دکتر دینانی با اشاره به اینکه ایرانیها برای زبان خود کمتر دستور ساختهاند، یادآور شد: 99 درصد نگارشگران دستور زبان عربی، ایرانی هستند و صرف و نحو عربی را ایرانیان برای فهم و درک بهتر کلام قرآن نوشتهاند.
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از مهر، نشست نقد و بررسی کتاب" فلسفه و ساحت سخن" عصر سه شنبه 8 تیرماه با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در شهر کتاب برگزار شد.
مؤلف کتاب" فلسفه و ساحت سخن" با اشاره به ارتباط فلسفه و سخن تصریح کرد: به تعداد نحله های فلسفی، تعریفی از فلسفه وجود دارد اما در یک جمله جامع فلسفه " فکر" است.
"فکر" به مانند "وجود" فعل است
وی با طرح این سؤال که آیا هر فکری فلسفه است؟ تأکید کرد: ما یک فکر را بشناسیم شاید بتوانیم بگوییم فلسفه است و همین جاست که بلافاصله فکر یک ارتباط وسیع با نحو پیدا می کند. فکر و فهم مصدر است. فکر به عنوان اسم چیز معینی را در نظر می گیرد، ما معمولا از فکر به عنوان یک جعبه یاد می کنیم اما چو نیک بنگریم این فکر نیست فکر شاید در نحو اسم باشد اما به واقع مانند "وجود" فعل است.
وی افزود: فلسفه یعنی فکر کردن اما همه مردم فکر می کنند؟ فکر کردن به چه؟ علم داشتن به چه؟ علم یعنی علم به چه و فکر یعنی درباره چه؟ فکر بدون متعلَق و علم بدون معلوم و عشق بدون معشوق بی معناست.
دکتر دینانی تأکید کرد: فکر در همه جا است اما فکر در بنیادی ترین مسائل هستی "فلسفه" است و او را فیلسوف می گویند ولو اینکه اصطلاحات فلسفی نداند. صرف اصطلاحات فلسفه نیست و برخی تنها اصطلاحات فلسفی می دانند و فکر فلسفی ندارد. ممکن است یک روستایی فکر فلسفی اش از کسی که چندین سال فلسفه خوانده بیشتر است.
اشاعره به کلام نفسی قائل هستند
وی در پاسخ به این سؤال که فکر(اندیشه) کجا ظاهر می شود؟ افزود: یکی از اختلافاتی که 1400 سال میان متکلمان اسلامی است و امروز زنده ترین مسئله است، اختلاف بین اشاعره و معتزله است. اشاعره به کلام نفسی قائل هستند یعنی کلام تنها صوت و لفظ نیست بلکه آنچه در درون است کلام است. من با اینکه ضد اشعری هستم اما در اینجا برای اشاعره اهمیت قائل هستم. آنها معتقدند که کلام در درون است و آنچه به صوت می آید دلیل آن فکر است.
دکتر دینانی افزود: سر همین مسئله خونها ریخته شد و چرا این مسئله سالهای متمادی مسئله عمده متکلمان اسلامی بود؟ به این دلیل که اولین مسئله ای که در ایمان با آن برخورد می کردند کلام خدا و قرآن بود. قرآن کلام خداست یا کتاب خداست؟ ذلک الکتاب لاریب فیه. چرا خداوند می فرماید ذلک و نمی فرماید هذا؟ از همین جا کلی بحث است و در اینجا فرق کتاب و کلام مطرح شد و اشاعره و معتزله بسیار بر آن بحث کردند.
وی تأکید کرد: اگر همین مسائل که مربوط به 1400 سال پیش است درست طرح شود امروز جدیدترین مسائل فلسفه های تحلیل زبان است، فلاسفه تحلیلی زبان مغرب زمین نمی دانند در اسلام چه گذشته و الا خیلی تعجب می کنند.
وی بحث دیرینه فرق میان کلام و کتاب را ناشی از کتاب خدا دانست و گفت: از همین جا منفعت دین برای فکر و بالعکس مشخص می شود. حالا کلام مهمتر است یا کتاب؟ گفتن مهمتر است یا نوشتن؟ یکی مثل سقراط به کتابت قائل نبود و یک کلمه ننوشت و هرچه از او به ارث رسیده توسط شاگردش افلاطون نوشته شده است چراکه سقراط معتقد بود وقتی اندیشه در من می ماند می زاید اما وقتی می نویسم خالی می شوم و زایش آن کم می شود. اما افلاطون قائل به نوشتن بود.
فکر در سخن ظاهر می شود
وی با بیان اینکه "فلسفه" اندیشیدن اندیشه هاست افزود: اگر تمام اندیشه های عالم را در حافظه داشته باشید اما به آن نیندیشید، اندیشمند نیستید مثل کامپیوتر. اما انسان اندیشه ها را می اندیشد و این در سخن ظاهر می شود و فکر در سخن ظاهر می شود و ذهن و زبان دو چهره از یک واقعیت است.
وی با اشاره به اینکه عین، ذهن، کلام و کتاب چهار مرحله است، افزود: ذهن بر عالم عین دلالت کرده و کتابت بر کلام دلالت می کند اما باز اینجا مسائل اختلافی وجود دارد. دنیای امروز مثل فلاسفه تحلیلی یا هرمنوتیکی ها به فهم از کتاب معتقدند و می گویند آنچه از این کتاب می فهمم تفسیر می کنم. اما به عقیده قدما کلام بر ذهن متکلم دلالت می کند و از سخن هر کسی به قصد درونی او پی می بریم و کتابت بر کلام دلالت می کند.
هر ذهنی زبان متناسب خود را دارد
وی با بیان اینکه دلالت نوشته بر کلام قراردادی است، به چگونگی دلالت ذهن بر عین پرداخت و گفت: میان ذهن و عین دلالت طبیعی حاکم است. ذهن بر عین خود به خود دلالت دارد. اما اینها چه ارتباطی به فلسفه و سخن دارد؟ از آنجایی که فلسفه بنیادی ترین فکر انسان درباره بنیادی ترین مسئله هستی است در زبان خود را نشان می دهد. اگر زبان نبود عالم نبود. چون زبان ظهور ذهن است و اگر هیچ ذهنی در عالم نبود اصلا علم نبود- که ما همان ذهن تعبیر می کنیم- آن وقت آیا عالمی وجود داشت؟ و اگر هم عالمی بود "آشوب" بود.
وی با بیان اینکه ذهن بدون زبان نیست، افزود: هر ذهنی زبان متناسب خود را دارد حتی افرادی که لال هستند زبان متناسب خود را دارند. بنابراین ذهن و زبان یک چیز است و زبان ظهور ظاهری در عالم صوت است.
کسی که ذهن ندارد عالم ندارد
وی به ارتباط زبان و فلسفه اشاره کرد و گفت: از آنجایی که فلسفه اندیشیدن است و فلسفه کار ذهن است و بدون زبان نمی توان ذهن داشت، پس عالم شما تصور شماست. بنابراین هر کسی که ذهن وسیعی دارد عالم وسیعی هم دارد.
دکتر دینانی تصریح کرد: فلسفه با زبان ارتباط مستقیم دارد و این زبان در دستور زبان می آید و چه حکمتی در دستور زبان به ویژه عربی وجود دارد و عجیب آنکه ایرانیان برای زبان خود کمتر دستور ساخته اند و 99 درصد نگارشگران دستور زبان عربی، ایرانی هستند و صرف و نحو عربی را ایرانیان نوشته اند.
نحویون فکر فلسفی داشتند
دکتر دینانی با اشاره به خدمات ایرانیان در دستور زبان عربی تصریح کرد: ایرانیان به دین خود می خواستند خدمت کنند و برای فهم قرآن دستور زبان عربی را نگاشتند.
دکتر دینانی به نقش زبان در تمدن اشاره کرد و گفت: کلمه بر سه قسم اسم، فعل و حرف است و تمام قواعد صرف و نحو بر همین تقسیم بندی استوار است و یک دنیا فلسفه در آن نهفته است و به همین دلیل علمای علم نحو فکر فلسفی داشتند چون ایرانی بودند و تمدن و فرهنگ داشتند.