۰

حضرت خديجه مادر ام ابيها

حضرت خديجه الگوي ممتاز زن مسلمان، در نزد پيامبر اكرم از احترام و محبوبيت خاص برخوردار بود. رسول گرامي، آن خاتون محترم را بسيار دوست مي‏داشت، به مهر و درايت او آگاه بود. و از اين رو در كارهاي خود با وي نه فقط مانند يك همسر، بلكه همچون يك دوست فهيم و دلسوز و يار صميمي، مشورت مي‏كرد.
کد خبر: ۱۴۳۳۱
۱۴:۲۹ - ۰۹ شهريور ۱۳۸۸

خديجه اين بانوي آگاه و پاك‏سرشت، و اين دلباخته‏ي فضيلت و معنويت، كه اعتقاد به حق و حقيقت و تمايل به فضايل و كمالات، از خصايص ذاتي او بود، از همان دوران جواني نيز يكي از مشهورترين زنان حجاز و عرب به شمار مي‏رفت. وي كه نخستين زن تاجر عرب و يكي از بزرگترين شخصيت‌هاي تجاري حجاز بود، حتي پيش از ازدواج با پيامبر نيز، از شهرتي شايسته برخوردار بود. چنان كه نام وي نه تنها در تاريخ اسلام، بلكه در تاريخ اعراب و قبائل عرب و در آثار و نوشته‏هاي مورخين غيراسلامي نيز، به عظمت و تجليل، ياد شده است.

خديجه در كار تجارت خود نيز، بر اساس همان خصوصيات و خصلت‌هاي برجسته‏ي انسانيش، گام برمي‏داشت. هرگز تجارت را به عنوان وسيله‏اي براي كسب درآمدهاي سرشار، به هر طريق و به هر شكل كه باشد، نگاه نمي‏كرد. هرگز در پي سودجويي و منفعت طلبي‏هاي شخصي و بي‏رويه نبود. از اين رو همواره سعي داشت كه تجارت خود را به دور از آلودگي‏ها، و عاري از درآمدهاي ناصحيح، انجام دهد، و از عوايدي كه از راه‌هايي چون احتكار و كم‏فروشي و گران‏فروشي و رباخواري و نظاير آن به ‌دست مي‏آيد، مصون دارد. بر اين اساس خديجه هرگز تجارت خود را، به اين گناهان نابخشودني آلوده نكرد، و داد و ستدهايش را جز از راه‌هاي مشروع و اصولي انجام نداد.

همين خصوصيات انساني، و روش و رفتار معقول و منطقي باعث شده بود كه اطمينان و اعتماد گروه‌ها و طبقات مختلف مردم، به او جلب شود و راه پيشرفت و ترقي از راه‌هاي مشروع و افزايش درآمدهاي حلال، براي او هموار گردد. تا جايي كه درباره‏ي موفقيت‌هاي تجاري او، و ثروت سرشاري كه از اين راه فرادست آورده بود، در تواريخ و متون مختلف نوشته‏اند: «هزاران شتر در دست خدمه و كاركنان خديجه بود كه در اطراف كشورهايي چون مصر، شام و حبشه در راه تجارت، مشغول رفت و آمد و داد و ستد و نقل و انتقال كالاهاي تجاري بودند.» (1)


با اين كه حضرت رسول، پس از وفات خديجه با برخي از زنان ديگر مانند عايشه، صفيه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولي در تمام مدتي كه همسران ديگري در خانه داشت، باز از خديجه به شايستگي ياد مي‏كرد، نام او را با احترام مي‏برد و همواره خاطره‏ي او را گرامي و عزيز مي‏داشت چنان كه درباره‏اش مي‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصيب نفرموده است. او روزي كه من نياز به كمك داشتم، به ياري‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزي به من ايمان آورد كه جهانيان نسبت به من كفر مي‏ورزيدند، و روزي مرا تصديق كرد كه جهانيان تكذيبم مي‏كردند، خداوند از او به من اولاد عنايت كرد.»

ازدواج با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله
در آن زماني كه خديجه به عنوان زن نخست عرصه‏ي تجارت، نام و شهرت يافته بود، پيامبر اسلام دوران جواني خود را طي مي‏كرد. در آن سال‌ها مردم پيامبر اسلام را به خاطر پاكي و راستي و درستي فوق‏العاده و امانتداري بي‏مانندي كه از خود نشان داده بود، به لقب «محمدامين» ملقب ساخته بودند. و همه جا نام او را توام با اين صفت گويا و رسا، كه نشان دهنده‏ي يكي از خصلت‌هاي ويژه‏ي آن حضرت بود، بر زبان مي‏آورند.

اين آوازه‏ي درستي و امانت كه در مكه توام با اداي احترام به امين، گستره شده بود، خديجه را نيز به سوي اين جوان درستكار و امانت‌دار، جلب و جذب كرد به طوري كه در پي ملاقاتي كه در حضور ابوطالب با محمدامين انجام داد، وي را به عنوان قافله سالار كاروان تجارتي، و سرپرست امور مربوط به داد و ستدهاي خود برگزيد بدين سان پيامبر عاليقدر اسلام در دوران جواني، چندين بار با كاروان خديجه به سفرهاي تجارتي رفت، و با هوش سرشار و انديشه‏ي منطقي و داد و ستدهاي معقول و درست، سود فراوان فرادست آورد. و به مكه بازگشت. همين توفيق غير منتظره در امر تجارت كه خديجه پيش از آن هرگز نظيرش را نديده بود، توجه و اعتماد و اطمينان خردمندترين زن حجاز را بيش از پيش به درستي و امانتداري محمدامين، جلب كرد. آنچه بدين سان خديجه در وجود اين جوان پاك و پاك سرشت، يافته بود، چنان باعث دگرگوني فكر و انديشه و ديدگاهش شد، كه يكسره در مسير زندگي و طرز تفكر خود، تجديدنظر كرد. وي پيش از آن دو بار ازدواج كرده، و هر دو همسرش - «عتيق بن عائذ» و «هند بن بناس» - را بر اثر مرگ آنان از دست داده بود. در پي از كف دادن دومين شوهرش، نسبت به زندگي، ديدگاه خاصي پيدا كرده و بر آن شده بود كه از آن پس همه‏ي عمر را تنها و مستقل، زندگي كند و اختيار زندگي و ثروتش را به دست هيچ كس و با هيچ عنواني نسپارد. شايد اين تصميم از آن جا ناشي شده بود كه او با آن روحيه خاص و انديشه‏ي والا و درون پاك و صفات برجسته‏اش، هيچ فردي را شايسته‏ي همسري خود نمي‏دانست، و به چنان حدي از استقلال طلبي رسيده بود كه ترجيح مي‏داد در بازمانده‏ي سال‌هاي عمرش، به هيچ فردي وابسته و به هيچ كس متكي نباشد.

اما خصوصيات بي‏مانند محمدصلي الله عليه و آله اين انديشه را از ذهن او زدود. عظمت روح و تعالي فكر و والايي روش زندگي محمدصلي الله عليه و آلهبراي او چنان جاذبه‏اي داشت كه يك باره از تصميم پيشين خود درگذشت، و آن استقلال طلبي خاص خود را كنار گذاشت، و تصميم گرفت از آن پس زندگي خود را با زندگي چنان مرد يگانه‏اي پيوند زند و در هم بياميزد.

جاذبه‏ي صداقت و راستي و پاكي محمدامين چنان بود كه حتي بر غرور خديجه نيز، فائق آمد. به طوري كه خود داوطلبانه قدم پيش گذاشت، و به آن جوان والا و بي‏مانند پيشنهاد ازدواج داد. يك روز محمدصلي الله عليه و آله را به ملاقات خود طلبيد و در اين ديدار، پرده از راز دل برگرفت. و به صراحت از آنچه در انديشه داشت، سخن گفت:

«اي محمد من تو را مردي شريف و امانتدار و انساني در اوج اصالت و صداقت و پاكي و راستي يافتم، كه خود را پاك و مطهر نگاه داشتي و كمترين غباري از ناچيزترين آلودگي‌ها نيز بر دامنت ننشسته است. تو خوش خلق و امين و راستگويي، از راست گفتن به هيچ قيمتي باك نداري، و اصالت‌هاي انساني خود را در برابر هيچ چيز از دست فرو نمي‏نهي. اين خصوصيات انساني و خصلت‌هاي برجسته و شايسته‏ات، مرا چنان جلب و جذب كرده است كه اكنون ميل دارم پيشنهاد همسري و هم آشياني با تو را مطرح كنم. اگر با پيشنهاد من توافق داري من آماده‏ام تا هر وقت كه مناسب باشد، مراسم ازدواج را به جا آوريم.» (2)

آري بدين سان خديجه علي‌رغم رسوم و سنت‌هايي كه در سرزمين حجاز آن روز رايج بود، شايد نخستين زني بود كه به جاي انتظار خواستگاري از سوي مرد، خود قدم به ميدان مي‏گذاشت تا از شوهر آينده‏اش خواستار ازدواج شود. البته خضوع و فروتني يك زن در برابر فضائل و ملكات والاي انساني، هيچ گونه شگفتي ندارد.

چه شده بود، چه پيش آمده بود، كه يك باره يك زن برجسته و سرشناس عرب، زني از اشراف كه در ميان رسوم و سنت‌هاي دست و پا گير اشرافي زندگي كرده بود، ناگهان همه‏ي آن قيدها و بندها را مي‏گسست، و همه‏ي سنت‌ها را زير پا مي‏نهاد، و بدين سان سرفراز و بالنده پيش مي‏آمد تا در برابر چشمان حيرت‏زده‏ي اين و آن دست به كاري زند كه پيش از آن، شايد هيچ زني از خانواده‏هاي معمولي نيز، بدان دست نيازيده بودند؟

راز و رمز اين ماجرا تنها در يك نكته نهفته بود: در اين كه زني با شخصيت برجسته و اعتبار بي‏مانندش، زني كه بسياري از زنان و حتي بسياري از مردان، در برابرش تواضع نشان مي‏دادند، اكنون در برابر فضايل برجسته و ملكات والاي انساني كه پرتو آن در وجود محمدامين نور مي‏افشاند، خود را خاضع و فروتن مي‏ديد. و اين هيچ جاي شگفتي ندارد.



آري، اين خديجه بود كه در برابر شخصيت متعالي و فضايل برجسته و خصوصيات و ارزش‌هاي والاي انساني و خصلت‌هاي ملكوتي محمدصلي الله عليه و آله چنان خاضع و فروتن شده بود كه ديگر براي هيچ كدام از آن آداب و رسوم و سنت‌هاي اشرافي ارزشي قائل نبود. اين بانوي برجسته و با شخصيت، همان زني بود كه بر زنان و مردان بسيار، فرمان مي‏راند، همان زني بود كه چون كاروان‌هاي تجاري پربارش در جاده‌هاي عربستان و سرزمين‌هاي دور و نزديك آن به راه مي‏افتاد، چشم‌ها را خيره مي‏كرد و آرزو و اشتياق هم سخني با او را، در دل‌ها شعله‏ور مي‏ساخت. همان زني بود كه پيش از آن بارها و بارها، ديده شده بود كه اشراف و رجال عرب و سران و اقوام طوايف، با ثروت‏هاي هنگفت و شهرت و موقعيت فراواني كه داشتند، به خواستگاريش مي‏آمدند، ولي او تقاضاي آنان را نمي‏پذيرفت، و شايد اساساً آنها را شايسته و لايق خواستگاري خويش نمي‏ديد.

اما اكنون همين زن برجسته و احترام‏انگيز، همين زني كه در تمامي سرزمين حجاز، زني مانند او نبود، با شور و اشتياق فراوان و با علاقه و عاطفه‏اي وصف‏ناشدني، خود قدم به ميان نهاده بود، و در طرح پيشنهاد ازدواج، با محمدصلي الله عليه و آله پيش‏قدمي و پيش‏گامي مي‏كرد.

چنين بود كه مقدمات ازدواج محمدصلي الله عليه و آله و خديجه، صورت پذيرفت و گفتگو درباره‏ي اين مزاوجت فرخنده، به مرحله‏ي تصميم و تدارك رسيد. خديجه در اين ازدواج، نه تنها آداب و رسوم خواستگاري را ديگرگونه ساخت، بلكه همه‏ي سنت‌هاي دست و پاگير ازدواج را كه آن زمان در ميان اعراب جاهلي رواج داشت، زير پا نهاد. حتي در مورد مهريه نيز دست به كاري زد كه پيش از آن، كسي نظيرش را نديده بود. با آن كه خواستگاران قبلي ثروت‌هاي كلان و نقدينه‏هاي گران، در اختيار داشتند و مهريه‏هاي سنگين و خيره‏كننده عرضه مي‏داشتند، باز خديجه در مورد محمدصلي الله عليه و آلهرفتاري ديگر در پيش گرفت. بدين معني كه مهريه را نيز به جاي آن كه از سوي مرد باشد، او از مال و ثروت خود قرار داد و مبلغ چهار هزار ديناري را كه به عنوان مهريه از آن سخن رفته بود، از دارائي سرشار خود به محمدصلي الله عليه و آله هديه داد.

خديجه با اين برنامه‏ي درخشان اخلاقي، و با اين رفتار خيره‏كننده كه در عين عظمت و شخصيت و سرافرازي، حكايت از فروتني و تواضعي با شكوه داشت، نشان داد كه به راستي برجستگي و امتياز اصلي و اساس‏اش از جهت ثروت سرشار و اعتبار تجاري او نيست. بلكه آنچه بدو عميقاً ارزش و شخصيت و برجستگي مي‏بخشيد، شكوه انديشه و طرز تفكر و والائي ديدگاه‌هاي معنوي او است كه نسبت به ديگر زنان ممتاز سرفرازش مي‏كند.

آري، او شوهري مي‏خواست كه از لحاظ فضيلت و معنويت برجسته‏ترين مردان زمان و زمانه باشد، و پيدا است كه چنين كسي جز پيامبرصلي الله عليه و آله هيچ كس ديگر، نمي‏توانست باشد.


«ابن‏اسحاق» سيره‏نويس قديمي نيز اعتراف مي‏كند كه: مقام معنوي و اخلاقي حرمت بي‏مانند خديجه به جايي رسيد كه مورد عنايت خاص الهي قرار گرفت. چنان كه روزي جبرئيل به هنگام نزول وحي گفت: «اي پيامبر، سلام پروردگار يكتا را به خديجه برسان.» پيامبر اسلام نيز به خديجه گفت: «اي خديجه، اينك جبرئيل درود پروردگار را به تو ابلاغ مي‏كند». آنگاه خديجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئيل...»



ايثار و فداكاري خديجه
گفتگوهاي مقدماتي درباره‏ي اين ازدواج فرخنده، انجام گرفت. قرارها گذاشته شد. روز موعود تعيين گرديد. و در آن روز طي مراسمي ساده، با حضور نزديك‏ترين كسان و اقوام محمدصلي الله عليه و آله و خديجه، مراسم ازدواج برگزار شد.

در آن روز مبارك خطبه‏ي عقد ازدواج اين دو شخصيت بزرگ برجسته توسط عموي محبوب پيامبر اكرم، يعني ابوطالب كه از محترم‌ترين بزرگان و سران قريش بود، خوانده شد و بدين صورت خانه‏ي خديجه با قدوم مبارك پيامبر اسلام، نور و شكوه و زيبايي معنوي پيدا كرد. ولي هنوز كسي نمي‏دانست كه اين خانه به زودي خانه‏ي شرافت، محل نزول وحي و نزول‏گاه جبرئيل و ديگر فرشتگان آسماني خواهد شد.

پس از انجام مراسم و اجراي خطبه‏ي عقد، محمدصلي الله عليه و آله از جاي برخاست و به سوي در به راه افتاد. طرز رفتار و شكل حركتش نشان مي‏داد كه تصميم دارد مجلس را ترك گويد، و از آن خانه بيرون رود تا خانه‏ي خود را براي ورود همسر ارجمندش آماده سازد. اما ناگهان صداي خديجه در قفاي محمدصلي الله عليه و آله به اين كلمات بلند شد: «اي محمد كجا مي‏روي، كه اكنون خانه‏ي من، خانه‏ي تو است، و كليد همه‏ي صندوق‌ها در اختيار تو، و من از امروز كنيز و فرماندار تو هستم». و بدين‏سان خانه‏ي خديجه، كاشانه‏ي آرامش و سعادت مشترك اين دو شخصيت بزرگوار و برجسته شد و از آن پس محمدصلي الله عليه و آله به آن خانه نقل مكان كرد تا آرامش گم گشته‏اي را كه در سنين كودكي با مرگ پدر و مادر از دست داده بود، در اين خانه بازيابد. و در آن محيط امن و آرامش، با آسودگي و فراغ بال در مسير افكار و انديشه‏هاي والاي خود پيش رود.

اما نكته‏ي مهم و چشمگير ديگري هم در اين ازدواج وجود داشت و آن اين بود كه چنين پيمان زناشويي ساده و ايثارگرانه‏اي، براي پيامبر اسلام ارزشي داشت كه خداوند متعال، با حكمت بالغه‏اش، 15 سال بعد آن را به منصه‏ي ظهور درآورد. بدين‏سان كه بر اثر اين پيوند زناشويي، تمامي ثروت خديجه در اختيار حضرت محمدصلي الله عليه و آله قرار گرفت و آن حضرت نيز پس از مبعوث شدن به پيامبري، تمام آن ثروت هنگفت را در راه پيشرفت اسلام و در راه خدا صرف كرد.

خديجه براي پيامبر اسلام نمونه‏ي يك همسر فداكار و ايثارگر بود. از همان آغاز زندگي مشترك تا آخرين لحظه‏ي حيات پرثمر خويش، در تمام مدت بهترين يار و ياور و مهربان‌ترين مونس پيامبر محسوب مي‏شد. در روزهاي آرامش نزديك‏ترين همدم پيامبر، در ايام دشواري و در گيرودار شدايد زندگي صبورترين و پر تحمل‏ترين مددكار، و در تمام حوادث سخت و مصيبت‌هاي پي‏درپي قوي‏ترين پشتيبان و همقدم و همراه رسول اكرم بود. در تمام شدائد و دشواري‌هايي كه در سال‌هاي بعد از بعثت براي پيامبر و مسلمانان رخ مي‏داد، خديجه نه تنها مونس پيامبر و موجب تسلي خاطرش بود، بلكه چون مادري مهربان براي تمام مسلمان‌ها نيز مايه‏ي اميد و پشت‌گرمي و قوت قلب به شمار مي‏رفت، و با صبر و شكيبايي بي‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگيز و پايداري و مقاومت شگرفش سرمشق ديگران نيز قرار مي‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهي پيامبر و گسترش و تقويت اسلام دريغ نورزيد.با آن قدرت مالي و شهرت و مقامي كه داشت، و با آن كه قادر بود بهترين زندگي‏ها را داشته باشد و در كمال نعمت و رفاه و آسايش بسر برد، ولي تمام مظاهر زندگي دنيوي را به دور ريخت و در عوض با تمام ناملايماتي كه به خاطر زندگي با پيامبر بر او روي آورده بود دست و پنجه نرم كرد. سال‌ها، با زجر و شكنجه شوهر بزرگوارش، با تهديدهايي كه بر زندگي هر دو سايه انداخته بود، و با تن دادن به تبعيد و محاصره و حتي تحمل روزهاي گرسنگي و شب‌هاي بيداري، به آساني كنار آمد، تا هر روز قدمي تازه در راه نيل به اهداف عاليه‏ي اسلام و پياده كردن برنامه‏هاي قرآن و پيشرفت مكتب انسان‏ساز اسلام بردارد.

در تمام شدائد و دشواري‌هايي كه در سال‌هاي بعد از بعثت براي پيامبر و مسلمانان رخ مي‏داد، خديجه نه تنها مونس پيامبر و موجب تسلي خاطرش بود، بلكه چون مادري مهربان براي تمام مسلمان‌ها نيز مايه‏ي اميد و پشت‌گرمي و قوت قلب به شمار مي‏رفت، و با صبر و شكيبايي بي‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگيز و پايداري و مقاومت شگرفش سرمشق ديگران نيز قرار مي‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهي پيامبر و گسترش و تقويت اسلام دريغ نورزيد.



اوصاف و فضايل خديجه عليهاالسلام
اين بانوي بزرگوار و الگوي ممتاز زن مسلمان، در نزد پيامبر اكرم از احترام و محبوبيت خاص برخوردار بود. رسول گرامي، آن خاتون محترم را بسيار دوست مي‏داشت، به مهر و درايت او آگاه بود. و از اين رو در كارهاي خود با وي نه فقط مانند يك همسر، بلكه همچون يك دوست فهيم و دلسوز و يار صميمي، مشورت مي‏كرد و به نظرياتي كه خديجه ابراز مي‏داشت، با ديده‏ي احترام مي‏نگريست.

از حضرت علي عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «اين جمله را از خود پيامبر اسلام شنيدم كه فرمود: بهترين زنان بني‏اسرائيل در عصر گذشته، مريم بنت عمران، و بهترين زنان امت، امروز خديجه بنت خويلد است. (3)

البته مقام والا و احترام و شخصيت خديجه عليهاالسلام را نبايد با معيارهاي عادي سنجيد، چه مقام و احترام آن بزرگوار چنان بالا گرفت كه خداوند تبارك و تعالي به وسيله جبرئيل براي او سلام فرستاد و او را به پاداشي عظيم وعده داد كه هيچ كس ديگري، اعم از گذشتگان يا معاصرينش يا از اصحاب رسول خدا، بدان مقام نرسيده بودند.

بخاري يكي از محدثين بزرگ اهل سنت كه يكي از شش «صحيح» عمده و معتبر جهان تسنن از آن اوست، نقل مي‏كند: «عايشه مي‏گويد: درباره‏ي هيچ زني به اندازه‏ي خديجه حسرت نكشيدم و حسادت نبردم وقتي شنيدم كه پروردگارش او را به بهشت وعده داده است.» (4)

اين سخن عايشه، دور از واقعيت نبوده است. چون مي‏دانيم كه خديجه نخستين همسري است كه پيامبر اكرم قبل از آغاز رسالت اختيار كرده و مدتي طولاني، نزديك به 25 سال با وي زندگي كرده است. با اين كه حضرت رسول، پس از وفات خديجه با برخي از زنان ديگر مانند عايشه، صفيه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولي در تمام مدتي كه همسران ديگري در خانه داشت، باز از خديجه به شايستگي ياد مي‏كرد، نام او را با احترام مي‏برد و همواره خاطره‏ي او را گرامي و عزيز مي‏داشت چنان كه درباره‏اش مي‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصيب نفرموده است. او روزي كه من نياز به كمك داشتم، به ياري‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزي به من ايمان آورد كه جهانيان نسبت به من كفر مي‏ورزيدند، و روزي مرا تصديق كرد كه جهانيان تكذيبم مي‏كردند، خداوند از او به من اولاد عنايت كرد.»(5)

اين سخنان صريح و بي‏شائبه از زبان مبارك پيامبر گرامي اسلام به خوبي مي‏رساند كه خديجه از چه موقعيت ممتازي در نزد پيامبر، و از چه شخصيتي برخوردار بوده است.

عايشه مي‏گويد: روزي نمي‏شد كه پيامبر اسلام از خديجه ذكر خيري به ميان نياورد. به حدي كه روزي غيرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آيا او زن سالخورده‏اي نبود كه خداوند متعال بهتر از او نصيب تو كرده است؟ (منظور عايشه از اين سخن، ابراز وجود و بيان ارزش خودش بوده است، زيرا خود را كه زني بسيار جوان بود با حضرت خديجه مقايسه كرده و خواسته است كه امتياز جواني خود را مطرح كند. اما خودش ادامه مي‏دهد:) پيامبر اسلام به شدت غضبناك شد، به حدي كه موهاي جلوي سر مباركش از شدت غضب تكان خورد و آنگاه آن جملات تحسين‏آميز را (كه فوقا نقل كرديم) درباره‏ي خديجه بيان فرمود.

و باز عايشه مي‏گويد: «هر وقت در منزل گوسفندي ذبح مي‏شد، پيامبر اسلام مي‏فرمودند: از گوشت آن براي دوستان خديجه هم بفرستيد. روزي به اين وضع اعتراض كردم، ولي پيغمبر فرمودند: من دوستان خديجه را نيز دوست مي‏دارم.» (6)

آنچه ذكر شد فقط مشتي از خروار بود. وگرنه احاديث بسيار زيادي در دست داريم كه از طريق دانشمندان اهل سنت هم نقل شده است و همه از اوصاف درخشان و شخصيت ممتاز و احترام فوق‏العاده‏ي خديجه سخن مي‏گويند: از جمله در احاديث فراوان از طريق علماي عامه و خاصه، آمده است كه: كامل‌ترين و بهترين زنان از نظر ايمان چهار تن بوده‏اند كه عبارتند از آسيه دختر مزاحم (همسر فرعون)، مريم دختر عمران (مادر حضرت عيسي مسيح) خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر پيامبر اسلام. (7)

لذا به خاطر همين اوصاف و فضايل، همين شخصيت و بزرگواري، همين كارداني و شايستگي و عطوفت و درايت و ساير امتيازات فوق‏العاده‏ي آن بانوي عزيز بود كه پيامبر اسلام، مادامي كه خديجه كبري زنده بود، با زن ديگري ازدواج نكرد و با آن كه در آن زمان، شرايط خاص زماني و مكاني و سنت‏هاي قومي و منطقه‏اي تعدد زوجات را به صورت امري كاملاً عادي مي‏نگريست و مردان بسياري در يك زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن كه قوانين اسلام نيز با تحقق شرائط لازم اين اجازه را در اختيار هر فرد عادي هم مي‏گذاشت - چه رسد به پيامبر خدا - باز رسول اكرم هم هرگز در طول حيات خديجه از اين حق خود استفاده نكرد.


نكته‏ي مهم آن كه خديجه در حساس‏ترين شرايط زندگي پيامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانه‏ي نزول وحي قرار داشت و همه چيز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحي الهي بر قلب پاكش نازل مي‏شد و جهاني را به لرزه درمي‏آورد - همواره رسول اكرم را به خوبي درك مي‏كرد. او را به طور صحيح شناخت و به واقعيت‏هاي والاي وجودش پي برد. رسالت او را به روشني فهميد و آن را با تمام جانش پذيرفت و با همه‏ي توان خود در راه تثبيت و گسترش آن ايستادگي كرد. و به راستي كه كمتر همسري مي‏تواند اين چنين حساس و فهميده و با كمال و عميق و عالم و واقع‏بين باشد.



بانوي دانشمند و صاحب كمال
در شرح اوصاف و فضايل خديجه، سخن تمام نمي‏شود مگر آن كه به مراتب فضل و دانش وي نيز اشاره كنيم و بگوييم كه او زني دانشمند، پرتجربه، بسيار فهيم، بسيار روشن‏بين و صاحب‌كمال بود. هر مسأله‏اي را به دقت بررسي مي‏كرد، هرگز بدون علم و انديشه چيزي را نمي‏پذيرفت و بدون تفكر و تعمق حرفي نمي‏زد. در آغاز رسالت به محض آن كه متوجه شد تغييرات غير عادي در پيامبر ايجاد شده و حتي وضع جسماني آن حضرت و اعمال و رفتار و حركاتش دگرگون شده است، در آن شرايط حساس، با دقت و تدبر و تفكر ويژه‏اي كه داشت، بهتر و دقيق‏تر از بزرگترين دانشمندان علم روانشناسي به اصل مسأله پي برد و با قاطعيت و صراحت اعلام كرد كه تمام آن تغييرات و پيدايش آن وضع خاص جسماني براي پيامبر، آثار يك دگرگوني و تحول عميق روحي و معنوي است و هيچ عارضه‏ي ديگري وجود ندارد.

در زماني بعضي از آشنايان و اطرافيان از گوشه و كنار و گاه به طور جسته گريخته و گاه آشكارا براي تغيير حال پيامبر ابراز نگراني مي‏كردند، خديجه با روشن‏بيني خاص و درك هوشمندانه‏اش خطاب به پيامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان مي‏سازد (و به بيماري‌هاي سخت جسماني كه باعث عدم تعدل و زمينگيري شوند دچار نمي‏كند) چون تو در زندگي خود هميشه صله‏ي رحم داشته و داري، مهماني مي‏دهي و مهمان‌دوستي و مهمان‏نوازي مي‏كني، از مستمندان و درماندگان دستگيري مي‏كني و فريادرس مظلومان هستي.» (8)

نكته‏ي مهم آن كه خديجه در حساس‏ترين شرايط زندگي پيامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانه‏ي نزول وحي قرار داشت و همه چيز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحي الهي بر قلب پاكش نازل مي‏شد و جهاني را به لرزه درمي‏آورد - همواره رسول اكرم را به خوبي درك مي‏كرد. او را به طور صحيح شناخت و به واقعيت‏هاي والاي وجودش پي برد. رسالت او را به روشني فهميد و آن را با تمام جانش پذيرفت و با همه‏ي توان خود در راه تثبيت و گسترش آن ايستادگي كرد. و به راستي كه كمتر همسري مي‏تواند اين چنين حساس و فهميده و با كمال و عميق و عالم و واقع‏بين باشد.

چنين بانويي، با چنين اوصاف والايي، علاوه بر تمام امتيازاتش بهترين شريك غم و اندوه پيامبر نيز بود. و اين صفتي است كه هرگاه زني منصف بدان باشد، يكي از مهم‌ترين عوامل موفقيت در زندگي مرد، و در تحكيم اصول و مباني خانوادگي او به شمار خواهد رفت، به طوري كه هرگز زيبايي و جمال و ساير نشانه‏ها و خصوصيات زنانگي نمي‏تواند جاي آن را پر سازند. توجه بدين امر، در زندگي خانوادگي خديجه كاملاً مشهود و آشكار بود و اسناد معتبر حاكي از آن است.

«ابن‏اسحاق» يكي از سيره‏نويسان اوليه و معروف اسلام در اين باره مي‏گويد: پيامبر اسلام هر چيز مكروهي را كه مي‏ديد و مي‏شنيد و هر ناروايي را كه بر او وارد مي‏گرديد، محزون و متأثرش مي‏ساخت، هنگام بازگشت به خانه با خديجه در ميان مي‏گذاشت. و خداوند به وسيله‏ي خديجه، آن مكروه و ناروا را فرج و گشايش عنايت مي‏فرمود. خديجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت مي‏كرد و با درايت و عطوفت خود دردها و رنج‏ها و آلام پيامبر را تسكين مي‏داد (و چنين شريك زندگي و غمگسار مهرباني هميشه يار و مددكار پيامبر بود) تا روزي كه خديجه از دنيا رفت و يك غمخوار فهيم و مصاحب و مشاور مهربان و صميم از دست رفت...

اين سيره‏نويس قديمي نيز اعتراف مي‏كند كه: مقام معنوي و اخلاقي حرمت بي‏مانند خديجه به جايي رسيد كه مورد عنايت خاص الهي قرار گرفت. چنان كه روزي جبرئيل به هنگام نزول وحي گفت: «اي پيامبر، سلام پروردگار يكتا را به خديجه برسان.» پيامبر اسلام نيز به خديجه گفت: «اي خديجه، اينك جبرئيل درود پروردگار را به تو ابلاغ مي‏كند». آنگاه خديجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئيل...»



گفتار صاحب طبقات درباره خديجه
«ابن‏سعد» يكي ديگر از مورخين اسلامي، در كتاب «طبقات» مي‏نويسد: «حضرت آدم در بهشت نگاهي به زندگي محمد صلي الله عليه و آله مي‏افكند و مي‏گويد: يكي از برتري‌هاي محمد صلي الله عليه و آله بر من اين است كه همسر او در راه اجراي اوامر خداوند با شوهرش همكاري و مساعدت نمود، و حال آن كه همسر من، مرا در نافرماني نسبت به دستورهاي الهي راه نشان داد.» (9)



فرزندان خديجه
از حضرت خديجه چهار فرزند متولد شدند. پسري به نام قاسم به دنيا آمد كه طاهر و طيب لقب داشت، و كنيه‏ي «ابوالقاسم» براي پيامبر اسلام، از نام همين فرزند عزيز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادي و شيرخوارگي را مدتي طي كرد و حتي تا مرحله‏ي پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شير گرفته نشده بود كه بنا بر تقدير الهي از دنيا چشم پوشيد و به سراي باقي شتافت.

غير از اين فرزند پسر، خديجه داراي سه دختر نيز شد كه اسامي آنان زينب و ام‏كلثوم و فاطمه عليهماالسلام بود. آري شخصيت والايي همچون خديجه است كه در دامان پاكش، پاكدامن‏ترين و پاكيزه گوهرترين بانوي جهان هستي، يعني حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليها، پرورانده مي‏شود. آن خورشيد تاباني كه بنا بر اراده و مشيت الهي، از ميان تمام فرزندان پيامبر، براي پدر بزرگوارش باقي مي‏ماند، تا براي مادري انوار الهي و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمه‏ي معصومين عليهم السلام را پرورش دهد كه خود، مشعلداران ارشاد و هدايت جهانيان باشند... آري فاطمه سلام الله عليها اين چنين مادري داشت كه «خديجه» نامور گشته بود... (10)

امام صادق عليه‏السلام نيز به آن اشاره فرموده‏اند: «عن مفضل بن عمر، قال: قلت لابي ‏عبداللَّه الصادق عليه‏السلام كيف كان ولاده فاطمه عليهاالسلام؟ فقال: نعم؛ ان خديجه عليهاالسلام لما تزوج بها رسول‏اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم هجرتها نسوه مكه فكن لا يدخلن عليها ولا يسلمن عليها و لا يتركن امراه تدخل عليه فاستوحشت لذلك و كان جزعها و غمها حذراً عليه.» (11)

آري، چون خديجه عليهاالسلام به ازدواج رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله درآمد زنان مكه رابطه خود را با خديجه عليهاالسلام قطع كردند و ديگر به خانه‏ي او نمي‏آمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمي‏كردند. رفت و آمد ديگران به خانه خديجه عليهاالسلام را مراقبت كرده، مانع رفتن آنان به خانه او مي‏شدند. زنان مكه، خديجه عليهاالسلام را تنها گذاردند، ديگر با او دوستي نمي‏كردند. خديجه عليهاالسلام از اين موضوع غمگين و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود.

اين ترك رفت و آمد و محاصره‏ي روحي خديجه عليهاالسلام با مبعوث شدن پيامبر صلي اللَّه عليه و آله به رسالت شديدتر شد. در اين زمان چون رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را دشمن خود مي‏دانستند هرگونه ارتباطي را با خديجه عليهاالسلام كه حامي اصلي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله بود قطع كردند و خديجه عليهاالسلام را در آن شرايط سخت تنهاي تنها گذاردند.



پي‌‌نوشت‌ها:
1- تذكرةالخواص، ج 2، ص 302 .

2- تذكرة الخواص، ج2، ص 302 .

3- عمدة ابن بطريق، ص 24 .

4 - صحيح بخاري، جزو پنجم، باب 30، ص 114

5- همسران رسول خدا، ص 18. به نقل از استيعاب ابن عبدالبر.

6- منبر الاسلام و توفيق الاعلم .

7- استيعاب و صحيح بخاري.

8- سيره ابن‏هشام، ج1، ص 114- 116.

9- طبقات ابن‏سعد، ج 1، ص 134.

10- مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 174

11- امالي شيخ صدوق، ص 593
 
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حج
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: