۰
همراه با کاروان امام حسین (علیه السلام)

ششم محرم؛ بنی اسد و نصرت امام ( علیه السلام )

چون مردم مى ‏دانستند که جنگ با امام حسین ( علیه ‏السلام) در حکم جنگ با خدا و پیامبر اوست، تعدادى در اثناى راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار کردند.
کد خبر: ۴۷۰۱۹
۱۲:۰۳ - ۰۱ آذر ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیو:
 
«شیعه نیوز» به نقل از خبرگزاری شبستان، روز ششم محرم، عبید الله در این روز نامه ‏اى به عمر بن سعد نوشت که : من از نظر کثرت لشکر اعم از سواره و پیاده و تجهیزات ، چیزى را از تو فروگذار نکردم ، توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را براى من مى‏ فرستند !
 
وضعیت لشکر دشمن
 
چون مردم مى ‏دانستند که جنگ با امام حسین علیه ‏السلام در حکم جنگ با خدا و پیامبر اوست ، تعدادى در اثناى راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار کردند .نوشته ‏اند که : فرمانده ‏اى که از کوفه با هزار رزمنده حرکت کرده بود ، چون به کربلا مى ‏رسید فقط سیصد یا چهار صد نفر و یا کمتر از این تعداد همراه او بودند ، بقیه به علت اعتقادى که به این جنگ نداشتند ، اقدام به فرار کرده بودند .
 
بنی اسد و نصرت امام (علیه السلام)
 
در این روز حبیب بن مظاهر به آن حضرت عرض کرد : یابن رسول الله(صلی الله علیه وآله) ! در این نزدیکی طائفه ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من نزد آنها روم و ایشان را بسوی تو دعوت کنم ، شاید خداوند شر این گروه را از تو با حضور بنی اسد در کربلا ، دفع کند !

امام اجازه داد ، و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت : بهترین ارمغان را برای شما به همراه آورده ام ، شما را به یاری پسر پیامبر خدا دعوت می کنم ، ... چون شما قوم و عشیره من هستید شما را به این راه خیر راهنمایی می کنم ، ...
در این هنگام مردی از بنی اسد که او را عبدالله بن بشیر می نامیدند ، به پاخاست و گفت : من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت می کنم ؛ و رجزی حماسی برخواند .

آنگاه مردان قبیله که تعدادشان به نود نفر می رسید بپا خاستند و برای یاری امام حرکت کردند . در آن هنگام مردی نزد عمر بن سعد رفته و او را از جریان کار آگاه کرد و او مردی را به نام ارزق با چهارصد سوار بسوی آن گروه روانه ساخت ، و در دل شب سواران ابن سعد در کنار فرات راه را بر آنها گرفتند در حالی که با امام فاصله چندانی نداشتند .

طایفه بنی اسد با سواران ابن سعد در آویختند ، حبیب بن مظاهر بر ارزق بانگ زد که : وای بر تو ! بگذار دیگری غیر از تو این مظلمه را بر گردن گیرد .

هنگامی که طایفه بنی اسد دانستند که تاب مقاومت با آن گروه را ندارند ، در سیاهی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد شبانه بر آنها بتازد .حبیب بن مظاهر به خدمت امام آمد و جریان را گفت ، امام حسین( علیه السلام )فرمود : لا حول و لا قوه الا بالله .
 
انتهای خبر/ خ.ن
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: