۰

بردباري حضرت علي (ع) در امور سياسي

کد خبر: ۲۱۹۶
۰۰:۰۰ - ۰۵ دی ۱۳۸۶

ترک سياست‌هاي شيطاني
زاذان از امام علي عليه السلام نقل مي‌کند که: از پيامبر شنيدم که مکر و فريب و خيانت در آتش جهنم است، اگر چنين نبود همانا من از همه مردم عرب در سياست بازي قوي‌تر و سياست‌بازتر بودم.

سياست دروغين معاويه
" وَاللهِ ما معاوية بأدهَي مِنِّي، وَلکِنَّهُ يَغدرُ وَ يَفجرُ. وَ لَولا کرَاهيّة الغَدر لَکُنتُ مِن أدهَي النّاس، وَ لکِن کُلُّ غُدرة فُجرةٍ، وَ کلُّ فُجرةٌ کفَرَة. «وَ لِکلّ غَادِر لِواءٌ يُعرَفُ بِهِ يَومَ القِيامَة.» وَاللهِ مَا أُستَغفلُ بِالمکِيدةِ، وَلا اُستَغمَزُ بِالشَّديدةِ.(1)

سوگند به خدا! معاويه از من سياستمدارتر نيست، اما معاويه حليه‌گر و جنايتکار است، اگر نيرنگ ناپسند نبود من زيرکترين افراد بودم.

ولي هر نيرنگي گناه، و هر گناهي نوعي کفر و انکار است، روز رستاخير در دست هر حيله‌گري پرچمي است که با آن شناخته مي‌شود.

به خدا سوگند! من با فريبکاري غافلگير نمي‌شوم، و با سخت‌گيري ناتوان نخواهم شد.

صبر و بردباري در امور سياسي
روزي حضرت علي عليه السلام با رسول خدا صلي الله عليه و آله به طرف مسجد قبا مي‌رفتند و باغات سرسبز و درختان انبوهي که در آن قسمت از مدينه قرار داشت را تماشا مي‌کردند.

امام علي عليه السلام فرمود: يا رسول الله باغات زيبايي است.

پيامبر فرمود: باغات تو در بهشت سرسبزتر است. و آنگاه علي عليه السلام را در آغوش گرفت و گريست و فرمود: «به ياد کينه توزي‌هاي مردم نسبت به تو افتادم، که پس از من بر تو روا مي‌دارند.»

امام پرسيد: من چه بايد بکنم؟ پيامبر فرمود: بايد صبر کني و بردبار باشي.

حضرت پس از رسول خدا در برابر تمام مصيبت‌ها، اهانت‌ها، و مظلوميت‌ها صبر کرد، که در خطبه 3 فرمود: صَبَرتُ وَ فِي العَين قَذي وَ فِي الحَلق شَجي؛ صبر کردم در حالي که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم. (2)

علل نظارت و همکاري امام با خلفاء
مي‌پرسند که: اهل‌بيت عليهم السلام ذلت‌پذير نبودند، و سر تسليم فرود نمي‌آوردند، که علي عليه السلام پس از کودتاي سقيفه تسليم نشد و کار به شهادت فرزند و کتک خوردن همسرش کشيد.

اما چرا در هفته‌هاي پس از شهادت حضرت زهرا به مسجد مي‌رفت، و در نماز جماعت ابابکر حاضر شد، و در مشورت‌هاي نظامي ابابکر و عمر شرکت داشت و همکاري مي‌کرد؟

پاسخ سوال ياد شده با توجه به خطراتي که اساس اسلام را تهديد مي‌کرد، روشن است. زيرا پس از وفات رسول خدا يورش‌ها و تهاجمات فراواني دامنگير اسلام شد که ضرورت همکاري را به اثبات مي‌رساند، مانند:

- مسيلمه کذّاب چهل هزار نيروي نظامي فراهم کرد، و ادعاي پيامبري داشت و عباراتي شبيه آيات قرآن درست کرد و مي‌خواست به مدينه حمله کند، که اگر موفق مي‌شد، همه چيز را نابود مي‌کرد و اهل‌بيت ‌عليهم السلام را به شهادت مي‌رساند، و قبر و روضه رسول خدا را ويران مي‌ساخت.

- زني از قبيله بين تميم بنام «سجاح» که ادعاي پيامبري کرد، با اشعار و عبارات زيبايي که مي‌سرود، عده‌اي را دور خود جمع کرد و باعث شد که عده زيادي مرتد شوند.

- برخي از سران قبائل سر به مخالفت برداشته، تاجگذاري کردند، و خود را پادشاه آن منطقه ناميدند، مانند: نعمان بن منذر در بحرين و لقيط بن مالک در بحرين، که او را ذوالتّاج مي‌ناميدند.

و خطر آنقدر جدي بود که همه مخالفان ناچار شدند، متحد گردند که خليفه سوم نيز خدمت حضرت اميرالمومنين عليه السلام آمد و گفت: اي پسرعمو، وضع خطرناک را مي‌بيني، اگر همکاري نکني، همه ما در خطريم.

و تا امام علي عليه السلام اعلام همکاري نکرده بود، و در نماز و اجتماعات آنها شرکت نکرد، خليفه سوم نيز احتياط مي‌کرد و لشگريان را از مدينه خارج نمي‌ساخت، پس از اعلام همکاري حضرت علي عليه السلام، لشگر فراهم آورده و به خارج مدينه اعزام کرد.

امام خود نسبت به اينگونه از واقعيت‌ها توضيح مي‌فرمايد:
«من دست کشيدم، تا آنجا که ديدم گروهي از اسلام بازگشته، مي‌خواهند دين محمد(صلي الله عليه و آله) را نابود سازند، پس ترسيدم که اگر اسلام و طرفدارنش را ياري نکنم رخنه‌اي در آن ببينم يا شاهد نابودي آن باشم، که مصيبت آن بر من سخت‌تر از رها کردن حکومت بر شماست.»(3)

علل بردباري امام علي عليه السلام در مبارزات با انحرافات
پس از 25 سال حکومت، آنان که به حاکميت ارزش‌ها و احکام اسلامي توجهي نداشتند، بدعت‌ها شکل گرفت و احکام دروغين فراواني را مطرح کردند، که مردم را از اسلام و احکام ناب منحرف و به دستورالعمل‌هايي عادت داده بودند که از احکام اسلام بيگانه بود.

آنگاه که حضرت علي عليه السلام به حکومت رسيد با هزاران مشکل سياسي، اجتماعي، فرهنگي روبرو بود و نمي‌توانست افکار و آراء جامعه را با دستورالعمل و بخشنامه تغيير دهد.

تا فرمود: نماز مستحبي را به جماعت نخوانيد. (که خليفه دوم دستور داده بود بخوانند)

فرياد عموم مردم بلند شد: (کجائي عمر که بنگري علي نمي‌گذارد نماز مستحبي را به جماعت بخوانيم.)

اينجاست که مشکل فرهنگي و بينشي را با دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌ها نمي‌شود به زودي عوض کرد.

امام در يک سخنراني عمومي بردباري خود را در مبارزه با انحرافات و بدعت‌ها اينگونه بيان فرمود: (اگر حکم الهي را اظهار کنم و تحريف‌ها را کنار زنم، از اطراف من پراکنده مي‌شوند.)

سوگند به خدا به مردم گفتم: «که در ماه رمضان جز براي نماز واجب به جماعت حاضر نشوند، که خواندن نماز مستحبي به جماعت بدعت است.»

اما بعضي از لشگريان که در پيرامون من مي‌جنگيدند، فرياد زدند: اي اهل اسلام، سنت عمر را تغيير دادند و علي ما را از نماز خواندن مستحبي به جماعت باز مي‌دارد. ترسيدم در گوشه‌اي از لشگريانم شورشي برپا شود (4)

اگر مقام ابراهيم را که عمر تغيير داد به همان مکاني مي‌گذاشتم که پيامبر اکرم قرار داده بود و فدک را به صاحب اصليش مي‌دادم و پيمانه رسول خدا را به مقدار تعيين شده پيامبر اسلام باز مي‌گرداندم و خانه جعفر را که در توسعه مسجد به زور خراب کردند، باز پس مي‌گرفتم،

و اگر احکام و قضاوت‌هاي ظالمانه را طرد مي‌کردم و زنان مسلمان را که بدون حقي گرفتند و با آنان ازدواج کردند به خانواده‌هايشان برمي‌گرداندم و دفتر حقوق را به روش حقوق پيامبر خدا تغيير مي‌دادم و دفتر بخشش‌ها و امتياز دادن‌ها را نابود مي‌کردم و مسجد رسول خدا را آنگونه که لازم بود درست مي‌کردم و درهايي که بي‌جا باز کردند را مي‌بستم و مسح بر روي کفش را منع مي‌کردم و بر خورنده آبجو، حدّ شراب مي‌زدم و متعه و حج تمتع را حلال اعلام مي‌کردم،

و اگر دستور مي‌دادم که بر جنازه‌ها پنج تکبير بگويند و بسم الله را در نماز بلند بگويند و مردم را به حکم قرآن باز مي‌گرداندم و طلاق را مطابق اسلام جاري مي‌کردم و صدقات را از اقشار مردم مي‌گرفتم، به يقين از اطراف من پراکنده مي‌شدند.

من تا دستور دادم که نماز مستحبي را به جماعت نخوانند که بدعت است، جمعي از لشگريان من فرياد زدند که اي اهل اسلام، سنت عمر را تغيير دادند، ترسيدم که لشگريانم پراکنده شوند.

پي نوشت ها:
1- عقاب الاعمال، ص 320- و خطبه 200 نهج البلاغه معجم المفهرس محمد دشتي، اسناد و مدارک اين خطبه به شرح زير است:

اصول کافي، ج2، ص 338، ح 8: کليني (متوفاي 328 هـ) / منهاج البراعة، ج2، ص306، ابن راوندي (متوفاي 573 هـ) / کتاب ارشاد، ص 141، شيخ مفيد (متوفاي 413 هـ) / کتاب صفين، ص 204، نصربن مزاحم (متوفاي 212 هـ) / أنساب الاشراف، ص 186/174، بلاذري (متوفاي 276هـ) / بحارالانوار، ج 40، ص 193 و ج 41 ص 129، مجلسي (متوفاي 1110 هـ) / بحارالانوار، ج 72، ص290، ح 14، مجلسي (متوفاي 1110 هـ) / روضه کافي، ج 8، ص 24، ح 4، کليني(متوفاي 328هـ) / سنن، ج 4، ص122 ب 28، ح1581، ترمذي (متوفاي 297هـ) / کتاب الوافي، ج 5، ص923، فيض کاشاني (متوفاي 1091هـ) / بحارالانوار، ج33، ص197 و 483 ب17، مجلسي (متوفاي 1110هـ) / ينابيع المودة، ص177، ب51 و ج1 ص 454، قندوزي حنفي (متوفاي 1294هـ).

2- مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص322
3- نامه 62 نهج البلاغه، معجم المفهرس محمد دشتي
4- روضه کافي، ص 58 و 63/ تاريخ الخلفاء سيوطي، ص 136

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: