آستانه از منظر منافع کشورهای مرتبط با پرونده سوریه، اهمیت خاصی دارد. در این فضا، مسائلی مطرح شد که مهم ترین آنها عبارتند از:
موضع گیری تند معارضین سوری علیه ایران، با صدور این پیام: «خواهان سوریه ای هستیم که در آینده آن، ایران؛ تعیین کننده نباشد.» (نقل به مضمون).
مذاکرات رو در روی لاوروف با معارضین سوری
ارائه پیشنهادنامه مسکو به دمشق، به منظور تغییر و اصلاح قانون اساسی سوریه
اعلام تصمیم دونالد ترامپ در مورد ایده تشکیل منطقه امن در سوریه
مجموع این محورها، نشان می دهد که روسیه در نگرش به فرجام پرونده سوریه، رفته رفته وارد فاز جدیدی می شود. فازی که در آن، علاوه بر حمایت از موجودیت کلی نظام سیاسی سوریه، تعامل و ارتباط با معارضین سوری نیز به عنوان یک محور مهم و بخشی از واقعیت صحنه تلقی شده و مسکو به سمت آن می رود که رفته رفته، سوریه را نسبت به پذیرش معارضین سوری در ساختار قدرت، اقناع کند و آنان برای بشار اسد و نظام سیاسی کنونی سوریه، به شرکایی تبدیل شوند که با وجود همه اختلافات مبنایی و تنش های جدی، کشور را با هم و در کنار هم اداره کنند.
ارائه پیشنهادنامه تغییر قانون اساسی سوریه، حتی اگر محدود به همان چند بند حذف پسوند عربی جمهوری سوریه، در نظر گرفتن حقوق کردها و دیگر گروه ها باشد، از منظر نمادین، اهمیت دارد و نشان می دهد که جلب اعتماد معارضین سوری، برای روسیه اهمیت دارد و از این گذشته، روند جدید تعامل و همکاری مسکو – آنکارا، موجب آن شده که این دو کشور، به هم نزدیک تر شوند و به نقطه ای برسند که در آن، روسیه از کارتی به نام توان اعمال نظر بر بشار اسد و ترکیه از کارتی به نام توان مدیریت معارضین سوری، استفاده بیشتری به عمل آورند و به خواسته ها و سناریوهای هم، احترام بیشتری بگذارند. به عنوان مثال، روسیه با وجود آن که طی دو سال اخیر با کردهای قدرتمند صحنه یعنی نهادهای اقماری پ.ک.ک در شمال سوریه، روابط خوبی برقرار کرده، اما حاضر است حساسیت های ترکیه را در نظر بگیرد و راه بر حضور آنان در مذاکرات ببندد. ترکیه نیز در ادبیات رسمی خود، تا حد زیادی از طرح ضرورت کنار نهادن بشار اسد دست کشیده و در مبارزه با داعش، با روس ها، همکاری و هماهنگی می کند و از این مساله ابایی ندارد که در عین حالی که عضو ناتو و متفق آمریکا است، با جدی ترین رقیب آمریکا، همکاری کند. به خاطر آوریم که حتی وقایعی همچون سقوط سوخوی روسی و کشته شدن سفیر روسیه در ترکیه، خلاف پیش بینی برخی از تحلیل گران و صاحب منصبان سیاسی و نظامی ما، منجر به توقف همکاری ترکیه – روسیه در پرونده سوریه نشد و مجموعه ای از منافع متقابل اقتصادی، سیاسی و امنیتی، همچنان این دو کشور را در کنار هم نگه داشته و تعامل جدید آنکارا – مسکو، بها و توان مانور بیشتری به معارضین سوری داده است.
آن چه در این قضیه اهمیت دارد، این است که شواهد موجود نشان می دهد، مسکو نقاط ناگزیری و ناچاری دمشق را ترسیم کرده و ظاهرا این تصمیم و این حرکت جدید روس ها، از عقبه و پس زمینه مشورتی چندانی با بازیگر مهمی به نام ایران، برخوردار نیست. زیرا ایران، هنوز هم در ادبیات رسمی سیاسی و دیپلماسی آشکار خود، با هیچ کدام از چهره های مهم معارض سوری، تعامل و ارتباط برقرار نکرده و به بیانی دیگر، آنان را جدی گرفته اما آنان را به رسمیت نشناخته است. از این گذشته، چهره های برتر معارضین سوری، همچنان که در آستانه نیز مطرح کردند، مدعی آن هستند که در هر منطقه ای که نظامیان بشار اسد و شبه نظامیان، در مسیر نقض آتش بس گام بر می دارند، نشانه هایی از رضایت و حمایت ایران وجود دارد. بنابراین، در شرایط فعلی در مورد اهمیت چند و چون تعامل و ارتباط با معارضین سوری حاضر در میدان بازی، همین قدر می توان گفت که در هر دو سوی قطب مخالف و موافق بشار اسد، از آمریکا، اروپا، ترکیه، قطر و عربستان گرفته تا روسیه، همه با آنان وارد تعامل شده اند اما تنها کشوری که هنوز هم حاضر نشده این جبهه را به رسمیت بشناسد، ایران است. پس طبیعتا، اگر در سناریوهای مرتبط با آینده سوریه، در هر حالتی، یعنی چه در فرجام جنگ و تغییر نظام، چه در صورت تعامل و آغاز روند ایجاد دولت شراکتی و انتقالی، ایران به شکل مستقیم، از امکان اعمال نظر مستقیم بر شرکای جدید بشار اسد، برخوردار نخواهد بود. اما روسیه، ترکیه، آمریکا، عربستان سعودی، آمریکا و اروپا و دیگران، خواهند توانست در موضوعات مختلف، با آنان وارد گفت وگو، تعامل و مذاکره شوند. این همان چیزی است که می تواند در تعیین سرفصل های جدید مذاکرات ژنو، مهم و اثرگذار باشد.
اگر چه در مقطع حساس بعد از آزادسازی حلب، نمایندگان دولت سوریه، با قدرتی بیشتر و با خاطری آسوده تر، وارد دور مذاکرات جدید شدند اما به هر حال، پدیده ای به نام معارضین سوری، در هر موقعیت و وضعیتی چه در سوریه تحت حملات داعش و النصره، چه در سوریه بعد از فردای آزادی کامل، وجود دارند، تا حد زیادی به رسمیت شناخته شده اند و نمی توان آنان را نادیده گرفت. اگر معارضین، در دولت آینده سوریه حتی با فرض پذیرفته شدن ایده آل های مدنظر بشار اسد که در مفهوم «دولت آشتی ملی» جا انداخته، صاحب سهمی از قدرت شوند، با توجه به تکثر و تفاوت روابط آنها با کشورهای مختلف، دولت سوریه، مانند سابق حرکت نخواهد کرد و بعید نیست که دو اصل مهم رقابت و نفوذ، رقته رفته فضا را به سمتی ببرد که نظام بعث سوری و چهره های برتر اکیپ بشار اسد، در یک روند معقول و آرام، اصطلاحا، فید شوند و پایگاه اجتماعی معارضین، تقویت شود.
کارت هایی برای اعمال نفوذ
همه ما می دانیم که چه بلای بزرگی بر سر سوریه آمده است. اما شاید یادآوری مجدد برخی آمار و ارقام اولیه، عمق فاجعه را بهتر و بیشتر نشان دهد. به عنوان مثال، یادآوری این نکته اهمیت خاصی دارد که 12 میلیون نفر از جمعیت 22 میلیونی سوریه آواره شده اند و رقمی نزدیک به نصف این میزان، یعنی حدود 6 میلیون نفر از این آوارگان، از کشورشان خارج شده و به لبنان، اردن، ترکیه، عراق و کشورهای دیگر، پناه برده اند. شاید اگر نظام سیاسی و رسانه ای سوریه، از ضریب آزادی و دموکراسی بالایی برخوردار بود و امکان رصد اطلاعاتی و تحلیلی دقیق وجود داشت، می شد پی به این مساله برد که آیا واقعا همه آوارگان، فقط از ترس جان و به خاطر ناامنی از کشور گریخته اند، یا احیانا پاره ای از این تصمیمات، حامل این پیام است که بخش مهمی از این آوارگان، نشان دادند که حامی دولتشان نیستند و نمی توانند سرنوشت خود و فرزندانشان را بیش از این به نظام بعث بسپارند. علاوه بر بحث آوارگان، باید به خسارات و لطمات اقتصادی سنگینی اشاره کنیم که رقم آن از مرز یک هزار میلیارد دلار گذر کرده و طی جنگ، خسارات بزرگی به بخش های مسکن، زیرساخت های صنعتی و تولیدی، راه ها، ساختمان ها و تاسیسات دولتی و سایر بخش ها وارد کرده و علی القاعده، کشورهایی که در ساختار آینده سوریه صاحب نفوذ باشند، علاوه بر مشارکت در بازسازی، با بهانه های مختلف، هم از طریق ارتباط با معارضین، از توان اعمال نظر برخوردار خواهند بود و هم در صدد آن برخواهند آمد که در یک روند رقابتی، سهم بیشتری به دست آورند. همچنین موضوع آوارگان نیز کارت اثرگذار دیگری است که می تواند برای کشورهای مرتبط، مهم و فایده بخش باشد. همچنین باید به کارت هایی همچون بحث قومیت ها (کردها، ترکمن ها، اقلیت های آشوری و ارامنه و دیگران) اشاره کنیم که می توانند بر آینده این پرونده، اثر بگذارند.
وجه اشتراک سناریوها
شرایط دهشتناکی که در صحنه سوریه روی داد، نه فقط به سوریه ضربه زد و این کشور را با استهلاک و خسارات فراوان روبه رو کرد، بلکه هزینه های بسیار سنگینی بر دست ایران و روسیه گذاشت، خسارت و ناامنی های کم نظیری را متوجه ترکیه کرد و بدون اغراق، موجب افزایش ناامنی و تهدید در کل خاورمیانه و جهان شد. این جنگ طولانی و فرسایشی به جایی رسیده که ادامه آن، برای هیچ کدام از کشورها و نیروهای مرتبط، مقرون به صرفه نیست و همین نکته، عمده ترین وجه مشترک همه سناریوهایی است که می تواند برای آینده سوریه در نظر گرفته شود. اگر در مذاکرات ژنو، روی این موضوع تامل بیشتری صورت بگیرد و ابعاد دقیق برنامه های تیم جدید حکومت آمریکا در مورد سوریه، انطباق قابل قبولی با سناریوهای دیگر پیدا کند، می توان امیدوار بود که در مذاکرات آتی، تکلیف بخشی از اختلافات موجود، روشن شود. بد نیست در پایان به این نکته نیز اشاره شود که رفتارهای روسیه در هفته های اخیر نشان داده که اگر بنا به خواست احتمالی آمریکا و همچنین اصرار معارضین سوری، درخواستی مبنی بر دعوت نکردن از ایران ارائه شود، روسیه در مخالفت با این درخواست، اقدام خاصی نخواهد کرد.