«شیعه نیوز»: «الحمد للَّه ربّ العالمين وصلّي اللَّه علي سيّدنا محمّد وآله الطاهرين ولعنة اللَّه علي أعدائهم أجمعين».
«قال اللَّه الحکيم في محکم کتابه أعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم»
«إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً»(1).
آنها که خدا و پيامرش را آزار مي دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته و براي آنها عذاب خوار کننده اي آماده کرده است.
سؤال اصلي:
بحث اين جلسه را به تناسب شام شهادت مظلومانه حضرت صدّيقه کبري فاطمه زهرا عليها السلام به گونه اي طرح مي نماييم که مناسبت شب رعايت شود و سلسله مباحث قطع نگردد، در ضمن پاسخ بعضي از سؤالات نيز روشن گردد. اساساً چه ضرورتي دارد که ما اين مناسبتها را تکريم نماييم؟ چرا در اين گونه مناسبات پيرامون شخصيّت هاي مربوط سخن مي گوييم؟ به چه دليل لازم است تا اين حضرات را بشناسيم و نسبت به جايگاه آنان معرفت حاصل نماييم؟
نکته قابل توجّه که مي تواند، پاسخ به اين سؤال را روشن کند، اين است که به همان دليلي که معرفت خداوند، لازم است، به همان دليل و برهاني که ما بايد نسبت به ذات اقدس ربوبي و توحيد معرفت داشته باشيم، به همان دليل بايد نبوّت را بشناسيم و به نبي معرفت پيدا کنيم، به همان دليل بايد به مقام ائمه عليهم السلام آگاهي کافي و لازم داشته باشيم. همه اين سخنان به سلسله مباحثي که در گذشته بيان شد باز مي گردد.
خداوند متعال فعّال ما يشاء جهان خلقت و آفرينش است و حضرات معصومين عليهم السلام وسائط فيض جاريه الهيّه و قادر بر هر نوع تصرّفي در عالم تکوين هستند. لذا ما بايد مقتدرين و متصرّفين در عالم خلقت و تکوين را بشناسيم.
نکته ديگر که براي سعادت دنيوي ما و دسترسي به راه راست و بازشناسي حقّ از باطل ضرورت دارد، اين است که کساني که حقّ در وجود آنها متبلور است، کساني که رضاي آنها رضاي حقّ است و سخط و خشم آنها، خشم ذات اقدس ذوالجلال است، کساني که اطاعت آنها اطاعت خدا است وکساني که عصيان آنها عصيان خدا است، بايد مورد شناسايي قرار گيرند.
مقام حضرت زهرا عليها السلام بالاتر از عصمت:
اين کلام رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم را مکرّر شنيده ايد:
«إنّ اللَّه يرضي لرضا فاطمة ويغضب لغضبها»(2).
خداوند به رضاي فاطمه عليها السلام خشنود مي شود و به خشم فاطمه عليها السلام غضبناک مي گردد.
از اين کلام روشن مي گردد که مسأله، فوق مقام عصمت است. زيرا عصمت، يعني انسان تمام خواسته ها و خواهش هاي خود را متناسب با خشم و رضاي خداوند قرار دهد. اگر کسي به رضاي خدا خشنود گردد و به خشم خدا غضبناک گردد، داراي مقام عصمت است. امّا جايگاه فاطمه زهرا عليها السلام بالاتر از عصمت است. زيرا خدا به رضاي فاطمه عليها السلام خوشنود و به خشم فاطمه عليها السلام خشمگين مي گردد.
شناخت و معرفت به مقام فاطمه عليها السلام، بالاتر از توان عقل و درک ماست.
رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايند :
«إنّما سميّت فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها»(3).
ايشان به نام فاطمه نامگذاري شدند زيرا مخلوقات از شناخت ايشان عاجزند.
به اين سخن رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم خوب عنايت کنيد که چرا فاطمه عليها السلام را فاطمه نام گذاري نمودم؟ زيرا همه آفرينش از شناخت ايشان عاجز هستند. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در اين روايت نفرموده اند انسانها از معرفت ايشان عاجز هستند. بلکه مي فرمايند: تمام آفرينش از درک مقام او عاجز هستند. يعني جبرئيل امين که ناموس وحي است او نيز نمي تواند فاطمه عليها السلام را بشناسد. ميکائيل و اسرافيل و عزرائيل و همه انبياء عظام الهي عليهم السلام از درک معرفت فاطمه زهرا صلي الله عليه وآله وسلم عاجز هستند. خلق به معناي هر موجودي است که آفريده شده است. هنگامي که همراه با «ال» مي شود، حالت جمع در آن تقويت مي گردد و تعميم را مي رساند. به عبارت ديگر «خلق» همراه با «ال» تمام مخلوقات را شامل مي گردد.
روايت مفصليّ را مرحوم مجلسي قدس سره در باب معاد کتاب بحار الانوار نقل نموده است. توصيه مي کنم، آقاياني که به اين کتاب دسترسي دارند مراجعه نموده تمام روايت را ملاحظه نمايند.
رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم به حضرت فاطمه عليها السلام مي فرمايند:
«إذا استقرّ أولياء اللَّه في الجنّة زارک آدم و من دونه النبيين»(4).
آنگاه که اولياي الهي در بهشت جاي گيرند، آدم و تمام انبياي پس از ايشان به زيارت تو خواهند آمد.
اين چه مقام با عظمتي است که تمام انبياء الهي عليهم السلام در سراي جاويد به صف مي ايستند تا فاطمه عليها السلام را زيارت کنند.
اين چه مقامي است که خداوند به دردانه آفرينش اعطا کرده است. روايات فراواني در رابطه با علوّ مقام حضرت فاطمه عليها السلام وجود دارد. تواتر، کثرت و تنوّع اين دست روايات به حدي است که ما را به يقين مي رساند که درک جايگاه ايشان فراتر از توان عقل قاصر بشريّت مي باشد.
داستان خلقت حضرت فاطمه عليها السلام
همه مصادر و منابع روايي اعم از شيعه و سنّي داستان آفرينش حضرت فاطمه عليها السلام را نقل نموده اند. ما صدر اين روايت را از زبان امام صادق عليه السلام و بقيه روايت را از منابع عامّه نقل مي نماييم. اين روايت صحيحه بوده، هيچ مناقشه اي در سند آن نيست و مي توان بر اساس آن فتوي داد.
امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
«کان النبيّ يکثر تقبيل فاطمة فعاتبته علي ذلک عايشة فقالت: يا رسول اللَّه إنّک لتکثر تقبيل فاطمة»(5).
پيامبر[صلي الله عليه وآله وسلم] بسيار فاطمه[عليها السلام] را مي بوسيد. عايشه ايشان راسرزنش کرد و گفت: اي رسول خدا[صلي الله عليه وآله وسلم] تو فاطمه[عليها السلام] را زياد مي بوسي.
ادامه روايت را از مصادر اهل سنّت نقل مي کنيم. سيوطي در درّ المنثور(6) و طبراني در معجم(7) و... نقل نموده اند که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در پاسخ به سرزنش عايشه چنين فرمودند:
«لمّا اُسري بي إلي السماء اُدخلت الجنّة فوقعت علي شجرة من أشجار الجنّة لم أرفي الجنّة أحسن منها ولا أبيض ورقا ولا أطيب ثمرة فتناولت ثمرة من ثمراتها فأکلتها فصارت نطفة في صلبي فلمّا هبطت إلي الأرض واقعت خديجة فحملت بفاطمة فإذا أنا اشتقت إلي ريح الجنّة شممت ريح فاطمة».
در معراج(8) مرا به بهشت وارد کردند. در ميان درختان بهشت به درختي برخورد کردم که به نيکويي آن و درخشش برگهايش و پاکيزگي ميوه هايش مانند آن نديدم. از ميوه آن خوردم که تبديل به نطفه اي گرديد و بعد از بازگشت در رحم خديجه [عليها السلام] قرار گرفت و ايشان به فاطمه [عليها السلام] باردار شد. پس هر گاه مشتاق بوي بهشت مي شوم، بوي فاطمه [عليها السلام] را استشمام مي کنم.
به اين روايت که بسياري از منابع مورد اعتماد اهل سنّت آن را نقل نموده اند، دقّت کنيد. رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم در معراج به بهشت مي روند. اوّل شخص عالم خلقت و آفرينش در أرفع ملک اللَّه يعني بهشت، از افضل ميوه هاي بهشتي تناول مي کنند و نطفه فاطمه عليها السلام متکوّن مي شود.
تناسب بين روح و جسد
بر اساس آيات کريمه قرآن بين جسد و روح تناسب وجود دارد. قرآن در مورد خلقت آدم عليه السلام مي فرمايد:
«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي»(9).
وقتي گل انسان را تسويه و تنظيم نمودم [و قابليّت دريافت فيض را پيدا کرد] آنگاه از روح خود در آن دميدم.
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»(10).
انسان را در بهترين شکل و متناسب ترين صورت خلقت نموديم. [هيچ مخلوقي در عالم خَلقاً وخُلقاً احسن از انسان نمي باشد.]
کلمه «فسوّاها» که در برخي آيات و روايات آمده يعني بطور منظّم و مرتب به گونه اي که هر چيز در جاي خود قرار گرفته باشد. بعد از اين تسويه و تعديل قابليّت دريافت فيض محقّق مي گردد و خداوند از روح خود در آن مي دمد، زيرا پس از آمادگي جسد، خداوند روح را در انسان مي دمد. هر نوع جسدي قابليّت دريافت فيض خاص الهي را ندارد. به عبارت ديگر برخي از موجودات قابليت پذيرش روح انساني را ندارند.
با توجّه به مقدّمه اي که بيان شد به اين نکته دست مي يابيم :
جسم و جسدي که اساس و ماهيّت آن را مواد اين دنيا تشکيل مي دهد، استعداد و قابليّت دريافت روح اللَّه را پيدا مي کند و خداوند روح خود را در آن مي دمد. حال اگر ريشه و ماهيّت جسم و جسدي برترين ميوه هاي بهشتي باشد، اين چنين جسدي قابليّت دريافت چگونه فيضي را خواهد داشت و چه روحي را دريافت خواهد نمود؟ دانسته شد که اساس جسم حضرت زهرا عليها السلام از برترين ميوه هاي بهشت است پس جسم ايشان با تمام اجسام اين دنيا متفاوت است و در نتيجه روحي هم که در اين جسد دميده مي شود نسبت به سايرين تفاوت خواهد داشت.
به همين دليل پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايند: همه خلق از درک و شناختِ جايگاه او عاجز هستند.
جابر ابن يزيد جعفي که از اصحاب سرّ ائمه عليهم السلام است، مي گويد: از امام صادق عليه السلام سؤال کردم چرا فاطمه زهرا عليها السلام، زهرا ناميده شدند؟ فرمودند:
«لأنّ اللَّه عزّوجلّ خلقها من نور عظمته، فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها، وغشيت أبصار الملائکة وخرّت الملائکة للَّه ساجدين وقالوا: إلهنا وسيّدنا، ما هذا النور؟ فأوحي اللَّه إليهم: هذا نور من نوري وأسکنته في سمائي، خلقته من عظمتي اُخرجه من صلب نبيّ من أنبيائي اُفضّله علي جميع الأنبياء واُخرج من ذلک النور أئمّة يقومون بأمري يهدون إلي حقّي وأجعلهم خلفائي في أرضي بعد انقضاء وحيي»(11).
زيرا خداوند فاطمه زهرا [عليها السلام] را از نور عظمت خويش خلقت نمود، هنگامي که اين نور در جهان آفرينش تابيدن گرفت، تمام آسمانها و زمين را روشن نمود، چشمان ملائکه در اثر تلألؤ اين نور بسته شد و در پيشگاه خداوند به سجده افتادند و از خداوند سؤال نمودند: اي پروردگار ما، اين نور چيست؟ خداوند به آنان وحي نمود: اين نور، از نور من است که در آسمانها آنرا جاي دادم و اين نور از عظمت من آفريده شده است. اين نور را از صلب پيامبري که بر همه پيامبران برتري داده ام، خارج مي نمايم و از آن نور، اماماني را که به امر من قيام مي کنند و به سوي حق هدايت مي نمايند را خارج مي کنم و ايشان را آنگاه که وحي از مردم قطع گردد، جانشينان خود در زمين قرار مي دهم.
پس فاطمه زهرا عليها السلام از نور عظمت خداوند خلقت شده و جسد ايشان از ميوه هاي بهشتي تشکيل يافته و برترين مخلوق خداوند، واسطه انتقال آن نور به اين جسد مي باشند. امّا چنين موجودي با اين همه عظمت براي چه به دنيا آمده است و در آخرت چه خواهد کرد؟
امام صادق عليه السلام روايتي را از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي فرمايند:
«قال رسول اللَّه: خُلق نور فاطمة قبل أن تخلق الأرض والسماء فقال بعض الناس: يا نبيّ اللَّه فليست هي إنسيّة؟ فقال: فاطمة حوراء إنسيّة. فقالوا: يا نبيّ اللَّه کيف هي حوراء إنسيّة؟ قال: خلقها اللَّه عزّوجلّ من نوره قبل أن يخلق آدم إذ کانت الأرواح. فلمّا خلق اللَّه عزّوجلّ آدم عرضت علي آدم. قيل يا نبيّ اللَّه وأين کانت فاطمة؟ قال: کانت في حقّة تحت ساق العرش. قالوا يا نبيّ اللَّه فما کان طعامها؟ قال: التسبيح والتقديس والتهليل والتمجيد»(12).
]امام صادق عليه السلام از پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نقل فرمودند که: نور فاطمه زهرا [عليها السلام] قبل از خلقت آسمانها و زمين خلق گرديد. بعضي از حاضرين گفتند: اي رسول خدا آيا او انسان نيست؟ حضرت فرمودند: فاطمه [عليها السلام]حوريه اي انسان نما است. آنان گفتند: اي رسول خدا! چگونه او حوريه اي انسان نما است؟ حضرت فرمودند: خداوند عزّوجلّ او را از نور خويش قبل از خلقت آدم [عليه السلام] آنگاه که ارواح وجود داشتند خلق نمود. هنگامي که آدم [عليه السلام] توسّط خداوند خلق گرديد نور فاطمه] عليها السلام[ به آدم [عليه السلام] عرضه گرديد. آنان مجدّداً سؤال کردند: در اين هنگام فاطمه [عليها السلام] در چه جايي قرار داشت؟ حضرت فرمودند: او در صندوقچه اي زير ساق عرش الهي قرار داشت. آنان گفتند: اي رسول خدا[صلي الله عليه وآله وسلم]! طعام او در آن هنگام چه بود؟ حضرت فرمودند: تسبيح، تقديس، تمجيد وتهليل ذات اقدس ربوبي.
عبادت حضرت زهرا عليها السلام :
در پايان اين روايت رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايند: غذاي فاطمه عليها السلام در عالم بالا قبل از هبوط به اين عالم، تسبيح و حمد الهي بوده است. بيان اين مسأله شايد ارتباط بين تسبيحات خاصّ حضرت زهرا عليها السلام و جايگاه ايشان را روشن گرداند. فاطمه اي که در قائمه عرش الهي به وديعت نهاده شده و طعام او تسبيح گفتن است، معلوم است که آنقدر در محراب عبادت مي ايستد که زانوان مبارکش متوّرم مي گردد:
«ما کان في هذه الاُمّة أعبد من فاطمة [عليها السلام] کانت تقوم حتّي تورّم قدماها»(13).
در اين امت کسي عابدتر از فاطمه زهرا [عليها السلام] نبود. ايشان آنقدر به عبادت مي ايستادند تا پاهايشان متورّم مي گرديد.
عبادتهاي فاطمه زهرا عليها السلام حکايت از آن دارد که ايشان از اصل خويش يعني همراهي با ذکر خداوند در سايه عرش الهي جدا نگرديده اند. ديگر روايات جلوه هاي ديگري از شخصيّت والاي ايشان را نمايش مي دهند.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند:
«فمن عرف فاطمة حقّ معرفتها فقد أدرک ليلة القدر»(14).
اگر کسي فاطمه[عليها السلام] را درست بشناسد شب قدر را درک نموده است.
امام صادق عليه السلام در روايت ديگري فرمودند:
«هي الصديقة الکبري وعلي معرفتها دارت القرون الاولي»(15).
او صديقه کبري است و گردش روزگاران گذشته بر اساس شناخت جايگاه ايشان بوده است.
حضرت زهرا عليها السلام پاره اي از وجود رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم:
«خرج رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم وهو آخذ بيد فاطمة فقال: من عرف هذه فقد عرفها ومن لم يعرفها فهي فاطمة بنت محمّد، وهي بضعة منيّ وهي قلبي وروحي التي بين جنبيّ فمن آذاها فقد آذاني، ومن آذاني فقد آذي اللَّه»(16).
روزي پيامبر [صلي الله عليه وآله وسلم] دست فاطمه [عليها السلام] را گرفته بيرون آمدند و فرمودند: هر کس او را مي شناسد، مي داند او کيست و هر کس او را نمي شناسد، بداند او فاطمه زهرا [عليها السلام] دختر محمّد [صلي الله عليه وآله وسلم] است، او پاره تن من است، او قلب و روح من مي باشد که در سينه من قرار دارد. هر که او را بيازارد مرا آزرده و هر که مرا بيازارد خدا را رنجانده است.
بنابر اين روايت، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حضرت زهرا عليها السلام را پاره اي از وجود خويش معرّفي کرده اند: «بضعة مني» اين تعبير که در بسياري از منابع شيعه و سنّي به چشم مي خورد، داراي نکته اي است:
رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم نفرموده اند فاطمه عليها السلام پاره اي از تن من يا جسد من است. بلکه از ايشان به عنوان پاره اي از وجود من ياد کرده اند. يعني فاطمه عليها السلام پاره اي از شخصيّت و هويّت من است. فاطمه عليها السلام از هويّت نبوت ختميّه و رسالت الهيّه منشأ يافته است. در همين روايت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حضرت زهرا عليها السلام را قلب خويش ناميده اند. قلب رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم مثل ساير قلبها نيست. قلب ايشان مالامال از علوم اوّلين و آخرين است. تمام علومي که به همه انبياء عليهم السلام داده شده بود نزد ايشان است. عقل تمام اولياء و انبياء از ابتدا تا انتهاء نزد رسول خاتم صلي الله عليه وآله وسلم است و تجسّم همه اين کمالات در وجود مبارک حضرت زهرا عليها السلام مي باشد.
طبق روايتي که عرض شد نه تنها اکنون بلکه گردش روزهاي نخستين خلقت با شناخت فاطمه عليها السلام صورت مي گرفته است. يعني اگر در زمانهاي گذشته [قبل از اين عالم] معرفت فاطمه عليها السلام نبود، گردشي و حرکتي در عالم نبود. به عبارت ديگر دوام حرکت آفرينش، دائر مدار معرفت فاطمه زهراعليها السلام بوده است.
رفتار اصحاب با حضرت زهراعليها السلام
با اين همه عظمت و تأکيدات فراوان رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم مردم در زمان ايشان نسبت به جايگاه حضرت زهرا عليها السلام چه برخوردي داشتند؟
اين چند روز گذشته با حضرت فاطمه عليها السلام چه کردند؟ وقتي غاصبين پشت درب خانه اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند، امام عليه السلام خواستند براي باز کردن درب خانه بروند امّا فاطمه زهرا عليها السلام از رفتن مولي عليه السلام جلوگيري نمودند اين در زماني است که دومي (عليه ما عليه) پشت درب خانه آمده تا براي اولي (عليه ما عليه) بيعت بگيرد. دومي (عليه ما عليه) گفت:
«والّذي نفس عمر بيده لتخرجنّ أو لأحرقنّها علي من فيها. فقيل: يا أبا حفص! إنّ فيها فاطمة. فقال وإن»(17).
قسم به آنکه جان عمر در دست اوست يا از خانه خارج مي شويد يا خانه را با اهل آن به آتش مي کشم. به او گفتند: اي عمر! در اين خانه فاطمه [عليها السلام] حضور دارد. گفت: هر چند که فاطمه هم باشد خانه را به آتش خواهم کشيد.
حضرت زهرا عليها السلام خطاب به آنها فرمودند: من مردمي از شما بي شرم تر و بد حضورتر نمي يابم. شما پيکر مطهّر رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم را رها کرده ايد و براي غصب حقّ ما شتاب مي کنيد(18).
آن مهاجمين در سايه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم رشد کرده و به موقعيّت هاي بالا دست پيدا نمودند. امّا با ارتحال ايشان پيکر مطهّر او را رها نموده و به دنبال دنيا مي دوند. حالا هم در خانه دختر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را به آتش مي کشند.
واقعاً اين يک سؤال جدّي است؛ در اين دو سه روز چه اتّفاقي افتاد که مردم اين گونه بي وفا شدند. مردمي که تا ديروز پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم را مي ديدند و پشت سر ايشان نماز مي گذارند و در هنگام خدا حافظي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و حلاليت طلبيدن ايشان تمام مسجد غرق در گريه شد. اينها همان مردم بودند. همين جمعيّت رجّاله جمع شدند و درب خانه دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را آتش زدند.
مصائب حضرت زهراعليها السلام از زبان رسول اللَّه عليها السلام :
سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مي کند که گفت: روزي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نشسته بودند امام حسن عليه السلام آمدند حضرت به او خوش آمد گفتند و از او با گشاده رويي استقبال نمودند و بر زانوي راست خود نشاندند. بعد از آن امام حسين عليه السلام آمدند به همين صورت بر زانوي چپ رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم نشستند. سپس فاطمه زهرا عليها السلام آمدند و مقابل رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم نشستند. اميرالمؤمنين عليه السلام نيز آمدند و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ايشان را سمت راست خود جاي دادند. هر کدام از اينان که مي آمدند رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به شدّت مي گريستند. کسي سؤال کرد: يا رسول اللَّه! چرا اينقدر گريه مي کنيد؟ آيا از اين چهار نفر هيچ يک شما را مسرور نمي کند؟ پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در پاسخ شروع به بيان فضايل و مصائب تک تک ايشان نمودند.
وقتي نوبت به سخن گفتن در مورد حضرت زهرا عليها السلام رسيد، پس از بيان شمّه اي از فضايل ايشان، فرمودند:
«إنّي لمّا رأيتها ذکرت ما يصنع بها بعدي»(19).
من وقتي فاطمه [عليها السلام] را ديدم به ياد مصائبي افتادم که بعد از من خواهد ديد.
آيا اهل سنّت که اين روايات را نقل کرده اند(20)، به آنچه نقل مي کنند، توجّه دارند!؟
اگر رضاي حضرت فاطمه عليها السلام رضاي خداست، اگر غضب او غضب خداست، وقتي به ابو بکر و عمر خطاب کرده فرمودند:
«فإنّي اُشهد اللَّه وملائکته أنّکما أسخطتماني وما أرضيتماني»(21).
خداوند و ملائک را شاهد مي گيرم که شما دو نفر مرا آزرديد و راضيم ننموديد.
آيا خشم حضرت زهرا عليها السلام خشم خداوند و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نيست؟ آيا کسي که صديقه کبري عليها السلام را بيازارد از صراط حقّ منحرف نشده است؟
گفته مي شود که حرف نزنيد و نگوييد در آن زمان چه اتّفاقي افتاده و اين حرفها چه سودي دارد؟ چه سودي دارد که بدانيم خليفه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم چه کسي بوده؟ اتفاقاً تمام کلام در همين جا است. بايد بدانيم که خليفه اول چه کسي بوده تا حقّ معلوم شود. بايد دانست آن کساني که راه حق را بستند و مردم را به سوي باطل سوق دادند، چه کساني بودند تا بتوانيم براي رسيدن به سعادت از حقّ پيروي نموده از باطل دوري نماييم. در زيارت آل ياسين مي خوانيم:
«الحقّ ما رضيتموه والباطل ما أسخطموه»(22).
حق آن چيزي است که از آن راضي و خشنود هستيد و باطل آن چيزي است که از آن ناراضي مي باشيد.
«کأنّي بها وقد دخل الذلّ بيتها».
گويي مي بينم، ذلّت به جاي عزّت کنوني، وارد خانه فاطمه عليها السلام مي گردد.
چه ذلّتي بالاتر از اين که عدّه اي پشت درب خانه جمع شوند تا خانه را آتش بزنند؟ حرمت حضرت فاطمه زهراعليها السلام هتک مي شود. چه هتکي از اين بالاتر که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام ايستاده باشند و در مقابلشان ناموس ايشان را کتک بزنند؟
اين ابي الحديد نقل مي کند: من نزد استادم ابو جعفر نقيب قصّه هبّار بن اسود و فتح مکّه را مي گفتم. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم پس از ورود به مکّه خون چند نفر را مباح کردند. يکي از آنها هبّار بن اسود بود. او با پرتاب نيزه به طرف هودجي که در آن زينب ربيبه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم بود، ايشان را ترساند و در اثر اين ترس کودکش سقط شد. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به سبب اين جرم دستور قتل او را صادر کردند. ابن ابي الحديد مي گويد: استادم گفت: اگر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم زنده بودند خون کسي که دخترشان فاطمه عليها السلام را ترساند و جنين او محسن را سقط کرد را مباح مي دانستند(23).
به اين جمله که در کتاب ميزان الاعتدال نوشته ذهبي از اهل سنت است، دقّت کنيد:
«إنّ عمر رفس فاطمة حتّي أسقطت بمسحن»(24).
عمر )عليه ما عليه( با لگد به فاطمه [عليها السلام] زد که منجر به سقط جنين ايشان، محسن عليه السلام گرديد.
ابو بصير مي گويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم: چرا فاطمه زهراعليها السلام در جواني از دنيا رفتند؟ حضرت فرمودند:
«وکان سبب وفاتها أنّ قنفذ مولي عمر لکزها بنعل السيف بأمره فاسقطت محسنا ومرضت من ذلک مرضا شديدا»(25).
سبب از دنيا رفتن حضرت زهرا [عليها السلام] اين بود که قنفذ غلام عمر[عليه ما عليه] به دستور اربابش با قسمت انتهايي غلاف شمشير (که از جنس فلز است) به شدّت به سينه حضرت [عليها السلام] کوبيد و در نتيجه محسن عليه السلام سقط گرديد و حضرت [عليها السلام] به شدت مريض شدند.
«والسلام عليکم ورحمة اللَّه وبرکاته»
1) سوره احزاب، آيه 57.
2) از مناسبع شيعه بنگريد به: مؤتمر علماء بغداد صفحه 187 وبحار الانوار، جلد 30 صفحه 353 و از منابع اهل سنّت بنگريد به: مستدرک حاکم، جلد 3 صفحه 154 والمعجم الکبير، جلد 22 صفحه 401 و صحيح بخاري، جلد 5 صفحه 83.
3) بحار الانوار، جلد 43 صفحه 65.
4) بحار الانوار، جلد 43 صفحه 227.
5) بحار الانوار، جلد 18 صفحه 315.
6) درّ المنثور، جلد 4 صفحه 153.
7) المعجم الکبير، جلد22 صفحه 401.
8) در بعضي روايات نقل شده که پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم 120 مرتبه به معراج رفته اند. (تفسير نور الثقلين، جلد 3 صفحه 98)
9) سوره حجر، آيه 29.
10) سوره تين، آيه 4.
11) بحار الانوار، جلد 43، صفحه 12.
12) بحار الانوار، جلد 43 صفحه 4.
13) مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3 صفحه 389 (اين جمله از حسن بصري نقل شده است).
14) بحار الانوار، جلد 43 صفحه 66. تفسيرفرات کوفي، صفحه 581.
15) امالي شيخ طوسي قدس سره، صفحه 668.
16) بحار الانوار، جلد 43 صفحه 54.
17) الامامة والسياسة، جلد 1 صفحه 19. (جالب توجّه اينکه کتاب مذکور از معتبرترين منابع اهل سنت به شمار مي رود و مؤلف آن ابن قتيبه در قرن سوم مي زيسته است)
18) همان.
19) امالي شيخ صدوق قدس سره، مجلس 24 حديث 2 صفحه 99. وبحار الانوار، جلد 28 صفحه 37.
20) فرائد السمطين، جلد 2 صفحه 25.
21) الامامة والسياسة، جلد 1 صفحه 20.
22) المزار، صفحه 570 و مفاتيح الجنان.
23) شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، جلد3 صفحه 351.
24) ميزان الاعتدال، جلد 1 صفحه 139 شماره 552.
25) دلائل الامامة، صفحه 134.