به گزارش «شیعه نیوز»، دربارهی گسترهی علم امام موسی کاظم(علیه السلام) در علوم مختلف و فضایل اخلاقی و معنوی آن حضرت، روایات فراوانی وجود دارد.
علماء، در فنون مختلف علم و دانش از آن حضرت فراوان حدیث نقل کردهاند که متون دینی ما مملوّ از آن است.
در اینجا به چند نمونه از روایات اشاره میکنیم:
یک) ابوحنیفه میگوید:
در
زمان امام صادق(علیه السلام) به حج رفته بودم، زمانی که وارد مدینه شدم، به منزل آن
حضرت رفتم. در دهلیز (دم در) به انتظار نشستم تا حضرت اجازۀ ورود دهد، در
این هنگام پسر بچهای از منزل خارج شد، با او گفتگو کردم و فهمیدم موسی بن
جعفر است.
از او پرسیدم: ای جوان! گناه و معصیت چیست؟
در پاسخ گفت: «برای گناه و معصیت سه حالت تصوّر میشود:
1.
اینکه گناه از طرف خداوند باشد، نه از جانب بنده، در این صورت، سزاوار
نیست که خداوند بنده را عذاب کند به چیزی که مرتکب نشده است.
2. اینکه گناه از طرف خدا و بنده مشترکاً باشد، در این صورت، هم سزاوار نیست که شریک قوی نسبت به شریک ضعیف ظلم کند.
3.
اینکه گناه از سوی بنده باشد که درست این است. در این صورت، اگر خداوند
بر بنده ببخشاید، نشانهی جود و کرم اوست و اگر عقاب کند، به سبب گناه عبد و
نافرمانی بنده است».
پس گفتم: «آنها فرزندان و (دودمانى) بودند که (از
نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند». (اشاره به
آیه ای قرآنی)
دو) ابوالفرج اصفهانی میگوید:
یحیی
بن حسن برایم نقل کرد: موسی بن جعفر(علیه السلام) این گونه بود که اگر به آن حضرت
خبر میرسید که مردی با آن حضرت خوب نیست و پشت سرش بد گویی میکند، برایش
کیسهای پر از دینار میفرستاد و کیسهاش بین دویست تا سیصد دینار در آن
وجود داشت، این کار حضرت ضرب المثل شده بود.
همو میگوید: یکی از
نوههای خیلفهی دوم هنگامی که موسی بن جعفر(علیه السلام) را میدید، شروع میکرد به
دشنام دادن حضرت علی(علیه السلام) و بدرفتاری با موسی بن جعفر(علیه السلام)، بعضی از شیعیانش به
حضرت گفتند اجازه بده تا او را بکشیم، امام(علیه السلام) فرمود: نه؛ روزی حضرت در
حالیکه بر مرکب سوار بود، وارد مزرعهی این شخص شد، آن شخص صدا زد، زراعت و
محصول مرا از بین بردی! حضرت به او اعتنایی نکرد، همچنان میرفت تا اینکه
به نزدیک او رسید، پیاده شد، در کنارش نشست و شروع کرد با او به صحبت و
شوخی کردن و گفت: غرامت محصولت چقدر است؟ آن مرد گفت: صد درهم، امام فرمود:
چقدر سود آن میشود؟ گفت: نمیدانم، حضرت(علیه السلام) فرمود: من پرسیدم چقدر حدس
میزنی؟ گفت: صد درهم دیگر، امام(علیه السلام) سیصد درهم به او داد. پس آن شخص از جا
برخاست و سر حضرت را بوسید. از این به بعد هر وقت امام وارد مسجد میشد، آن
مرد از جایش بلند میشد، بر حضرت سلام میداد و میگفت: «الله اعلم حیث
یجعل رسالته».
آنگاه امام(ع) به شیعیانش که خواهان کشتن آن شخص بودند،
فرمود: کدامیک از این دو کار بهتر بود، آنکه شما میخواستید، یا این کاری
که من انجام دادم؟!
سه) امام کاظم(علیه السلام) در
انجام عبادات مستحبی و نافلهی شب به گونهای بود که نافلهی شب را به نماز
صبح متصل میکرد. پس از نماز صبح تعقیباتش تا طلوع صبح به درازا میکشید،
در حال سجده و دعا بود تا نزدیک طلوع خورشید.
آنحضرت فراوان این دعا را
میخواند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ
الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ»؛بار خدایا! آسودگی و راحتی به هنگام مرگ و
عفو و گذشت به هنگام حساب را از تو درخواست میکنم.
یکی از دعاهایش این
بود: «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ
عِنْدِکَ»؛ گناه بندهات بزرگ است، پس باید گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد.
امام(ع) از ترس خداوند چنان گریه میکرد که ریش مبارکش از اشک خیس میشد.
چهار) امام موسی بن جعفر(علیه السلام) در انجام صلهی رحم، سرآمد بود.
پنج) امام(علیه السلام) شبها از
فقرای مدینه سرکشی میکرد و برای آنان پول، نان و خرما میبرد؛ در حالیکه
مردم متوجه حضرتش نمیشدند و نمیدانستند این پول و غذا از طرف موسی بن
جعفر(علیه السلام) است.
انتهای پیام/ 852