«شیعه نیوز»: هفتهنامه «پرتو» متعلق به مؤسسه آموزشي ـ پژوهشي امام خميني تحت مديريت آيتالله مصباح، در شماره امروز خود، به شدت از ابتذال اخلاقي فيلم «تله» که در زمان مسئوليت حسين صفار هرندي مجوز ساخت و اکران گرفته است، انتقاد کرد.
در بخشي از اين مطلب آمده است: تأکيدهاي بيرويه و بعضا آزاردهنده روي روابط نامشروع و فسادهاي اخلاقي واقعا چه هدف تربيتي و آموزشي را دنبال ميکند؟...
زنبارگي و هوسبازي و ميگساري اين آدمها و روابط نامشروع گذشته که مدام مورد تأکيد قرار ميگيرد، واقعا چه کارکردي در روايت دارد؟...
در نهايت بايد بدانيم موضع فيلمساز در قبال اين آدم چگونه است. اين همه ولنگاري و هرزهگرايي که دامن آدمهاي فيلم را گرفته کجا قرار است نقد بشوند؟ ريشه اين تعمد آگاهانه را که فيلمساز تلاش دارد اين آدمها را سمپاتيک کند، در کجا بايد جستجو کرد؟ اين جناب دکتر با آن همه سابقه فسق و فجور چرا نبايد تاوان آن همه تجاوز به حيثيت و شرافت آدمهاي نگونبخت را پس بدهد؟...
من مشکل را نه در فيلمنامه که در ذهنيت ارزشي و مؤلفههاي فيلمساز جستجو ميکنم؛ جايي که بايدها و نبايدهاي فکري فيلمساز به مثابه يک باور فکري و اخلاقي و متأثر از ايدئولوژي، بايد تکليف اين همه هرج و مرج اخلاقي را روشن کند. به يک معني، اين ادعا بر اين برداشت دلالت دارد که فيلمساز شبه روشنفکر ما با کليت و نوع روابط نامشروع شخصيت محوري فيلمش در قبل از ازدواج مشکلي ندارد. پيام اخلاقي فيلمش هم به استناد سمت و سويي که فيلمساز نسبت به اين شخصيت ميگيرد، اين است که اما بعد از ازدواج آدم بايد مقيد به اخلاقيات و پايبند به همسرش باشد. اگر ادعا کنيم که اين يک روي سکه ليبراليسم افسار گسيخته فرهنگي در حوزه سينما و فرهنگ است، بيربط و بيراهه نرفتهايم. اينکه تکليف اخلاقي اين آدم با اعتقادات و اخلاقيات و ارزشهاي ديني و... چه ميشود، ظاهرا فيلمساز ما کاري به اين باورها ندارد...
مصاديق ديگر اين ولنگاريسم را هم ميتوان در تأکيدهاي باربط و بيربط روي آبشنگولي و اين نوع مسکرات که با تظاهر به خوردن آن ميشود يا آدرس مکان آن داده ميشود، مشاهده کرد.
اين نتيجه پنهان و در سايه [خواسته يا ناخواسته] براي مباح و مشروع جلوه دادن بيبندوباري اخلاقي را به پاي کدام مسئول و مدير حوزه فرهنگ اين جامعه بايد نوشت؟ از فيلمساز ميگذريم. در جايي که دل هيچ مسئول فرهنگي براي تبليغ اين ميزان ولنگاري و سخره گرفتن ارزشها نميسوزد و يا شايد هم اصلا متوجه اين پيامهاي ظريف و نکتههاي پنهان در فيلم نيست، چه توقعي ميتوان از فيلمسازي داشت که هم دغدغه نان دارد و هم سوداي نام! آيا ميشود به بهانه واقعگرايي و واقعنمايي، همه اين خزعبلات را توجيه کرد و به حساب ماهيت سينما گذاشت که ناگزير است وفادار به واقعيت بيرون از پرده سيما باشد؟...
در خصوص پيامدهاي اخلاقي و نگرهاي فيلمهايي از اين نمونه، چه کساني بايد پاسخگو باشند؟ چه کسي ميتواند ادعا کند به صرف مذمت شک غير معقول در مناسبات خانوادگي، يک فعل حرام و ناهنجار اخلاقي را لباس مباح و مشروع بپوشانيم و آن را ترويج کنيم و در پشت آن به بهانه مذمت سوءظن و... خودمان استتار کنيم؟
T