به گزارش «شیعه نیوز»، درتاریخ 29 می 1941، "آنتونی ایدن"، وزیر خارجه وقت انگلیس، سخنانی را طی نطق خود در مجلس این کشور عنوان کرد، که در حقیقت آغازی بر صفحهای جدید در تاریخ تحولات جهان عرب بود.
او گفته بود "جهان عرب فراز و نشیبهای زیادی را پس از پایان جنگ جهانی تحمل کرده و اکنون شایسته است، متفکران ملتهای عرب به فکر ایجاد اتحادی میان خود، فراتر از سطح تعاملات موجود باشند".
ایدن در پایان نطق خود به طرز قابل تاملی تاکید کرده بود "اگر عربها منتظر تایید ما برای حرکت به سمت چنین هدفی هستند، ما از آن چشمپوشی نمیکنیم و به نظرم این حق طبیعی عربهاست که روابط فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی خوبی با یکدیگر داشته باشند"!
در پی اظهارات ایدن و تنها چند ماه پس از آن بود که "مصطفی النحاس"، نخستوزیر مصر، با فراخواندن نمایندگانی از "سوریه' و "لبنان" به "قاهره"، برای اولینبار سخن از "برپایی اتحادیهای عربی برای تقویت همکاری کشورهای عرب" مطرح کرد.
به این ترتیب؛ "اتحادیه عرب"("جامعةالدولالعربیة") به طور رسمی و در 22 مارس 1945 کار خود را آغاز کرد.
گفتنی است؛ این اتحادیه در ابتدا تنها با 6 عضو کار خود را شروع کرده (مصر، "عربستان سعودی"، سوریه، لبنان و "اردن") و پس از آن، به تدریج سایر کشورهای عربی نیز به آن پیوستند.
هدف اصلی این اتحادیه، که مقر آن نیز در قاهره است، علاوه بر گسترش همکاریهای اقتصادی و روابط تجاری، "هماهنگسازی مواضع کشورهای عرب در قبال بحرانهای منطقهای" و از آن مهمتر؛ "حل و فصل داخلی منازعات کشورهای عرب" بود.
اما با نگاهی به عملکرد این اتحادیه طی 7 دهه گذشته و نقشی که در تحولات منطقه ایفا کرده، به نظر میرسد "اتحادیه عرب" نه تنها نتوانسته به هیچیک از اهدافی که در راستای آن تشکیل شده دست یابد، بلکه به نوعی طنزآمیز، مورد مضحکه افکار عمومی در جهان عرب واقع شده است.
در همین زمینه؛ چندی پیش، سردبیر روزنامه "القدسالعربی" با انتشار مطلبی در روزنامه خود، تحت عنوان "نشست اتحادیه عرب؛ اجلاسی بیخاصیت با دستور کاری خندهدار" نوشته بود "من سه دهه است که در روزنامههای مختلف عربی از جمله، القدسالعربی به عنوان روزنامهنگار کار کردهام، در طول این مدت یک مطلب مفید که منشا آن اتحادیه عربی باشد، ندیدهام"!
وی تاکید کرده بود "اغراق نکردهام اگر بگویم ذرهای از خیر این اتحادیه و بودجههای کلان آن که حتی نمیدانم نام رئیس دفتر آن در "لندن" چیست، به ما نرسیده است، در حالی که هزاران ایمیل از سراسر موسسات جهانی و عربی به ما میرسد، یک ایمیل از کارکنان سیاهی لشکر این اتحادیه به ما فرستاده نشده است"!
او در ادامه یادداشت خود آورده بود "حقیقت دردآور و فاجعهباری که همه میدانند و از آن غافل میشوند، این است که سهم کشورهای عربی عضو اتحادیه عرب در قدرت جهانی در تمام زمینهها نزدیک به صفر است، در حالی که میلیاردها دلار برای خرید سلاح صرف میکنند و هیچ تغییری در جایگاه بینالمللیشان حاصل نمیشود چرا که سلاحهایی که خریداری میشود یا قابل استفاده نیست یا اگر هم استفاده میشود در مکان صحیحش استفاده نمیشود و غالبا در جنگهایی به کار میرود که به نفع منافع امریکا و نه عرب است"!
این روزنامهنگار عربی به طرز قابل تاملی خاطرنشان میکند "شاهد این مدعا همین بس که یک کدام از جنگندههای امریکایی در جنگهای علیه اسرائیل استفاده نشده است"!
میزان بیخاصیت بودن اتحادیه عرب، آنگاه مشخص میشود، که در سایت رسمی این اتحادیه، به جای تاکید بر اهدافی که قرار بود این سازمان در راستای تحقق آنها تلاش کند(از جمله حل "بحران فلسطین" و جلوگیری از هرگونه تنش میان کشورهای عضو)، به نقش این اتحادیه در "تشویق کشورهای عربی به تقویت ورزش برای جوانان"(!) اشاره شده است.
گفتنی است؛ تنها مصوبهای که در این اتحادیه به جدیت اجرایی شده، مصوبه سال 1964، برای تغییر نام "خلیجفارس" به نام مجعول خلیج ع ر ب ی، و همچنین حمایت از ادعای حاکمیت امارات بر جزایر سهگانه ایران است.
هرچند به نظر میرسد، توافق بر سر این دو مصوبه قومگرایانه نیز بیمبنا نبوده و برخی از کشورهای عضو از جمله عربستان و امارات هزینه زیادی را در راستای آن متحمل شدهاند!
ناتوانی اتحادیه عرب در تحقق اهداف سیاسی-نظامی و حتی اقتصادی خود و از سوی دیگر ظهور چالشی جدید برای منافع استعمارگران و حامیان آنها درمنطقه (انقلاب اسلامی ایران)، عربستان را بر آن داشت تا در تاریخ 25 می 1981 شورایی با هدف آنچه که نمایندگان آن، "مقابله با خطر گسترش انقلاب اسلامی ایران" میخواندند، تاسیس کند.
علیرغم تاکید اعضای این شورا ("عربستان سعودی"، "کویت"، "قطر"، "امارات"، "بحرین" و "عمان") بر بعد اقتصادی و غیر سیاسی این نهاد (همچون ادعای دستیابی به واحد پولی مشترک تا سال 2010!) شورای همکاری خلیجفارس نیز از ابتدا ماهیتی قومی-امنیتی و در تقابل با ایران اتخاذ کرد.
حمایتهای گسترده مالی و سیاسی این شورا از "صدام"، دیکتاتور سابق عراق، در طول 8 سال جنگ علیه ایران، بارزترین نشانه رویکردهای قومی-امنیتی این شورا علیه ایران به حساب میآید.
اما تاریخچه و عملکرد شورای همکاری خلیجفارس طی سه دهه گذشته، نشان میدهد که این شورا نیز در تحقق اهداف اولیه خود ناتوان بوده و نتوانسته منافع بانیان خود را حفظ کند.
حمله صدام به کویت و تحقیر شورای همکاری در سطح بینالمللی، عدم اتخاذ مواضع یکسان در قبال بحرانهای منطقه از جمله انقلابهای بیداری اسلامی و حتی در برخی موارد درگیریهای نظامی- امنیتی میان اعضای خود شورا (اختلافات ارضی عربستان و قطر) از جمله نشانههای ناتوانی این شورا به شمار میرود.
در همین زمینه؛ عربستان سعودی از سال 2011 با ادعای "مقابله با چالشهای منطقهای و تهدیدهای فرارو" (انقلابهای عربی و گسترش نفوذ ایران)، برای اولین بار پیشنهاد افزایش سطح همکاریهای کشورهای عضو و تبدیل شورای خلیج فارس به اتحادیه را در ریاض مطرح کرد.
از جمله برنامههای پیشبینی شده در این طرح، ایجاد سه وزارتخانه مشترک "امور خارجه"، "نفت" و "دفاع" برای کشورهای عضو این اتحادیه است.
اما در کمال ناباوری رسانههای سعودی و تحلیلگران وابسته به آنها، پیشنهاد عربستان در "نشست کویت" با شکست مواجه شد، به گونهای که نه تنها در بیانیه پایانی این نشست موضوع اتحادیه مطرح نشد بلکه در آن از توافقنامه هستهای اخیر میان ایران و کشورهای 1+5 نیز استقبال شد.
تمام اینها در حالی است که چندی پیش، روزنامه "العرب"، طی گزارشی ادعا کرد "مسئولان عربستان به مقامات مصری در نشست فوقالعاده اعضای اتحادیه عرب در قاهره گفتهاند ریاض تمایل دارد مصر را به انضمام کشورهای عضو شورای همکاری درآورد".
این در حالی است که سه کشور عربستان، امارات و بحرین چندی پیش و در پی آنچه که آنان "پایبند نبودن به مقررات شورا و حمایت از اخوانالمسلمین خواندند"، سفرای خود را از قطر فراخوانده و به این ترتیب پرده از اختلافی جدید در این شورای کوچک برداشتند.
از سویی دیگر، پیشنهاد عضویت مصر در شورای همکاری خلیجفارس، در حالی است که کشوری همچون ایران، که یک ضلع از ساحل خلیجفارس را به تنهایی در بر دارد، در این شورا حضور ندارد.
حتی اگر بتوان حضور ایران در شورای همکاری را به دلیل عربی نبودن این کشور پذیرفت، اما نمیتوان عدم حضور عراق به عنوان یکی از همسایگان خلیجفارس را نادیده گرفت.
تصویری ماهوارهای از موقعیت جفرافیایی مصر و نسبت آن با حوزه خلیجفارس
در حالی که مصر، به لحاظ موقعیت جغرافیایی خود هیچ ارتباطی با خلیجفارس نداشته و عمده سواحل این کشور در جوار "دریای سرخ" قرار گرفته است.
به نظر میرسد، عربستان سعودی با این دعوت، به طور علنی، اذعان به ناتوانی شورای همکاری خلیجفارس در تاثیرگذار بودن در تحولات منطقه کرده و به این ترتیب تلاش دارد با ورود بازیگری جدید همچون مصر (که از لحاظ ظرفیتهای جمعیتی و نظامی شرایط بهتری را نسبت به سایر اعضا دارد)، آخرین تلاشهای خود را در راستای حفظ جایگاه عربستان و شورای همکاری در مقابل جریانهای مخالف این شورا (از جمله محور مقاومت) انجام دهد.
اما اظهارات اخیر یکی از فرماندهان ارتش مصر، در واکنش به این خبر، ابعاد تازهای از این رخداد سیاسی را به نمایش میگذارد.
"محمدعلی بلال"، فرمانده نیروهای مسلح مصر در جنگ خلیجفارس، گفته است "انضمام مصر به جمع کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، به مصلحت دو طرف خواهد بود، مصر میتواند به قدرت سیاسی و وزنه بینالمللی شورای همکاری خلیج فارس بیفزاید".
کشورهای شورای همکاری به دلیل فقدان نیروی نظامی سازمانیافته، به مصر نیاز دارند
البته واکنش مصریها به این خبر امیدوارکننده برای اقتصاد درحالفروپاشی این کشور به مقامات نظامی آن محدود نمیشود چراکه "حمدی عبدالعظیم"، استاد علوم اقتصادی دانشکده سادات نیز طی اظهارنظری قابل تامل گفته است "در صورت انضمام مصر به این گروه، این کشورها میتوانند از توسعه حجم تجاری بدون وجود مانع یا قید و بندهای گمرکی استفاده کنند، همچنان افراد و صاحبان شرکتهای بزرگ و سرمایه داران خلیجفارس میتوانند آزادانه در این کشورها رفت و آمد کنند".
این اقتصاددان مصری تاکید کرده "میزان سرمایهگذاریهای مشترک میان مصر و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیز افزایش خواهد یافت و مصر میتواند به اولویت سرمایهگذاران کشورهای عضو این شورا تبدیل شود".
پیام سخنان مقامات و کارشناسان مصری، به نظر واضح است؛ "مصر به ناتوانی عربستان و شورای همکاری خلیجفارس در سطح منطقه آگاه است و در صورت هرگونه همکاری(حتی در سطح برگزاری مانورهای ساده دریایی) انتظارات اقتصادی قابل توجهی از اعضای این شورا دارد".
به نظر میرسد تصمیم جدید عربستان و سایر اعضای شورای همکاری، مبنی بر افزایش قدرت این شورا، از طریق افزودن مصر به آن نیز همانند دیگر اقدامات کشورهای عرب، کمهزینه نبوده و مخارج گستردهای را روی دست شیخنشینان خلیجفارس خواهد گذاشت.
تمام اینها در حالی است، که پیش از این نیز، اتحادیه عرب، در مقیاسی بسیار وسیعتر از شورای همکاری، و با حضور کشورهایی همچون مصر، لیبی، عراق، اردن و عربستان، نتوانسته هیچیک از اهداف مورد نظر سردمداران عرب را محقق سازد.
از این رو به نظر میرسد، عربستان سعودی با دعوت از مصر برای پیوستنه به شورای همکاری خلیجفارس، در حال احیای طرحی است که نمونه بزرگتر آن در گذشته شکست خورده است.
منبع: باشگاه خبرنگاران
انتهای پیام/ ح . ا