SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز»، دامنۀ بحران سوریه بیش از آنچه که تصور میشد، در حال ناامن کردن فضای لبنان است. پس از ماجرای احمد الاسیر- سلفی تندرویی که چندی پیش معرکۀ خونینی را در جنوب بیروت به راه انداخت- انفجار مهیبی در محدودۀ نفوذ حزب الله در ضاحیه در روز سه شنبه باز هم قربانی گرفت. اگر تا دیروز تنها بخشهای شمالی لبنان شاهد تحرکات نیروهای سلفی بود، امروز مناطق بیشتری درگیر ناآرامیهایی میشوند که کارشناسان آنرا متأثر از تشدید بحران سوریه و تحولات میدانی در این کشور میدانند. هدف قرار دادن حوزۀ نفوذ حزب الله و تضعیف این جریان جهت ممانعت از نقشآفرینی در سوریه و در تنگنا قرار دادن آن از مهمترین دلایل هجوم نیروهای سلفی به مناطق تحت نفوذ حزب الله است. اینکه لبنان در آینده صحنۀ تنشها و رویاروییهای بیشتری خواهد بود یا نه.
خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگو با محمد ایرانی، سفیر و کادار سابق ایران در اردن و لبنان و کارشناس جهان عرب، به این پرسش پاسخ داده که در ادامه میخوانید:محمد ایرانیلبنان مدتی است که تحت تبعات بحران سوریه شاهد تنشآفرینی برخی گروههای تندروست. در ابتدا ریشههای این تنشها را بیشتر تشریح کنید.بدون تردید در تحلیل تحولات منطقۀ خاورمیانه باید ارتباط میان حوزهها و کشورهای مختلفی که شاهد این تحولات بودند را در نظر داشت. تاریخ منطقه همیشه حکایت از این واقعیت داشته که به دلیل پیوستگی بسیاری از اجزاء و محورهای مشترک در حوزههای مختلف خاورمیانه، با هر تغییر و تحول اساسی در یک منطقه، سایر حوزهها نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. بهترین نمونۀ آن انقلابهایی است که از دو سال پیش تاکنون آغاز شده و به سرعت مرزهای جغرافیایی این کشورها را درنوردیده و به شکلی زنجیروار در سایر کشورهای عربی نیز اتفاق افتاد.
اما در تحلیل ماهیت تحولات لبنان، بدون تردید تحولات کشور همسایۀ آن یعنی سوریه بی ربط نیست. این موضوع تنها مربوط به تحولات فعلی نیست؛ در واقع از ابتدای شکل گیری لبنان در کنار سوریه، کشور کوچکی که در دلِ سوریه قرار دارد، به طور تاریخی همیشه تحت تأثیر تحولات سوریه بوده است. چه این تحولات جنبۀ مثبت داشته باشد و چه منفی به صورت تنش، درگیری و یا رویاروییها که البته به طور متقابل تحولات داخل لبنان نیز نوعاً در داخل سوریه بی تأثیر نبوده است.
در مورد تحولات اخیر، از آغاز بحران سوریه از دو سال و نیم گذشته تا کنون طبیعی است که لبنان نیز به لحاظ سیاسی و به تدریج میدانی و عملیاتی نیز تحت تأثیر قرار بگیرد. شاهد بر این امر، فاصله ایجاد شده میان میان گروههای سیاسی لبنان از جمله 14 مارس به رهبری سعد حریری و جریان 8 مارس به رهبری حزب الله در این کشور بوده است که تحت تأثیر بحران سوریه، افتراق و فاصلۀ عمیقی میان طرفها ایجاد کرده است؛ آنهم در حالیکه در گذشته زمینههای نزدیکی میان دو جناح فراهم شده بود. این افتراق تا اندازهای بود که نیروهای 8 مارس از دولت شدند و دولت به شکست انجامید. هم اکنون نیز عدم شکل گیری دولت تمام سلام در لبنان پس از گذشت چند ماه قطعاً متأثر از تحولات سوریه است که اینگونه در داخل لبنان تأثیر گذاشته است.
بنابراین ناگزیریم به این جمع بندی برسیم که تحولات اخیر لبنان از درگیریهای نظامی در منطقۀ شمال بین تندروهای اهل سنت و اقلیت علوی تا درگیریها در بیروت میان شیعیان و اهل سنت و همچنین تنش در منطقۀ صیدا و تحرکات شیخ احمد الاسیر همۀ اینها متأثر از تحولات سوریه است.
شاید بتوان ریشۀ اساسی این مسئله را تشدید و یا بالا گرفتن نزاعهای طائفی متأثر از رشد تحولات اخیر منطقۀ خاورمیانه دانست. در ورای این امر، افزایش فضای تند طائفی و مذهبی منطقه نیز موضوع مهمی است که در لبنان به دلیل شکل طائفهای این کشور نمود بیشتری یافته است.برخی ناظران بر این باورند که ورود حزب الله به بحران سوریه، یکی از دلایل زمینههای تشدید بحران در لبنان است؛ اما حزب الله در مواضع رسمی، هدف خود را تنها دفاع از خود اعلام کرده است. در حالیکه بسیاری از کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در بحران سوریه ورود پیدا کردهاند، آیا میتوان حزب الله را نسبت به اتخاذ این موضع سرزنش کرد؟
به نکتۀ مهمی در سوالتان اشاره کردید. بازیگران متعددی وارد صحنۀ سوریه شدهاند. در واقع میتوان گفت که تحولات سوریه از این منظر متفاوتتر از تحولات سایر کشورهای منطقه اعم از تونس، لیبی، مصر و در یمن است. در سوریه این روند متفاوت است به این دلیل که تقریباً همۀ بازیگران بین المللی و منطقهای به نحوی وارد این بحران و درگیریها شدهاند. برخی به نمایندگی از مردم، برخی با حمایت نظامی و لجستیکی و برخی دیگر نیز با موضعگیریهای سیاسی و بین المللی.
اگر این واقعیت را بپذیریم که همۀ بازیگران وارد شدهاند، به نظر میرسد حزب الله لبنان به دلیل نقشی که در منطقه از 3 دهۀ تاکنون در حال ایفای آنست، از جمله قرار داشتن در صدر گروههای مخالف رژیم صهیونیستی به طور طبیعی با تضعیف جبهۀ مقاومت و تضعیف سوریها پس از ورود به درگیریهای داخلی حتما تحت تأثیر قرار گرفته است.باید این مسئله را مدنظر داشت که حزب الله لبنان و رهبران آن با توجه از دیدگاههای این جریان، به خوبی این آگاهی را داشته اند که ورودشان به صحنۀ درگیری در داخل و خارج لبنان خارج از چهارچوبهای تعریف شدۀ آن (چهارچوب مهمی همچون کاربرد ظرفیت در مقابله با رژیم صهیونیستی) مطمئناً به نفع شان نخواهد بود.
اما اینکه چرا حزب الله وارد این صحنه شده است، به نظر میرسد که حزب الله به دلیل محدود شدن فضای تنفسی خود ناگزیر به ورود شده و احساس میکند که به تدریج توسط جریانات مختلف منطقهایِ مخالف بشار اسد محدود شده و آنها نیز حوزۀ فعالیتهای خود را به تدریج گسترش داده و به مرزهای لبنان رسیدهاند و در کنار محدودۀ تنفسی حزب الله قرار گرفته اند. از این رو حزب الله برای اینکه بتواند از این وضعیت خارج شود، دست به اقدامات نظامی در کنار ارتش سوریه میزند و سعی می کند که مخالفین را به عقب براند.
من فکر میکنم با توجه به آگاهی که حزب الله از متضرر شدن ورود به درگیریهای عربی و غیراسراییلی دارد، حتماً دلیل آن باید این باشد که این جریان میان بد و بدتر مجبور شده است بد را انتخاب کند و برای حفظ خود و پایههای مقاومت تا حدودی زیادی در سوریه نقش آفرینی کند و نقش طرفهایی را که حزب الله معتقد است با ورودشان به بحران سوریه حزب الله را در محاصره قرار میدهند، به نحوی خنثی کند. این از جمله دلایلی است که به رغم آگاهی حزب الله از تبعات ورودش، این جریان را به ناگزیر به استفاده از این شیوه کرده است. البته بعد از پیروزیهایی که ارتش سوریه در صحنۀ میدانی القُصیر و حمص بدست آورد، حزب الله هم اکنون حضور خود را تعدیل کرده و اکثر نیروهای خود را به داخل لبنان بازگردانده است.
آیا لبنان باز هم صحنۀ تنشهای طائفی و افراطی گری نیروهای تندرو خواهد بود؟ و یا این تنشها مقطعی است؟
من تصور می کنم تا زمانی که ثبات و آرامش به سوریه بازنگشته، هرگونه تحولی در سوریه تأثیر خود را در لبنان خواهد گذاشت. انفجار اخیر در منطقۀ ضاحیه در روز سه شنبه و یا تحرک شیخ احمد الاسیر نتیجۀ همین وضعیتی است که بدان اشاره کردم.امروز طرفهای مختلف (و به خصوص افرادی که پشت این تحرکات هستند) به نوعی خود را وارد حوزۀ امنیتی حزب الله کرده اند که این پیام را به طرف حزب الله بدهد که از نقش آفرینی این جریان مقاومتی در کنار نیروهای سوریه و پیروزیهای میدانی که ارتش سوریه در منطقۀ القصیر و حمص بدست آوردهاند راضی نیستند تا حزب الله را مجبور کنند تا در داخل لبنان تنها به دنبال کنترل شرایط امنیتی خودش باشدشاید شرایط خطرناکی را بتوان در آینده برای این وضعیت ترسیم کرد. گرچه خواست نیروهای مقاومتی در لبنان این نیست اما دامنۀ این وضعیت احتمالاً بخش های دیگری از خاک لبنان را به تدریج در برگیرد.
فکر میکنید بحران سوریه در چه شرایطی به پایان نزدیک میشود؟
دو مسئله میتواند سبب پایان بحران در سوریه شود:
اول صحنۀ داخلی و میدانی و پیروزیهای طرفین است که میتواند یکی از طرفها را پیروز کند. اما 2 سال و نیم درگیری نظامی نشان داده که پیروز میدانی در سوریه وجود ندارد؛ نه ارتش توانایی یکسره کردن کار علیه مخالفین و یا فائق آمدن بر گروههای معارضه را دارد و نه مخالفین مسلح میتوانند ارتش را از بین ببرند و در مراکز اصلی کشور مسلط شوند. افقی که از این زاویه باید بدان نگریست کاملاً مبهم است و بارها نیز اشاره شده است که در صحنۀ بحران، بن بست میدانی حاکم است؛ از این زاویه امکان پایان بحران وجود ندارد.
محور دومی که میتواند بحران سوریه را به پایان برسند توافقات منطقهای و بین المللی سیاسی است که در آن طرفهای تأثیرگذار مهم بین المللی و مطنقه ای حضور داشته باشند. همه در تحلیل هایمان به این مسئله اعتقاد داریم که بحران سوریه، از بحران صرف داخلی خارج شده است و ابعاد کاملاً منطقهای و بین المللی به خود گرفته است. امروز آمریکا و روسیه بیشترین نقش را در تحولات سوریه دارند. اگر امکان توافق بین اینها در قالب گفتگو، رفتارهای سیاسی و نشستهای منطقهای و بینالمللی- که بخشی از آن میتواند اجلاس ژنو 2 باشد- شکل بگیرد و توافقاتی در این زمینه صورت گیرد، میتواند به پایان بحران سوریه کمک کند. در غیر این صورت باید استمرار این وضعیت را شاهد باشیم.
تصور میکنید با روی کارآمدن دولت یازدهم تغییری در دیپلماسی ایران در قبال بحران سوریه پدیدار میشود؟ با توجه به استقبال جامعۀ جهانی از انتخابات ایران و چشم انداز تغییری که منتظر آن هستند، آیا میتوان گفت که اجماع بر سر حل بحران سوریه روند پرسرعتتری به خود بگیرد؟
رویهای که در گذشته اتخاذ شده بود، این بود که جمهوری اسلامی ایران در موضع حمایتی سیاسی، اقتصادی و نظامی از دولت سوریه دفاع میکند. تصور بر این بود که این نقش ایران احتمالاً به بحران کمک نخواهد کرد بلکه عامل افزایش بحران سوریه خواهد بود اما در کنار آن دیدگاه دیگری نیز همزمان وجود داشت؛ اینکه چنانچه جمهوری اسلامی ایران بتواند در ایجاد و شکل گیری نشست های سیاسی مبتنی بر گفتمان بین دو طرف و تشویق طرفهای درگیر نقش آفرینی کند؛ با تأکید بر اینکه همۀ طیفها و گروههای مختلف سوریه باید در آیندۀ کشور نقش داشته باشند، این مسئله به تدریج بحران را به سمت پایان میبرد و میتواند افق روشنتری از آیندۀ سوریه ترسیم کند.
به نظر میرسد تلاش دولت یازدهم بیشتر به این سمت فعال شود و به عنوان قدرت تأثیرگذار منطقه در سوریه شرایط را برای گردهم آوردن بیشتر دو طرف به شکل سیاسی و نه نظامی سوق بدهد و تلاش کند شرایط را به گونهای ارتقاء دهد که در سایر نشستهای منطقه ای و بین المللی در مورد سوریه نیز حضور فعال باشد تا در این چهارچوب بتواند از منافع خود و موضع مقاومتیاش دفاع کند و این وضعیت را به سمتی ببرد که تعادل شکل گیرد؛ در واقع شکلی از توافق را ایجاد کند که در آن نه یک طرف خود را پیروز کامل و نه یک طرف خود را شکست خورده احساس کند به گونهای که همه احساس کنند که در بحران سوریه برنده شدهاند. از این رو تلاش دولت یازدهم در راستای ارتقاء شرایط سیاسی و گفتگو خواهد بود.
انتهای پیام/ ز.ح