به گزارش سرویس جهان اسلام «شیعه نیوز» ، نام و یاد مرحوم کافی که روزها و شبهای زیادی را با حزن غریب و یمن قریبش بسر بردیم هنوز در دل و دیده همه عاشقان اهل بیت(علیهم السلام) و خاصه محبان امام عصر (عجل الله علیه و آله) جاری و ساری است.
به پاس قدردانی از آن موعظههای حماسی در دوران خفقان ستمشاهی گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری حوزه با حجتالاسلام محسن کافی فرزند آن عزیز سفر کرده در ذیل میآید.
با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید، لطفا خودتان را معرفی کنید ؟
با سلام متقابل و تشکر از خبرگزاری حوزه اینجانب محسن کافی فرزند دوم مرحوم کافی و فرزند اول روحانی ایشان هستم در سال 1342 متولد شده ام و حدود هشت ماه قبل از وفات پدرم در حوزه علمیه مشهد طلبه شدم و تا سال 65 در آنجا ادامه تحصیل دادم و بعد از آن وارد حوزه علمیه قم شدم .
* درباره خاندان بزرگوارتان بیشتر توضیح دهید.
پدرم مرحوم کافی متولد 1315 می باشد و در خانواده ای که از قشر متوسط جامعه بودند دیده به جهان گشودند ؛ پدر ایشان فرهنگی غیر روحانی بودند و پدر بزرگ ایشان مرحوم آیت الله میرزا احمد کافی می باشد که از علمای برجسته یزد بودند و بر اثر کرامتی که از امام رضا می بینند ساکن مشهد می شوند .
* یعنی مرحوم کافی اصالتا یزدی هستند ؟
جد اعلای ایشان یزدیاند اما خود مرحوم کافی متولد مشهد هستند.
فرمودید مرحوم میرزا احمد کافی بر اثر کرامتی که از امام رضا علیه السلام دیدند ساکن مشهد شدند جریان چه بود ؟
مرحوم میرزا احمدکافی از بزرگان و علمای آن عصر یزد بودند ؛ مردم آن زمان کاروانی تشکیل می دهند تا به مشهد بروند و از ایشان هم تقاضا می شود که کاروان را همراهی کنند اتفاقا ایشان چشم درد شدیدی هم داشتند و با اصرار مردم به سمت مشهد حرکت می کنند و با ورودشان به مشهد نابینا می شوند و این مسئله ایشان را خیلی منقلب و ناراحت می کند و به زحمت به حرم امام علیه السلام مشرف می شوند و با حالت انقلاب و انکسار قلب می گویند : همه نابینا می آیند و بینا می روند اما من چرا بینا آمدم و نابینا می روم؟ سر بر دیوار حرم می گذارد و در بین خواب بیداری شخصی می گوید : میرزا احمد دستت را باز کن ! و دستشان را باز کردند و بسته ای میان دست ایشان گذاشته می شود و به ایشان امر می شود محتویات این بسته را به چشمانت بمال ! و بعد از انجام این دستور العمل، بینایی ایشان به کرامت ثامن الائمه(علیهم السلام) بازگردانده می شود و پس از آن دیگر به یزد بر نمی گردد و تا آخر عمر در کنار مضجع امام رئوف زندگی می کنند به برکت این کرامت رضوی چشم ایشان تا آخر عمر دچار ضعف نگردید و حتی از عینک هم استفاده نکردند و بزرگانی مانند آیت الله مرواید از ایشان استفادهها بردند .
* مرحوم کافی چگونه وارد حوزه شدند و در کجا تحصیل کردند؟
در مشهد نزد مرحوم میرزا احمد کافی که استاد خیلی از بزرگان مشهد بودند درس می خواند و در سن دوازده سالگی وارد حوزه مشهد می شوند و بالاخره در سن 18 سالگی به عتبات هجرت میکند و در نجف توفیق شاگردی آیت الله سید اسد الله مدنی شهید محراب ؛ آیت الله راستی کاشانی و... را پیدا می کند ، 5 سال در نجف می مانند و درسن 23 سالگی به ایران برمی گردند، بخاطر مشکلاتی که پدر ایشان در کسب و کار داشتند با اجازه مراجع وقت نجف و آیتالله خویی، به ایران برمی گردند و با بیت آیت الله شاهرودی وصلت می کنند و ساکن قم می شوند 2 الی 3 سال در قم بودند و دراین ایام به شاگردی میرزا ابوالفضل تبریزی و دیگر بزرگان قم می پردازند و سطوح عالیه را نیز در قم تدریس می کردند .
* بیشک مهدیه تهران از باقیات الصالحات ایشان است، این مرکز فرهنگی و دینی چگونه شکل گرفت؟
ایشان به علت قریحه خوبی که در منبر داشتند برای مجالسی به تهران دعوت می شوند و به تهران می روند ؛ اوائل در منزل استجاری که در تهران داشتند دعای ندبه و منبر وعظی دایر می کنند و با استقبال زیاد مردم روبرو می شود و کم کم جمعیت زیاد، موجب اذیت همسایگان می شود لذا به فکر ایجاد پایگاهی برای این کار میافتند منزلی در تهران تهیه کرده بودند و برای حل مشکل تصمیم به فروش منزل می گیرند تا زمین مهدیه را خریداری کنند ، بازاریان تهران که متوجه مسئله می شوند مانع می شوند و با کمک ایشان زمین مهدیه خریداری میشود و کم کم توسعه یافت و در سال 1357 مساحت مهدیه به 5000 متر مربع رسید.
* مرحوم کافی در عرصه تبلیغ چگونه حضور داشت؟
ایشان یک مبلغ کم نظیر بود، به لحاظ عشقی که به منبر و تبلیغ داشتند به یک منبر و دو منبر و.. اکتفا نمی کردند و تا آنجا که وقت اجازه می داد منبر می رفت، در ماه رمضان گاهی شش منبر داشتند و درباره کثرت منبر ایشان و هنر ایشان در منبر مطالب زیادی نقل شده است که مجال سخن نیست و همه این امور از برکات و عنایات است که اهل بیت(ع) در حق ایشان است .
* ماجرای عنایت امیر المومنین به مرحوم کافی چه بود ؟
ماجراهای زیادی از ایشان نقل شده است در پنج سالی که در نجف بودند رسم بود، طلبه ها پنجشنبه ها پیاده به کربلا مشرف می شدند و گروهی از این طلاب به سرپرستی آیت الله مدنی راهی کربلای معلی می شدند و ایشان از مرحوم کافی می خواستند در بین راه زمزمه ای داشته باشند؛ مشهور است در اواخری که ایشان در نجف بودند نذر داشتند چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بروند و توسلاتی به ساحت قدس امام زمان علیه السلام داشتند یکی از دوستان ایشان هم که این سیره را داشت می گوید: در چهارشنبه چهلم مرحوم کافی با حالت خاصی از مسجد بیرون می آید و از او سوال کردم : آیا حاجتی گرفتی ؟! ایشان در جواب فرمودند : وقتی آمدی ایران می فهمی ! ایران که آمدم دیدم این آقای کافی آن کافی سابق نیست ! البته ایشان برای کسی نقل نکرده است که خدمت حضرت رسیده ام؛ اما بزرگان حدس زده اند که حضرت عنایتی به ایشان داشته اند.
* از کثرت منبر مرحوم کافی خاطره و مطلبی بیان کنید ؟
ایشان واقعا کثیر المنبر بودند و دراین مسیر خستگی ناپذیر بودند ، دو سال پیش آیت الله ناصری اصفهانی خاطره ای برای من نقل کردند و گفتند که در نجف با مرحوم کافی دوست بودم و دیرتر از ایشان به ایران برگشتم وقتی برگشتم دیدم آقای کافی در اوج شهرت و منبر است و زمانی که وارد اصفهان شدم، آقای کافی هم در اصفهان بودند ، مردم دولت آباد به من گفتند؛ شما از دوستی خودتان استفاده کنید و از ایشان درخواست کنید منبری هم در این دیار داشته باشند ، من به اصفهان رفتم و از ایشان دعوت کردم و ایشان به من گفتند : آخرین منبر من ساعت دو و نیم شب تمام می شود تا دولت آباد چقدر راه است؟ گفتم : حدود چهل دقیقه .گفتند : من ساعت سه و نیم نیمه شب می آیم و منبر می روم ! آیت الله ناصری می فرمود : من با تعجب و بهت زده گفتم کسی آن موقع شب نمی آید و بالاخره بنا شد ایشان ساعت موعود به دولت آباد تشریف بیاورند و منبر بروند ، من شب جمعه دلشوره داشتم که نکند کسی نیاید و آبرو ریزی شود ساعت 11 شب به مسجد جامع رفتم و دیدم مسجد و خیابان جلوی مسجد جامع پر است و در نهایت مرحوم کافی ساعت سه و نیم منبر رفت و تا اذان صبح ادامه دادند و سه شب این منبر برگزار شد و بعد منبر از سه ربعی، استراحت می کردند و بعد می رفتند و خوابهای ایشان بیش از دو الی سه ربع نبود ؛کافی تب و عشق منبر داشت گویا می دانست فرصت او کوتاه است و وظیفه اش هم منبر است.
* از ارتباط ایشان با انقلاب و امام راحل بگویید؟
ایشان انقلاب را درک نکردند، اما اعتراضات ایشان به نظام ستمشاهی موجب این شد که بارها زندان رفتند و حتی سه سال به ایلام تبعید شدند و با وساطت علما این مدت به یکسال تبدیل شد؛ ارتباط ایشان با امام، ارتباط مرید و مرادی بود ؛ نامه هایی از نجف توسط امام برای ایشان فرستاده می شد که این نامه ها را به مرکز اسناد انقلاب دادیم و در جلد 8 کتاب "یاران امام " اسناد آن جمع آوری و چاپ شده است .
امام خیلی به مهدیه اعتقاد داشتند ؛ اخبار شفای مریض های زیادی که در مهدیه بهبود یافته بودند و به گوش مراجع رسیده بود و امام در یکی از نامه هایشان می نویسند : " از شما می خواهم که برای من در مهدیه دعا کنید" . مرحوم کافی هم فوق العاده به امام علاقه داشتند؛ در زمانی بردن نام امام جرم بود ایشان در مقابل پنجاه هزار نفر جمعیت نام امام را می برد و ارادت عجیبی به امام و همه مراجع داشتند.بارها بعد از منبر ایشان را دستگیر کردند.
آیت الله مرعشی نجفی ( ره ) می گفتند : خدمتی که مرحوم کافی به اسلام کرد کمتر مرجعی بعد از غیبت کبری کرده است . کافی دعای ندبه را به همه شناساند . الان مهدیه های رشت و سیرجان و گرگان و کرمان و تهران و...همه از آثار باقی مانده ایشان است .
* از احوالات شخصی ایشان بگویید ؟
من حدود 15 ساله بودم که ایشان از دنیا رفتند ؛ کثرت کار ایشان در خارج خانه دلیلی بود که کمتر پدر را ببینیم ، هفت الی هشت ماه سال در سفرهای خارج تهران بودند، لذا کمتر دیده می شدند و تهران که بودند ایشان را کم می دیدم ، خانه ایشان را می توان به یک زائر سرا تشبیه کرد ؛ هر که به تهران می آمد درب منزل کافی به روی او باز بود به یاد دارم ؛ خدمتکارانی در منزل بودند که همواره در حال خدمت به میهمانان بودند .
* آیا وصیت نامه ایشان در دسترس می باشد ؟
متاسفانه از ایشان وصیت مکتوبی نمانده است ، وصی ایشان شهید آیت الله مدنی تبریزی بودند قبل از انقلاب پدر منزلی در تهران برای ایشان اجاره کردند و مرحوم مدنی می فرمودند : مرحوم کافی دو سه ماه قبل از فوتشان وصیت نامه را از من می گیرد تا تغییراتی در آن اعمال کنند و پس بدهند و دیگر فرصتی نشد که برگرداند اما وصیت شفاهی داشتند که روی منبر گفته اند : که اگر من وسط هفته مردم جنازه مرا تا جمعه نگه دارید و کنار جنازه من دعای ندبه خوانده شود و شهادت ایشان هم روز جمعه و نیمه شعبان بود ، متاسفانه نگذاشتند به وصیت عمل شود و زمزمه انقلاب هم بود و ساواک می ترسید که؛ تشییع جنازه کافی انقلاب را در تهران به سرانجام برساند و این اتفاق در تهران نیفتاد اما در مشهد این اتفاف افتاد، در شهری که هنوز شعار مرگ بر شاه شروع نشده بود این شعار شروع شد و ساواک جنازه را از مردم گرفت و سرانجام ساواک مخفیانه ایشان را در خواجه ربیع دفن کرد؛ ساواک لقب شیخ آشوبگر را به ایشان داده بود .
در رشت مهدیه بزرگی است که از باقیات صالحات ایشان است و جمعیت زیادی هم می آید؛ مردم برای دعای ندبه نذر می کنند. سال 86 به مناسبتی در رشت بودم دیدم ، تا 90 نوبت گرفته اند و فقط هم نوار مرحوم کافی می گذارند و یک سخنران هم قبل از آن سخنرانی میکند، عمده اثرایشان نوارهای ایشان است که هنوز دست به دست می گردد ، بعضی از بزرگان می فرمودند : ما نوار مرحوم کافی را می گذاریم و با خانواده گوش می کنیم و سخنان ایشان برای ما در حکم درس اخلاق است
* از تصادف مشکوک والد گرامی بگویید ؟
زمینه مسافرت ایشان به مشهد، فرمان امام بود امام اطلاعیه دادند : به عنوان اعتراض به رژیم کسی جشن نیمه شعبان نگیرد قاعدتا مهمترین جشن هم در مهدیه تهران برگزار می شد و مرحوم کافی در مصاحبه ای رسما اعلام کردند : امسال جشن نداریم؛ ساواک فشار زیادی آورد تا این جشن برگزار شود و با مخالفت ایشان که مواجه می شود اعلام می کنند پس نباید در تهران باشی و اعلام هم کنی کجا می روید ؟! ایشان مشهد را به عنوان مقصد خود معرفی کردند و راهی مشهد شدند ؛ دو سه ماهی بود که راننده جدیدی برای حاج آقا آمده بود و راننده سابق ایشان بخاطر مشکلاتی که داشتند در خدمت حاج آقا نبودند و بعدها معلوم شد که راننده جدید در صانحه تصادف بی تقصیر نبوده است و به نوعی عامل ساواک بوده است، نحوه تصادف به گونه ای بود که راننده اصلا صدمه ندیده بود افرادی که در ماشین بودند شنیدند که مرحوم والد خطاب به راننده می گویند : جعفر چرا چنین می کنی ! بعدها هم در اعترافات ساواک آمد که تصادف مرحوم کافی ساختگی و بدستور شاه بوده است ، اما خصوصیات حادثه اصلا معلوم نیست چون بعد از صانحه تصادف دیگران را به بیمارستان معمولی شهر بردند، اما حاج آقا را به بیمارستان ارتش می برند و از همان لحظه اول هم اعلام کردند که حاج آقا کشته شده و احتمالا در بیمارستان ارتش ایشان را از بین برده باشند.
* راز موفقیت مرحوم کافی چه بود ؟
چند عامل در موفقیت ایشان دخالت داشت؛ نخست اینکه اخلاص ایشان مهمترین رمز موفقیت ایشان بود و از این جهت کم نظیر بودند، زمانی که در اوج شهرت بودند و وارد شهری می شدند، تمام شهر به استقبال او می آمدند و نیازی به شهرت نداشت، اما هر کجا ایشان را دعوت می کردند، ایشان میپذیرفتند ولو در یک روستای دور افتاده ، اخلاص مهمترین دلیل موفقیت ایشان بود دوم اینکه به زبان مردم حرف میزد و اصلا از اصطلاحات طلبگی استفاده نمی کرد و مهمترین مفاهیم دینی را بگونهای میگفتند که حتی کارگر بی سواد هم از منبر ایشان بهره می برد سوم اینکه، خلاقیت و سبک ایشان در نحوه اداره منبر فوقالعاده بود، با صدای خوش و توسل به حضرت ولیعصر(عج) منبر را شروع می کردند و زمانی که دلها آماده میشد مطالب و نصایح خود را میگفتند و بعد روضه کاملی هم می خواندند و منبری کامل داشتند ؛ مقید به ساعت هم نبودند و اگر می دید جلسه ای اقتضا دارد تا دو ساعت منبر او طول می کشید، ایشان اصلا در پی مطرح کردن خود نبود و این هم از اخلاص ایشان بود.
* والده شما از مرحوم کافی چگونه یاد می کنند ؟
ایشان حسن معاشرت مرحوم کافی بسیار یاد میکنند، پدرم چون در طول سال نمیتوانست برای خانواده خود وقت بگذارد ، اما درایام نوروز در خدمت حاج آقا به سفر می رفتیم ؛ از دیگر خصوصیاتی که یاد می کنند دلسوزی ایشان نسبت به فقرا بود ، اگر فقیری در منزل می آمد اولین چیزی که به دستشان می رسید می دادند و لو قالی جلوی درب منزل ، در مهدیه، اسناد و دفترچه هایی برای فقرا آمده کرده بودند و بین فقرا تقسیم می کردند درست مثل کمیته امداد ماهانه پولی برای فقرا در نظر گرفته بودند و به ایشان می دادند ؛ حدود چهار هزار خانواده ماهی یکبار از مهدیه خرجی می گرفتند و این خصلت ایشان خیلی بارز بود .
* آیا آثار قلمی از ایشان بجا مانده است ؟
نوشته جاتی دارند، اما اثر قلمی ندارند، سایت خاصی به نام مرحوم کافی راه اندازی شده است و انشا الله بزودی به بروز رسانی می شود .
اگر نکته پایانی داریید بفرمایید ؟
من به عنوان یک طلبه ای که آشنا با امر طلبگی و تبلیغ هستم این مطالب را بیان می کنم : مرحوم کافی با همت خود، کاری کرد که اهل بیت(علیهم السلام) او را به عنوان نوکر خود دعوت کردند و نمک صدای او از اهل بیت(علیهم السلام) بود باید تلاش کرد تا به این درجه برسیم، اهل بیت(علیهم السلام) نظر کنند حتی در کشورهای خارج ایران دراروپا و ... نوارهای ایشان موجود است و گوش می دهند .
حال مبلغین امروز چه مسئولیتی دارند؟
در خلال صحبتهای فرزندشان آقای شیخ محسن کافی جسته وگریخته به نوع ارتباط ویژه میان مرحوم آقای کافی و شیهد آیه مدنی (ره) توجه داده می شود.
عنصر واکسیر واقعی موفقیت مرحوم آقای کافی(ره) در مرحله اول اخلاص و سپس توفیق همت خدا دادی او است که مورد عنایت الهی اهل البیت(ع) قرار داشت.
او بر همه ما حق دارد برای شادی روحش یک حمد و صلواتی بفرستیم.
افسوس که بعضی مبلغان جدید همانند بازیکنان میلیاردی فوتبال هستند که پولهای هنگفت میگیرند و سوار ماشینهای مدل بالا هستند و در خانه های مجلل زندگی میکنند و متاسفانه خودشان دارای فرزندان نا خلف هستند
اي كاش اون سال جشن نيمه شعبان را مي گرفتند.
چون شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا.
حرف ديگران مهم نبود، و مهم امتثال امر فرمايش امام معصوم عليه السلام و جشن بزرگ براي حضرت صاحب عليه السلام است.
بدان امام (قدس)این را به دلیل رژیم ستم شاهی که با وحشیانه ترین وضع مردم وهمین شیعیان امام زمان(ع) را شکنجه وشهید قلع وقمع می کردند . فرمودند.
توجه کنید که ما بهتر از امام خمینی (قدس) امام زمان -ارواحنا فداه- شناس نیستیم ولی به جد بزرگوار ایشون و امام معصوم اقتدا می کنیم که فرمودند:
(امام رضا عليه السلام به ريان بن شبيب مي فرمايند) يا بن شبيب ، إن سرك أن تكون معنا في الدرجات العلى من الجنان، فاحزن لحزننا وافرح لفرحنا؛ اگر دوست داري كه ما در بهشت همراه ما باشي ، به هنگام حزن ما ، اندوهگين باش و به وقت شادماني ما شاد باش.
امالي شيخ صدوق ص 192، عيون اخبار الرضا (علیه السلام) - شيخ صدوق - ج 2 ص 269
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند: شيعتنا جزء منا ، خلقوا من فضل طينتنا ، يسوءهم ما يسوءنا ، ويسرهم ما يسرنا؛ شيعيان ما از ما هستند و از فزوني طينت ما آفريده شده اند ناراحتي ما آنان را اندوهگين مي سازد و شادماني ما آنان را شادمان مي سازد.
شجره طوبى - شيخ محمد مهدي حائري - ج 1 ص 3
وظیفه شیعه پیروی از امام معصوم است ولا غیر.
سلام علیکم هیچ وقت نه خود امام خمینی (قدس) نه بنده ناچیز منکر این روایت و معرفت هستیم.
دل ما پر پر می زند برای نیمه شعبان و خدا می داند که چقدر مرحوم کافی(ره) دیگر برای نیمه شعبان سوز وعشق داشت ( که مثال بنده و شما هیچ اندکی از معرفتشان را هم نداریم) آقای محترم آن بزگوراران این روایات را با همه جان ودل قبول داشته و در همان نیمه شعبان مورد نظر هم قلبهای آنان ملال مال شوق و سرور بوده است.
هرچند به علت قتل عام دژخیمان ستم شاهی از چراغانی ظاهری معذور بودند زیرا قلب امام زمان (ارواحنا فداه ) از هجوم وکشتار مریدانش در ایران به توسط عمال ددمنش شاه ستمگر دردمند بود.
شما که منکر این نیستید که قلب حضرت حجه بن الحسن (عج) از کشتار (مردم و شیعه) توسط رژیم ستم شاهی ناراحت بود.
به پردازیم به یک موضوع دعای ندبه در ادبیات دعا و معرفت به معنی ندبه یعنی ناله و سوز گداز وبی تابی وگریه سوال چرا این دعا ندبه در چهار عید یعنی فطر وقربان وغدیر و جمعه مستحب است خواندش؟
آیا از این مورد استحباب شما چه برداشتی دارید؟
راتی گفتار شما در اینکه اذعان به معرفت بلای امام خمینی(قدس) خوب است.
حتما امام خمینی (قدس)و بزرگانی مانند مرحوم کافی(ره) و سایر مراجع عظام (دامت برکاتهم ) از دستور العملهای ائمه هداه(ع) بهتر از بنده و شما است و مجتهدین به احکام و سنن دین بهتر از ما واقفند.
سوال این عنوان( ابول الهول) چیست که برای خودت انتخاب نموده ای؟
قرآن کریم در مقام تربیت از انتخاب لقبهای به قول معروف نتراشیده و طاغوتی نهی نموده است (ولا تنابزوا بالاقاب... بئس الاسم الفسوق بعد الایمان)
شيخ ، چه با دل ما كردي ؟؟!!
وقتی اومد بیا من بهت بگم آقامون کی بود!
اونوقت کلی بهت می خندم! و خیت میشی!
اولا خدای عالم هرکسی که هست از خلفت انسانها هدفی داشته وگرنه کار او عبث وقبیح خواهد بود وخدای حکیم کار قبیح انجام نمیدهد.ثانیا باید کسی باشد که این هدف وراه رسیدن به انرا به مردم بفهماند وگرنه نقض غرض بوده ومردم به ان هدف نمیرسند واین نشانه عجز خداست .
بنابراین درهر زمانی وجود یک امام از طرف خدا ضروری است واین همان کسی است که در دین مسیح ویهود از او تعبیر به مسیح شده ودر ادیان دیگر هم با اسامی دیگر ذکر شده ودر دین اسلام نام مهدی دارد وقطعا به حکم عقل وجود دارد وقطعا خواهد آمد
من عاشق روزه های ایشان هستم.راستش از کودکی مشوق بنده در راه خوبی و مسیر درست زندگی،نوارهای ایشان بود که مادرم همیشه میگذاشتند و ما هم گوش میکردیم.هنوز همینطور است.در همه مراسمات دینی و شهادتها و میلادهای معصومین صدای آقای کافی را میشنویم
سپاس گذارم
واسع
ايشان را گوش مى کنم.
به راستی که خلا وجودش تا همیشه تاریخ خواهد ماند...
با وجود نظرات دوستان حرفی باقی نمیمونه .فقط ای کاش چندتا فایل تصویری(ویدئو از منبر ایشان) موجود بود.
اگر هست لطفا راهنمایی کنید.
سپاس
خدارحمت کند مرحوم کافی را سخنرانی ایشون ادم را متحول می کند چه صدای زیبایی چه نصیحت های گرمی دوتا از فرزنداناایشون روحانی هستند یکی حاج شیخ مجتبی ودیگری حاج شیخ محسن کافی سخنرانی این دونفر در اینترنت موجود است ولی این را یقین داشته زاشید این دونفر زیبا وگرم صحبت می کنند ولی جای مرحو پدرشان را نمی گیرند
اصالتا یزدی می شوند نه مشهد اگر اشتباه نکرده باشم
چون جد ایشون ازروحانیون یزد بوده
به قول خودایشون با شوخی می گفت :یزدی ها قانع می باشند ما یزدی ها خیلی ادم های خوبی هستیم
من بیست سالمه اما هنوز سخنرانی حاج احمد کافی رو گوش میدم
هر چی دارم از سخنان ایشونه
هرکاری میکنم ک بتونم کافی رو فراموش کنم نمیتونم انگار هنوز زنده هست . من صداشو میشنوم..........
ان شالله دلمون وجودمون در صاحت مقدس حضرت مهدی عج قرار بگیره.. اقامون هم تشریف بیارن این حرفا معنی پیدا میکنه
واقعامبلغ شهیروخارق العاده ای بودند. خدایش رحمت کند.
سخنرانی های جذاب وازجان ودل برخواسته ی ایشان نقش پررنگ واثرگذاری درشکل گیری وپیروزی انقلاب اسلامی ایران دداشت
ای کاش همایش یایادمانی ازایشان برگذارمی شد،تاجوانهای امروزایشان رابشناسندوتاثیربپذیرند.به امیدآن روز.انشا ٔالله.روحش شادویادش گرامی باد.الفاتحه مع الصلوات.
سعدیا مردنکونام نمیردهرگز.کافی زنده هست چون هنوزصدای دل نشینش درخانه دوست دارانش طنین ادازاست .شادی روح شهیدشیخ احمدکافی صلوات بفرست برمحمدوآل محمد
خدا یارت..
امام زمان ..من که از ۱۹ سال گی میدیدم ..ولی در زمان یعنی یک تیک سانیه ها..زمین گشت میزنم گلستانش میکم...
در یک سانیه..امام تنها نیست..
خدایت بزرگه ..
خدایت بزرگ باید به راه راست قرار بگیری..
پل صراط هم است ..
خدایا تو بزرگ ..من ریزه را نجاد بده..
خدایا توبه..
لحمدلله رب العالمین
آره بالاخره پیدا شد جایی برای وصف این شرح دل از "عشق به حاج آقا احمد کافی"
حاح اقا احمد کافی عزیزم، بالخره پیدا کردم جایی که درباره شما نقل بخوان و حرف دلم رو بنویسم:
در حدود ۳۵ سال عمری که از خدا نصیبم شده، فقط خودش میدونه که از لحظه و زمانی که خودم رو شناختم و پدرم در وصف خوبی ها و شنیدن صحبتهای شما من رو ترغیب و موعظه میکردن، هیچگاه نشده شب و روزی باشه از یاد شما غافل باشم. از بچگی تو مسیر جاده تهران تا مشهد با شنیدن نوارهای سخنرانی های شما مسیر رو تا مقصد طی میکردیم و بی قرار و پر از اشتیاق از اینکه کی به مشهد میرسیم و به بازار رضا میریم و نوار سخنرانی جدید حاج آقا کافی رو میخریم، سفرمون رو به سر میکردیم.
عاشق بوی نویی نوارو بیقرار صدایی بودم که قراره زود زود بشنوم.
اخ که چه لذتی داشت نزدیک شدن به بلوار خواجه ربیع و لحظه انتظار ناب رسیدن به مرقد شما.
چه بی اختیار با سن کم به سنگ مزار خیره میشدم. دوست داشتم بیدار شید و شمارو به آغوش بکشم و بگم حاج آقا شمارو بخدا باز هم صحبت کنید.
بگم حاج آقا خدا شاهده قصه لالایی هر شبم شده سخنرانی های شما.
هر شب با سخنرانیهای شما چشام رو مییندم و خدا میدونه که چطور ناخداگاه به ممکنترین شکل راحت در ارامش میخوابم.
بیشتر از ۱۰۰۰ برا هر قصه رو شنیدم.
در تحیر و عجبم!
اوووووووونقدر خصوصیاتی چون تازگی، شیرین صحبتی، خوش بیانی، خوش کلامی، خوش مصداقی، خوش مثالی، بی مانندی، تازگی و نویی (حتی بعد از گذشت حدود ۴۰ سال از اخرین سخنرانیتون)، بی تکرار، پر انرژی، با قدرت، با فن بیان بالا، بیان مسلط، طنین آوای دلنشین، صدای گیرا، صوت حزین و وزین، آهنگ صدا و هزاراااااااااااااااااااااااان حسن فرا ذاتی و فرا معجزه ای در صدای وجود داره، چرا یکی مثل شما هیییییچگاه و هییییییچگاه نبوده و وجود نداشته و هیچگاه نخواهم دید؟
واقعا چرا شبیه به شما کسی نیست؟
مگه چی بود جنس صدای شما؟
چرا شبیه به شما کسی که در چیدمان واژگان اونهم به این شکل پر قدرت و مسلط باشه، تا به حال نیومده و ندیدم؟
و اصلا که بود حاج احمد کافی زمانه که انگار همانند فرشته ای برای لحظه ای ظاهر شد و دیگرانی چون منه حقیر از دیدن و نصیب بردن فرائض و لمس وجودی شخص ایشون بی سعادت بودیم؟!
واینکه امروز فرزند ایشانراذدر اینترنت دیدم وسخنانشون رو شنیدم خیلی خوشحال شدم چون نشانه ای از پدر بزرگوشون در صحبتهاشون دیدم. الحمدلله
وکلیات سخنرانی های اورا دارم اکثرا گوش میکنم وکاشکی علمای فعلی هم مثل شهید کافی باعملشان مردم را هدایت میکردند
خدا رحمت کند مرحوم کافی را
قبل از انقلاب همراه برادر بزرگتر خود به مهديه آمده بودیم
خدایش بیامرزد
بیش از ۱۵ از ر ضه های مرحوم را حفظ هستم