به گزارش«شیعه نیوز»، گزارش "الاخبار” تحت عنوان ” اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزبالله در بوسنی” منتشر شده است اما بر خلاف این عنوان، بیش از آنکه به عملکرد نیروهای حزبالله بپردازد، بر عملکرد ایران و سپاه پاسداران تمرکز دارد.
با این حال به نظر میرسد عنوان گزارش متناسب با بحران فعلی لبنان و تحت تأثیر فشارهایی که از سوی کشورهای عربی خلیجفارس، حزبالله را نشانه رفته، انتخاب شده است. همچنان که سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان طی هفتههای اخیر و در پاسخ به تبلیغات سنگینی که میکوشد مقاومت در لبنان را به دشمنی با منافع مسلمانان اهل سنت در لبنان، سوریه و دیگر کشورهای منطقه متهم کند، چند بار یادآور شده که نیروهای تحت امرش سالها پیش از این که وارد نبرد در سوریه شوند، برای دفاع از مسلمانان اهل سنت بوسنی به آن کشور رفته و جنگیدهاند.
نصرالله البته پیش از این و در سال ۲۰۱۳ میلادی – چنانکه در مقدمه گزارش نیز بدان اشاره رفته است – برای اولین بار مشارکت نیروهای حزبالله در جنگ بوسنی را تأیید کرده بود.
اگر چه در سالهای گذشته، هم در رسانههای غربی و هم رسانههای فارسیزبان به حضور ایران در جنگ بوسنی پرداخته شده اما گزارش روزنامه الاخبار نخستین گزارش یک رسانه عربی است که با جزییات قابل توجه به بررسی نقش ایران در این جنگ پرداخته و به همین دلیل بازتاب وسیعی نیز یافته است. این گزارش البته با اتکا به منابع غالباً غربی، به بیان برخی نکات مناقشه برانگیز نیز پرداخته که درجای خود قابل بررسی و تدقیق است.
آنچه در پی میآید برگردان کامل گزارش "الاخبار” است:
برای اولین بار/ اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزبالله در بوسنی
"ای برادران! ما با بهترین مردانمان به بوسنی و هرزگوین رفتیم. آنجا پادگان نظامی در اختیار داشتیم … احتمالاً برای اولین بار است که در این باره و با این صراحت سخن میگوییم، جنگیدیم و شهدایی را تقدیم کردیم. برای دفاع از چه کسی؟ از مسلمانان اهل سنت در بوسنی” (بخشی از سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان در بیست و پنجم می ۲۰۱۳ میلادی)
اعلام صادره از سوی حزبالله واضح بود، اگرچه معنای آن بعدتر مشخص شد: "جایی که باید باشیم خواهیم بود” یعنی پیش از آنکه بالای منبر بروم در میدان عمل حضور دارم، اقدام عملی او از کلامش پیشی میگیرد. قبل از سوریه، عراق و یمن، در سارایوو و فلسطین حضور داشته است. حد و مرزی برای حضورش متصور نیست.
ژنرال کانادایی، لوییس مکنزی، اولین فرمانده نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در بوسنی، از جمله کسانی بود که از فعالیتهای حزبالله و در پس آن سپاه پاسداران ایران ابراز ناخرسندی کرده بود و در جلسه سازمان ملل متحد درباره توسعه حضور این سازمان در جنوب لبنان در فاصلهای نهچندان دور از جنگ ژوئیه، نسبت به تکرار برخی از این سیاستها و روشهای احتمالی ابراز نگرانی کرده بود… داستان از چه قرار است؟
قطعات اولیه … آرایش نظامی در سارایوو
مانیفست نیروهای مسلح ایران در تاریخ ۵/۱۱/۱۹۹۲، همانطور که قابل انتظار بود، صادر شد: اعلام آمادگی کامل برای کمک به بوسنی و پیوستن به بوسنیاییها در جنگ با صربها. این تصمیم در پی شکست تلاشهای بینالمللی برای مهار بحران و توقف کشتار اتخاذ شد. دو هفته پیش از آن، تهران یادداشت اولیهای را توسط دکتر صباح زنگنه، نماینده ایران در سازمان کنفرانس اسلامی تقدیم کرد که در آن خواستار لغو تحریم تسلیحاتی شده بود. کمتر از یک هفته بعد از آن نیز تحرکات دیپلماتیک ایران برای شکستن حصار بوسنی توسط وزیر خارجه وقت این کشور در حالی آغاز شد که ناتو ایران را از ورود به این جنگ منع میکرد.
همپیمانان ایالاتمتحده مانند عربستان سعودی و ترکیه، بهمنظور مسدود کردن راه ورود ایران تلاش کردند به جرگه حامیان بوسنی بپیوندند اما گارد منفی علی عزت بگوویچ رییس جمهوری بوسنی در مقابل میراث داران اتاتورک از یکسو و مدل حاکمیتی عربستان سعودی از سوی دیگر باعث "گرایش بیش از پیش حکومت بوسنی به ایران” شد.(Intelligence and the War in Bosnia – cees wiebes) .
بگوویچ در حالی که او و حزب تحت رهبریاش – حزب اقدام دموکراتیک – از اولین کسانی بودند که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران به عنوان دومین انشعاب ایدئولوژیک پس از اخوان المسلمین قرار داشتند، در سال ۱۹۹۲ سفری به تهران ترتیب داد. او پیش از این نیز در سال ۱۹۸۲ فرستادگانی را برای شرکت در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران به این کشور گسیل داشته بود که باعث دومین دستگیری و به زندان افتادنش در زمان ریاست جمهوری ژوزف تیتو شد ( کسی که مرگش سرآغاز فروپاشی یوگوسلاوی شد) (مترجم: یوسیپ بروز تیتو رئیسجمهور کروات یوگسلاوی و رهبر اتحادیه کمونیستی این کشور بود که با وجود کمونیست بودن از شوروی مستقل ماند و بعدها کشور خود را به عضویت جنبش عدم تعهد درآورد. در زمان حکومت وی، علی عزت بگوویچ به خاطر نگارش کتاب "بیانیه اسلامی” و نیز به دلیل برخی تحرکات از جمله به اتهام ارتباط با حکومت اسلامی ایران به چهارده سال زندان محکوم شد. با این حال پنج سال بعد در پی گشایش سیاسی در یوگوسلاوی از زندان آزاد شد)
دوگانه سپاه پاسداران و حزبالله لبنان، از تجربه انباشته شده خود برای پیکربندی ساختار نظامی بوسنی استفاده کردند تا قادر به دفاع از خود و بازپسگیری سرزمینهایش شود. همچنین محمولههایی به کرواتها در دوره "عدم درگیری” با بوسنیاییها داده شد.
اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزبالله در بوسنی
مسلمانان بوسنیایی (که اکثریت غالب آنان از {فرقه کلامی} ماتریدیه و پیرو مذهب حنفی هستند) ضعیفترین حلقه در مثلث قومی این کشور بودند. با وجود تعداد نیروهایشان که ۶۰ هزار عضو غیر ذخیره را در بر میگرفت، فاقد تجهیزات بوده و آمادگی ورود به جنگ را نداشتند.
در این زمان رهبران ایران نظیر آیتالله جنتی دبیر شورای نگهبان {و نماینده وقت آیتالله خامنهای در بوسنی} به ایفای نقش برای سرعت بخشیدن به حمایت از بوسنیاییها پرداختند. بدین منظور مجموعههایی از سپاه پاسداران و حزبالله لبنان به این کشور فرستاده شدند که در رأس آنان فرماندهانی نظیر محمد رضا نقدی فرمانده کنونی بسیج و سعید قاسمی از فرماندهان بارز سپاه (که اخیراً تصویر او در یکی از جبهههای جنگ در سوریه منتشر شده است) قرار داشتند تا زیر ذرهبین رسانهها و سرویسهای اطلاعاتی قرار گیرند.
در یک گزارش بینالمللی درباره پنجاه مربی و مستشار نظامی از اعضای حزبالله لبنان و جنبش توحید اسلامی سخن به میان آمده که در نهم سپتامبر ۱۹۹۲ پس از ترک بندر طرابلس در شمال لبنان به صف مبارزان بوسنیایی پیوستند. همچنان که "واشنگتن تایمز” نیز در دوم جون ۱۹۹۴ به نقل از منابع خود در "سیا” از ورود چهارصد نفر از نیروهای سپاه پاسداران در ماه می همان سال به بوسنی پرده برداشت. این نیروها به حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ نیرویی پیوستند که از قبل در بوسنی حضور داشتند. تعداد نیروهای سپاه پاسداران که به بوسنی و هرزگوین منتقل شدند، بین سه تا چهارهزار نیروی داوطلب تخمین زده میشود. و این تعداد علاوه بر حدود چهارصد نفری است که از بقاع لبنان بهمنظور برپایی اردوگاههای آموزشی به بوسنی و هرزگوین آمدند. این افراد غالباً در زنیتسا در مرکز بوسنی اقامت داشتند.
پروفسور کایز فیبس (۱) درباره فعالیتهای این گروه میگوید "نقش جهادگران خارجی در جنگ بوسنی کوچک اما مهم بود” و نیروهای سپاه پاسداران "شامل جنگجویانی قدرتمند بودند که مانند نیروهای واکنش سریع، حملههای برقآسایی را ترتیب میدادند” و پیکارجویان حزبالله که ” وظیفهشان مبارزات منسجم بود، لذا به سادگی میتوان گفت مهارت و تجربه آنان، ارزش بیشتری از مدلهای دیگر درگیری با پیچیدگی کمتر داشت.” همانطور که Lauren Van Metre and Burchu Akan در گزارش خود برای انستیتوی صلح این موضوع را توصیف کردهاند.
همانطور که اندرو گیون در "اصول جنگ جهانی سوم” یادآور شده است، زیرساختهایی که "سپاه” ایجاد کرد برای حمایتهای لجستیک و انتقال نیرو و "ورود داوطلبان با تابعیتهای گوناگون مانند داوطلبان افغان، چچنی، یمنی و الجزایری” و سازماندهیشان برای نبرد مورد استفاده قرار میگرفت. چنانکه یک مسئول نظامی عالیرتبه غربی در تاریخ ۳/۳/۱۹۹۶ به نیویورکتایمز گفته است، زیرساختهای ایجاد شده در مسیر عکس نیز بهمنظور تسهیل انتقال رزمندگان بوسنیایی به ایران و آموزش آنان در این کشور استفاده شد، موضوعی که از آن به عنوان "بزرگترین تهدید علیه غرب” یاد میشد.
راههای انتقال تسلیحات
ورود سیلآسای اسلحه، بارزترین نقش را در معادلات میدان نبرد داشت. این سلاح گاهی از طریق کرواسی وارد و گاهی با استفاده از روشهای ابتکاری در بدنه هواپیماهای مسافربری جاسازی میشد. روند انتقال سلاح حتی پس از اعمال منطقه پرواز ممنوع بر فراز فرودگاه زاگرب { مترجم: زاگرب پایتخت و بزرگترین شهر کرواسی است} نیز ادامه یافت هر چند بهصورت طبیعی، مسیر آن آسان نبود و از جمله به کشف کامیونهای حامل سلاح میانجامید که یک مسئول سازمان ملل در گفتوگو با "آبزرور” در تاریخ ۱۸/۱۰/۱۹۹۲ به آن اشاره کرده است. سومین راه قاچاق {سلاح} که از پیچیدگی بیشتری برخوردار بود، گذر از ایتالیا و آلبانی بود که گرفتار منافع برخی گروههای محلی میشد. پارهای اسناد نیز گویای تلاش ایران برای وارد کردن سلاح از مسیر دریایی است.
کریستوفر کوکس در مقالهای تحت عنوان "گسترش نفوذ ایران در بوسنی” (۲۶/۴/۱۹۹۶) از کاروانهایی سخن میگوید که هشت بار در هر ماه هزاران تن سلاح و مهمات به بوسنی آوردند. سلاحهایی که یا منشأ ایرانی داشتند و یا با حمایت ایران خریداری و به مقصد بوسنی حمل میشدند و یکسوم کل تسلیحاتی که وارد آن کشور شد را در بر میگرفتند. به عنوان مثال carl savich روزنامهنگار صرب میگوید، تنها در فاصله می ۱۹۹۴ تا ژانویه ۱۹۹۶ سلاح و مهماتی که ایران برای بوسنی ارسال کرده، افزون بر پنج هزار تن بوده است.
دگرگونی معادله
درحالیکه ائتلاف بینالمللی به دلیل ناهماهنگی برنامه دولتها (خصوصاً دولتهای اروپایی) تأثیر میدانی ضعیفی داشت و تصمیمگیری برای دخالت نظامی با بنبست مواجه بود (همچنان که حملات هوایی نیز تنها پس از کشتار سربرنیتسا آغاز شد)، گستردگی حمایتهای ایران، وقایع میدانی را متحول میکرد تا آنجا که نیروهای بوسنیایی از مرحله عقبنشینی از سرزمینهای خود (هفتاد درصد خاک بوسنی تحت تصرف صربها قرار داشت) به مرحله پیشروی و آزادسازی برخی سرزمینهای از دست رفته رسیدند و برآوردها نشان میداد ظرف چند روز قادر به آزادسازی بانیالوکا مرکز ایالت جمهوری صرب خواهند بود.
بگوویچ نیز از این احساس قدرت در آن دوره در جنگ روانی بهره میبرد. او ابتدا مراتب قدردانی خود و مسلمانان بوسنی را از "آیتالله خامنهای، هاشمی رفسنجانی رییس جمهوری وقت، ملت و حکومت ایران به عنوان کسانی که بیشترین حمایت از کشور و مردمش در برابر کشتار صربها داشتند” را اعلام کرد؛ سپس در سخنانی بیسابقه گفت که "اگر حالت کنونی برای ملت بوسنی تداوم یابد علیرغم میل واقعیمان ناچار به استفاده از گازهای شیمیایی برای دفاع از خود و متوقف کردن جنایات صربها خواهیم بود.”
برخورد و رویارویی دشمنان
گزارشهایی که از دلایل جدی درباره عمق تأثیر ایران در بوسنی به واشنگتن میرسید، بهطور فزاینده افزایش یافت. در گزارش یکی از کمیتههای مجلس نمایندگان آمده است ” نقش خطرناکی که عناصر ایرانی بازی میکنند، جای پای محکمی در اروپا یافته که به منزله خطری استراتژیک برای منافع آمریکا است. این خطر به پشتوانه گسترش روابط نزدیک ایران با سران و نسل کنونی رهبران بوسنی به وجود آمده است. دستگاههای ایرانی نظیر سرویس اطلاعاتی این کشور نیز که مدیریت مناطق خشکی را در دست دارند از طریق توسعه شبکههای مختلف ساختار کاملی یافتهاند.” رابرت بایر، یکی از نیروهای "سیا” در سارایوو میگوید، حکومت بوسنی در خلال جنگ، بر سر دوراهی ” انتخاب سی آی ای یا انتخاب ایرانیها قرار داشت در حالی که میرفت تا آنها ایرانیها را انتخاب کنند. در پرتو اطلاعات تازهای که به آمریکاییها میرسید، سی آی ای در سال ۱۹۹۵ مدیر جدیدی را به سارایوو اعزام کرد. اما او در آنجا با توطئه دوستانش برای سو قصد مواجه شد. بوسنیاییها در راستای اهداف نیروهای ایران نقشه ترور او را کشیده بودند.”
این البته تنها برخورد طرفین نبود و نفوذ ایران در بوسنی حس رقابت آمریکاییها و وحشت اروپاییها را برانگیخت:
در هجدهم اکتبر ۱۹۹۲، یک مسئول سازمان ملل متحد با نگارش مقالهای در نشریه بریتانیایی آبزرور اعلام کرد که یکی از محمولههای ارسالی سلاح کشف و ضبط شده است.
در یازدهم نوامبر ۱۹۹۲، یک هواپیمای ایرانی در فرودگاه زاگرب مورد بازرسی از پیش اعلام نشده قرار گرفت و طی این بازرسی مقدار زیادی اسلحه که به مقصد بوسنی حمل شده بود کشف شد.
در پانزدهم فوریه ۱۹۹۶، کماندوهای فرانسوی به کلبهای دورافتاده در بوسنی یورش بردند که طی آن مشخص شد آنجا مرکزی برای آموزش تیراندازی بوده و حاوی مقدار زیادی اسلحه دوربیندار، راکت انداز و همچنین مواد منفجرهای است که در اسباببازی کودکان جاسازی شده است.
در فوریه ۱۹۹۲ سه ایرانی به دست نیروهای فرانسوی که توسط ناتو فرستاده شده بودند، بازداشت شدند.
این حوادث مدام بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ تکرار شد که میتوان از میان آنها به توقیف یک کشتی ایرانی پر از سلاح توسط ترکیه اشاره کرد که به مقصد سارایوو در حرکت بود.
قرارداد صلح دیتون و تبعات آن
بسیاری از ابتکار عملهایی که به عنوان راهحل پایان جنگ ارائه میشد، مانند طرح صلح لرد ونس اوئن به شکست انجامید و تنها طرح صلح دیتون بود که به موفقیت رسید. طرح صلح دیتون با وجود پیشرویهای میدانی بوسنیاییها و در اثر فشار آمریکا پذیرفته شد. اولویت آمریکا – همانطور که بعدها مشخص شد – خشکاندن سرچشمههای نفوذ ایران بود که توسط وفادارانش توانسته بود در تعدادی از نهادها و سازمانهای بوسنی ریشه بدواند. از جمله این وفاداران، میتوان به حسن چنگیچ، معاون وزیر دفاع، باقر علی اسپاهیچ رییس سابق سازمان اطلاعات بوسنی و دو نفر از دستیاران ارشد او که در همکاری با نیروهای امنیتی ایران اقدام به برپایی پایگاههای نظامی کردند اشاره کرد. (همان پایگاههایی که کوماندوهای فرانسوی به آنها یورش بردند.)
جیمز رایسن (روزنامهنگار) میگوید، "شخص بگوویچ نیز از ایران پول دریافت میکرد که تنها در یکقلم معادل پانصد هزار دلار بود.”
عمق همپیمانی دو طرف آنجا آشکار شد که سفیر ایران در بوسنی تنها دیپلمات خارجی بود که در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۶ عزت بگوویچ را در کمپین انتخاباتیاش همراهی میکرد.
آمریکاییها در سطوح مختلفی کوشیدند از تأثیر ایران کاسته و سیطره خود را افزایش دهند. آنها در راستای برطرف کردن نیازهای بوسنیاییها از قبیل تسلیحات و ایجاد مراکز آموزشی اقدام کردند. در نهایت نیز به موفقیتهای نسبی دست یافتند از جمله موفق به برکناری حسن چنگیچ معاون وزیر دفاع و باقر علی اسپاهیچ رییس سابق سازمان اطلاعات بوسنی شده و تا جای ممکن نقش و سهم ایران در بازسازی بوسنی را محدود کردند.
هدف ایران برای استقلال کامل بوسنی و جلوگیری از تبدیل شدن آن به پایگاهی برای ناتو به موفقیت کامل نرسید. اما با وجود تضعیف برخی جنبههای روابط دو طرف، حمایتهای گوناگون ایران از بوسنی استمرار یافت. حمایتهایی که میتواند جنبه اقتصادی یا نظامی داشته باشد. افزون بر این میتوان به حمایت ایران از خانواده شهدا و مجروحان بوسنی اشاره کرد که هنوز هم مراسم بزرگداشت آنان در تهران برگزار میشود.
ایرانیها مراتب نارضایتی خود از روند تحولات را اعلام میکردند چنانکه هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است: "جمهوری اسلامی ایران امیدوار بود بعد از جنگ، در بوسنی حضوری فعال و سازنده برای کمک به مردم این کشور داشته باشد ولی دخالت دشمنان سطح روابط و همکاریهای دو کشور را تنزل داد”.
بگوویچ اما در یک کنفرانس مطبوعاتی در مرکز پایتخت ویران شدهاش موضعی اتخاذ کرد که بار دیگر ایران را در جایگاه برتر نشاند. او با دست خود به نماینده جمهوری اسلامی که در کنارش ایستاده بود، اشاره کرد ، به علی اکبر ولایتی که روزی وزیر امور خارجه ایران بود و سیام نوامبر ۱۹۹۵ خود را به سارایوو رسانده بود. او به ولایتی اشاره کرد تا بگوید ” اگر این مرد {منظور جمهوری اسلامی است} نبود امروز کشور من روی نقشه وجود نداشت”. سخنان بگوویچ بیانگر نظر افکار عمومی نیز بود همچنان که یک نظرسنجی که در پایان جنگ انجام شد مشخص کرد که ۸۶ درصد از بوسنیاییها، نگرش مثبتی به جمهوری اسلامی ایران دارند.
در طول جنگ بوسنی و هرزگوین که تا خاتمه آن در سال ۱۹۹۵، بین ۹۷ تا ۱۱۰ هزار قربانی برجای گذاشت، صدها تن از نیروهای ایرانی و کادرهای حزبالله لبنان به شهادت رسیده و یا در راه جلوگیری از تبدیل بوسنی به فلسطینی دیگر اسیر شدند. سردار شهید رسول حیدری یکی از آنان است که بنای یادبود او در کنار همرزم بوسنیاییاش محمد آودیچ بنا شده تا عمق پیوستگی آرمانی که هر دو برایش جنگیده و کشته شدند را نشان دهد.
کتاب پروفسور کایز فیبس که استاد دانشگاه آمستردام است، مرجعی درباره "دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و جنگ بوسنی” محسوب میشود.
انتهای پیام/654
منبع: بولتن نیوز