۰

آیا یک زن می‌تواند از پیامبران پیشی بگیرد؟

در آموزه‏‌هاي اسلامي ارزش‌هاي انساني كه ملاك سنجش انسان‌هاست براي زن و مرد به طور يكسان ترسيم شده است.
کد خبر: ۶۸۹۹۷
۱۱:۲۸ - ۱۷ اسفند ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، این مقاله که توسط اندیشمند فرزانه آیت الله جوادی آملی نگاشته شده است، پیرامون همسانی زن و مرد در بهره مندی از ارزش های انسانی سخن به میان آورده شده است.

در آموزه‏‌هاي اسلامي ارزش‌هاي انساني كه ملاك سنجش انسان‌هاست براي زن و مرد به طور يكسان ترسيم شده است. چون خاستگاه ارزشها و فضائل، نفس و روح انسان است نه جسم او، و زن و مرد در نفس و روح تفاوت ندارند.

آياتي كه علم و جهل، ايمان و كفر، عزّت و ذلت، سعادت و شقاوت، فضيلت و رذيلت، حق و باطل، صدق و كذب، تقوا و فجور، اطاعت و عصيان، انقياد و تمرّد، غيبت و عدم غيبت، امانت و خيانت و مانند آن را مسائل ارزشي و ضد ارزشي مي‏داند و هيچ يك از اوصاف نيز نه مذكر است و نه مؤنث، به اين معنا كه بدن انسان مسلمان يا كافر، عالم يا جاهل، متقي يا فاجر، صادق يا كاذب نيست. و به عبارت ديگر اگر در مسائل علمي و مسائل عملي كه ملاك و معيار ارزش است هيچ سخني از مذكر و مؤنث نبود، يقيناً موصوف آنها يعني روح نيز مذكر و مؤنث نخواهد بود.

مرحوم علامه طباطبايي در اين رابطه مي‏‌فرمايد: مشاهده و تجربه حكم مي‏كند كه زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند يعني دو فرد انساني، زيرا تمام آنچه در مردان آشكار است در زنان نيز پيداست. بروز آثار يك نوع نشان دهنده تحقق خارجي آن نوع است بلي در ميان اين دو صنف آثار مشترك، شدت و ضعف وجود دارد ولي اين تفاوت سبب بطلان حقيقت نوع دو قوّه نيست. از اين جا روشن مي‏شود كه كمالات نوعي كه براي يك صنف ميسور است براي صنف ديگر نيز دست يافتني است.

مانند كمالاتي كه با ايمان و اطاعت الهي براي هر دو صنف قابل تحصيل است يكي از جامع‏ترين سخنان كه آن را بيان مي‏كند اين آيه است: «انّي لااضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي بعضكم من بعض؛(1) من عمل هيچ عمل كننده‏اي را چه زن و چه مرد تضييع نمي‏كنم».(2)

علاوه بر اين در سوره مباركه احزاب نيز اين حقيقت به صورت تفصيلي تبيين مي‏شود و ويژگيهاي اساسي زن و مرد را از جهت معنوي در كنار يكديگر و همچون دو كفه يك ترازو قرار مي‏دهد و براي هر دو پاداشي يكسان بدون كمترين تفاوت در نظر مي‏گيرد و از نظر روح انساني آنها را از هم جدا نمي‏سازد و به عبارت ديگر: در اين سوره سخني جامع و پرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها بيان شده است و اوصاف اعتقادي و اخلاقي وعملي و همچنين پاداش عظيم آنها را يكسان تبيين كرده است.

قرآن فرمود: «انّ المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم والحافظات و الذاكرين اللّه و الذاكرات اعدّ اللّه لهم مغفرة و اجراً عظيماً»(3)

مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان با خشوع و زنان باخشوع، مردان انفاق گر و زنان انفاق كننده، مردان روزه گيرنده، و زنان روزه گيرنده، مرداني كه دامن خود را از آلودگي به بي عفتي حفظ مي‏كنند و زناني كه عفيف و پاكدامنند و مرداني كه بسيار به ياد خدا هستند و زناني كه بسيار خدا را ياد مي‏كنند. خداي سبحان براي آنها مغفرت و پاداش عظيمي فراهم ساخته است.

مرحوم طبرسي در مجمع البيان مي‏نويسد: هنگامي كه اسماء بنت عميس همسر جعفر بن ابيطالب، با شوهرش از حبشه برگشت به ديدن همسران پيامبر(صلی الله علیه وآله) آمد يكي از سؤالاتي كه مطرح كرد اين بود! آيا چيزي از آيات قرآن درباره زنان نازل شده است؟ آنها در پاسخ گفتند: نه! اسماء به خدمت پيامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و عرض كرد اي رسول خدا جنس زن گرفتار خسران و زيان است، پيامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: چرا؟ عرض كرد: به خاطر اين كه در اسلام و قرآن فضيلتي درباره آن‏ها همانند مردان نيامده است. در اين شرائط آيه فوق نازل شد.(4) و به آنها اطمينان داد كه زن و مرد در پيشگاه خدا از نظر قرب و منزلت يكسانند مهم آن است كه از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامي از فضائل برخوردار باشند.

در اين آيات 10 وصف را براي زن و مرد ذكر مي‏كند كه بخشي از آنها مربوط به مراحل ايمان از قبيل اقرار به زبان، تصديق به قلب و جنان و عمل به اركان و بخشي از آن از كنترل زبان و شكم و شهوت جنسي كه سه عامل سرنوشت ساز در زندگي و اخلاقي انساني است و در قسمتي ديگر از مسأله حمايت از محرومان و ايستادگي در برابر حوادث سخت و سنگين يعني صبر و سرانجام از عامل تداوم اين صفات يعني ذكر خداي متعال سخن به ميان مي‏آورد و در پايان نيز مي‏فرمايد: خداي سبحان براي مردان و زناني كه اين ويژگيها را داشته باشند مغفرت و اجر عظيم را فراهم ساخته است.

خداي سبحان نخست با آب مغفرت گناهان آنها را كه موجب آلودگي روح و جان آنهاست مي‏شويد، سپس پاداش عظيمي كه عظمتش را جز او نمي‏داند در اختيار آنها قرار مي‏دهد.

زندگي پاكيزه زن در گرو ايمان و عمل صالح

در آيات قرآن بر شخصيت انساني زن تأكيد و او را در رديف مردان قرار مي‏دهد و مي‏فرمايد: «من عمل صالحاً من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيبة و لنجزينهم اجرهم باحسن ماكانوا يعملون»(5)
هر كس عمل صالح انجام دهد در حالي كه مؤمن است خواه مرد يا زن به او حيات پاكيزه مي‏دهيم و پاداش آنها را به بهترين اعمالي كه انجام مي‏دادند خواهيم داد.

در اين آيه به صورت يك قانون كلي نتيجه اعمال صالح همراه با ايمان در اين جهان از سويي حيات طيبه است يعني تحقّق جامعه‏‌اي كه از نظر مثبت قرين با آرامش و امنيت، رفاه، صلح، محبت، دوستي، تعاون و مفاهيم سازنده انساني و از جهت منفي از نابساماني‏ها و درد و رنجهايي كه بر اثر استكبار و ظلم و طغيان و هواپرستي و انحصارطلبي به دور است و از سوي ديگر بر طبق بهترين اعمالشان به آنها پاداش خواهد داد.

در آيه با صراحت اين حقيقت را بيان مي‏كند و بيهوده گوياني را كه در گذشته يا حال در شخصيت انساني زن شك و ترديد داشتند و يا براي آنها مقامي پايين‏تر از مقام انساني مرد قائل بودند ساكت مي‏كند و منطق اسلامي را به جهان انسانيت اعلام مي‏كند كه بر خلاف پندار كوته فكران، اسلام دين مردانه نيست به همان مقدار كه به مردان بها مي‏دهد به زنان نيز ارزش مي‏بخشد.

نكته‏‌اي كه در اين جا شايان ذكر است آن است كه گرچه مفسران براي حيات طيبه و زندگي پاكيزه تفسيرهاي گوناگوني آورده‌‏اند از باب مثال برخي آن را به معناي روزي حلال و برخي به معناي قناعت و رضايت به سهم خود و برخي به رزق روزانه و برخي به عبادت توأم با روزي حلال و امثال آن گرفته‏‌اند اما مفهوم اين واژه آن چنان وسيع است كه همه اين‏ها و غير آنها را در بر مي‏گيرد يعني زندگي كه از هر نظر از آلودگيها، ظلم‏ها، خيانت‏ها، عداوت‏ها، اسارت‏ها و ذلت‏ها و تجاوزها و استثمارها و مانند آن پاكيزه باشد.

زنان الگو در قرآن

با توجه به تساوي زن و مرد در كسب فضائل و ارزشها در آيات قرآن، با مطالعه در آيات الهي استفاده مي‏شود كه اين كتاب الهي تنها به كليات نپرداخته بلكه براي عيني كردن آموزه‏‌ها الگوهاي انسانيت را نيز از بين زنان به بشريت معرفي كرده است.

قرآن داستانهايي را كه نقل مي‏‌كند و ملاك ارزشها را در شؤون گوناگون آن مشخص مي‏كند، نوع مسائل ارزشي را در ضمن داستان‌هايي نقل مي‏‌كند كه نقش اول را زن به عهده دارد.

به عبارت ديگر: قرآن كريم هنگام سخن از فضائل اخلاقي و انساني و يا نكوهش و تحذير از رذايل اخلاقي، هم از مردان با فضيلت و ستوده ياد مي‏كند و هم از زنان نمونه و اسوه نام مي‏‌برد. زيرا انسان وارسته چه زن و چه مرد مي‏‌تواند الگوي ديگر انسان‌ها قرار گيرد يعني مرد و زن خوب نمونه انسان‌هاي خوبند و مرد و زن بد نمونه انسان‌هاي بدند.

ابراهيم خليل و ساره

حضرت ابراهيم(علیه السلام) از پيامبران اولواالعزم است كه در سنين پيري فرشتگان به آن حضرت بشارت داشتن فرزندي آگاه و حليم و بردبار را به او دادند چنان كه همان بشارت را به همسرش ساره دادند.

فرشتگان به ابراهيم گفتند: «فبشرناه بغلام حليم»(6) ما به ابراهيم بشارت داديم به فرزندي بردبار، و در جاي ديگر فرمود: «انا نبشرك بغلام عليم»(7) ما تو را به فرزند آگاه بشارت مي‏‌دهيم. و ابراهيم فرمود: «ابشرتموني علي ان مسّني الكبر فبم تبشّرون»(8) آيا به من نويد مي‏‌دهيد در حالي كه مرا پيري رسيده است. پس چه بشارتي به من مي‏‌دهيد. و به دنبال آن فرمود: «فبشرناك بالحق فلاتكن من القانطين قال و من يقنط من رحمة ربه الا الضّالون»(9) فرشتگان گفتند: تو را به حق بشارت داديم، از مأيوسان مباش، گفت جز گمراهان چه كسي از رحمت پروردگار مأيوس مي‏‌شود.

از آيات استفاده مي‏‌شود كه ابراهيم با اين كه به دوران پيري پا گذاشته بود اما فرشتگان به او گفتند: نااميد نباش زيرا بشارت فرشتگان با حق همراه است علاوه هيچ انساني كه به خدا باور دارد دچار يأس و نااميدي نمي‏‌شود زيرا نااميدي يعني گمان ناتواني خدا از حلّ مشكل و اين يأس در حدّ كفر است و هيچ كس حق ندارد نااميد شود.

قرآن در بيان بشارت به همسر حضرت ابراهيم(علیه السلام) نيز گفتند: «و امرأته قائمة فضحكت فبشرناها باسحق و من وراء اسحق يعقوب»(10) يعني هنگامي كه فرشته‏‌ها با خليل حق سخن مي‏‌گفتند: همسر او نيز حضور داشت و ايستاده بود پس خنديد و شادمان و خوشحال شد. پس مژده داديم او را به اسحق و از پس اسحق يعقوب را، يعني افزون بر فرزند اسحاق بشارت به يعقوب هم به او دادند.

انسان‌هاي به كمال رسيده‏‌اند كه فرشتگان بر آنها نازل و حقايقي را در اختيار آنها قرار مي‏‌دهند از اين رو از آيات فوق استفاده مي‏‌شود كه همسر ابراهيم همانند خود آن حضرت به كمالي نايل آمده است كه قابليت دريافت بشارت فرشتگان را دارد.

زنان مبارز با ستم فرعوني

در مبارزه با ستم هم مردان حضور دارند و هم زنان، اما در مبارزه با ستم فرعوني حضور زنان شگفت آور است، قرآن كريم از سه زن نام مي‏‌برد كه حضرت موسي را از كشته شدن حفظ و او را تربيت كرده‌‏اند. پرورش موسي(علیه السلام) به عهده مادر موسي و خواهر آن حضرت و زن فرعون بوده است. اين سه زن با وضع سياسي آن روز مبارزه كردند و براي حفظ حضرت موسي جان خود را به خطر انداختند.

وقتي مادر موسي طبق دستور وحي الهي فرزند خود را به دريا انداخت به خواهرش گفت: جعبه حامل موسي را تعقيب كند. همسر فرعون نيز به خود فرعون گفت: اين كودك را نكشيد شايد او به ما سودي رساند يا او را به فرزندي بگيريم. قرآن فرمود: «و اوحينا الي امّ موسي ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه في اليمّ(11)... و قالت لاخته قصّيه فبصرت به عن جنب و هم لايشعرون»(12) ما به مادر موسي الهام كرديم او را شير ده و هنگامي كه بر او ترسيدي وي را در درياي نيل بيفكن...و مادر موسي به خواهرش گفت: وضع حال او را پيگيري كن، او نيز از دور ماجرا را تعقيب و مشاهده مي‏كرد، در حالي كه آنان بي خبر بودند، همسر فرعون نيز گفت: «قرّة عين لي ولك: لاتقتلوه عسي ان ينفعنا او نتخذه ولداً و هم لايشعرون؛(13) نور چشم من و توست او را نكشيد شايد براي ما مفيد باشد، يا او را به عنوان پسر خود برگزينيم و آنها نمي‏‌دانستند در زمان فرعون هز زن شيرده را تعقيب مي‏‌كردند تا بدانند نوزاد او پسر است يا دختر كه اگر پسر است او را به قتل برسانند اما با توجه به پيگيري خواهر موسي و پيشنهاد و معرفي يك زن شيرده به عنوان اجير امري عادي نبوده بلكه قدم نهادن در عرصه خطر و روبرو شدن با مرگ بود. افزون بر آن كه باردار شدن و مادر شدن مادر موسي مخفيانه بود. اين پيشنهاد امري خطر ساز بود ولي انجام شد و پيشنهاد همسر فرعون نيز اعمال شد.

مريم و مقام ويژه او

حضرت مريم(علیها السلام) نيز يكي از زناني است كه در قرآن از مقام و عظمت و كرامت او سخن به ميان آمده است، و او را الگوي انسانهاي مؤمن معرفي مي‏كند: «و مريم ابنت عمران التي احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القانتين»(14) به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگاه داشت و ما از روح خود در او دميديم. او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود.

بر اساس آيات قرآن به لحاظ اين كه حضرت زكريا تكفّل حضرت مريم را بر عهده داشت استفاده مي‏شود كه هرگاه حضرت زكريا وارد محراب مي‏‌شد، روزي خاصي نزد آن بانو مي‏‌يافت و او مي‏‌گفت: از نزد خداست كه خداي سبحان آن روزي را بدون حساب به او اعطاء كرده است «كلّما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقاً قال يا مريم انّي لك هذا قالت هو من عند اللّه يرزق من يشاء بغير حساب»(15) هرگاه زكريا در محراب بر او وارد مي‏‌شد، نزد او نوعي خوراكي مي‏‌يافت. گفت اي مريم، اين از كجا براي تو آمده است؟ او گفت: اين از جانب خداست و به هركس بخواهد بي شمار روزي مي‏‌دهد. همچنين به استناد قرآن فرشتگان با مريم سخن مي‏‌گفتند و سخنان او را مي‏‌شنيدند، «و اذ قالت الملائكة يا مريم ان اللّه اصطفاك و طهّرك و اصطفاك علي نساء العالمين، يا مريم اقنتي لربّك و اسجدي و اركعي مع الراكعين.»(16)

فرشتگان به حضرت مريم خبر دادند كه برگزيده و مطهره و از زنان ممتاز عالم هستي است و پيوسته به ياد خداست از اين رو خدا به او فرمان داد براي خدا خضوع كن و در برابر او سجده داشته باش و با ركوع كنندگان ركوع كن. پس زن مي‏‌تواند به مقامي نائل شود كه با ملكوت عالم ارتباط برقرار كند و فرشتگان با او سخن بگويند.

آموزگار عفاف در بين مرد و زن


قرآن كريم در مقام معرفي انسان عفيف هم از مرد عفيف سخن مي‏گويد و هم از زن عفيف يعني هم مرد عفيف در صحنه تجلي كرده است و هم زن عفيف ظهور نموده است.

قرآن كريم حضرت يوسف را مظهر عفت در مردان و مريم را مظهر عفت در زنان معرّفي نموده است كه هم يوسف مبتلا شد و بر اثر عفاف نجات پيدا كرد و هم مريم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات يافت.

درباره آزمون حضرت يوسف هم مي‏‌فرمايد: «و لقد همّت به و هم بها لولا ان راي برهان ربّه»(17) آن زن مصري همت گماشت و همتش در حدّ تعقيب يوسف به فعليت رسيد ولي يوسف صديق نه تنها مرتكب حرام نشد و نيز مقدمات حرام را فراهم نساخت بلكه قصد و همت و خيال گناه نكرد زيرا او را برهان ربّ ديد و افترا زنندگان به يوسف نيز كه يوسف را متهم كردند در نهايت اعتراف كردند كه «الآن حصحص الحق انا راودته عن نفسه»(18) اكنون حق پديدار گشت من از او كام خواستم و خدا نيز به نزاهت و طهارت يوسف شهادت داد و فرمود: نه تنها يوسف به طرف بدي نرفت، بلكه بدي نيز به طرف يوسف نرفت، «كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء»(19) اين گونه بدي و پليدي رااز او برگردانيديم قرآن مي‏گويد: به گناه اجازه نداديم به سراغ يوسف برود.

بنابراين حضرت يوسف الگوي عفاف و پاكدامني براي انسانهاست حضرت مريم نيز از لحاظ ملكه عفاف يا همسطح يوسف صديق است يا بالاتر از او. زيرا قرآن مي‏‌فرمايد: «قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقياً»(20) يعني نه تنها خودش ميل ندارد بلكه آن فرشته را كه به صورت بشر متمثل شده امر به معروف مي‏‌كند و مي‏‌گويد: اگر تو تقوا داري دست به اين كار نزن در حالي كه حضرت يوسف برهان ربّ ديد و از اعمال همّت باز داشته شد.

نتيجه‏‌گيري:

در اين مقاله از همساني زن و مرد در بهره مندي از ارزش‌هاي انساني سخن به ميان آمد و روشن شد زن و مرد هم قابليت تكامل را به طور مساوي دارند و هم در عمل مي‏‌توانند به فضائل و كمالات دست يابند. نمونه‌‏هايي نيز از زنان و مردان به كمال رسيده معرفي شد است تا نشان دهد كه اين همساني در كسب فضائل تنها در تئوري نيست بلكه در مقام عمل نيز از دو صنف به اين ارزشها نائل آمده‏اند.

پی نوشتها:

1. سوره آل عمران، آيه 195.
2. الميزان، ج 4، ص 94.
3. سوره احزاب، آيه 35.
4. مجمع البيان، ج 7، ص 357 ـ 358؛ نورالثقلين، ج 4، ص 275.
5. سوره نحل، آيه 97.
6. سوره صافات، آيه 101.
7. سوره حجر، آيه 53.
8. همان، آيه 54.
9. همان، آيه 55 ـ 56.
10. سوره هود، آيه 71.
11. سوره قصص، آيه 7.
12. سوره قصص، آيه 11.
13. همان، آيه 9.
14. سوره تحريم، آيه 12.
15. سوره آل عمران، آيه 37.
16. همان، آيه 42 ـ 43.
17. سوره يوسف، آيه 24.
18. همان، آيه 51.
19. سوره يوسف، آيه 44.
20. سوره مريم، آيه 17.

منبع: مشرق

انتهای پیام/ ح . ا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: