SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :
.:: ارسالی کاربران شیعه نیوز ::.
جوان خيلي آرام و متين به مرد نزديک شد و با لحني موأدبانه گفت: ببخشيد آقا! من مي تونم يه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ !!
مرد که اصلا توقع چنين حرفي را نداشت و حسابي جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و ميان بازار و جمعيت، يقه جوان را گرفت و عصباني ، طوري که رگ گردنش بيرون زده بود، او را به ديوار کوفت و فرياد زد :مگه خودت ناموس نداري … خجالت نمي کشي؟ …
جوان امّا، خيلي آرام، بدون اينکه از رفتار و فحش هاي مرد عصبي شود و عکس العملي نشان دهد، همانطور موأدبانه و متين ادامه داد :خيلي عذر مي خوام فکر نمي کردم اين همه عصبي و غيرتي شين، ديدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه ميکنن و لذت مي برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگيرم که نامردي نکرده باشم … ! حالا هم يقمو ول کنين، از خيرش گذشتم !
مرد خشکش زد … همانطور که يقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زير چشمي زنش را برانداز کرد …