مي شنويد؟؟؟
انگاري ندا هنوز هم مي آيد...
هنوز هم مي گويد مولا جان اينجا نيا. مولايم اينجا مردمانش عوض شده اند و ديگر آناني نيستند که چندي قبل خواسته بودند که اينجا به نزدشان بيايي، حالا اينجا هر گوشه شهر مردم مشغول آماده کردن خود براي نبردي بزرگ هستند.
معلوم نيست اينان را چه مي شود. اينان دارند شمشيرها را تيزتر مي کنند و سرنيزه ها را مي سازند. اسبها را نعل تازه مي زنند و کمانها را آماده تير انداختن مي نمايند ...
نداي مسلم هميشه در تاريخ ماند و از نداي او سوال بزرگي ايجاد شد که، چرا آن دعوتها در مدتي کمتر از يک سال به کشتن اباعبدالله و آن جسارت عظيم به فرزند رسول خدا انجاميد؟؟
کوفه شهري بود که در يکي از جنگهاي امير المومنين (ع) و به دستور حضرت و جهت اسکان لشگريان حضرت بناي آن نهاده شد. چرا که قبل از آن به آن شکل شهر نبود. لذا به نوعي مردمان ساکن در اين شهر را مي توان از شيعيان حساب نمود و بعدها هم در منطقه کوفه و بصره شيعيان گستردگي بيشتري داشتند و شايد يکي از دلايل حرکت حضرت به آن سمت - در ميان دعوتهاي گوناگوني که از حضرت شده بود - شيعه بودن مردمان آن منطقه بود يا لااقل اين نکته هم در اين انتخاب تاثير داشته است.
اما بايد در اين دعوت و آن عهد شکني دقتي دوباره شود تا اين عجيب ترين و تاسف بارترين اتفاق تاريخ بهتر تجزيه و تحليل شود که شناختن زواياي عاشورا ما را در يزيدي نبودن و حسيني شدن ياري مي نمايد.
نکته اول اينکه اکثر مردمان آن ديار قائل به ولايت اميرالمومنين (ع) و فرزندانش بودند و اصلا صرف دعوت از فرزند رسول الله آنهم در زماني که آنها قطعا با شخصيت پليد معاويه و فرزندش يزيد آشنا بودند هم براي اين مدعا کفايت مي کند (هرچند گروهي از محققين و مورخين به اين امر قائل نيستند و براي اين دعوت دلايل ديگري قائلند).
اگر فرض را بر شيعه بودن مردمان کوفه بگيريم، عمق فاجعه کربلا انگاري بزرگتر به نظر مي آيد. چگونه مردماني شيعه مسلک در زمان امام خود او را دعوت کنند و بعد آنگونه با او رفتار کنند؟؟!!
... حالا مائيم و اين دعوتهاي هر روزه مان از حضرت بقية الله (عج). يادمان نرود که دعوتمان نه از سر حل مشکلات دنيايي باشد (هر چند اين هم بد نيست، اما ديگر کمال کم لطفي است) بلکه از سر درد دينمان باشد که اينگونه هدف داشتن و اين نيت را داشتن انشاءالله در رسيدن به آرمانهاي کربلائيان و عاشورائيان سال ?? هجري کمکمان مي کند.
مباد که فکر کنيم کوفيان مردماني خاص و عجيب بودند. آنان هم آن روز خود را معتقد به آرمانهاي امامشان مي دانستند.
مباد که کوفي باشيم که کوفي بودن مقدمه يزيدي شدن است و خدا نکند که يزيدي شويم که ملعون هميشه تاريخ مي شويم.
مباد که فراموش کنيم درخواست حکومت مهدوي مقدور نيست جز با دعوتي دروني از خودمان براي تحقق همه آرمانها حکومت ديني ... به نظر سخت مي آيد؟