به گزارش «شیعه نیوز»، سن خلق آن است که انسان با گشاده رویی و چهره شاد و زبان نرم و ملایم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر کس با خوش روئی برخورد کند. و یکی از فضایل اخلاقی است که در روابط اجتماعی فوق العاده مؤثر است. و از عوامل پیشرفت او در جامعه اسلامی است. نقطه مقابل حسن خلق، خشونت و کج خلقی و نامهربانی است که اثر مستقیم آن، پراکندگی مردم از دور انسان است. حسن خلق خمیر مایه پیوند جوامع انسانی است، و کج خلقی عامل پراکندگی و نفرت. است.
حسن خلق به معنی خاص، آن است که انسان با گشاده رویی و چهره شاد و زبان نرم و ملایم با مردم روبرو شود، و در هر جا و با هر کس با خوش روئی برخورد کند، لب هایی پر از تبسّم، و کلماتی پر از محبت و لطف داشته باشد. این یکی از فضایل اخلاقی است که در روابط اجتماعی فوق العاده مؤثر است. به عکس، کج خلقی و ترش روئی و سخنان خشن و خشک و فاقد لطف و محبت از رذایل اخلاقی که ریشه هایی در درون جان انسان دارد و باعث نفرت عموم و پراکندگی از دور انسان و گسستن پیوندهای اجتماعی خواهد شد.
در آیات قرآن و روایات اسلامی و سیره پیشوایان، مطالب فراوانی در زمینه آن فضیلت و این رذیلت دیده می شود که حاکی از اهمّیت فوق العاده آن در سرنوشت فرد و جامعه است. قسمت مهمی از موفقیت پیامبر صلی الله علیه و آله در پیش برد اهداف خود، و همچنین سایر معصومین علیه السلام و بزرگان علما و پیشوایان، مرهون همین فضیلت بوده است و یکی از عوامل مهم شکست بسیاری از رهبران و مدیران جامعه فاقد بودن این فضیلت است. تاریخ انبیاء و اولیاء و معصومین علیهم السلام و به طور کلّی تاریخ رهبران جهان پر است از شواهد زنده این موضوع.
حسن خلق
در این آیه مسأله «حسن خلق» به عنوان یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله و یکی از عوامل پیشرفت او در جامعه اسلامی ذکر شده است، می فرماید:«به خاطر رحمت الهی در برابر آن ها نرم (و مهربان) شدی، و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند؛ فَبما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک».[1]
بنابراین خلق و خوی نیکوی پیامبر صلی الله علیه و آله یک رحمت الهی درباره او و درباره تمام امّت بود. و به یقین این نرمش و مهربانی و حسن و خلق در هر کس باشد مایه رحمت و برکت است. در تعبیر فوق به نقطه مقابل آن یعنی خشونت و کج خلقی و نامهربانی نیز اشاره شده که اثر مستقیم آن، پراکندگی مردم از دور انسان است، و به تعبیر دیگر حسن خلق خمیر مایه پیوند جوامع انسانی است، و کج خلقی عامل پراکندگی و نفرت.
در این که «فظّ» و «غلیظ القلب» هر دو به یک معنی و به معنی تأکید است یا دو معنی متفاوت را می رساند، مرحوم «طبرسی» در «مجمع البیان» تعبیر جالب و جامعی دارد می گوید: «بعضی گفته اند جمع بین این دو وصف با این که هر دو از نظر معنی قریب الافق هستند به خاطر این است که «فظّ» معمولًا در مورد خشونت در سخن به کار می رود، و «غلیظ القلب» در مورد خشونت در عمل که ناشی از سنگدلی است.
بنابراین هر دو به معنی خشونت است، ولی یکی به معنی خشونت در سخن، و دیگری خشونت در برخورد عملی است. در هر حال خداوند به پیامبرش نرمش و انعطاف و خوش رویی و خوش خویی داده بود به گونه ای که در برابر افراد گنه کار، خشن و سنگدل، نرمش نشان می داد و به این وسیله خشن ترین افراد را غالباً به سوی اسلام جلب و جذب می کرد. و به دنبال آن یک سلسله دستورات عملی می دهد که خوش رویی و خوش خویی از صورت تظاهر بیرون آید و جنبه های عملی به خود بگیرد، می فرماید: «آنها را عفو کن و برای آنان از خدا آمرزش بطلب، و در کارها با آنها مشورت کن، و هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش!) و بر خدا توکل نما که خداوند متوکلان را دوست دارد؛ فَاعْفُ عَنْهُمُ وَ اسْتَغْفِرٌ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْامْرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ انَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ». و به این ترتیب جاذبه فوق العاده ای بر محور وجود پیامبر صلی الله علیه و آله پیدا شد که دورترین افراد را به سوی خود جلب کرد. سیاق آیات نشان می دهد که این آیه از آیات مربوط به جنگ احد است که دوست و دشمن سخت ترین فشارها را در طول این جنگ بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد کرد، بدیهی است عفو و گذشت و استغفار و برخورد محبت آمیز در چنین شرایطی، نشانه قرار داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله در بالاترین سطح خوش خویی و محبت و مهربانی بود، و کمتر انسانی را می توان یافت که در چنین شرایطی از کوره در نرود و تند خویی نکند.
اهمّیت حسن خلق در احادیث اسلامی
در زمینه خوش خلقی و برخورد خوب با همه مردم، روایات فراوانی در منابع اسلامی دیده می شود که به حدّ تواتر می رسد، تعبیراتی که در این روایات در برابر این فضیلت اخلاقی آمده است در کمتر مورد دیگری دیده می شود، این تعبیرات بیانگر نهایت اهتمام اسلام به این مسأله مهم اخلاقی است، از میان این روایات گلچینی کرده ایم که ذیلًا از نظر می گذرد:
1-در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم که فرمود: «الْاسْلامُ حُسْنُ الْخُلْقِ؛ اسلام همان خوش رویی است».[2] این تعبیر نشان می دهد که عصاره تعلیمات اسلام همان حسن خلق است.
2-در حدیثی از حضرت علی علیه السلام در یک تعبیر جامع و جالب می خوانیم: «عنوانُ صحیفةُ المؤمن حسنُ خُلقه؛ سرلوحه نامه عمل انسان با ایمان حسن خلق او است».[3] می دانیم آنچه در عنوان و سرلوحه نامه اعمال قرار می گیرد، بهترین و مهم ترین آنها است و به تعبیر دیگر، چیزی است که قدر جامع همه اعمال نیک است و قبل از هر چیز نظرها را به خود متوجّه می سازد.
3-در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم: «اکثَرُ ما تَلِجُ بِهِ امَّتی الْجَنَّةَ التَّقوی وَ حُسْنُ الْخُلْقِ؛ بیش ترین چیزی که امت من به سبب آن وارد بهشت می شوند تقوا و حسن خلق است».[4]
در این حدیث حسن خلق همسنگ و همطراز تقوا قرار داده شده و به عنوان یکی از دو عامل اصلی ورود در بهشت معرفی شده است.
4-در حدیث دیگری امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «اکمَلُکمْ ایماناً احْسَنُکمْ خُلْقاً؛ کسی که ایمانش از همه کاملتر باشد، حسن خلقش از همه بیشتر است».[5] آنچه در بالا آمد بخشی از روایاتی بود که از اهمیت حسن خلق سخن می گوید و اکنون به سراغ بخش دیگری می رویم که از آثار و پی آمدهای مادی و معنوی آن بحث می کند:
1-در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم: «الْخُلْقُ الْحَسَنُ یذیبُ السَّیئَةَ؛ حسن خلق گناهان را ذوب می کند».(و آثار آن را می شوید).[6]
2-در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «انَّ صاحِبَ الْخُلْقِ الْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ اجْرِ الصَّائِمِ الْقائِمِ؛ دارنده حسن خلق پاداشی همچون روزه دار شب زنده دار دارد».[7]
3-در حدیث سوّمی از امام صادق علیه السلام آمده است: «انَّ اللَّهَ تَبارَک وَ تَعالی لَیعْطِی الْعَبْدَ مِنَ الثَّوابِ عَلی حُسْنِ الْخُلْقِ کما یعْطِی الُمجاهِدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ خداوند متعال به بنده اش در برابر حسن خلق همان پاداشی می دهد که به مجاهد در راه خدا می دهد».[8]
پی نوشت ها:
[1] در اين كه« ما» در جمله« فبما رحمة من اللّه...حق آن است كه موصوله يا زائده باشد.
[2] كنز العمّال، جلد 3، صفحه 17، حديث 5225.
[3] مجلسی، بحارالانوار، جلد 68، صفحه 392، حديث 59.
[4] کلینی، اصول كافى، جلد 2، صفحه 100، حديث 6.
[5] مجلسی، بحارالانوار، جلد 68، صفحه 387، حديث 34.
[6] مجلسی، بحارالانوار، جلد 72، صفحه 321.
[7] کلینی، اصول كافى، جلد 2، صفحه 100، حديث 5.
[8] کلینی، اصول كافى، جلد 2، صفحه 101.
انتهای پیام/654