۱

چرا اعراب از آمریکا نفرت دارند؟

پس از موج اعتراضات خشونت‌باری که اخیرا در تعدادی از کشورهای عرب علیه آمریکا شکل گرفته و حتی «کریس استیونس»، سفیر آمریکا در بنغازی نیز درجریان آنها کشته شد، واکنش آمریکا توام با خشم و حس انتقام‌جویی و تمایل به درگیری بود. ازهمین‌رو آمریکا تفنگداران دریایی خود را برای حمایت از سفارتخانه‌هایش به مناطق مختلفی اعزام کرد. در این میان به نظر می‌رسد تنها تعداد کمی از آمریکایی‌ها بدانند که چه خبر است و کشورشان تاوان چه سیاست‌های غلطی را باید بدهد که از ده‌ها سال پیش تاکنون متراکم شده است.
کد خبر: ۴۲۴۲۱
۱۱:۰۷ - ۰۴ مهر ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:


به گزارش «شیعه نیوز»به نقل از هرچند ممکن است بسیاری از آمریکایی‌ها مساله فلسطین را از ذهن و وجدان خود کنار زده باشند، اما این مساله در ذهن اعراب و مسلمانان همچنان حضور دارد. سرکوب فلسطینی‌ها توسط اسراییل 45سال است که ادامه دارد، محاصره وحشیانه غزه و تسلط مستمر بر بخش‌هایی از کرانه باختری در واقع منبع اصلی خشم و تحقیر اعراب است که آمریکا مسوولیت اصلی آن را برعهده دارد، زیرا به‌دلیل حمایت‌های مستمر خود از اسراییل نتوانست صلحی عادلانه را برقرار کند. البته برخی از روسای جمهور آمریکا سعی کردند این دیوار بحران عربی- اسراییلی را بشکنند، اما سیاست‌های داخلی آنها و نیز لجاجت سران اسراییل تلاش‌های آنها را تاکنون ناکام گذاشته است. مناحیم بگین تمام تلاش‌های جیمی کارتر را از بین برد و اسحاق شامیر کل تلاش‌های جورج بوش پدر را. «بیل کلینتون» پیش از رفتن، داشت معاهده صلحی را به نتیجه می‌رساند اما مقامات آمریکایی طرفدار اسراییل مانند دنیس راس این تلاش‌ها را به بن‌بست کشاندند. «بنیامین نتانیاهو» نیز تمام آرمان‌ها و آرزوهای بزرگی را که «باراک اوباما» از نو داشت احیا می‌کرد، به شکست کشاند.

نزاع اعراب و اسراییل همچنان ادامه دارد و ضمن آنکه آینده اسراییل را در درازمدت تهدید می‌کند آسیب شدیدی هم به ایالات متحده آمریکا می‌زند. نمی‌توان در این منطقه صلحی برقرار کرد مگر آنکه راه‌حلی عادلانه در پیش گرفته شود. با این حال هیچ رییس‌جمهوری جرات آن را ندارد که از نفوذش برای پیشرفت در این راه کاملا استفاده کند. آمریکا نه تنها قادر به حل نزاع اعراب و اسراییل نشده، بلکه سلطه آمریکا را در این منطقه نیز گسترش داده است. به این دلیل در بسیاری از موارد اسراییل قدرت‌نمایی کرده و به کمک آمریکا به دولت‌های همجوارش حمله کرده است. ریشه‌های چنین سیاستی به پیروزی بزرگ اسراییل در سال 1967 برمی‌گردد که در آن زمان هنری کیسینجر وزیر خارجه آمریکا، اسراییل را نگهبان منافع آمریکا توصیف کرد. تفکر کیسینجر بر این نکته استوار بود که باید درکنار کمک‌های مالی و تسلیحاتی به اسراییل، اعراب را تضعیف کرده و روسیه را هم از این دایره خارج نگه‌داشت.

نتیجه طرح‌های او بعد از جنگ اکتبر 1973معلوم شد؛ یعنی زمانی که فلسطینی‌ها از هرگونه راه‌حلی کنار گذاشته شده و مصر هم از صف‌کشی‌های نظامی اعراب بیرون رفت، مساله‌ای که در ضمن باعث شد تا معاهده صلح اسراییل و مصر در سال 1979 امضا شود. در آن زمان اسراییل شعاری را مطرح کرد که محتوایش این بود «وقتی چرخ از بین رفته باشد هرگز دیگر گاری حرکت نخواهد کرد.» این معاهده برای سه دهه بعد، سلطه اسراییل را بر منطقه تثبیت کرد و موجب شد تا لبنان، سوریه و فلسطین نیز در معرض تهدید‌های اسراییل قرار گیرد. اسراییل درسال 1982به لبنان حمله کرد و 17‌هزار نفر را کشت کما‌اینکه سازمان آزادی‌بخش فلسطین را از این کشور اخراج کرد و لبنان را به کشوری تحت قیمومیت خود مبدل کرد. اسراییل بر شهر بیروت تسلط پیدا کرد و ناظر بر فاجعه‌ای بود که مسیحیان دست‌راستی (فالانژها) در اردوگاه‌های صبرا و شتیلا مرتکب شدند. جایی که 800 فلسطینی در آنجا ساکن بودند. اسراییل همچنان به اشغال جنوب لبنان ادامه می‌داد تا تنها 18 سال بعد حزب‌الله لبنان که آمریکا آن را یک گروه «تروریستی» می‌داند توانست در سال 2000 آنها را بیرون راند. آمریکایی‌ها به‌ندرت درنگ کردند تا از خود بپرسند چرا در 11سپتامبر 2001 مورد حمله قرار گرفتند. بدون تردید مساله فلسطین یکی از عوامل اصلی بوده است.

عامل دیگر، مجازات وحشیانه‌ای بود که آمریکا برسر مردم عراق آورد. از یک طرف اخراج اجباری عراق از کویت در سال 1991 و دیگری تحمیل کردن تحریم‌های وحشیانه طی 13 سال بعد بر این کشور که موجب کشته شدن دست‌کم نیم‌میلیون کودک عراقی شد. مساله مهم دیگر شیوه برخوردی بود که آمریکا با ده‌ها‌هزار نفر جنگجوی عربی کرد که روزی آنها را از نقاط مختلف به افغانستان کشاند. تقریبا 25‌هزار نفر آنها از یمن بودند. کسانی که داوطلبانه آمده بودند و آمریکا آنها را برای جنگ با روس‌ها مسلح می‌کرد. هنگامی که روس‌ها در سال 1989 از افغانستان خارج شدند واشنگتن هم این مجاهدان را به حال خود رها کرد. حتی اجازه داد که تعداد زیادی از این به قول معروف «عرب‌های افغان» افسرده و خشمگین در نقاط مختلف منطقه خاورمیانه جولان بخورند. آنجا بود که تعدادی از آنها معضلاتی را برای کشورهایشان پدید آوردند و بسیاری از آنها هم به شبکه القاعده به رهبری اسامه بن‌لادن پیوستند. «جنگ جهانی با تروریسم»، پروژه‌ای بود که جورج بوش پسر در پی حوادث 11سپتامبر با سوءاستفاده از قدرتش به راه انداخت. به جای اینکه برای تعقیب اعضای القاعده دست به دامن پلیس شود، جنگ با افغانستان را به راه انداخت که با گذشت بیش از 12 سال همچنان قربانی می‌گیرد. از آن پس به خودش اجازه داد که فریب حرف‌های پل ولفوویتز و سایر نومحافظه‌کاران طرفدار اسراییل را خورده و به جنگ با عراق برود. کشوری که نومحافظه‌کاران آن را پس از جنگی که با ایران داشت تهدیدی احتمالی از جبهه شرق برای آینده اسراییل می‌دانستند.

گفته می‌شود در نتیجه اشغال عراق در کنار ویرانی این کشور 4/1‌میلیون عراقی کشته و 4500 سرباز آمریکایی نیز از بین رفته‌اند. همین مساله موجب شد که دست نظامیان در سیاست خارجی آمریکا باز شده و به منظور به راه انداختن جنگ‌های دیگر و تصرف اراضی اقدام به توسعه پایگاه‌های آمریکا در نقاط مختلف جهان ازجمله کشورهای حوزه خلیج‌فارس کند و درنهایت اینکه بودجه نظامی آمریکا را به بیش از 700‌میلیارد دلار در سال برساند. تا امروز آمریکا خطاهای فاحشی مرتکب شده است. در یک مورد دیگر به جای گفت‌وگو با ایران چنان‌که باراک اوباما هنگام به قدرت رسیدن وعده داده بود، جنگی اعلام نشده را علیه این کشور به راه انداخت. هدف تحریم‌ و حملات اینترنتی در ظاهر برای این است که آمریکا اسراییل را از جنگ با ایران بازدارد. فرصت دست یافتن به یک توافق برد – برد با ایران و پذیرش غنی‌سازی اورانیوم برای تولید برق و کنار‌گذاشتن غنی‌سازی 20‌درصد فرصت دیگری بود که اسراییل آن را از بین برد، زیرا معتقد است باید به کلی توان هسته‌ای ایران نابود شود. آمریکا نه تنها در مسیر سرنگونی دولت ایران تلاش می‌کند، بلکه درپی سرنگونی نظام حاکم بر سوریه و نابودی محور

تهران– دمشق– حزب‌الله است که سلطه اسراییل در منطقه را تهدید می‌کند. اسراییل این اواخر حتی با هم‌پیمان نیرومند خود یعنی آمریکا نیز به هم زد. یعنی به جای اینکه محافظ منافع آمریکا باشد به نظر می‌رسد این آمریکاست که به محافظ منافع اسراییل تبدیل شده است. یعنی کشوری که دشمنان اسراییل را تهدید کرده و برای آنها خط و نشان می‌کشد یا به جای اسراییل با آنها وارد جنگ می‌شود. آمریکایی‌ها شاید این وقایع را فراموش کرده باشند - البته اگر اساسا آنها را بدانند - اما باید گفت اعراب و ایرانی‌ها چنین وقایعی را فراموش نکرده‌اند. بدتر از همه اینها اینکه اوباما اجازه داد حملات هواپیماهای بدون سرنشین در افغانستان، پاکستان، یمن و یا هرجای دیگری گسترش یابد.

مساله‌ای که تاکنون جان ده‌ها شهروند عادی را گرفته و خشم مردمان محلی علیه آمریکا را دامن زده است. عجیب نیست که اعراب و مسلمانان هرجا فرصتی پیدا کنند به این حملات پاسخ می‌دهند به‌خصوص که به صورتی مستقیم احساس می‌کنند از سیاست‌های وحشیانه آمریکا زیان دیده‌اند. آیا آمریکا امنیت را در خاورمیانه به وجود آورده یا ناامنی را؟ دولت‌های خلیج‌فارس چه نیازی به ناوگان پنجم آمریکا یا هواپیماهای جنگی و ‌هزاران تفنگدار دریایی و جلیقه‌های ضدگلوله دارند؟ حضور آمریکا در این منطقه موجب ثبات خواهد شد یا تنش؟

آیا زمان آن نرسیده که آمریکا از این منطقه عقب‌نشینی کند؟ باید تولد جریان‌های اسلام‌گرایی را که در انقلاب‌های موسوم به بهار عربی یکی پس از دیگری به صحنه می‌آیند، علامتی آشکار مبنی بر عدم پذیرش دخالت کشورهای غربی یا سیطره غرب براین منطقه و نیز تاکید بر هویت اسلامی این کشور‌ها دانست. این آخرین مرحله از مبارزه اعراب در راه کسب استقلال است. فیلم توهین‌آمیز به پیامبر اسلام، آتشی بود که خشم اعراب و مسلمانان را برانگیخت. اما باید دانست مقادیر زیادی مواد قابل‌اشتعال در این منطقه وجود داشته است که می‌تواند چنین صحنه‌هایی را پدید آورد.

منبع: شفقنا به نقل از الحیات
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۵
به این می گویند یک تحلیل صرفا تاریخی از روی گزارشات بی بی سی. برادر عزیزمان اشاره می کند که 11 سپتامبر واقعا کار مسلمانان بوده؟ اینطور برداشت کردم. وای برما که در سایت شیعیان چنین مطالبی منتشر کنیم. دیگر از دشمنان چه توقعی است؟ اکثریت مردم دنیا (آنها که اسیر رسانه ها نیستند) می دانند که حادثه 11 سپتامبر کار خود دولت آمریکا بوده و هیچ کس دیگری به جز نوکران فریبخورده آنها در آن دخالتی نداشته. از اول هم اسرائیل رئیس آمریکا بوده نه اینکه امروز شده باشد. تازه قبل از آن اگر عمیق نگاه کنید خواهید دید که اسرائیل بر گردن استعمار انگلیس هم طوق بندگی خودش را انداخته بود، و طبق برخی نظریات نسبتا جدید اصل حکومت استعماری انگلستان به خود کفار بنی اسرائیل بر می گردد. در این بین مسلمانان هر چه می کشند از خودشان و حکامشان می کشند. وقتی سرشان به امور دنیوی گرم است و از دشمن خود غفلت می کنند باید منتظر چه باشند؟ چرا باید صدام آنهمه سال در عراق بماند تا برای رفتنش آمریکا وارد صحنه شود؟ جنگی که بین ایران و عراق راه انداختند یک هدف خیلی بزرگ داشت و آن امنیت و رشد اسرائیل بود. دقت کنید دو ملت شیعه بزرگ دنیا را به جان هم انداختند و 8 سال طول کشید. در این 8 سال اسرائیل چه می کرد؟ کمی تاریخ خوانده اید؟ البته ما از سرزمین و شرف خود دفاع کردیم و باید هم می کردیم، ولی در عین حال نفع بردن اسرائیل در این جنگ بر چه کسی پوشیده است؟ بیایید همه به دستور قرآن گردن نهیم و در زمین بگردیم و از عاقبت اقوام گذشته درس بگیریم.