۰

نظر رهبر انقلاب درباره بهترین نوع حجاب

چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانه‏ي ملي ماست؛ هيچ اشكالي هم ندارد؛ هيچ منافاتي با هيچ نوع تحركي هم در زن ندارد.
کد خبر: ۱۸۱۵۶
۱۹:۲۱ - ۲۵ خرداد ۱۳۸۹

به «شیعه نیوز» به نقل از فارس، رهبر معظم انقلاب اسلامي در تاريخ 4 دي 1370 بيانات مهمي را در ديدار با اعضاي شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان،(1) جمعي از زنان پزشك متخصص، و مسؤولان اولين كنگره‏ي حجاب اسلامي، به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه‏ي زهرا(س) ايراد فرمودند كه متن آن به شرح ذيل است:

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

كج‏بيني و كجروي و كوته‏نظري نسبت به مسائل زنان‏

خيلي خوش آمديد. از اين‏كه ديدم بحمداللَّه جهت فكري زنان زبده و برگزيده‏ي كشور ما در سَمتي است كه آينده‏ي آن ان‏شاءاللَّه نويدبخش و خوشحال كننده است، خرسند شدم. من هم متقابلاً ولادت زهراي اطهر(سلام‏اللَّه‏عليها) را، كه الگوي زنان در طول تاريخ و براي همه‏ي نسلهاست و نمونه‏ي انسان كامل و طرف ملكوتي وجود انسان در ايشان متجلي است، به شما خواهران عزيز و به همه‏ي زنان كشورمان و به همه‏ي زنان مسلمان و به همه‏ي مسلمين جهان تبريك عرض مي‏كنم.

درباره‏ي مسأله‏ي زن - كه امروز همچنان در دنيا يك مسأله است - حرفهاي فراواني گفته شده و گفته مي‏شود. وقتي ما به نقشه‏ي انساني عالم و جوامع بشري نگاه مي‏كنيم - هم جوامع اسلامي مثل كشور خودمان و ساير كشورهاي اسلامي، هم جوامع غير اسلامي و از جمله جوامع به اصطلاح متمدن و پيشرفته - مي‏بينيم كه در همه‏ي اين جوامع، متأسفانه مسأله‏يي به نام مسأله‏ي زن همچنان وجود دارد؛ اين نشاندهنده‏ي نوعي كج‏بيني و كجروي و حاكي از نوعي كوته‏نظري نسبت به مسائل انساني است. معلوم مي‏شود كه بشر با همه‏ي ادعاهايش، با همه‏ي تلاشهايي كه مخلصان و دلسوزان كرده‏اند، با همه‏ي كارهاي فرهنگي وسيعي كه بخصوص در مورد مسأله‏ي زن انجام گرفته است، هنوز نتوانسته درباره‏ي مسأله‏ي دو جنس و مسأله‏ي زن - كه به تبع او، مسأله‏ي مرد هم به شكل ديگري مطرح مي‏شود - به يك صراط مستقيم و راه درستي دست پيدا كند.

شايد در بين شما خانمها كساني باشند كه آثار ادبي و هنري زنان هنرمند دنيا را - كه بعضي هم به فارسي ترجمه شده، و بعضي هم با زبانهاي اصليش وجود دارد - ديده يا خوانده باشند. همه‏ي اينها حاكي از همين مسأله‏يي است كه عرض شد؛ يعني هنوز بشر نتوانسته مسأله‏ي زن را، و به تبع اين مسأله، مسأله‏ي دو جنس - يعني زن و مرد - را، و قهراً مسأله‏ي انسانيت را، حل كند. به عبارت ديگر، زياده‏رويها و كجرويها و بدفهميها، و به تبع اينها، تعديها، ظلمها، نارساييهاي رواني، مشكلات مربوط به خانواده و مشكلات مربوط به نحوه‏ي اختلاط و امتزاج و ارتباطات دو جنس، هنوز جزو مسائل حل نشده‏ي بشريت است. يعني بشري كه در زمينه‏هاي مادّي، در زمينه‏هاي اجرام آسماني، در اعماق درياها، اين همه كشفيات انجام داده و اين همه دم از ريزه‏كاريهاي روان‏شناسي و روانكاوي و مسائل اجتماعي و مسائل اقتصادي و ساير چيزها مي‏زند و واقعاً هم در خيلي از اين رشته‏ها پيشرفت كرده، در اين مسأله درمانده است! اگر من بخواهم اين نارساييها را حتّي فهرست‏وار بيان كنم، زمان زيادي مي‏طلبد و شما خودتان هم واقفيد.

بحران "خانواده " در جهان‏

مسأله‏ي "خانواده " كه امروز يك مشكل اساسي در دنياست، از كجا ناشي مي‏شود؟ از نحوه‏ي نگرش به مسأله‏ي زن، يا از نگرش به ارتباط زن و مرد ناشي مي‏شود. چرا خانواده كه يك نهاد طبيعي و اساسي وجود بشري است، الان در دنيا اين قدر دچار بحران است؛ به طوري كه اگر كسي در دنياي به اصطلاح متمدن غربي امروز، يك پيامِ ولو خيلي رقيقي درباره‏ي استحكام بنيان خانواده داشته باشد، از او استقبال مي‏كنند؛ هم زنان استقبال مي‏كنند، هم مردان استقبال مي‏كنند، هم كودكان استقبال مي‏كنند؟ اگر اين يك قلم مسأله‏ي خانواده را شما در دنيا بررسي كنيد و اين بحراني را كه در مسأله‏ي "خانواده " وجود دارد، درست مورد توجه و كاوش قرار بدهيد، مي‏بينيد كه اين ناشي از آن است كه مسائل مربوط به ارتباطات دو جنس و همزيستي دو جنس و روابط دو جنس حل نشده، يا به تعبير ديگري، نگرش، نگرش غلطي است. حالا ما كه در مجموعه‏ي افكاري كه مردان آنها را درست كرده‏اند، قرار مي‏گيريم، مي‏گوييم نگرش به مسأله‏ي زن درست نيست؛ مي‏توان گفت نگرش به مسأله‏ي مرد درست نيست - تفاوتي نمي‏كند - يا نگرش به كيفيت دو جنس، يعني هندسه‏ي قرار گرفتن دو جنس، نگرش غلطي است.

راه‏حل الهي، علاج مشكلات فراوان زن و مرد

نارساييها زياد و مشكلات فراوان است؛ علاج چيست؟ علاج اين است كه ما سراغ راه‏حل الهي برويم و آن را پيدا كنيم؛ چون درباره‏ي مسأله‏ي زن و مرد، پيام وحي حاوي مسائل مهمي است؛ برويم ببينيم وحي دراين‏باره چه مي‏گويد. وحي هم فقط به موعظه كردن بسنده نكرده، بلكه نمونه‏سازي كرده است. شما ببينيد وقتي كه خداي متعال مي‏خواهد براي انسانهاي مؤمن در طول تاريخ نبوتها در قرآن مثالي بزند، مي‏فرمايد: "و ضرب اللَّه مثلا للّذين امنوا امرأت فرعون ".(2) در زمان موسي‏، اين همه مؤمن بودند، اين همه كساني در راه ايمان تلاش و فداكاري كردند؛ اما آن نمونه را اسم مي‏آورد. اين ناشي از چيست؟ آيا خداي متعال خواسته از زنان جانبداري كند؛ يا نه، مسأله چيز ديگري است؟ مسأله اين است كه اين زن در اوج حركت معنوي به جايي رسيده كه فقط او را مي‏شود مثال زد و لاغير. حالا اين قبل از فاطمه‏ي زهرا(سلام‏اللَّه‏عليها) است؛ اين قبل از مريم كبري‏ (سلام‏اللَّه‏عليها) است؛ اين متعلق به آن زمان است. زن فرعون، نه پيامبر است، نه پيامبرزاده است، نه همسر پيامبر است، نه در خانواده‏ي هيچ پيامبري بوده است. تربيت معنوي و رشد و بالندگي يك زن، او را به اين‏جا مي‏رساند.

البته نقطه‏ي مقابلش هم هست؛ يعني در فساد هم اتفاقاً همين است. باز براي اين‏كه خداي متعال بدترين انسانها را مثال بزند، مي‏فرمايد: "ضرب اللَّه مثلا للّذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط ".(3) باز هم دو زن را مثال مي‏زند كه بدترين انسانها بودند. زمان نوح و زمان لوط، اين همه كفار بودند، بدها بودند، اما قرآن آنها را مثال نمي‏زند؛ زن نوح و زن لوط را مثال مي‏زند.

اين عنايت به جنس زن و توجه به اوجهاي گوناگون و حضيضهاي گوناگون زن، ناشي از چيست؟ شايد از اين جهت باشد كه قرآن مي‏خواهد به نگرش غلط مردمِ آن روز دنيا - كه متأسفانه امروز هم همان نگرش غلط باقي است؛ چه مردم جزيرةالعرب كه دخترانشان را زير خاك مي‏كردند، و چه مردم امپراتوريهاي بزرگ دنيا، مثل روم و ايران - اشاره كند.

فرهنگ امپراتوري روم، پايه‏ي تمدن امروز اروپا

پايه‏ي تمدن امروز اروپايي، همان فرهنگ رومي است. يعني امروز آنچه كه بر سر تا پاي فرهنگ اروپايي و غربي و به تبع آنها فرهنگ امريكايي و خرده‏ريزهاي غرب حاكم است، همان اصول و خطوطي است كه در امپراتوري روم وجود داشته؛ همانهاست كه امروز ملاك و معيار است. آن زمان هم زنان را به بالاترين مقام مي‏رساندند، احترامشان مي‏كردند و به آرايشها و زيورها تزيينشان مي‏كردند؛ اما براي چه؟ براي اشباع يكي از خاكي‏ترين و مادّي‏ترين خصلتهاي بشري در مرد! اين، چه‏قدر توهين و چه‏قدر تحقير نسبت به انسان و نسبت به جنس زن است!

در ايران هم عيناً همين‏طور بود. از حرمسراهاي پادشاهان ساساني مطالبي شنيده‏ايد. حرمسراداري يعني چه؟ حرمسراداري يعني همان اهانت به زن. يك مرد چون قدرت دارد، به خودش حق مي‏دهد كه هزار نفر زن در حرمسراي خودش نگهدارد! اگر همه‏ي ملتِ آن پادشاه هم همان‏طور قدرت داشتند، هر كدام به قدر خودشان هزار نفر، پانصد نفر، چهارصد نفر يا دويست نفر زن نگه مي‏داشتند! اين حاكي از چه نگرشي به زن است؟!

فاطمه‏ي زهرا، در اوج ملكوت انساني‏

آن وقت در چنين دنيايي، پيامبر اكرم دختري تربيت مي‏كند كه اين دختر، شايستگي آن را پيدا مي‏كند كه پيامبر خدا بيايد دست او را ببوسد! بوسه بر دست فاطمه‏ي زهرا از طرف پيامبر را، هرگز نبايد حمل بر يك معناي عاطفي كرد. اين خيلي غلط و خيلي حقير است اگر ما خيال كنيم كه چون دخترش بود و دوستش مي‏داشت، دستش را مي‏بوسيد. مگر شخصيتي به آن ارجمندي، آن هم با آن عدل و حكمتي كه در پيامبر هست و اتكايش به وحي و الهام الهي است، خم مي‏شود و دست دخترش را مي‏بوسد؟ نه، اين يك چيز ديگر و يك معناي ديگري است؛ اين حاكي است كه اين دختر جوان، اين زني كه وقتي از دنيا رفته، بين هجده سال تا بيست‏وپنج سال سن داشته - هجده سال هم گفته‏اند، بيست‏وپنج سال هم گفته‏اند - اصلاً در اوج ملكوت انساني قرار داشته و يك شخص فوق‏العاده بوده است. اين، نگرش اسلام به زن است؛ سراغ اين برويد؛ هم در بررسيهاي مربوط به فرهنگ و مسائل اجتماعي و نگرشها - كه اين خانمهاي عضو شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان مسؤولش هستند - و هم در پرورش علمي - كه شما خانمهاي دانشمند دنبالش هستيد - سراغ اين برويد.

بايد گوهر انساني در زن و مرد رشد پيدا كند

دانش، چيز بسيار عزيزي است و من طرفدار اين هستم كه زنان در جامعه‏ي ما در همه‏ي رشته‏ها دانشمند بشوند. البته در آن جلسه‏ي قبلي(4) - كه پارسال يا پيرارسال بود - من رشته‏ي پزشكي را اولويت دادم؛ اين به خاطر آن است كه پزشكي، ضرورت نقد و فوري ماست؛ والّا در همه‏ي رشته‏ها، خانمها بايستي به آن استعدادهاي عالي خودشان پاسخ بدهند. فرض بفرماييد در بين اين پنجاه ميليون جمعيت كشور ما، اگر مثلاً سي ميليون يا سي‏وپنج ميليون انساني هست كه در سنين متناسب براي ثمر رساندن به اين كشور است، طبيعتاً از اين سي‏وپنج ميليون، نصفش زنان هستند. مگر مي‏شود از كنار اين همه استعدادي كه در اينها نهفته، به آساني گذشت؟ مگر مي‏شود اين خزانه‏هاي الهي را در وجود اينها ناديده بگيريم؟ در ميان اينها بايد دانشمند باشد؛ منتها دانش با همه‏ي عظمتش، در مقابل آن حيثيت معنوي‏يي كه خداي متعال به زن داده، چيزي نيست.

شما خانمي را فرض كنيد كه در حد اعلاي دانش باشد، اما در مسائل انساني و در ارتباطات انسانيش به عنوان يك جنس از دو جنس، دچار ابتذال باشد؛ شما خيال مي‏كنيد اين فرد ارزشي دارد؟ البته خانمي كه دانشمند باشد، به يك شكل، كمتر دچار اين ابتذالات مي‏شود - يكي از آفات بي‏سوادي همين است كه زنان را قدري بيشتر از اينها به ابتذال مي‏كشاند - ليكن حد ابتذال، يك حد محدودي نيست.

خانمي باشد، ولو در حد بالاي علمي، اما اگر قدر آن گوهر انساني‏يي كه در او عزيز است - كمااين‏كه در مرد هم آن گوهر عزيز است و زن و مرد تلاش مي‏كنند، علم و حكمت مي‏آموزند، تا آن را در خودشان متجلي كنند - پوشيده و مغفولٌ‏عنه بماند و مورد بي‏توجهي و بي‏احترامي قرار بگيرد، چه ارزشي دارد؟ بايد گوهر انساني در زن و مرد رشد پيدا كند؛ اين يك مسأله‏ي ارزشي است.

بايد مسائل ارزشي اسلام در جامعه‏ي ما احياء بشود. مثلاً مسأله‏ي حجاب، يك مسأله‏ي ارزشي است. مسأله‏ي حجاب، مسأله‏يي است كه اگرچه مقدمه‏يي است براي چيزهاي بالاتر، اما خود يك مسأله‏ي ارزشي است. ما كه روي حجاب اين‏قدر مقيديم، به خاطر اين است كه حفظ حجاب به زن كمك مي‏كند تا بتواند به آن رتبه‏ي معنوي عالي خود برسد و دچار آن لغزشگاههاي بسيار لغزنده‏يي كه سر راهش قرار داده‏اند، نشود.

مخالفت فرهنگ غرب با خويشتنداري در مقابل آزادي جنسي‏

نقطه‏ي مقابل اين، درست همان فرهنگ رومي حاكم بر امروز اروپاست. آنها با همه چيز كنار مي‏آيند، جز با دو، سه چيز؛ يكي از آنها - و شايد مهمترينش - حفظ اين حالت حفاظ منضبط ميان دو جنس زن و مرد است؛ يعني خويشتنداري در مقابل چيزي كه به آن آزادي جنسي گفته مي‏شود. در مقابل اين، بشدت سرسختند؛ هر كار ديگري بكنند، مهم نيست. از نظر آنها كسي مرتجع است كه روي اين مسأله تكيه بكند. اگر در كشوري، زنان با يك حدودي از مردان مجزا شدند، اين مي‏شود خلاف تمدن! راست هم مي‏گويند؛ تمدن آنها كه بر ويرانه‏هاي همان تمدن رومي بنا شده، چيزي جز اين نيست؛ اما اين از لحاظ ارزشي غلط است؛ عكسش درست است.

زنان غربي، تا اندكي پيش، حقوق مالي مستقلي نداشتند!

ما از دنياي غرب كه آمدند زن بشري را در طول دوره‏هاي گذشته تا امروز اين‏قدر مورد تحقير قرار دادند، طلبگاريم. شما ببينيد در اروپا و در كشورهاي غربي، تا اندكي پيش زنان حقوق مالي مستقلي نداشتند. من يك وقت بدقت آمارش را استخراج كردم و در صحبتي - ظاهراً در نماز جمعه‏ي چهار، پنج سال پيش از اين بود(5) - آن را مطرح كردم. مثلاً تا اوايل قرن بيستم، با همه‏ي آن ادعاهايي كه شده است، با آن كشف حجاب عجيب و غريبي كه در غرب روزبه‏روز هم بيشتر شده، با آن اختلاط جنسي بي‏نهايت و بي‏مهار - كه خيال مي‏كنند اين احترام كردن و ارزش دادن به زن است - درعين‏حال زن غربي حق نداشته از ثروتي كه متعلق به خودش بوده، آزادانه استفاده كند! در مقابل شوهر، مالك دارايي خودش نبوده است. يعني زني كه ازدواج مي‏كرد، ثروت و دارايي و ملكش متعلق به شوهرش بود؛ خودش حق نداشت نسبت به آن تصرفي بكند؛ تا اين‏كه بتدريج حق مالكيت و حق كار، تا اوايل قرن بيستم به زنان داده شد. يعني اين مسأله‏يي كه جزو اوليترين حقوق بشري است، از زن دريغ داشتند؛ اما فشار و تكيه‏ي بيشتر را روي آن مسأله‏يي گذاشتند كه درست نقطه‏ي مقابل مسائل ارزشي واقعي است كه در اسلام به آن اهتمام شده است. اين‏كه ما حالا در باب حجاب اين همه تأكيد داريم، علتش اين است.

بحث پوشش زن نبايد از هجوم تبليغاتي غرب متأثر باشد

به نظر ما، بحثهايي كه درباب پوشش زن مي‏شود، بحثهاي خوبي است كه انجام مي‏گيرد؛ منتها بايد توجه كنيد كه هيچ بحثي در اين زمينه‏هاي مربوط به پوشش زن، از هجوم تبليغاتي غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بياييم با خودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم، اما چادر نباشد؛ اين فكر غلطي است. نه اين‏كه من بخواهم بگويم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مي‏گويم چادر بهترين نوع حجاب است؛ يك نشانه‏ي ملي ماست؛ هيچ اشكالي هم ندارد؛ هيچ منافاتي با هيچ نوع تحركي هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناي تحرك و كار اجتماعي و كار سياسي و كار فكري باشد، لباس رسمي زن مي‏تواند چادر باشد و - همان‏طور كه عرض كردم - چادر بهترين نوع حجاب است.

البته مي‏توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همين‏جا هم بايستي آن مرز را پيدا كرد. بعضيها از چادر فرار مي‏كنند، به خاطر اين‏كه هجوم تبليغاتي غرب دامنگيرشان نشود؛ منتها از چادر كه فرار مي‏كنند، به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نمي‏آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مي‏دهد!

شما خيال كرده‏ايد كه اگر ما چادر را كنار گذاشتيم، فرضاً آن مقنعه‏ي كذايي و آن لباسهاي "و ليضربن بخمرهنّ علي جيوبهنّ "(6) و همانهايي را كه در قرآن هست، درست كرديم، دست از سر ما بر مي‏دارند؟ نه، آنها به اين چيزها قانع نيستند؛ آنها مي‏خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عيناً اين‏جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه كه عمل مي‏شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابي نداشت؛ حتّي در اين‏جاها وقتي نوبت به اين كارها مي‏رسد، بي‏بندوباري خيلي بيشتر هم مي‏شود؛ كمااين‏كه در زمان شاه، بي‏بندوباري‏يي كه در همين شهر تهران و بعضي ديگر از شهرهاي كشور ما بود، از معمول شهرهاي اروپا بيشتر بود! زن معمولي در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اين‏جا آن‏طوري نبود. آن‏طور كه ديده بوديم و شنيده بوديم و مي‏دانستيم و مناظري كه از آن وقت الان جلوي نظر من هست، انسان واقعاً حيرت مي‏كند كه چرا بايستي اين‏گونه بشود؛ كمااين‏كه در خيلي از كشورهاي متأسفانه عقب‏مانده‏ي مسلمان و غيرمسلمان هم همين‏طور است. بنابراين، بايد بدقت و با نهايت كنجكاوي و بدون اغماض، مسائل ارزشي را رعايت كرد.

از كار زن و خانواده گره‏گشايي كنيد

البته مسأله‏ي خانواده خيلي مهم است. خانم(7) به طرحهاي شوراي فرهنگي، اجتماعي زنان اشاره كردند. همت مهمتان در اين طرحها بايد اين باشد - و قاعدتاً هم هست - كه واقعاً از كار زن گره‏گشايي كنيد؛ ببينيد گرههاي عمده كجاست. يكي از مهمترين گرهها در "خانواده " است؛ برويد ببينيد در خانواده‏ها چه خبر است؛ خود شماها مي‏دانيد و مي‏بينيد. ببينيد چه چيزي اين نابسامانيها را به وجود مي‏آورد؛ ريشه‏هاي آن را پيدا كنيد و طرحهاي بلندمدت بريزيد، براي اين‏كه آن نابسامانيها برطرف بشود.

مسأله‏ي مادري، مسأله‏ي همسري، مسأله‏ي خانه و خانواده، مسائل بسيار اساسي و حياتي است. در همه‏ي طرحهايي كه ما داريم، بايستي "خانواده " مبنا باشد. يعني شما اگر بزرگترين متخصص پزشكي يا هر رشته‏ي ديگري بشويد، چنانچه زن خانه نباشيد، اين براي شما يك نقص است. كدبانوي خانه شما بايد باشيد؛ اصلاً محور اين است. اگر بخواهيم تشبيه ناقصي بكنيم، بايد به ملكه‏ي زنبور عسل تشبيه كنيم.

كانون خانواده، جايي است كه عواطف و احساسات بايد در آن‏جا رشد و بالندگي پيدا كند؛ بچه‏ها محبت و نوازش ببينند؛ شوهر كه مرد است و طبيعت مرد، طبيعت خامتري نسبت به زن است و در ميدان خاصي، شكننده‏تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّي نه نوازش مادر - بايد نوازش ببيند. براي يك مرد بزرگ، اين همسر كاري را مي‏كند كه مادر براي يك بچه‏ي كوچك آن كار را مي‏كند؛ و زنان دقيق و ظريف، به اين نكته آشنا هستند. اگر اين احساسات و اين عواطفِ محتاج وجود يك محور اصلي در خانه - كه آن، خانم و كدبانوي خانه است - نباشد، خانواده يك شكل بدون معنا خواهد بود.

در كنار فعاليتهايتان، سهم "خانه " را هم در نظر داشته باشيد

شما كار هم داريد، بيرون هم هستيد، جراحيتان را هم مي‏كنيد، مريضتان را هم مي‏بينيد، فلان كار علمي را هم مي‏كنيد، فلان طرح را هم مي‏نويسيد، فلان درس را هم در دانشگاه مي‏دهيد - همه‏ي اينها به جاي خود محفوظ - اما بايستي سهم "خانه " را هم در نظر داشته باشيد. البته سهم خانه، مثل همه‏ي چيزهاي ديگر، مي‏تواند كميتش فداي كيفيتش بشود؛ يعني از كميت كاستن. حضور بيست‏وچهارساعته‏ي زن در خانه، يك معنا دارد؛ ولي وقتي از آن بيست‏وچهار ساعت كم كرديد، اما كيفيتش را بالا برديد، آن وقت يك معناي ديگري خواهد داشت. اگر ديديد آن كارتان به اين قضيه ضربه مي‏زند، بايد برايش فكري بكنيد. اين، مهم و اساسي است؛ مگر در موارد اضطراري. در همه‏ي چيزها ضرورتي وجود دارد كه خارج از حد قاعده است. من قاعده را دارم مي‏گويم؛ به استثناها كاري ندارم.

شنيدم كه زمزمه و صحبت اين هست كه ان‏شاءاللَّه دانشگاهي مخصوص زنان به وجود بيايد؛ يعني استاد و مدير و دانشجو و حتّي كادر اداري هم همه زن باشند؛ بخصوص در دانشگاههاي پزشكي. اين، فكر بسيار خوبي است. من همين‏طور كه با يك نظر دورادور نگاه مي‏كنم، بدون اين‏كه درست جوانب قضيه را رسيده باشم - چون فرصت اين كار را نداشته‏ام - مي‏بينيم كه اجمالاً اين كار با آن هدفهاي كلي و ارزشي حركت زن در جامعه‏ي ما كاملاً متناسب و خيلي خوب است. اميدوارم كه ان‏شاءاللَّه موفق و مؤيد باشيد.

لزوم باسواد كردن، كتابخوان كردن و آموختن روشهاي كارِ داخل خانه به زنان‏

از جمله‏ي كارهاي بسيار اساسي، باسواد كردن زنان است. از جمله‏ي كارهاي بسيار مهم، كتابخوان كردن زنان است. يك شيوه‏هاي ابتكاري پيدا كنيد، براي اين‏كه خانمهاي داخل خانه را كتابخوان كنيد. متأسفانه زنان ما با كتابخواني خيلي انسي ندارند. هزاران كتاب در بازار مي‏آيد و مي‏رود، اما اينها مطلع نمي‏شوند. اين كتابها معارف بشري است كه ذهنها را براي بهتر فهميدن، بهتر انديشيدن، بهتر ابتكار كردن، و در موضع بهتر و صحيحتري قرار گرفتن، آماده مي‏كند.

از جمله‏ي چيزهاي بسيار مهم ديگر، آموختن روشهاي صحيح كارِ داخل خانه - يعني برخورد با همسر و برخورد با فرزندان - به زنان است. زناني هستند كه خيلي هم خوبند؛ داراي حلم و صبر و گذشت و اخلاق خوبند؛ اما روشهاي برخورد با همسر يا با فرزندانشان را درست نمي‏دانند. اين روشها علمي است؛ چيزهايي است كه با تجربه‏ي بشري روزبه‏روز پيشرفت كرده و به مراحل خوبي رسيده است. كساني هستند كه تجربه‏هاي خوبي دارند؛ بايد روشهايي پيدا كنيد كه افرادي كه مي‏توانند، خانمها را به اين مسائل راهنمايي كنند.

نقش زنان در انقلاب و جنگ، يك نقش تعيين‏كننده‏

اميدواريم ان‏شاءاللَّه اين سدهايي كه به آن اشاره شد،(8) از جلوي پاي زنان جامعه‏ي ما برداشته شود، تا بتوانند پيش بروند. بحمداللَّه انقلاب كمك عظيمي به جامعه‏ي زنان كشور ما كرد. من خانواده‏ها و زناني را ديدم و مي‏بينم كه واقعاً گذشت و فداكاري و دريادلي آنها در مقابل حوادث، از مردان بيشتر است. من با خانواده‏ي شهدا نشست‏وبرخاست نسبتاً زيادي دارم. مكرر اين نكته را گفته‏ام كه در ميان خانواده‏هاي شهدا، غالباً مادر شهيد، براي تحمل اين حادثه‏ي مهم، روحيه‏ي بهتر و برداشت بهتر و ظرفيت بيشتري نسبت به پدر شهيد دارد. البته موارد عكس هم هست؛ اما اين‏گونه موارد تقريباً بيشتر است و من آن را بيشتر ديده‏ام. بر اثر اين حادثه‏ي عظيم انقلاب، خانمها خيلي خيلي پيش آمدند و رشد كردند. نقش زنان در انقلاب، يك نقش تعيين‏كننده بود؛ در جنگ، يك نقش تعيين‏كننده بود؛ در دوران آينده هم نقششان ان‏شاءاللَّه تعيين‏كننده خواهد بود؛ به شرطي كه ما اين جهات ارزشي را در زن رعايت كنيم. اينهاست كه تأمين‏كننده و تضمين‏كننده‏ي اين آينده است. اميدواريم كه خداوند شماها را تأييد كند.

نبايد زنان به سمت تجمل‏گرايي سوق پيدا كنند

يك جمله را هم در پايان صحبتم عرض بكنم. اين گرايش به تجمل‏گرايي كه مدتها بود در جامعه‏ي ما يواش يواش كم شده بود، يا در اوايل انقلاب مثلاً خانمها به تجملات و زر و زيورها اعتنايي نمي‏كردند، متأسفانه باز اين چيزها - آن‏طور كه شنيده مي‏شود - در جامعه‏ي ما دارد رشد مي‏كند. زنان انديشمند و بافكر و بامعرفت جامعه‏ي ما بايد اين را خطر بدانند. نبايد زنان به سمت تجمل‏گرايي سوق پيدا كنند. البته اين خطر براي مردان هم هست؛ منتها در زنان بيشتر و امكانش زيادتر است. وانگهي در اين قضيه، در موارد بسياري، مردان تحت تأثير زنانشان قرار مي‏گيرند. شماها واقعاً بايد با اين قضيه مبارزه كنيد؛ خودتان هم مراقبت نماييد.

من با تظاهر به تجمل و تجمل‏گرايي در حد معتدلِ كمِ ناگزيرش مخالفتي نمي‏كنم؛ ليكن اگر بنا شد كه روند افراطي پيدا كند، چيز بسيار مزخرفي است. در لباس، در آرايش، در زر و زيورها و طلا و جواهرات، خانمها بايستي خيلي اهميت بدهند كه امساك بشود و بي‏اعتنايي به اين چيزها انجام بگيرد، تا شايد ان‏شاءاللَّه به درخشندگيها و زيباييهاي واقعي‏تر بيشتر توجه بشود، تا به اين زيباييهاي ظاهري.

ان‏شاءاللَّه كه موفق باشيد. صحبت هم طولاني شد، ليكن حرفهاي فراواني در اين مسأله‏ي اساسي هست كه بسياري از آنها هم نگفته ماند. ان‏شاءاللَّه خداوند به شماها توفيق بدهد و تأييدتان كند. ان‏شاءاللَّه مشمول الطاف ولي‏عصر (ارواحنافداه) باشيد و توفيق پيدا كنيد كه راه زنان بزرگ اسلام، مخصوصاً فاطمه‏ي زهرا(سلام‏اللَّه‏عليها) را ادامه بدهيد

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: