به گزارش «شیعه نیوز»، يكي از سوالاتي در ارتباط با حيات سياسي و اجتماعي امام حسن عليه السلام پرسيده ميشود، مربوط به صلح آن امام بزرگوار با معاويه است و اين سوال مطرح ميشود كه چرا امام حسن (علیه السلام) با معاويه صلح كرد، ولي امام حسين (علیه السلام) با يزيد جنگيد؟
براي پاسخ به اين سوال بايد شرايط زندگاني هر كدام اين دو امام همام را بررسي نماييم زيرا همانطور كه بزرگان ديني و مورخان زبردست تاكيد كرده اند: روح حاكم بر زندگي هر كدام از معصومين عليهم السلام، هيچ تفاوتي با يكديگر ندارد و تنها، شرايط موجود به رفتارهاي ظاهرا متفاوتي منجر شده است.
* سه عامل قيام حسيني
درباره قيام امام حسين عليه السلام بايد گفت كه اين قيام سه دليل مهم داشت كه هر يك از آنها در زمان امام حسن (علیه السلام) به شكل ديگري رخ نمود:
الف) حكومت ستمكار وقت از امام حسين (علیه السلام) بيعت ميخواست: «خذ الحسين بالبيعة اخذاً شديداً لَيسَ فيه رخصة (لهوف، صص ۹ و ۱۰؛ الفتوح، ابن اعثم، ج ۵، ص ۱۰؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج۱، ص ۱۸۰)؛ «از حسين بيعت محكم بگير و هيچ گذشت هم نبايد داشته باشي». اما تنها پاسخ ايشان اين بود: «نه، بيعت نميكنم» و نكرد. هنگام صلح امام حسن (علیه السلام)، معاويه از امام بيعت نخواست؛ يعني بيعت كردن از مواد صلح نبود و هيچ مورخي هم ادعا نكرده است كه امام حسن (علیه السلام) يا فردي از ياران او يا برادران و اصحاب و شيعيانش با معاويه بيعت كرده باشد. پس بيعت كه يكي از عوامل وادارنده امام حسين (علیه السلام) به مقاومت شديد بود، در جريان امام حسن (علیه السلام) وجود نداشت.
ب) يكي ديگر از علل قيام امام حسين (علیه السلام) دعوت مردم كوفه بود. اين مردمان بيست سال حكومت معاويه را چشيدند. در دوره او زجر ديدند و ستم¬هايش را تاب آوردند، اما سرانجام بيتاب شدند. حتي برخي از مورخان معتقدند كه زمينه قيام امام، در كوفه صد درصد آماده بود، اما رويدادهايي پيش بيني نشده اوضاع را دگرگون كرد. مردم كوفه هجده هزار نامه براي امام فرستادند و آمادگي خود را به او اعلام كردند. اما هنگامي كه امام حسين (علیه السلام) آمد، كوفيان ياري اش نكردند.
همه ميگويند كه زمينه قيام فراهم نبوده است. اما از ديد تاريخي اگر امام آن نامهها را ناديده ميگرفت، بي گمان در تاريخ محكوم ميشد؛ يعني آيندگان ميگفتند كه زمينه بسيار خوبي را از دست داد. اوضاع كوفه در دوره امام حسن (علیه السلام) چنين نبود، بلكه مردم كوفه خسته، ناخشنود و پراكنده بودند و ميانشان اختلاف عقيده پيدا شده بود.
اعلام آمادگي مردم كوفه حجت را بر امام حسين (علیه السلام) تمام كرد و اگر زمينه هم آماده نبود، ايشان نميتوانست آن اتمام حجت را ناديده بگيرد. اما در زمان امام حسن (علیه السلام) مردم كوفه براي قيام آمادگي نداشتند. وضع داخلي كوفه به اندازهاي بد بود كه خود امام حسن (علیه السلام) از بسياري از مردم كوفه پرهيز مي¬كرد و هنگامي كه بيرون مي¬رفت در زير لباسهايش زره ميپوشيد تا خوارج و دستپروردگان معاويه به او آسيب نرسانند. چنانكه روزي در حال نماز بهسوي آن حضرت تير انداختند اما چون در زير لباسهايش زره پوشيده بود تير كارگر نشد (علل الشرايع، شيخ صدوق، ج۱، ص ۷۱۷)
ج) عامل سومي كه در قيام امام حسين وجود داشت عامل امر به معروف و نهي از منكر بود؛ يعني با قطع نظر از اينكه از امام حسين (علیه السلام) بيعت ميخواستند و او حاضر نبود بيعت كند و قطع نظر از اينكه مردم كوفه از او دعوت كرده بودند و اتمام حجتي بر امام حسين (علیه السلام) شده بود و او براي اينكه پاسخي به آنها داده باشد، اعلام آمادگي كرد. قطع نظر از اينها مسئله ديگري وجود داشت كه امام حسين (علیه السلام) تحت آن عنوان قيام كرد.
آن مسئله امر به معروف و نهي از منكر بود. مسئله اينكه معاويه در دوره بيست ساله خلافتش بر خلاف اسلام عمل كرد احكام اسلام را تغيير داد، بيت المال مسلمانان را حيف و ميل كرد، خونهاي محترم را ريخت و سرانجام پسر شراب¬خوار، قمارباز و سگ¬باز خودش را به ولايت¬عهدي برگزيد. امام حسين (علیه السلام) ¬در برابر مخالفتهاي معاويه با سنّت پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
بر ما لازم است كه به اينان اعتراض كنيم؛ زيرا پيغمبر چنين فرموده است:
مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ نَاكِثاً لِعَهْدِهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللهِ بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ عَلَيه بِقَوْلٍ وَلا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَان (بحارالانوار، ج۴۴، ص ۳۸۲)
هركس پادشاه ستمگري را بنگرد، كه حرام خدا را حلال كرده، دين خدا را فرو افكنده، با سنّت پيامبر خدا مخالفت ميكند و در ميان مردمان با گناهكاري و ستم حكم ميراند، سپس با سخنراني و اقدام بر او نشورد، سزاوار است كه خداوند آن كس را نيز به سرانجام [خواري و عذاب] آن پادشاه دچار سازد و به تحقيق ميدانيد كه اين گروه (حاكمان وقت) ازشيطانپيروي ميكنند.
بنابراين، اوضاع زمان امام حسن (علیه السلام) با شرايط زمان امام حسين (علیه السلام) متفاوت بود؛ يعني معاويه مي¬گفت: من حاضرم به كتاب خدا و سنت پيغمبر و سيره «خلفاي راشدين» صددرصد عمل كنم و براي خود جانشيني معين نكنم. البته امام حسن (علیه السلام) به ماهيت معاويه خوش¬بين نبود و چنان¬چه در آن اوضاع صلح را نمي¬پذيرفت، امروز در تاريخ محكوم مي¬شد. اكنون تاريخ معاويه را محكوم ميكند؛ زيرا او همه اين شروط را پذيرفت و تنها از ديد سياسي پيروز شد و هنگامي كه بر مسند خلافت و قدرت نشست اين شرط¬ها را زير پا گذاشت و به هيچ¬يك از آنها عمل نكرد و آشكار ساخت كه آدم دغل باز است. هنگامي كه او به كوفه آمد به صراحت گفت:
مردم كوفه! من در گذشته با شما نجنگيدم براي اينكه شما نماز بخوانيد، روزه بگيريد، حج بكنيد، زكات بدهيد، «ولكن لآمُرَ عليكم (مقاتل الطالبيين، ص ۴۶)؛ «من جنگيدم براي اينكه امير و رئيس شما باشم».
معاويه در زمان امام حسن (علیه السلام) دست به كاري نزد كه ماهيتش را آشكار كند و زمينهاي براي قيام به انگيزه امر به معروف و نهي از منكر يا به اصطلاح تكليفي بالفعل به وجود آيد، اما اين زمينه در زمان امام حسين (علیه السلام) بود.
* صبر ده ساله امام حسين در برابر معاويه
بنابراين، وضعيت دوران امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) را از هيچ ديدي با يكديگر نمي¬توان سنجيد؛ زيرا امام حسن (علیه السلام) ميبايست مدتي كناره ميگرفت تا ماهيت پنهان و مستور امويان آشكار شود و قيامي كه در آينده انجام مي¬گيرد از نظر تاريخ موجه باشد. برخي از شيعيان پس از همين قرارداد صلح كه پايبند نبودن معاويه به آن آشكار شد، به امام حسن (علیه السلام) عرض كردند كه اكنون اين قرارداد صلح «كأن لم يكن» است، بنابراين شما قيام كنيد.
آنان درست مي¬گفتند؛ زيرا معاويه آن را نقض كرد. امام فرمود: «نه». قيام پس از معاويه صورت ميپذيرد؛ يعني كمي بيش از اين به آنان بايد مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن كنند. آن¬وقت، زمان قيام است. معناي سخن امام اين است كه اگر تا دوران پس از معاويه زنده ميبود و در همان وضعي قرار ميگرفت كه امام حسين (علیه السلام) در آن قرار گرفت، بي-گمان قيام ميكرد.
بنابراين، وضع امام حسن (علیه السلام) بر پايه سه عاملي كه انگيزههاي مهم، صحيح و مشروع قيام امام حسين (علیه السلام) به شمار ميرفت، با وضع برادرش متفاوت و متغاير بود؛ يعني از او تقاضاي بيعت كردند و از وي بيعت نميخواستند. مردم كوفه حجت را بر امام حسين (علیه السلام) تمام كردند و گفتند كوفه پس از بيست سال بيدار شده و كوفه پس از دوران معاويه با كوفه پيش از آن متفاوت است.
هنگامي كه نام امام حسين (علیه السلام) ميان مردم كوفه برده شد، آنان اشك ريختند و گفتند كه درخت¬ها ميوه دادهاند و زمين¬ها سرسبز شده¬اند، بيا كه آمادگي ما كامل است. اين دعوت¬ها براي امامحسين (علیه السلام) اتمام حجت بود. اما امام حسن (علیه السلام) در وضع ديگري به سر ميبرد.
هركس وضع كوفه را در آن زمان مي¬ديد، آماده نبودن مردمان آن را درمي¬يافت. نكته قابل توجه آن است كه همانطور كه امام حسن عليه السلام نزديك به ده سال – بنا به شرايطي كه گفته شد- در برابر معاويه قيام نكرد، امام حسين عليه السلام نيز تقريبا به همين مقدار زمان از دوران امامتش با دوران معاويه همراه بود و قيام نكرد كه اين مساله به ويژگيهاي آن دوران و نيز وضعيت معاويه بر ميگردد.
معاويه منافقانه از دين دم ميزد و امكان داشت كه مقابله نظامي با وي، به اصل دين آسيب وارد نمايد اما در دوران يزيد، شرايط تغيير يافت و شرابخوارگي علني يزيد يا اشعار وي كه هيچ سنخيتي با توحيد و ديانت نداشت، راه را براي قيام در برابر حاكم ظالم فراهم ميآورد.
انتهای پیام/ 852