به گزارش «شیعه
نیوز»به نقل از پرس تی وی ،«باراک ابوما» رییس جمهوری آمریکا، «سلام المراياتي» رئيس شوراي امور عمومي مسلمانان، را به عنوان نماينده خود در شوراي حقوق بشر سازمان ملل منصوب کرد.
رسانههاي آمريکايي ـ اسرائيلي شامل نشريات تندرو و خشونت طلب تقريبا به سرعت انتقادات و حملات خود را نسبت به این اقدام اوباما آغاز کردند. در زير اظهارات «سلام المراياتي» در دسامبر ۲۰۱۱ است؛ که طي آن حملات به مسلمانان آمريکايي حملاتي به شدت رو به افزايش در ۱۰ ماه گذشته خوانده است:
آزادي مذهبي براي مسلمانان آمريکايي در خطر است. ايجاد ترس از مسلمانان و مذهب آنان کاملا آشکار است. مرکز توسعه آمريکا در سال جاري يک گزارش را منتشر و طي آن اعلام کرد که گروههاي ضد اسلامي تحت حمايت يک مجموعه ۴۳ ميليون دلاري هستند. اين پايگاه اسلام ستيزان، اين دين را به عنوان تهديدي عقيدتي يا سياسي در آمريکا قلمداد ميکند و کارهاي آنها يادآور هجمعه تبليغاتي، پيش از روي کار آمدن حزب نازي توسط ويلهلم مار است که طي آن يهوديت را تهديدي عليه آلمان قلمداد ميکرد.
امروز لفاظيهاي ضد اسلامي به شکل رعب آوري مشابه لفاظيهاي پيش از روي کار آمدن نازيها عليه يهوديان است.
اخيرا يک مجموعه تلوزيوني واقع نما در مورد خانوادههاي مسلمان در آمريکا از شبکه "تيالسي" به نمايش در آمد و تبديل به برنامه جنجالي شد زيرا اين برنامه فردي تروريست را در بر نداشت. تبليغ کنندگان تحت فشار هستند تا حمايت خود را از اين برنامه قطع کنند زيرا اين مجموعه توهين آميز است. به عبارت ديگر، جريان اصلي در آمريکا نميتواند اسلام را تعريف کنند. بلکه اين دين بايد با نگاهي افراط گرايانه تعريف شود. کتابهاي پرفروش در مورد اسلام در کتاب فروشيها عناويني از قبيل "مشکل امروز با اسلام" و "چرا من يک مسلمان نيستم" دارند. ماموران اجراي قانون توسط افراد ضد اسلامي متعصب آموزش ميبينند و به همين دليل پرونده سازي عليه مسلمانان يک هنجار است. نفرت عليه کودکان مسلمان در مدارس ابتدايي و دبيرستانها رو به افزايش است.
يک ذهنيت تفتيشي عليه مسلمانان آمريکا وجود دارد. مسلمانان بايد ميهن دوستي خود را نسبت به آمريکا ثابت کنند؛ رويکردي کاملا ضد ميهن پرستانه. در مناظرات نامزدهاي جمهوري خواه انتخابات آمريکا سوالهايي در مورد نگاه اين نامزدها به اسلام پرسيده شده است و بسياري از آنها گفتهاند که يک مسلمان را هرگز به مقامي منصوب نخواهند کرد. تنها ميت رامني گفت که مسلمانان افرادي خدا دوست و آمريکا دوست هستند و دليل اين امر نيز شايد اين باشد که سابقه ديني وي به عنوان يک مورمون، درک روشني از آزار و اذيت افراد به خاطر دينآنها داده است.
من دين و کشور خود را دوست دارم. اين واقعيت که همچنان بسياري از خوانندگان سوال ميپرسند که اشاره من به کدام کشور است، نشان دهنده سطح بالاي بياعتمادي عليه مسلمانان آمريکايي است.
در حالي که آمريکا و اسرائيل به انتخابات نزديکتر ميشوند، لفاظيها نيز بيشتر و بيشتر ديوانه وار ميشود. ما در آمريکا پام گلر از فاکس نيوز يا جان بولتون، نماينده سابق اين کشور در سازمان ملل را داريم. کسي که به عنوان يکي از بزرگترين مايههاي سرافکندگي مردم آمريکا، يک دلقک، ترسو و ديوانه شناخته ميشود. ما دهها متفکر، تندرو و نفرت پراکن داريم که همگي با پيروي کورکورانه از دستور کاري حزبهاي خود، به گسترش ترس، تبعيض و نفرت ميپردازند. آنها يک پيام اساسي را گسترش ميدهند؛ پيامي که با همه اشکال بنيادگرايي مذهبي و بربريت جوامع ابتدايي جنبه اشتراک دارد و هدف از آن تحريک خشونت، نسل کشي و حتي جنگ جهاني است.
محصولي که اين هفته به مردم آمريکا، کانادا و اروپاي غربي فروخته ميشود اين است که تمام مسلمانان وحشي هستند.
اين افسانهاي است که لابي اسرائيل آن را طراحي کرده است؛ لابي که هر کدام از کشورهاي فوق را هدايت ميکند.
ما اميدواريم ولاديمير پوتين نيز ديدگاههاي خود را مطرح کند؛ هشدارهاي روسيه نيز عليه مداخله در سوريه، در زماني که آمريکا به طور مخفيانه انتقال نيرو به اردن را آغاز کرده است، نشان از آن دارد.
گلر با فاصله زياد از همه ديوانهتر است. تد پايک، يک منتقد صريح مداخله اسرائيل در امور سياسي آمريکا، نقل قولي را از گلر که در وبلاگ وي منتشر شد، آورد:
«و من عميقا اميدوارم که اگر خداي نکرده ايران يا واسطههاي وابسته به آن (حزب الله، حماس و...) اسرائيل را با يک بمب اتمي هدف قرار دادند، اسرائيل با تمام توان دست به اقدام تلافي جويانه عليه تهران، مکه، مدينه.... و حتي اروپا بزند. آنها تمام يهوديان خود را از بين بردند اما اين کافي نبود. اين هيولاها سپس نسل بعدي يهودي کشها را وارد کردند.»
اسرائيل اين راهبرد را «گزينه سامسون» ميخواند. همانطور که مارتين ون کرولد، تاريخ دان آشنا با ارتش اسرائيل ميگويد، اولين هدف، رم خواهد بود؛ نابودي واتيکان و قتل پاپ.
براي افرادي که چنين مسائلي را دنبال ميکنند، اين اولين بار نخواهد بود که اسرائيل يک پاپ را ميکشد. به واتيکان اطلاع داده شده است که پاپ بنديکت آلماني هدف آدم کشي قرار گرفته است.
شايد کسي بپرسد که قتل پاپ، قدرت نمايي صهيونيسم به صورت نمادين است يا اينکه يادآور اين است که سنتهاي بلشويک لو برونشتين، کسي که بسياري وي را با نام تروتسکي ميشناسند، همچنان زنده و پابرجاست. روياي فتح جهان از طريق امپراطوري جنايتکار اين فرد ممکن است در روياهاي شيطاني اسرائيل براي فتح جهان نيز وجود داشته باشد.
ميتوانيم به راحتي به ياد بياوريم که کليشههاي نژادي برده داري و باقي ماندههاي فئوداليسم باستان و عصر تاريک، تا حد زيادي هرگز به دنبال رنسانس در اروپا آسيبي نديدند.
يک نظريه که تاريخ دانان قويا به آن اعتقاد دارند اين است که جنگ جهاني اول، به ويژه، اولين سال صلح يعني سال ۱۹۱۹ پيام آور پايان تمدن غربي بود.
انگليس و فرانسه بهترين و روشنترين نسل خود را از دست دادند، آلمان ظهور ميکند تا خرد شود، و نه توسط نيروهاي متفقين، بلکه توسط ۲۴۰۰ قاضي جنايات جنگي که همگي يهودي بودند و مانند طاعون به آلمان هجوم بردند و اين کشور را ويران و آسيب ديده رها کردند و از سوي ديگر، اتحاد جماهير شوروي، ۸.۵ ميليون غيرنظامي را تبعيد کرد تا در سيبري جان بدهند و آمريکا نيز با گشنگي دادن به بيش از ۱ ميليون زنداني جنگي آلماني، آنها را کشت؛ توطئهاي بين ايزنهاور و مورگنتا که کتابهاي تاريخي چيزي از آن ننوشتهاند.
عدم درک و عدم توانايي در پذيرش فرهنگها و عقايد ديگران، بخشي از رياکاري تاريخي است که منجر به ايجاد جهاني تحت سلطه يک ابر قدرت شد؛ جهاني با يک ارتش گسترده و جمعيتي سرکوب و شست و شوي مغزي شده و اقتصادي ورشکسته که اميدي به بهبودي آن نميرود.
اين عثمانيها نبودند که مسيحيت را نابود کردند.
مسيحيت خود مرگ خود را رقم زد. ۲۰۰۰ هزار سال جنگهاي مذهبي، قتل عامهايي مانند مورد سن بارت در پاريس که ۶۰ هزار نفر در يک روز کشته شدند، جنگهاي ۳۰ ساله، کشتن دهها هزار نفر تحت عنوان جادوگر، جنگها عليه کاتاريسم که طي آن ۴۰ سال صرف سلاخي مسيحيان واقعي اروپا به دست يک پادشاه فرانسوي در منطقه آمبواز و آوينيون شد.
پي بردن به اينکه چرا غرب تمايل دارد به تمدنهاي باستاني به اتهام وحشيگري و بربريت حمله کند، آن هم در حالي که خود از بي روحي و انحطاط فزاينده رنج ميبرد، آسان است.
اين دستان مسيحيت بود که آمريکا را تحت انقياد و سلطه خود در آورد. از جمعيت دهها ميليون بومي در آمريکا که تمدنها، دانش و رياضيات پيشرفتهاي داشتند، چيز زيادي باقي نمانده است و اکنون ما تنها ميدانيم که همه اينها نابودي تمدن به نام مذهب است.
چيزي که در پي آن آمد، نسل کشي و به انقياد در آوردن ۸۰ درصد جمعيت کره زمين به دست ۵ درصد بود. طبقات ثروتمند در اروپا و آمريکا بواسطه ائتلافها و کنسرسيومهاي مخفي بانکي و خاندانهايي مانند خانوادههاي بائر و راتسچيلد، فتح جهان براي شکر و نيشکر، ترياک و برده، لاستيک و نهايتا نفت را آغاز کردند.
اين تاريخي است که تنها در چند جمله کوتاه در کتابهاي تاريخي ذکر ميشود و سپس نوبت به شکوه ماشينها و پيشرفتها در تمدن ميرسد. مسائلي که به نظر ميرسد ۴ دهه است که به طور سريع روندي معکوس را در حال طي کردن هستند و احتمالا به زودي به طور کامل از بين ميروند.
اين ماهيت گزينه سامسون است؛ تهديدهاي تو خالي و دست بردن در نظام دزدسالاي يک فروشنده ورشکسته مبلمان که با توهم خود بزرگ بيني روبرو بود، است.
لطفا توصيف بيپرده اما بسيار مورد نظر من در مورد چيزي را که ما به خود اجازه داديم، خيلي آن را جدي بگيريم، ببخشيد.
ترس و نفرت در اين جهان به راحتي به فروش ميرود و دليل آن بهره بردن از بي محتوايي ۲ هزار سال جنگ مذهبي در غرب، فرهنگهايي که محور آنها را فوتبال و «گوشيهاي هوشمند» يا شبکههاي اجتماعي تشکيل ميدهند، است. شبکههايي اجتماعي که که در آنها هويتهاي ناشناس و مجازي تنها با نوشتافزارهايي در تاريکي، جايگزين زندگي اجتماعي عادي شدهاند.
ما در تعجبيم که چرا انقدر پوچ هستيم؛ تهي از هرگونه کار هدفمند و تحت سلطه گروهي بدخواه هستيم. ارزشهاي رهبري، شجاعت و مجاهدتهاي فردي جاي خود را به نظرسنجيها، برچسبهاي تبليغاتي و ... دادهاند.
و حال در اين ميان گفته ميشود که اسلام دين بربريت است.
آمريکا ۸ هزار پهپاد مسلح دارد و قصد دارد ۳۰ هزار پهپاد بسازد؛ مقداري که نه تنها جهان را پوشش ميدهد بلکه به طور ويژه خود اين کشور را نيز پوشش ميدهد.
اينکه يک قدرت قهار، رحمان و بخشنده افکار شما را ميخواند، اعمال شما را ميبيند و کارهاي شما را مورد قضاوت قرار ميدهد يک چيز است و اينکه بدانيم که يک دولت بدخواه در واشنگتن که تحت کنترل گنگسترهاست، ميداند شما چه ميخريد، کجا رانندگي ميکنيد، کجا پياده روي ميکنيد، چه ميخوريد، اعتقاد دارد که احساسات شما را ميداند و همه اين کارها از روي ترس و بدخواهي و نه عشق انجام ميدهد، کاملا يک چيز ديگر است.
اين مسائل مربوط به فردا و آينده نيست. امروز در حال رخ دادن است و بيانگر سطحي از خشونت است که فراتر از وحشيگري است. اين از بين بردن روح جهان است.
مذاهب و فرهنگهاي مختلف در جهان آموزههاي خاص خود را در مورد جهنم دارند. من نيز ايده خود را در مورد آن دارم و ميبينم که اين جهنم من را محاصره کرده است.