- فرهنگی و اجتماعی
- حوزه و مرجعیت
- دین و اندیشه
- سياسی
- اقتصادی
- بیوگرافی
- فناوری
- تاریخی
- حوادث
- عکس
- رپورتاژ
- صوت
- طنز
- روانشناسی و مشاوره
- بهداشت و سلامت
- آشپزی و آشپزخانه
- تکنولوژی و فناوری
- مباحث زناشوئی
- کودک و خانواده
- اخلاق اهل بیت
- احکام اسلامی
- سبک زندگی
- دین و مذهب
- گردشگری
- اجتماعی
- گوناگون
- علمی
- سیستان و بلوچستان
- خوزستان
- تهران
- کردستان
- آذربایجان غربی
- فارس
- گیلان
- مازندران
- البرز
- همدان
- ایلام
- کرمانشاه
- خراسان
- هرمزگان
- کرمان
- گلستان
مدفون در مشهد اردهال کاشان
(نهال سبــز بــاقـر (ع)
اینجا بهشت شهر کاشان اردهال است
اینجا تجلیـــــگاه یـــاران اردهال است
اینجــا زمیــن اردهـال از جـان ببوسید
عطــر حسیـــن وکربــلا از آن ببوئیـد
اینجا مزا رعاشقــان سیــه چـاک است
گلهای پر پر گشته اندر زیر خاک است
اینجا تمـــام ســربداران روسپیــــد نـد
آنها ندای ارجعـــی از حــــق شنیـدنـد
اینجا نمــاز عشـق شور دیگـری داشت
موسی ابن عمران بود وطور دیگری داشت
اینجا تن سلطـــانعلی شـد پــاره پــاره
زخم وجــراحاتــش فــزون شد از ستـاره
اینــجا بیــابــان بـــــود ودشت نینـــوائــی
سوز عطــش بــــود و نــوای بی نـــوائـی
اینجــا زدربنـد رحــق خون گشته جاری
از کــوه ازنــاوه بپــا شــــد ســوگــواری
اینجــا صــدای نـالــه زهــرا شنیــدنــد
گوئــی بـــدامــان وصــال خود رسیدند
اینجا نهــــال سبــز بــاقـــــــر را شکستنــــد
قلـــب امــام پنجمیــــن از کینــــه خستنــد
اینجـا بـــه پیشـــآنی او تیــــر جفـا خــورد
پیشــانـی او نــه بــه قـلـب مصطفـی خـورد
اینجــا نـه خواهـــر بـود ونــه مـادر کنارش
زنهــای فین وخـــاوه گشته سـوگـــوارش
اینجــا بـــرایـــش اشک قـــالـی شــد روانه
قــالــی بــود یـــــادآورش درهــــر زمـانـه
اینجــا زفـیـنیـن وزکاشـــان تــا رسیــدنــــد
بــی تــن ســر سلــطــانعـلی آن لحظه دیدند
اینجــا فغان وناله ها در دشت وصحراست
روی زمیــن سلطانعلـــی فرزند زهـراست
اینجــا همه با اشک ونــالــه دم گــرفتنـد
درمــاتـــم سلطــانعلــی مــاتــم گــرفتنـد
اینجــا به قــاب قوس اوادنـــی رسیــدند
از ما رهــا گشتــه بــه مـافیهــا رسیدنـد
اینجـا به (مقــداد) از خدا لطف جلی شــــد
این مثنــوی تقــدیم بـر سلطانعلـــــی شــــد
سروده سیدرضا راستگو ذاکرالحسین (ع)
مانده گاهی از خودش چیزی بپرسد یا ز تو
لطف تو با درک زائر قابل تطبیق نیست
زائرت شرمنده شد با دیدن ابراز تو
در تعجب مانده از الطاف بی اندازه ات
هر چه خواهد می رسد از سفر های باز تو
بسته ای راه تزلزل را برای زائرت
تا نپرسد از حدود بخشش و اعجاز تو
در دلش آرامش بی وقفه ای آمد بدست
هر زمان افتاد چشمانش به چشم انداز تو
زائر سلطانعلی ابن امام باقر است
افتخار شاعران قافیه پرداز تو
شعر: مرتضی شریفی