«شیعه نیوز»:صدرالاسلام همداني در کتاب تکليف الأنام مينويسد:
از خواص دعاي ندبه اين است که هرگاه در جايي با حضور قلب و اخلاص تمام و توجه به مضامين عالي آن خوانده شود عنايت و توجه امام زمان(علیه السلام ) را به آن مکان جلب ميکند بلکه باعث حضور حضرت(علیه السلام ) در آنجا ميگردد چنانکه در بعضي جاها اتفاق افتاده است.
آيتالله شيخ علياکبر نهاوندي(ره) در کتاب العبقري الحسان آورده است:
در نوشتههاي حجتالاسلام حاج شيخ مهدي که از کتاب سيد جواد نقل کرده بود و او يکي از امام جماعتهاي مورد اطمينان در اصفهان و داراي مقامات عالي معنوي بود و آسمان بر راستگوتر از او سايه نيفکنده بود، ديدم که چنين نگاشته بود:
روستاي صالحآباد متعلق به من و چند شريکم بود. عدهاي تصميم گرفتند روستا را از ما به زور بگيرند و گروهي را به سوي ما فرستادند و هر چه صحبت کرديم سودي نداشت. عريضهاي براي امام زمان(ع) نوشتم و آن را در جوي آبي رها کردم و به «تخت فولاد» رفتم و دعاي ندبه را با تضرّع و گريه خواندم و چند بار تکرار کردم: اي فرزند احمد؛ آيا به سوي تو راهي هست که ملاقات شوي؟
يک دفعه صداي پاي اسبي را شنيدم و عرب اسبسواري را ديدم که به من نظري کرد و از ديدهام پنهان شد و قلبم با آن مشاهده آرام گرفت و راحت شد و اطمينان پيدا کردم که کارم درست ميشود. شب بعد کارم به بهترين شکل درست شد؛ من آن حضرت(علیه السلام ) را بارها در خواب ديدهام و او به همين اوصاف بوده است.
سيد رضا که از علماي مورد اطمينان و اعتماد اصفهان است نقل ميکند:
به خاطر قرض و فقر فراوان، به اموات متوسل شدم و از خداوند براي 200 نفر از آنان طلب مغفرت نمودم و آنها را با اسم خاطر نشان ساختم؛ سپس به امام زمان(علیه السلام ) متوسل شدم و بعضي از عبارتهاي دعاي ندبه مثل «هل اليک يابن أحمد سبيل فتلقي؛ اي فرزند احمد؛ آيا به سوي تو راهي هست که ملاقات شوي؟» را خواندم؛ هنگام خواندن آن، نور خاصّي حجرهام را روشن کرد که روشنتر از نور خورشيد بود و در همان روز برايم گشايش کاملي حاصل شد.
محدث نوري(ره) ميگويد: آقامحمّد که شخصي مورد اطمينان و عادل و امين و مجاور حرم عسکريين(علیه السلام ) است؛ از زبان مادرش که از زنان صالحه و اهل عبادت بود، برايم چنين نقل کرد:
روزي به همراه خانواده مولا سلماسي در سرداب شريف بودم و آقا (ره) دعاي ندبه ميخواند و ما نيز به دنبال او ميخوانديم. او همچون فرد آشفته و حيران و محزون گريه ميکرد و مانند گرفتاران ضجّه ميزد و ما نيز با گريه او گريه ميکرديم و کسي غير از ما آنجا نبود.
در همين حال بوديم که بوي مشک در سرداب منتشر شد و فضاي سرداب را معطر کرد و چنان شديد شد که آن حالت از همه ما رفت و سکوت کرديم. «گويا بر سر ما پرندهاي است» و نميتوانيم حرکت کنيم يا حرفي بزنيم. حيران و متحيّر مانديم تا اين که زمان اندکي گذشت و آن بوي خوش رفت و به حال اوّل برگشتيم و به باقي مانده دعا مشغول شديم. وقتي به خانه بازگشتيم از آقا (ره) علت آن بوي خوش را پرسيدم. امتناع ورزيد و گفت: تو را چه به اين سوال؟ و به من جواب نداد.
برادر برگزيدهام، عالم با وفا و چراغ راه سالکين و عبادت پيشهگان، آقا علي رضا اصفهاني(ره) چنين به من گفت: از همين آقاي بزرگوار روزي درباره ديدارش با حضرت حجّت(علیه السلام ) سئوال کردم و اعتقاد داشتم که او هم مانند استادش سيد بحرالعلوم خدمت امام زمان(ره) شرفياب شده است ـ ايشان همين جريان را حرف به حرف برايم تعريف کرد.