به گزارش «شیعه نیوز»، رژیم صهیونیستی که با حمله بیست و هشتم دی ماه به جنوب سوریه گروهی از اعضای مقاومت را به شهادت رسانده بود، چندان برای دریافت پاسخ منتظر نماند و البته به نظر نمیرسد کار به همین جا پایان یابد.
پایهای که رژیم صهیونیستی برای بر هم زدن مناسبات منطقهای گذاشت، به یقین بیپاسخ نمیماند و این امر را حتی خود صهیونیستها نیز میدانستند.
بالگرد این رژیم با نقض حاکمیت سرزمینی سوریه، بیست و هشتم دیماه شماری از اعضای حزبالله را هدف موشک قرار داد. این، در حالی بود که سه روز پیش از آن «سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان، هشدار داده بود هر حملهای ضد محور مقاومت حتی در سوریه با واکنش این محور روبرو خواهد شد.
مهاجران یهودی به سرزمین اشغالی 10 روز گذشته را در میانهای از بیم و نگرانی گذرانده و آب و خوراک به پناهگاهها برده بودند.
گرچه برخی مقامهای صهیونیستی برای حفظ چهره خود میگفتند جای هیچ ترسی نیست و حتی شماری از تحلیلگران با اشاره به درگیریهای سوریه و عراق واکنش سریع حزبالله را دور از ذهن میدانستند، با این همه گردان «شهدای القنیطره» با هدف قرار دادن یک کاروان از نیروهای نظامی صهیونیستی در شمال سرزمین اشغالی و کشتن شماری از آنان (بر پایه خبر رسانههای لبنانی 15 تا 17 نفر) و انهدام دستکم 9 خودرو پاسخی دندانشکن به این رژیم داد.
البته از روز سه شنبه مرزهای شمالی و شرقی فلسطین اشغالی ناآرام بود و شلیکهایی از سوی سوریه و بخشهای اشغال شده فلسطین صورت گرفته بود. پس از حمله ظهر چهارشنبه حزبالله به تیپ «گولانی» نیز اطراف «کفرشوبا» و «المجیدیه» در جنوب لبنان با گلولههای توپ هدف قرار گرفت که طی آن به نوشته تارنمای «النشره» لبنان، 2 صلحبان سازمان ملل متحد مستقر در آن منطقه (یونیفل) زخمی شدند.
بنابراین به نظر میرسد آینده منطقه در نقطهای تعیینکننده قرار دارد.
«بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی که تحت تاثیر تندروهای راستگرا قرار دارد، پس از پایان دادن به دولت ائتلافی و بستن کنست در آذرماه، برای انتخابات بیست و ششم اسفندماه دورخیز کرده است. این، در حالی است که بر پایه نظرسنجی سوم بهمن ماه روزنامه صهیونیستی «معاریو» نتانیاهو 38 درصد آرا و «یتسحاق هرتزوک» رقیب او و رهبر حزب کار، 37 درصد آرا را برای نخست وزیری از آن خود کردند و بقیه نظردهندگان یا هنوز تصمیم نگرفته بودند یا هیچ کدام را گزینه مناسبی نمیدانستند.
بر پایه همین نظرسنجی، 13 درصد این افراد حمله به قنیطره را با اهداف سیاسی و انتخاباتی دیده بودند و 27 درصد نیز احتمال دادند این حمله با هدف تحقق همین برنامه ها صورت گرفته باشد.
برخی از مهمترین پیامدهای اقدام چهارشنبه حزبالله را می توان چنین برشمرد:
1- بی پاسخ نماندن دستدرازی صهیونیستها به جنوب سوریه:
نخستین نکتهای که از هدف قرار دادن کاروان نظامی صهیونیستها به چشم میآید، انتقامگیری از حمله این رژیم به جنوب سوریه و شهادت شماری از اعضای محور مقاومت است. به این ترتیب، وعده سیدحسن نصرالله درباره پاسخگویی به هر تهدیدی علیه محور مقاومت تحقق یافت.
2- تفکیک اقدامهای میدانی حزبالله در سوریه و عراق از پاسخگویی به جسارت صهیونیستها:
حزبالله به سبب درخواست دولت سوریه برای کمک به ارتش این کشور به عرصه درگیریای میدانی وارد شده و در این راه شهدایی را تقدیم مقاومت سوریه کرده است.
یکی از دلایل پشتیبانی صهیونیستها از شبهنظامیان تروریست فعال در سوریه به همین رویارویی آنان با نیروهای حزبالله برمیگردد تا بدنه انسانی زبده و دورهدیده حزبالله در جریان تبادل آتش با این تروریستها آسیب ببیند و به خیال خام، ضعیف شود.
از سوی دیگر، از دید رژیم صهیونیستی حزبالله با ورود به سوریه در ورطه بیانتهایی افتاده بود که در صورت بروز هر مشکل دیگر نمیتوانست واکنش مناسبی نشان دهد.
با این همه، حزبالله با پاسخ به حمله قنیطره، نشان داد افزون بر حفظ قدرت انسانی و اعتماد به نفس برتر خود، ابتکار عمل را در دست دارد و طی یک عملیات اطلاعاتی و عملیاتی گسترده و با وجود آمادهباش همهجانبه ارتش صهیونیستی، هم بر سر راه عبور کاروانهای نظامی تلهگذاری میکند و هم از آخرین سلاحهای پیشرفته و مناسب برای بهره میگیرد.
دقت هدفگیری و نیز ضربه زنی هدفمند به نظامیان و نه گروههای عادی، جنبه دیگر این عملیات دقیق بوده است.
3- زهر چشم گرفتن از تندروهای منطقه:
اندکی پس از حمله به قنیطره گروه تروریستی «جبههالنصره» که گرچه در فهرست سیاه آمریکا قرار دارد اما از کمکهای اطلاعاتی و لجستیکی و حتی پزشکی صهیونیستها بهرهمند است، ادعا کرد این اقدام را انجام داده است. البته این ادعا چندان مورد توجه قرار نگرفت زیرا منابع صهیونیستی پیش از آنها مسوولیت این حمله را بر عهده گرفته بود.
با این همه، در کشاکش نگرانیهای صهیونیستها و همپیمانان منطقهای آنها درباره چگونگی پاسخگویی حزبالله به این حمله، خبر رسید گروههای تندرو پشت مرزهای لبنان گرد آمدهاند. به عبارت دیگر، به نظر میرسد این گروهها که تا پیش از این از پشتیبانیهای رژیم صهیونیستی به خود استفاده برده بودند برای تهدید امنیتی لبنان و زیر فشار گذاشتن حزبالله از سوی دیگر گروههای سیاسی لبنان آستین بالا زدند.
این گروهها طی ماههای گذشته نیز بارها با یورش به شهرهای مرزی لبنان و نیز بمبگذاریهای پیاپی، موج ناامنی و بیثباتی را در این کشور پدید آورده بودند.
4- آموختن آموزههای مقاومت به گروههای داخلی:
هم اکنون لبنان افزون بر میزبانی آوارگان سوری، طی نزدیک به یک سال گذشته از فقدان رییس جمهوری و دولت متمرکز پاسخگو رنج کشیده است. هنوز گروههای سیاسی لبنانی بر سر تعیین تکلیف آینده این کشور به توافق نرسیدهاند.
بتازگی نیز گفت و گوهای مهمترین گروههای سیاسی این کشور (حزبالله و المستقبل) آغاز شده بود که همچنان گرچه با دستاوردهای اندک اما ادامه داشت.
حزبالله پیش از این طعم تلخ شکست نظامی را به رژیم صهیونیستی چشانده و طی آخرین مورد آن، تابستان 1385 این رژیم را وادار به عقبنشینی و امتیازدهی کرده بود. بارها مقام های بلندپایه لبنان از حزبالله و مقاومت مردمی حمایت کرده و جایگاهی ویژه به آن دادهاند. با این همه، هنوز گروههایی در لبنان هستند که با این جریان به سبب منافع شخصی یا سرسپردگی به طرفهای ثالث در منطقه و بیرون از آن دشمنی میورزند که وضع کنونی این کشور نیز نتیجه همین کینهورزیهاست.
5- پیام به کشورهای منطقه:
کشورهای منطقه طی سالهای اخیر با ناآرامیهای داخلی، سرنگونی دولتها، کودتاها، برآمدن گروههای تروریستی و حتی مرگ حاکمان خود- آنگونه که در عربستان رخ داد- دست به گریبان بودهاند. این کشورها بیتوجه به دسیسهچینی صهیونیستها برای هدفگیری سوریه به عنوان یکی از اعضای محور مقاومت و تنشزایی در لبنان و عراق یا نسبت به این مسائل سکوت کرده یا با اختصاص کمکهای مالی، تسلیحاتی و لجستیکی بخشی از نقشههای سوء دشمن دیرینه اسلام شدند.
فاصله آنها از محور مقاومت تا آنجا افزایش یافت که طی جنگ 51 روزه غزه و همچنین پس از هتک حرمت مسجدالاقصی، واکنشهای اندک تاثیرگذاری از آنها دیده شد.
با این همه، حزبالله با ابتکار عمل تازه خود، به همین کشورها نشان داد استیصال آنها ذرهای در اراده این گروه تاثیر نگذاشته است و راه پاسخگویی به اقدامهای آسیبزای صهیونیستها چیست.
6- پیام به نهادهای بینالمللی:
نهادهای بینالمللی و سازمان ملل متحد طی سالهای گذشته ملغمهای از بیتفاوتی و تاثیرپذیری از رژیم صهیونیستی را به نمایش گذاشته است. فقدان واکنش، صدور بیانیههای غیرالزامآور، بیتوجهی به پیادهسازی برخی تصمیمهای اجماعی کشورهای جهان مانند برگزار نشدن نشست بینالمللی «خاورمیانه عاری از سلاح هستهای» در سال گذشته میلادی و... یکی از دلایل بیپروایی این رژیم در آتشافروزی و سرکشی است.
هنوز شکایتهای گوناگون سوریه و لبنان نسبت به تعرضهای این رژیم به خاک و منابع انرژی این کشورها طی سالهای گذشته به جایی نرسیده و حضور نیروهای صلحبان سازمان ملل متحد نیز نتیجه چندانی نداشته است.
حزبالله با اقدام خود بیتاثیری همین سازمانها و نهادهای بینالمللی را نشان داد و اینکه در ساختار ناعادلانه کنونی، نمیتوان به توانمندی این نهادها در اداره امور پشتگرم بود؛ بلکه باید دست بر زانوی خویش نهاد و به پا خاست.
بیشک چنانچه تهدید نتانیاهو درباره هدف قرار دادن غزه نیز عملی شود، گروههای مقاومت در این باریکه با وجود سپری کردن جنگ 51 روزه و تداوم کارزشکنیهای صهیونیستها در اجرای مفاد آتشبس، باز هم قدرت پاسخگویی بالایی دارند و در صورت بروز چنین رخدادی، صهیونیستها در آتشی گرفتار خواهند آمد که از شمال و جنوب بر سر آنان خواهد بارید.
به هر روی، چنانچه رژیم صهیونیستی در پی شکلدهی به نظم تازه منطقهای باشد، نمیتواند خواسته خود را به همین راحتی پی گیرد و چنانچه گروههای مقاومت منطقه را در حساب خویش نگنجاند، زمانی میرسد که از ضرب شست آنها به دور خود خواهد چرخید و تنها راه برای پاسخگویی را نشان دادن چنگ و دندان می یابد.
انتهای پیام/ ا . ح