SHIA-NEWS شيعه نيوز:
اگر هم حوصله داشتید این فصل از «لطایف الطوائف» فخرالدین علی صفی را که از قضا فصل اول کتاب هم هست برایش بخوانید تا به قول امروزیها پوزش را بزنید!
***
در بیان استحباب مزاح و اثبات آنکه مطایبات ازجمله سنن مرضیه است مخفی نماند که در احادیث صحیح و روایات صریحه وارد شدست که حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) با اولاد و ازواج و اصحاب و اطفال مزاح میفرمودند و صحابه نیز در حضور آن حضرت با یکدیگر مطایبه میکردند و حضرت را به خنده میآورده و بثبوت پیوسته که در مجلس حضرت اشعار بسیار میخواندند و حضرت استماع میفرمود و طلب زیادتی میکرد و وقت بود که صد بیت میخواندند و حکایات و افسانههای گذشتگان در مجلس حضرت بسیار میگذشت و گاه بود که حضرت برای کسان خود به حکایات پیشینیان مشغول میشد.
عبداللهبن حارثبن جزء سهمی1 رضیالله عنه گفتست که ندیدم هیچ احدی را که مزاح بیشتر از رسول (صلي الله عليه و آله) کرده باشد ولیکن مزاح او همه حق بود، و همو گفتست که ندیدم هیچ احدی را که بیشتر از آن حضرت تبسم کرده باشد.
جریربن عبدالله البجلی2 رضیالله عنه گفتست بعد از آنکه ایمان آوردم هرگز با آن حضرت ملاقات نکردم الا که در روی من خندید.
بصحت پیوسته که آن حضرت از همه خلایق متبسمتر و خوشخویتر بود و بسط آن بهمه مردمان رسیده بود.
ثابت شدست که روزی بعضی از کبار صحابه گفتند یا رسولالله تو با ما مزاح بسیار میکنی یعنی این طریق مناسب منصب نبوت نمینماید، آن حضرت فرمود، انیلااقول الا حقا به درستی که من نمیگویم الا سخن راست و میفرمود که حق سبحانه و تعالی مزاح راست را مؤاخذه نمیفرماید و ثابت شد که آن حضرت فرمود وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا بآن سبب قومی را بخنداند و دوباره فرمود که وای بر وی.
علماء گفتهاند که این حدیث دلیلست برآنکه اگر کسی در مزاح بسخن راست مردم را بخنداند باکی نیست و آنچه در حدیث وارد شده که مجادله و مزاح مکن با برادر مؤمن خود مراد آن است که در مزاح مبالغه مکن و آن را صفت و عادت خود مساز چه مزاح دائم سبب خنده بسیارست و آن موجب سختی دل و غفلتست از ذکر خدای تبارک و تعالی و غالب آن است که چون کسی در مزاح افراط کند و از حد بگذراند مفضی3 شود بایذا و احقار4 و آزار برادر مؤمن و عرض و وقار و مهابت مزاحکننده را ببرد.
اما آنچه ازین امور سالم بود جایز بود بلکه مستحب است زیرا که موجب تفریح قلوب و تطییب5 نفوس اخوان و سبب انس و الفت و مهر و محبت دوستان است و در اخبار وارد شده که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله فرموده که مؤمن مزاحکن و شیرینسخن باشد و منافق ترشروی و گره در ابروی و حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرموده که هیچ باکی نیست اگر کسی چندان مزاح کند که از بدخویی و ترشرویی بیرون آید.
شیخ فریدالدین6 عطار قدسسره گوید:
چو عیسی باش خندان و شکفته
که خر باشد ترشروی و گرفته
***
1- عبدالله بن حارثبن جزءالزبیدی حلیف ابی و داعهالسهمی از اصحاب است سال وفات او را به اختلاف روایات 85 و 87 و 88 هجری نوشتهاند (کامل چاپ لیدن ج 4 ص 411)
2- جریر از بزرگان عرب و سید قبیل بجیله بود و در سال دهم هجری با یکصد و پنجاه کس از قبیله خود اسلام آورد و چون مردی بلندبالا و زیباروی بود عمر بن الخطاب او را یوسف هذهالامه خطاب میکرد سال وفات او را قاضی نورالله 42 و سپهر 54 ثبت کردست. (مجالس ص 104، ناسخ ج 2 کتاب 2 ص 457)
3- مفضی بروزن مفتی: رساننده و مباشرت کننده (غیاث)
4- احقار: کوچک شمردن (المنجد)
5- تطییب بر وزن تهذیب: خوش کردن، خوشبو کردن، پاک کردن (کنز)
6- ذکرش خواهد آمد.
منبع : خبر آنلاين