SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :
به گزارش «شیعه نیوز»، طالب الرفاعی یکی از بنیانگذاران برجسته حزب الدعوه اسلامی عراق روز جمعه گذشته در گفت و گو با ترکی الدخیل مجری برنامه "اضاءات" در تلویزیون العربیه گفت:" من بر جنازه شاه نماز خواندم و از این اقدام خود نیز پشیمان نیستم."
وی ضمن ابراز مخالفت با اسلام سیاسی که در حال حاضر در برخی از کشورهای منطقه به قدرت رسیده است، گفت:" اسلام سیاسی باعث شده که گروه های اسلامی که روزگاری هدف اصلی آنها ارشاد و آگاه سازی جامعه بود، امروزه همچون انسان تشنه ای که به دنبال آب می گردند، کاملا شیفته رسیدن به قدرت شده اند."
الرفاعی گفت:"با اینکه من از موسسین اصلی حزب الدعوه هستم، اما اکنون به عملکرد این حزب و آزمندی برخی از اعضای آن برای مسلط شدن و رسیده به اریکه قدرت اعتراض دارم."
وی اظهار داشت:"من در سن 20 سالگی مبارزه را در کنار محمد باقر صدر آغاز کردم و به نظر من مهمترین عامل و انگیزه برای تاسیس گروه های اسلامی در آن زمان واکنشی بود که این احزاب در برابر احزاب کمونیستی در کشورهای اسلامی از خود نشان می دادند."
الرفاعی افزود:" در گفتمان اسلام سیاسی رابطه ای ناگسستنی میان اسلام سیاسی شیعی واسلام سیاسی سنی وجود دارد و حزب الدعوه از نظر ساختار سیاسی تحت تاثیر مستقیم اخوان المسلمین بوده است."
وی در را بطه با همسویی این احزاب در گذشته گفت: این دو حزب تا قبل از اینکه به قدرت برسند رابطه ای بسیار نزدیک داشتند، تا جایی که اخوان المسلمین عراق به من پیشنهاد رهبری حزب اسلامی عراق دادند".
سید محمد الرفاعی سپس به تغییراتی که در دیدگاه های مذهب تشیعه در طی تاریخ بوجود آمده اشاره کرد و افزود:"متاسفانه (!) مرجعیت شیعه به طور انحصاری زیر سلطه فارس ها در آمده و از زمان آیت الله کاشف الغطاء تاکنون مراجع همه مراجع فارس بوده اند. با اینکه مراجع عرب وجود داشته اند که از نظر علمی از سطح بالاتری برخوردار بودند اما دخالت "بازار" و عامل کمک های مالی دولت های ایران، مذهب تشیع را به مذهبی انحصاری تبدیل کرده است. من امیدوارم این مذهب روزی از این حالت خارج شود".
اظهارات سید محمد الرفاعی در شبکه وهابی العربیه و تقسیم بندی مرجعیت شیعه به فارس و عرب از عمق تفکر ناسیونالیستی عربی وی پرده بر میدارد این در حالیست که در زمان زعامت مرحوم آیت الله حکیم از مراجع اعلای شیعیان در نجف اشرف بسیاری از مردم و بخصوص بازاریان شیعه در ایران از مقلدین این مرجع بزرگ بوده و این اظهارات بسیار باعث تاسف و تاثر است .
زمان جنگ شنیده بودم بعصی ها شیعه هم وجود دارند اما..
ضمنا ان شاء الله ایشان بزودی اگر خواستند روی جسد الهام علی اف هم نماز بخوانند چون یک رییس جمهور شیعه است!
چنین اظهاراتی مطمئنا قلب امام زمان را به درد می آورد.
صاحب کتب اربعه شیعه اهل کجا بودند؟
آخوند خراسانی کجایی بود؟
مرحوم شیخ انصاری و صا حب جواهر و...اهل کجا بودند؟
آیت الله خویی اهل کجا بودند؟
البته این جواب به ایشان جدلی بود.و همانطور که سایت وزین شیعه نیوز گفتند این تفکرات ناسیئلستی برای اعراب جاهلیت است.
اما در مورد اسلام سیاسی درست گفتند
و مراجع شیعه از سابق از این امور اجتناب می کردند.(طبق روایات وارده از معصومین)
و حتی مرحوم آخوند هم که سیاسی ترین مرجع شیعه بودند.
دخالت در مشروطه را نه برای تاسیس دولتی مشروع بلکه تلاششان برای دفع افسد به فاسد بوده است.
سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم
اگر این فعالیت سیاسی نیست پس جنگ با کیست و صلح با چه کسی؟
ظاهرا همه تلاش های علمای شیعه از نهضت سربداری و نهضت صفوی و یا مبارزه و جهاد با روس و انگلیس و فتوای تنباکو و مشروطه ومشروعه و... همه خلاف شرع بوده است! همان دفع افسد به فاسد چاره اش تنها ورود در امور سیاسی است.
سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است. این هم جمله ای بود از مبرز ترین شاگردان درسخوانده نجف یعنی مرحوم شهید آیت الله سید حسن مدرس
اتفاقا در مورد (اسلام سیاسی)خیلی هم اشتباه و باطل وناصواب گفتند .
با کدام دلیل مراجع شیعه را تعمیم می دهید که در امر سیاست نظر و رای و تصمیم اقدام دخالتی نداشتند.
این حتی شما برای مرحوم آخوند (ره) هم از آن حرفها است بنده خدا چگونه مرحوم آخوند برای مسئله شرع که هدف او بود در جریان مشروطه اهمیت نمی داد ؟
ولی به زعم شما برای موضع صرفا سیاسی (دفع افسد با فاسد) حهد و تلاش می کرد آیا از مرجعیت شیعه کدام انتظار می رود ؟
آیا همین اشاره شما تناقض گفتار شما را نمی رساند ؟
مقام مرجعیت شیعه در موضع گیری سیاسی با مراجع مطرح است:
شیخ الطائفه طوسی تا بیاید به این اخیر میرزای بزرگ شیرازی و شیخ محمد تقی شیرازی رهبر قیام بزرگ ضد انگلیسی معروف سید محسن حکیم(ره) شهید سید محمد باقر صدر (ره) اینها به عنوان نمونه های بارز اند .
آقای رفاعی به گونه ای مراجع را توهین می کند و شما هم متاسفانه به گونه دیگر ..
انچه که علمای طراز اول شیعه از آن اجتناب می کردند سیاسیت بازی یا همان سیاست زدگی بود نه از موضوع سیاست زیرا سیاسیت همان نحوه مدیریت مرجعیت در امور شیعیان به صورت ویژه و مسلمانان بالاعم در باره مسائل اجتماعی و سیاسی و... بوده است .
امام خمینی(ره) بارزترین نمونه این گفتار است.
در واقع آقای رفاعی دچار سیاست زدگی شده و تمایل به هوای نفس را که پرهیز از آن (من کان صائنا لنفسه) از شروط اجتهاد است را در پیش گرفته .
شرمنده پرحرفی کردم لکن ضروری بود
همینطوری ده تا روایت رو پشت سرهم آوردن هنری نیست.
شیخ طوسی صاحب دو کتاب از کتب اربعه شیعه هستند یعنی تهذیب و استبصار
و به شیخ طوسی و و شیخ کلینی و شیخ صدوق مشایخ ثلاثه می گویند
به افکار امام مراجعه کنید دوست عزیز.
دین از سیاست جدا نیست.
پیغمبر اسلام فرموده اند: انا عربی و لیث العرب منی. یعنی من عربم و شیر عرب(حضرت علی) از من است.
کلمه لیث به معنی (شیر) را با کلمه لیس به معنی (نیست)،اشتباه نگیرید.
محسن نامجو خواننده لس آنجلسی در جدیدترین آلبوم خود آهنگی را در توهین به امام زمان اجرا نمود.
به گزارش جام دینی؛ درحالی که امت اسلامی داغدار حرمت شکنی فیلم موهن به ساحت مقدس حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و پیش از آن هتاکی گستاخانه به فرزند ایشان، امام علی النقی، می باشد و در ادامه توهین های بی شرمانه عوامل هتاک و ضددین وابسته به صهیونیزم جهانی، این بار یک خواننده خارج نشین ایرانی، به حضرت صاحب الزمان توهین کرد.
محسن نامجو، خواننده ای که چندی پیش در اهانتی زشت، آیات قرآن را با موسیقی خوانده بود و این عمل او به شکایت عباس سلیمی، قاری و پیشکسوت قرآنی و همچنین اعتراض جامعه قرآنی منجر شده بود، به تازگی در آلبوم جدید خود ظهور امام زمان را به سخره گرفته و درهمین راستا قطعه ای را اجرا نموده است.
پیش از این نیز او در آخرین کنسرتش و در عملی مشابه با شاهین نجفی به اعتقادات مذهبی شیعیان توهینی بی شرمانه می کند تا تفکرات بیمار خود را اینگونه به نمایش عموم ایرانیان مسلمان بگذارد.
شایان ذکر است توهین های سلسله وار عناصر بی ارزش به مقدسات مسلمانان، ضمن آنکه نشان از حرکتی کاملا حساب شده و طراحی گشته از جانب برنامه ریزان جریان ضددین حاکم بر دنیا دارد، بیانگر به آخر خط رسیدن این جریان و چنگ انداختن های دیوانه وار آنان به خورشید درخشان اسلام است.
گفتنی است باتوجه به همزمانی این اقدام با انتشار فیلم موهن، به نظر می رسد اتحاد جهان اسلام در خروش علیه آمریکا و صهیونیزم به عنوان حامیان و برنامه ریزان اهانت به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، آنان را به وحشت انداخته و لذا یکی از اهداف طراحان اصلی این سناریو، انحراف افکار عمومی و خشم ایرانیان و شیعیان از مساله فیلم موهن و مقابله با خروش یکپارچه مسلمین علیه استکبار جهانی و دنیای کفر است.
445
برچسب ها: انتهای خبر / سایت جام نیوز
شما رو به خدا بی تعصب نظر من را بخوانید
اولا سیاست بخش لا ینفک اسلام است مگر در دعای جامعه نمیخوانیم که اهل بیت
سیاستمدار ترین مردم هستند؟
اگر سیاست بد است چرا پاک ترین مخلوقات خدا سیاسی هستند؟ ؟ ؟
این دقیقا حرف و خواسته پیر استعمار است: روحانی رو چه به سیاست؟ روحانی باید فکر روضه آخر منبرش باشه. به روحانی چه ربطی داره که انحصار تنباکو دست انگلیسه؟؟
برادر احسان عزیز و بزرگوار اگه مراجع و روحانیون وارد کازار سیاست نمیشدند گرگان پیر استعمار سر دین رو تو کشور میبریدند چون هیچکس در عرصه سیاست از دین دفاع نمیکرد.هههههههههههیچکس
اسلام سیاسی و اسلام غیر سیاسی نداریم که. به خدا نمیخوام شعار بدم.
اگه اسلام رو قبول دارید که سیاست عضو جدا ناپذیرش است مثل نماز و حجاب و انفاق و ...
التماس دعا-یا علی
بلی در زیارت جامعه داریم وساسه العباد
و کسی هم منکر این موضوع نشده
ولی آیا الان و در زمان حاضر هم اهل بیت که فعلا مصداقش امام زمان است
کار سیاسی می کند؟
دولتی تشکیل داده است؟
پس به چه حقی شیعه آن حضرت مقدم بر او شود؟
مگر او امام نیست؟
و چرا سبقت گرفتن از اهل بیت که هلاکت را در پی دارد.(طبق فرمایش امیرالمومنین در نهج البلاغه)
پس دقت کنید در زمان مبسوط الید نبودن امام معصوم خواه مثل این زمان غیبت باشد و یا امام صادق باید از این امور اجتناب کرد و این به این معنا نیست که در اسلام این احکام وجود ندارد.
با یک مثال سعی می کنم برای شما تیین شود
در زمان حکومت امام علی(ع) گروهی بر حاکم عادل شورش کردند.(اهل بغاه) وظیفه مسلمانان این است که با قیام کنندگان قتال کنند, اما در زمان حکومت امویان,بنی العباس بر آنها شورش کردند.در این حالت وظیفه مومنین چه میتواند باشد؟در رکاب حاکم اموی با بنی العباس جنگ کنند و یا همراه با بنی العباس در استقرار یک حکومت ظالم که روی کار می آید بجنگند؟و با این که بی طرف بمانند و در سیاست دخالت نکنند و خود را نیز به هلاکت نیاندازند؟
من در اینجا یک روایت هم در اثبات حرفم نیاوردم و گرنه بیش از صد روایت به این مضمون است.
بگونه ای وانمود می کنید که انگار امام زمان (عج)در دوران ظهورشان است و نه در عصر غیبت کبری
سوال می کن{ ولی آیا الان... مصداق اهل البیت(ع) امام زمان(ع ) کار سیاسی می کند و یا دولت تشکیل می دهد وچرای جلو افتادن شیعه را پیش می کشی از امام زمان (عج) مگر امام زمان نیست را پیش می کشی) !
سوال خودت در چند سطر پایین تر می گویی(مثل این زمان عیبت باشد)
آیا این تناقض را چگونه پاسخ می دهی؟
شاید هم نمی خواهی توقیع شریف امام را در روایت (اما الحوادث ... فارجعوا فیها الی روات احدیثنا) را به پذیری !
مجتهدین مراجع جامع الشرایط نواب عام امام زمان(عج) هستند در عصر غیبتشان و احکام اسلامی هم در عصر غیبت نافذ هستند به فراخور حال زمان غیبت و اختیار علماء ولی فقیه ومرجع اگاه .
پس شیعه را به متهم به تقدم بر آن حضرت نکنید . این به معنی اطاعت است نه تقدم مراجع شاگردان مکتب ائمه معصومین(ع) هستند ونه مدعیان پیش قدمی بر انان >
اما موضوع (بسط ید ) هم در زمان و جود ائمه (ع) و هم در زمان غیبت آنان توسط مراجع جاری و ساری است.
حضرت امیر المونین(ع) در بخشی از خطبه شقشقیه(لولا حضور الحاظر و قیام الحجه بوجود الناصر...) در باره قبول خلافت به این موضع هم اشاره می نمایند. ودر ادامه آن می فرمایند (وما اخذ الله علی العلماء ان لا یقارو علی کظه الظالم ولاسغب المظلوم لا القیت..)اگر نبود عهد الهی که خدا از علماء گفته تا بر کامرانی ظالم و ناکامی مظلوم راضی نشوند هرآینه ..)
و ان بخش از نوشته شما که حیران سازی می کنید که با عباسیها باشید علیه بنی امیه و بالعکس .
تکلیف آن زمان شیعیان در دست امام زمانشان یعنی حضرت امام صادق(ع) بوده است.
که نیاز به مطالعه آن دوران ونوع هدایتگری امام صادق (ع) به اطرافیانشان و بعضی قیام کنند گان از اولاد ائمه مانند قیام زید بن علی و محمد صاحب نفس زکیه .. که نوعا اداف مقدس این قیامها را تایید نموده اند .
و در کنارش قیامهای را هم به علت عدم صلاحیتهای لازم نهی نموده اند و به در خواست کمک مانند ابو مسلم خراسانی که اصلا جواب ندادند.
و در ادب یاران و پیروان ائمه هم درسی از پاسخ امام (ع) به سهل بن حسن خراسانی وقضیه تنور هم مشخص می گردد که چگونه یارانی را امام(ع) منظور داشته اند جهت بسط ید و قیام.(پس بی تکلیفی وگمراهی راه نیاندازید) در ضمن با پیش کشیدن صد روایت فضای روایات ائمه هداه علیهم صلوالت المصلین را کم انگار نکنید.
شما اهل درگاه آستان معارف اهل البیت(ع) نیستید .
خداوند عاقبت ما را ختم به خیر کند انشاءالله
اما مرجعیت شیعه از بعد از کاشف الغطاء که ایشان می گوید منظورش کاشف الغطاء بزرگ است یعنی شیخ جعفر کبیر که بعد از ایشان مراجع تقلید بزرگ بیشترشان ایرانی بوده اند و این حرف درستی است و البته اقتصاد هم نقش مهمی در نفوذ کلمه ایجاد می کند ولی این که مطلب بدی نیست و اشکالی هم ندارد مراجع بعد از کاشف الغطاء به ترتیب عبارتند از : میرزای قمی - سید محمد مجاهد - سید محمد باقر شفتی - سید ابراهیم صاحب ضوابط- شریف العلماء مازندرانی - شیخ انصاری - میرزای شیرازی - فاضل شرابیانی - میرزا حسین خلیلی تهرانی - آخوند خراسانی - سید محمد کاظم یزدی - شیخ الشریعة اصفهانی - سید ابوالحسن اصفهانی - آیت الله بروجردی و مراجع معاصر رضوان الله علیهم اجمعین که این برای ایران فخر است که این بزرگواران همه شان ایرانی الاصل هستند حتی آخوند خراسانی که گرچه پدرش افغانی و اهل هرات است ولی خودش زاده مشهد مقدس می باشد و با این همه در اسلام فخری بین عرب و عجم نیست و ان اکرمکم عند الله اتقاکم
چرا سیمای صالحین و علمای شیعه در چهره او نیست..؟
به راستی که : یعرف المجرمون بسیماهم ..
ببینید برادر من این کلام شما کاملا اشتباه است که در دوران غیبت چون امام زمان فعالیت سیاسی نمیکنند( حکومت تشکیل ندادند) پس فقها هم به تبع آن نباید وارد گود سیاست شوند. با این حرف شما یعنی امام زمان از دست میرزای بزرگ که که انگلیس را ناکام کرد و میرزا محمد تقی شیرازی که علنا وارد گود سیاست شد و انقلاب 1920 رو رهبری کرد و انگلیس رو از عراق بیرون کرد دلش خون است! ! ! !
اگه قرار باشه که حضرت ولیعصر در دوران غیبت حکومت تشکیل بده که اصلا غیبت نیست ( دقت کنید )
بعدش هم در مود اون حدیث که فرمودید منظور حضرت این است که اگر هرکس از اوامر ما سبقت بگیرد یا عقب بیفتد هلاک میشود.
نه ایتکه هر کس باید دقیقا مثل ما باشد و جلو عقب نیفتد. مثلا امام صادق امشب به یک فقیر 3 درهم کمک کرد. حال اگر من 4 درهم کمک کنم هلاک میشوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هرگز بلکه همانطور که گفتم این حدیث شریف مربوط به اوامر اهل بیت است ( به شروح نهج البلاغه مراجع کنید )
و ما هم در هیچ حدیثی نداریم که مومنین و حتی فقها باید از سیاست فرار کنند بلکه بالعکس الی ماشا الله داریم که باید به سیاست وارد هم باشند. اصلا قضیه کاملا عقلیه. اگه وارد سیاست نشوند سیاست بازان گرگ صفت پدر دین و مذهب رو در می آورند ( دقت کنید )
ماهم مانند امام (ع) در عین حضور مان نقش غایب را از خود داشته باشیم؟
عجب تکلیفی ! که خدا هم آن را در حکمت ما مقدر نکرده است.
تقیه هم اینگونه نیست می پنداری
سلام علیکم
کجا ما منکر تقیه شدم
تقیه مسئله ایست و مسئله غیبت کبری مسئله ای تقیه در دین ما و مذهب ما و در قران کریم هم است منتها تقیه هم در هر چیزی و موقعیتی نیست و..
اهئمه هداه (ع) تقیه می نمودند که مقداری از اخبار رویات هم از اثر همین تقیه ها است که تمییز انها نزد مجتهدین مشخص است نه نزد بنده و شما.
شما این موضع غیبت امام وتکلیف شیعه بلاخص که تقلید از علماء ومجتهدین جامع الشرایط است را با شرایط دوران امام عصر(عج) را خبط می کنی .
ولی یک امتیاز دارید که خلال نوشته هایت که بنده عبوری مقداریش را خاندم اعتراف و اذعان داشید به جهاد دفاعی و.. که امیدوار کننده است وقائل به تعطیل نیستید اگر عبارت را تا حدی رسانده باشم.
شیعه در این زمانه یا مجتهد است و یا محتاط (با شرایط سخت احتیاط که عالم به همه موارد مسائل باشد) ویا مقلد پس نیازی به ایجاد بلاتکلیفی نداریم .
سلام علیکم
مشکل شما همین (یا علی ) است که پیروان حضرتش می گویند؟
اولا نام علی اعلی برای خدای تعالی است که هیچ شریکی ندارد.
علی یکی از نامهای خدا است که از صفات خدای بلند مرتبه است.
در ضمن ما وقتی می گوییم یا علی از حضرت علی که موحدترین فرد بعد از پیامبر عظیم الشان اسلام بود مدد می طلبیم از خدایش.
حال شما مقایسه کنید بین توحید که ما شیعیان به تبع پیامبر(ص) و اهل بیتش(ع) و بافته های سراسر شرک آلود وهابیها اموی مروانی تابع ابن تیمیه.
با عرض معذرت مثل اینکه حضرت عالی هنوز علت غیبت امام عصر رو نمیدونید که این نظر بی مایه علمی رو نوشتید. علت غیت تقیه است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امام زمان به خاطر تقیه در غیبت هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون میخوان تقیه کنند غایب هستند؟؟؟ خیلی ببخشید برای من سوال پیش اومده که اگه نظر امام عصر این است که ماباید تقیه کنیم( طبق فرمایش شما ) چرا به در نامه ای که یه شیخ مفید نوشتند این را نفرمودند در حالی که شیخ مفید شیعه رو از انزوا خارج کرد و آن را سر زبان ها انداخت.
لطفا یه ذره بیشتر مطالعه کنید و با علم نظر دهید
بعدش هم ببخشید کی گفته که در اینجا عقل با روایت در تضاد است؟!؟!؟!
اتفاقا هم عقل و هم نقل سیاست را در اسلام وارد کرده است.
البته من خیلی حرف دارم که دیگه حال ندارم بنویسم
اما توقیع مشهور که به آن استدلال کرده اید هیچ ربطی به این بحث ندارد . در عین حال با این توقیع ها حتی مستحبی را هم نمی توان ثابت کرد چه رسد به واجبات شرعیه . جناب آقای مهرداد خان ، بحث توقیع ها را مرحوم آقای خوئی در معجم رجال الحدیث کرده است و انتساب این توقیع ها به حضرت صاحب عج صرفاً به احتمال است . می توانید به بحث ایشان رجوع بفرمائید .
دوست گل من در این زمان ما از عقیده معصوم بی خبریم (به علت غیبت ) پس شما از کجا میدانید که ایشان مخالف تشکیل نظام اسلامی هستند؟ اصلا مگر جناب مختار از امام معصوم کسب اجازه کرد برای قیام؟ اما میدانید که حضرات معصومین از او تمجید کردند با اینکه امام معصومش حاضر بود اما از او کسب تکلیف نکرد . حال که امام معصوم ما غایب است کسب تکلیف به طریق اولی برای ما ممکن نیست.
حال باید ببینیم که کدام درست است؟ رها کردن دین ( ناموس خدا ) و سپردن آن به امثال ملک عبدالله-حسنی مبارک-بن علی-آل خلیفه-آل ثانی و ... یا سپردن آن دست فقیه خداترس سیاستمدار؟ به نظر شما کدام مرضی امام غایب ماست؟
جناب ص برای من دعا کنید. من هم برای شما دعا میکنم.
اینکه فرموده اید ما از عقیده معصوم در عصر غیبت بی خبریم نیاز به دلیل خودش را دارد با این همه اگر فرض بگیریم که فرمایش جنابعالی صحیح است در متن روایات این تصریح بارها و بارها آمده است که اگر ندانستید رأی امام چیست انتظار کشید تا او را درک کنید و از او بپرسید . این مطلب صراحتاً در روایات معتبر آمد ه است و این روایات هم قرنهاست فیمابین اعلام شیعه دائر و رایج است . با این همه مهرداد عزیز ، آنچه که مورد بحث است مطلب دیگری است و از قضا این هم مطلب بسیار مهمی است و آن این است که : آنچه که بر رعیت واجب است به قیاس اولویت بر امام معصوم واجب است. الزاماتی را که ما اینک بر خود واجب کرده ایم اگر چنین باشد اول به امام عصر واجب است . پس یا جنابعالی می بایست بفرمائید که الان هم امام عصر ملزم به همین الزامات است در این صورت اینکه فرمودید ما از عقیده معصوم بی خبریم ؛ مدعائی است که خلافش را خودتان ثابت فرموده اید ، و یا بفرمائید که این الزامات بر امام عصر لازم نیسیت پس در این صورت آنچه که بر امام واجب نیست بر رعیت هم واجب نمی باشد . مهرداد بزرگوار ؛ همه بحث در همین است . اما جناب مختار رضوان الله تعالی علیه اولاً ما نمی دانیم که از معصوم علیه السلام مجاز بوده است یا خیر ولی مدح معصوم اگر قطعی باشد دلالت بر مجاز بودن مختار می نماید . ( این جواب جدلی است ) ولی برهانش این است که اصلاً جناب مختار جهاد ابتدائی نکرده است که نیاز به اجازه داشته باشد بلکه جهاد دفاعی نموده است که تمام شیعه بدون مخالف در جهاد ابتدائی قائل به وجوب بدون اذن می باشند . لذا این سوال از اصل بی اساس است که چرا جناب مختار اجازه نگرفته است .
مهرداد عزیز لعنت خدا بر حسنی مبارک و هر آنکس که مثل اوست . ما هم جهاد ابتدائی نکردیم که پهلوی را سرنگون کردیم . جهاد ما دفاعی بود و بر هر انسانی واجب است که از حریم خود دفاع کند و ما هم چنین کرده ایم و این موضوعی خارج از این بحث است و دخالت دادنش در این بحث دخالت دادن علمی نیست. حفظ دین هم برای خود ظوابطی دارد و اگر این بود که هر کس می توانست حافظ دین باشد که امامت در عقائد الزامی نمی شد .در عین حال اگر عصمت در کار نباشد گاه چه بسیار کسان که با دغدغه حفظ دین وارد می شوند و عملشان در نهایت به حذف دین می انجامد . نفس دغدغه دیانت داشتن که کفایت نمی کند و این همه دلیل برای عصمت که ادله تشریفی نیست و همه اش هم بحث علی و عمر نمی باشد بلکه بحثی است که اگر در همه ادوار رعایت نشود مفاسد عظیمه در پی خواهد داشت . با این همه حفظ دیانت هم در مراتب تشکیکی است و تردیدی نیست که در مرحله ای از مراحلش بر هر مسلمانی این امر واجب است حتی در تقیه و غیبت . اینک بحث در این است که چه مقدار و کجا و هذا اول الکلام. خدای ما و شما را هدایت بخیر فرماید و دعاگو هستم . موفق باشید
آقا موسی که نتوست از دو روایتی که آورد دفاع کند و همینطوری از تو کتاب آیت الله ... یه چیزی خونده بود و همین جا کپی کرد.
جواب آقای مهرداد هم بسیار جالب است
ایشان بدون این که بدونند من کدوم قسمت از نهج البلاغه رو گفتم شروع کردن به تحلیل کردن و من را به شرح کلام مولا ارجاع دادند
من خیلی دوست دارم شما که اینطور تحلیل می کنی روایتی که من گفتم رو بیاری و گرنه معلوم می شود آنقدر تعصب داری که نشنیده یه چیزی رو رد می کنی
نه برادر من اتفاقا دو مورد از امیرالمومنین در همین مورد نقل شده که هر دوتا درباره احکام قیام و فعالیت سیاسی است.
خب شما یه تهمت دیگر به ائمه زدید و گفتید الی ماشا الله حدیث داریم که مومنین و فقها باید کار سیاسی کنند.
شما فقط یک روایت بیاور
پس شما قراره دو روایت بیاری یکی اون روایتی که من گقتم و دیگری موردی که خودتون گفتین
اگر نتونید این دو روایت رو بیاورید من با شخصی که به ائمه تهمت می زند و به دروغ از ایشان مطالبی را نقل می کند به هیچ وجه بحث نمی کنم
اولا اون تناقضی رو که گفتید من متوجه نشدم فارسی سلیس بنویسید تا بفهمیم چی گفتید
دوما یعنی چی که من اهل درگاه آستان معارف اهل البیت(ع) نیستیم؟
چرا بحث رو شخصی می کنید
من که شما رو اصلا نمی شناسم
سوما: توقیع شریف اما الحوادث الواقعه به چیزی بیشتر از مسائل شرعی و یا مسائل مستحدثه دلالت ندارد
و به هیچ عنوان از این توقیع نمی توان زعامت سیاسی یا ولایت عامه فقها را از آن استنباط کرد.
در این مورد شما اول برید مطالعه کنید و دلایل قائلین به این امر را اینجا بنویسید
چهارما: وما اخذ الله علی العلماء
من نی دانم شما چقدر با روایات سرو کار داشتین ولی باید بدونید که مقصود از علما در کلام اهل بیت چه کسانی هستند
اما
و قیام الحجه بوجود الناصر
بلی این روایت هم موید کلام ماست
زیرا امام نفرمود قیام الفقها و ....
و اگر چناچه شرایط قیام مهیاء شود خود امام اقدام به قیام و تشکیل دولت می کنند
و اگر گقتی که شرایط قیام مهیا شده است و امام این کار را نکردند کافر به ایشان شده ایی و طعن به امام معصوم وارد کرده ایی و; زیرا که تشکیل دولت و ...یکی از شئون امامت ایشان است و العیاد بالله ایشان در این کار تقصیر و کوتاهی کردند.
وسلام
بنده کاملا دو مورد از نوشته شما را هم آوردم تا آشکار شود چرای که مطرح می کنید مبنی بر اینکه امام زمان(عج) مثلا دولت در این زمان تشکیل نمیدهند را دلیل انکار و بطلان موضوع دولتی و یا حکومتی و نظم و سیاستی را برای شیعیان و یا مسلمانان قرار می دهید مشخص گردد.(از یک سو می گویید امام(عج) غایب است و از سوی انتظار دولتی با حضور حضرتش را توقع دارید!
بنده در نوشتار سعی می کنم پیچیده ترین مطالب را در سطح همه فهم سلیس وساده گویم.( شما گر چناچه توجه داشته باشید به مطلب نیازی به توضیح ندارد ولی متاسفانه سعی در مغالطه می کنید برای فرار از پاسخ)
سوم اتفاقا ولایت عام ولی فقیه جامع الشرایط جزء همان مسائل شرعی است و از ائمه (ع) سرچشمه می گیرد.
بحث شخصی نیست ولی حداقل به معارف اهل البیت دهن کجی نکنید مانند تناقض گویی اولی شما.
دلائل ولایت فقیه را اگر از لحاظ علمی و گسترده می خواهید برو خودت به فقه جواهر و.. مراجعه کنید . بنده در این اندازه کامنت و سطح ان نوشتم نه برای تدریس در کلاس.
مقصود از علماء هم مصداق کامل آنان ائمه هداه (ع) هستند و در درجه متنزل آن (پایینتر)مجتهدین جامع الشرایط مکتب امامیه (شیعه می باشند)
ولی در مورد شما که می گویید چرا در (قیام الحجه بوجود الناصر) امام نگفته باشد قیام الفقها معلوم می شود اصلا شما هیچ در این وادی نیستید پس خودت را با این سبک از مرحله توان درک و بحث پرت کرده ای یا به عبارتی دیگر شما در وادی دیگری هستید و جمله بافی می کنید بدون منطق (اخر برای چه بگویند علماء در این جمله حضور الحاظر)بنده خدا فارسی ترجمه اش و موردش را قبلا که گفتم چیست:
{ اما موضوع (بسط ید ) هم در زمان و جود ائمه (ع) و هم در زمان غیبت آنان توسط مراجع جاری و ساری است.
حضرت امیر المونین(ع) در بخشی از خطبه شقشقیه(لولا حضور الحاظر و قیام الحجه بوجود الناصر...) در باره قبول خلافت به این موضع هم اشاره می نمایند}
شرایط اتمام حجت الهی در زمان امام امیر المونین(ع) مبتنی بر اقبال و بسط ید که زمینه ایجاد می کرد برای موقع مهیا شده حکمت الهی برای گرفتن مقام ظاهری خلافت توسط حضرت علی بود.
و اشتباه فاحش شما بازهم بر می گردد به فهم شما چرا؟
زیرا مسئله غیبت و شرایط و امر ظهور امام عصر (ارواحنا فداه) را همانند شرایطی که امام (عج)حاضر است و خانه نشین شده است مقایسه می کنید.
امر ظهور حجت خدا به دست خدا و و زمانش از مکنونات غیبی الهی است. و حتی نوع حکومت ولی عصر(عج) با نوع ولایت ظاهری سائر ائمه هم به تقدیر الهی کاملا متفاوت است شرح آن در حد این کامنت امکانش نیست .
یعنی با توجه به فراهم شدن زمینه اقبال و قبول و روی آوری مردم به سمت ولی الهی (جهت منصب ظاهری ولایت) که در حکمت واراده خدا این وقت معین شده است و این اقبال مردم علامت وقت وزمان را نشان می دهد است.(وگرنه امام اگر چه خلافت ظاهری بر مردم را نداشته باشد ولی از آنجای که منصب الهی دارد در مقام امامت است) که این امر به مراتب برای ولی فقیه جامع الشرایط به عنوان نواب عام امام (عج) هم به شرح ایضا است.
حجت =دلیل شرعی
حال شما می گویید چرا نگفت قیام العلماء!
پس اگر من را به این کتاب اون کتاب ارجاع میدی
ححق نداشتی روایتی (الحوادث الواقعه) که نمی تونی از اون در اثبات هدفت استفاده کنی رو بیاری
اگر اینطوری من هم به شما میگم دلایل بطلان ولایت فقیه رو برو از کتب مصباح الفقاهه نهج الففاهه و جامع المدارک آیات عظام خوئی حکیم و خوانساری ببین
این که بحث کردن نشد
به علاوه این که شما العلما را مطلق ائمه نمی دانید
دیلتان پیست؟
و اگر گفتید العلما عمومیت دارد چرا عالمان دیگر مذاهب را شامل نمیشود؟
اما این که شما گفتید ((مسئله غیبت و شرایط و امر ظهور امام عصر (ارواحنا فداه) را همانند شرایطی که امام (عج)حاضر است و خانه نشین شده است مقایسه می کنید.))
بلی دقیقا هم منظور من همین است
ایشان حاضر هستند و طبق روایات ر سال در مراسم حج شرکت می کنند
و آنچه باعث شده ایشان اقدام تشکیل دولت نکنند ظلم ظالمین و مهیا نبودن شرایط قیام است;این مطلب درکش سخت است؟
http://nasr1212.blogfa.com/post/18
پیامبر (ص) فرمودند یا علی لایحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق.
مگر ندیدیم چگونه معاویه و مروان نگذاشتند چند وقت خلافت ظاهری مولای متقیان (ع) بر پا باشد با ان مخالفتها و جنگهای که علیه او راه انداختند . مگر کی معاویه خلافت حضرت امیر المومنین(ع) را قول کرد؟
خیر آقای علوی نماز نمی خواند مراجعه کنید به ایه نهی خدا به پیامبرش (ص) از جهت نماز بر مرده منافقین جریان مربوطه به بعد از جنگ تبوک است که در سوره توبه است.
{ولاتصل علی احد منهم مات ابدا ولاتقم علی قبره انهم کفروا بالله ورسوله وامتوا وهم فاسقون} آیه 84 اين آيه نهى مى كند رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را از اينكه نماز ميت بخواند بر كسى كه منافق بوده، و از اينكه كنار قبر منافقى بايستد، و اين نهى را تعليل كرده است به اينكه چون كفر ورزيدند و فاسق شدند و بر همين فسق خود مردند، و اين تعليل تنها در اين آيه نيامده، بلكه در هر جا كه گفتگو از لغويت استغفار به ميان آمده همين تعليل ذكر شده است، (لو تستغفر لهم سبعین مره ..)
حذیفه بن یمان(رضوان الله علیه) صاحبی جلیل القدر رسول الله در تشخیص منافقین در بعد از وفات پیامبر معروف بود . مزارش فعلا در کنار مرقد حضرت سلمان (رضوان الله علیه) در بغداد.
در ضمن اشاره شما به ملاک تقوی قابل تحسین است بارک الله
و نماز نگذار بر احدى از آنها كه از دنيا رفتند و مردند و سر قبر آنها تشريف نبر محققا اينها كافر شدند بخدا و رسول خدا و مردند در حالى كه فاسق بودند مسئلة- تجهيزات ميت از غسل و كفن و نماز و دفن خاص بميت مؤمن اثنى عشرى است، و اما ميت كافر و منافق و مشرك هيچ احترامى ندارد و لذا پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در غزوات اجساد شهداء را ميآوردند نماز ميگذارد و امر بدفن ميفرمود ولى چون شهيد غسل و كفن لازم ندارد با همان لباس شهادت دفن ميشدند، و اما اجساد كفار را در بيابان ميگذاردند تا سباع صحرايى و طيور هوايى و حشرات ارضى آنها را پاره كنند و اكل كنند و از بين ببرند، بلى اجساد مسلم غير مؤمن براى حفظ صورت اسلام غسل و كفن و نماز و دفن دارد لكن در نمازش پس از تكبير چهارم كه بايد طلب مغفرت و دعاء در حق ميت كرد در اجساد آنها بايد لعن و طلب عذاب نمود و از اين جهت است كه حضرت زين العابدين وقتى چشم مباركش بجسد پدر بزرگوارش افتاد نزديك شد روح از بدنش خارج شود و گفتند كه فرمود گويا اين جماعت ما را مسلمان نميدانند.
خود آقای طیب هم منکر نماز میت بر همه مسلمانان نیست .
ولی منظورش از لعن لعنت بر ناصبی ها است .
که در ادامه با مثال حضرت زین العابدین (ع) تبیین می کند.
التماس دعا
التماس دعا
در ضمن شما از لحاظ عقیده ات هرچه که می پنداری آزادی ولی سعی بفرمایید در زمینه ای که شاید توان علمی داشته باشید وارد شوید .
اینگونه که پیدا است خیلی از مرحله پرتی چرا بی جهت وارد فضای مسائلی می شوی و پس از شنیدن پاسخها منطقی تازه بیشتر از قبل اشتباه می گویی و برداشت می کنی.
این را بدان غلط تناقض گفتاری از لحاظ عقلی و منطقی قابل توجیه نیست.
خداوند بنده وشما را هدایت کند انشاء الله.
و با تشکر از شیعه نیوز عزیز که باب بحث منطقی رو باز کرده
ببینید آقا احسان اون کلام حضرت که فرمودید بگم کجای نهج البلاغه هست اینجاست: خطبه 97 این جواب سوال اولتون.
اما اینکه اهل بیت کجا دستور داده اند که فقها و مومنین سیاسی باشند جواب این است.
1. توصیه امام علی به مالک : براى سرپرستى كارهايت كسانى را كه اهل پاكدامنى وعلم وسياست هستند انتخاب كن ( پس سیاستمدار بودن صفت خوبیست که حضرت به آن اشاره کردند )
2-باز هم امام علی به مالک:از ميان سپاهيانت آن را كه به نظرت نسبت به خدا وپيامبر او وامامت ورهبرى تو مخلص تر است... وعالمترين وسياستمدارترين است به فرماندهى گمار ( ببینید باز دز اینجا سیاست در کنار اخلاص و علم آمده یعنی عالمی که سیاستمدار هم باشد )
3- مگر در زیارت جامعه در مورد اهلبیت نداریم که سیاستمدار ترین مردم هستند؟/ مگر پیامبر جزء اهل بیت نیست؟/و خداوند هم می فرماید : لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه. پس به حکم قرآن و روایات خوب است که مومنین آگاه به سیاست و سیاستمدار باشند.
لطفا به کتاب شریف اسلام و سیاست آیت الله سید صادق شیرازی مراجعه بفرمایید( در سایتشان برای مطالعه موجود است )
دوست بزرگوار من، بنده متعصب و اتهام زن به ذوات معصومین نیستم. شما رو هم دوست دارم و برایتان دعای خیر میکنم آقا احسان.
بلی آخر خطبه 97 هم دلالت خوبی بر منظور ما داره ولی منظور من یه خطبه دیگه بود
امیر المؤمنین علیه السّلام «در نهج البلاغه» میفرماید: در جاى خود قرار گیرید، (جنیش و تحرک سیاسی نداشته باشید)و بر بلائى كه واقع مىشود صبر كنید، و با دست و شمشیر و زبان خود، حركتى نكنید، و در باره چیزى كه خداوند شتاب در آن را براى شما نخواسته است، عجله نكنید. زیرا هر كس از شما در بستر خود بمیرد و خدا و پیغمبر و اهل بیت او را شناخته باشد، شهید مرده و ثواب او با خداست كه پاداش نیت و اعمال نیك او را بدهد، و نیت او (براى درك امام زمان) مثل اینست كه شمشیر خود را (براى آن حضرت) آماده ساخته است. زیرا هر چیز مدت و زمانى دارد.وسائل شیعه کتاب الجهاد باب حکم خروج بالسیف قبل قیام قائم
و این نشان می دهد که مثال شما کاملا غلط بوده است که اگر امام صادق 4 درهم کمک کرد ما 5 درهم نمی تونیم به فقیر کمک کنیم
یه مورد دیگه هم که از امیرالمومنین نقل شده براتون میارم تا موید این کلام باشد
امام علی (ع) در نهروان خطبه میخواند تا آنجاییکه مردی برخواست و عرض كرد: یا امیر المؤمنین، در باره فتنه ها بما خبر بده.حضرت فرمود: فتنه ها هر گاه رو كنند به شبهه میاندازند. سپس تا آنجاییکه فتنهها را ذکر کرد سپس مردی برخواست و پرسید: یا امیر المؤمنین، در آن زمان چه كنم؟ فرمود: به اهل بیت پیامبرتان توجّه داشته باشید. اگر توقف كردند شما هم توقف كنید، و اگر از شما یارى خواستند ایشان را یارى كنید ا اجر و پاداش ببرید، و هرگز از آنها سبقت نگیرید كه مصیبت ها و مشكلات شما را فرا خواهد گرفت . سپس امام (ع) بشارت فرج و پیروزی به وسیله خروج صاحب الامر (عج) را بیان فرمود. الغارات ص11
مرحوم بحرانی می نویسد:ثمّ عقّب وعظهم وتحذيرهم والدعاء لهم بأمرهم أن يلزموا الأرض ويصبروا على ما يلحقهم من بلاء أعدائهم ومخالفيهم في العقيدة كالخوارج والبغاة على الإمام بعده من ولده والخطاب خاصّ بمن يكون بعده بدلالة سياق الكلام ولزوم الأرض كناية عن الصبر في مواطنهم وقعودهم عن النهوض لجهاد الظالمين في زمن عدم قيام الإمام الحقّ بعده عليه السّلام .
وقوله : ولا تحرّكوا بأيديكم وسيوفكم في هوى ألسنتكم . نهى عن الجهاد من غير أمر أحد من الأئمّة من ولده بعده ، وذلك عند عدم قيام من يقوم منهم لطلب الأمر فإنّه لا يجوز إجراء هذه الحركات إلَّا بإشارة من إمام الوقت . وهوى ألسنتهم ميلها إلى السبّ والشتم موافقة لهوى النفوس . والباء في بأيديكم زائدة . ويحتمل أن يكون مفعول تحرّكوا محذوفا تقديره شيئا : أي ولا تتحرّكوا لهوى ألسنتكم ولا تستعجلوا بما لم يعجّله اللَّه لكم من ذلك الجهاد .
وقوله : فإنّه من مات منكم . إلى قوله : لسيفه . بيان لحكمهم في زمن عدم قيام الإمام الحقّ بعده لطلب الأمر وتنبيه لهم على ثمرة الصبر ، وهو أنّ من مات منهم على معرفة حقّ ربّه وحقّ رسوله وأهل بيته والاعتراف بكونهم أئمّة الحقّ والاقتداء بهم لحق بدرجة الشهداء ووقع أجره على اللَّه بذلك واستحقّ الثواب منه على ما أتى به من الأعمال والصبر على المكاره من الأعداء ، وقامت نيّته أنّه من أنصار الإمام لو قام لطلب الأمر وأنّه معينه مقام تجرّده بسيفه معه في استحقاق الأجر .
وقوله : فإنّ لكلّ شيء مدّة وأجلا . تنبيه على أنّ لكلّ من دولة العدوّ الباطلة ودولة الحقّ العادلة مدّة تنقضى بانقضائها وأجل تنتهي به فإذا حضرت مدّة دولة عدوّ فليس ذلك وقت قيامكم في دفعها فلا تستعجلوا به . هذا هو المتبادر إلى الفهم من هذا الكلام . والخطبة من فصيح خطبه عليه السّلام وقد أخذ ابن نبانة الخطيب كثيرا من ألفاظها في خطبته كقوله : شديد كلبها عال لجبها ساطعا لهبها متغيّظ زفيرها متأجّج سعيرها . إلى قوله : فظيعة أمورها ، وكقوله : هول المطَّلع ، وروعات الفزع . إلى قوله : وردم الصفيح .فإنّه أخذ كلّ هذه الألفاظ ورصّع بها كلامه . وباللَّه التوفيق والعصمة .
شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی,ج4,ص210
وقوله : الزموا الأرض الى آخره قيل : هو خطاب خاصّ لمن يكون بعده من اصحابه ، ولزوم الارض : كناية عن الصبر على المكاره ، والثبات فى زمن الفتنة ، وعدم النهوض والجهاد ما لم يقم لهم قائم بحق . والباء فى بأيديكم : على المكاره . وهوى ألسنتكم : اراد بهم السّب والشتم . ولا تحرّكوا ايديكم وسيوفكم وألسنتكم بهواها ولا تعجلوا بما لم يعجّله اللَّه لكم من الجهاد قبل ظهور امام عادل . وقوله : فانّه من مات الى قوله بسيفه : بيانا لحكمهم فى زمن عدم قيام الامام العادل بعده لطلب الأمر . وتنبيه على ثمرة الصبر . وهو :
انّ من مات منهم على فراشه مع معرفته بحق اللَّه ، وحق رسوله ، واهل بيته ، والاعتراف بكونهم أئمه الحق ، والاقتداء بهم ، لحق بدرجة الشهداء ، ووقع اجره على اللَّه بذلك ، وقام صبره على المكاره ونيته انّه من انصار الحق واهله مقام جهاده بسيفه فى استحقاق الأجر . وقوله : فانّ لكل شيء مدّة وأجلا : تنبيه على انّ لجهادهم وقتا يجب فيه ، ولعدّوهم مدّة ودولة لا يجوز لهم القيام فيها مع غير امام حق . هذا هو المتبادر الى الفهم من الكلام واللَّه اعلم . ختيار مصباح السالكين ابن ميثم البحراني,ص445
من گفتم سیاست حق اختصاصی معصوم است
و زیارت جامعه و نامه به مالک اشتر و..هیچ منافاتی با حرف من ندارد
خب در زمان مالک اشتر امام علی در راس کار بودند
من به شما گفتم یک حکم عام بیاری حکم به مالک اشتر یک دستور اختصاصی به ایشان بوده است.
و آخرین استدلال شما نهایت کم دقتی و تفقه نکردن است
اولا پیامبر در تمام زندگیشان همیشه در حال جنگ و قیام نبودند که این الگو بشود
مگر پیامبر در سیزده سال در مکه دست به شمشیر بردند؟
اگر این استدلال شماست پس چرا این سیزده سال را نمی گویید و هر چه دلتان بخواهد نتیجه گیری می کنید؟
ثانیا: خیلی از احکام بوده است که حکم پیامبر با حکم مومنین فرق داشته است
مثلا در مجوز تعداد زنان که برای پیامبر مثل اینکه نه تا بوده و برای مومنین چهار تا
و یا حکم نماز شب که فکر می کنم بر پیامبر واجب بود و بر مسلمانان نبوده و نیست
در ضمن من این کتاب آقای سید صادق شیرازی رو تقریبا دو سه سال پیش خوندم
و کتابی جوندار نیست
اگر شما می خواهید تو همین فکرتون باقی بمونید و استدلات منطقی تری داشته باشید
برید کتاب دراسات آقای منتظری رو بخونید که در این سی سال هیچ کتابی بهتر این از ولایت فقیه دفاع نکرده است
قائلین به این فکر در جواب شما خواهند گفت: بلی موجود است و آن هم نامه امام زمان است که می فرمایند در حوادث واقعه به راویان حدیث مراجعه کنید
بعد وقتی که بهشون بگی که امام زمان ع می فرمایند برای حکم مسائل شرعی به راویان رجوع کنید این چه ربطی داشت به تشکیل دولت و زعامت سیاسی؟
خواهند گفت: این بحث ها تخصیصی است و شما از آن سر در نمی آری و در این مسائل نباید وارد بشی
ده ها بار به خود من همین یک جمله رو گفتند
اينكه مي گويي:
در جاى خود قرار گیرید، (جنیش و تحرک سیاسی نداشته باشید) اشتباه ترجمه مي كنيد بر عكس امام امير المونين (ع) مي فرمايند استقامت كنيد چه ربطي به ترجمه تراشي شما مبني بر اينكه كار حركت سايسي نكنيد دارد؟
بيشتر فراميش هاي مولاي متقيان (ع) مخصوصا دوران زعامت و خلافت ظاهريش سياسي است.
مگر شرح نهج البلاغه را نگاه نکردید گه چی نوشته یا خودتان را به ندیدن زدید؟
که مقصود از لزوم الارض قعود و قیام نکردن است؟
لزوم ارض یعنی به زمین بچسبید که کنایه از قعود در مقابل قیام است!!!
من از قصد از وسائل شیعه آدرس این خطبه رو دادم که ببینید صاحب وسائل هم این خطبه رو همینطور فهمیده و ببینید آن را در چه بابی آورده است!!!
اصلا شرح نهج البلاغه رو ولش کن و لا تحرکوا بایدیکم و سیوفکم فی هو الستکم رو چطور ترجمه می کنید
بر فرض شما اگر بخواهیم اینطور ترجمه کنیم مثلا استقامت کنید (در جنگ و جهاد با دشمنانتان) ادامه کلام که می گوید شمشیر خود را حرکت ندهید چه؟ خب با اول کلام که تناقض پیدا کرد!!!!!!!!!!!!
اگر قرار باشه کلام امام معصوم پذیرفته نشه هر کس به یک نحوی توجیه می کند
آقای منتظری یک جور سید مصطفی خمینی در سند نهج البلاغه مناقشه می کند و شما هم طور دیگر بگذریم.
در پایان مگر این یکی دو روایت است؟؟؟
این مفهوم با عبارات مختلف آمده است مثلا در همین جا لزوم الارض یا الزمو الارض و یا لزوم البیت(در خانه ماندن) ازم بیته و یا کونوا احلاس بیوتکم و.... که همانطور که گفتم بیش از صدها روایت در اثبات این امر است که در آخر به صریح ترین آنها می خواهم اشاره کنم تا ببینم این یکی رو چطور توجیه می کنی؟
جابر جعفى از امام محمد باقر(ع) روایت نموده كه فرمود:زمانى بر مردم خواهد گذشت كه امام آنها از نظرشان غائب گردد. خوش بحال آنها كه در آن زمان بر عقیده خود نسبت بما ثابت میمانند. كمترین ثوابى كه آنها دارند اینست كه خداوند متعال آنها را با این كلام صدا زند: بندگان من! كه ایمان بمن آوردید و غیب مرا تصدیق كردید، شما را بثواب نیكوى خود مژدهمیدهم شما بندگان و كنیزان حقیقى من هستید عبادت شما را میپذیرم و از تقصیرات شما میگذرم و شما را مىآمرزم و بخاطر شما بندگانم را از باران سیرآب میكنم، و بلا را از مردم برطرف میسازم، اگر براى خاطر شما نبود عذاب خود را بر آنان (كه در بیدینى و غفلت و معصیت بسر میبرند) فرو میفرستادم. جابر گفت: عرضكردم یا ابن رسول اللَّه! بهترین كارى كه شخص باایمان در آن زمان میتواند انجام دهد چیست؟ فرمود: حفظ زبان خود و ماندن در خانه.کمال الدین و تمام النعمه -ج1- ص330
شما که دیگر قرار نیست از جانب دیگران وطرف مقابل تو پاسخ سازی کنید برای آقای 110!
خیر بریا درکش بروید به روایات ابواب مختلف فقه وجهاد و ولایت را در دریای روایات از کافی گرفته به بعد مطالعه کنید.
ویا سیره مراجع و مجتهدین و زعمای شیعه را از کلینی مطالعه و بررسی کنید.
با عرض معذرت مثل اینکه حضرت عالی هنوز علت غیبت امام عصر رو نمیدونید که این نظر بی مایه علمی رو نوشتید.
مثل اینکه شما علت غیبت را نمی دانید
با جستجو در روایات وجوه مختلفی برای علت غیبت حضرت ذکر شده است
و مهمترین آن که در روایات تاکید زیادی به آن شده و احادیثش به تواتر می رسد
و فکر کنم شیخ طوسی هم همین یک مورد را به عنوان علت غیبت ذکر کردند این است که: امام معصوم اشاره به شکمشان کردند
یعنی که برای این که امام قیام و کنند و احکام الهی را جاری سازند و تشکیل دولت بدهند شرایط فراهم نیست و جامعه و مردم آماده پذیرش حجت خدا و امام معصوم نیست و به عبارت دیگر در نهایت امام را نمی خواهند و اگر بیاید او را بدستان خود می کشند.
و این مطلب همان است که پیشتر مفصل درباره آن بحث کردیم
در نتیجه پس از بیان علت غیبت امام باید دید این مطلب چه ربطی به تقیه دارد
پس خوب است علت وجوب تقیه را بیان کنیم
امام باقر در حدیثی فرمودند: تقیه تنها برای جلوگیری از خونریزی وضع شده,ادامه حدیث
اصول کافی, ترجمه مصطفوی, ج3 ,ص307
آقا جمال خوانساری نیز می گوید:از دیدگاه تشیع این امر مسلم است که خداوند برای دولت دشمنان دین,زمان و مدتی معین قرار داده و شیعیان را امر کرده که در آن هنگام از جنگ و جدال با ایشان خودداری کنند, زیرا جنگ با آنها در زمان تقیه بی اثر است و مجاهده با آنان در آن مدت به معنای وانهادن امر خداوند و خود را در معرض بلای دنیا افکندن است.مجاهد الاعداء فی دولتهم و مناضلتهم مع قدرتهم,ترک لامر الله و تعرض لبلاء دنیا. شرح غرر الحکم,ج6,ص143
متوجه شدید؟!!!
دیگه بگذریم از روایاتی که درباره جایگاه و منزلت تقیه است و ترک کننده آن از ناصبی و کافر هم بدتر بیان شده است
و تقیه هم یکی از علل عدم جواز تشکیل دولت بیان شده
فکر کنم با توضیحات بالا این سئوال شما هم رفع شده باشد
شیخ مفید هم یکی از علما بود و به صورت کلامی از منطق شیعه دفاع کرد و این امر هم هیچ منافاتی با تقیه ندارد
در ضمن مگر همه مطالب در نامه به شیخ مفید باید بیان می شد؟
در روایات به کرات تکرار شده به طوری که از ضروریات مذهب امامیه است
و شیخ صدوق هم بر همین اساس می گوید:تقیه واجب است و جایز نیست که آن را تا زمان خروج امام زمان برداشته شده بدانیم؛ بنابراین اگر کسی آن را قبل از خروج ترک نماید، از دین خداوند و دین امامیه بیرون رفته است و با خدا و رسول او و امامان مخالفت کرده است.
.الاعتقادات فی دین الإمامیة، ص 108
اصلا به نکته خوبی اشاره کردید
مگر ولایت عامه فقها در توقیع شیخ مفید بیان شده است؟
روایت صریحی در مورد ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت نداریم اما ازمفاد بعضی روایات و حکم عقل چنین مفهومی استباط میشود.
جواب سوال شما بسیار مفصل است که البته من کوتاه عرض میکنم: ضرورت تشکیل حکومت کاملا عقلی است.هیچ عاقلی نمیگوید که برای اداره کشور و تعامل با کشورهای دیگر نیازی به حکومت نیست.پس برای سرپرستی جامعه و اجرای قانون لا جرم نیاز به حکومت است.
حال سوال بعدی این است: چه حکومتی؟؟؟ کدام قانون انسان را به کمال میرساند؟؟؟ قانون بشری یا الهی؟؟ آیا حکومت های سکولار دین را که وسیله سعادت بشر است در جامعه اجرا میکنند؟
اگر قبول داشته باشیم که احکام نورانی اسلام موجب سعادت بشر است پس عقل حکم میکند که آنها را در جامعه و تعامل با کشور های دیگر اجرا کنیم و هیچ جوری این مهم عملی نمیشود الا باتشکیل حکومت اسلامی و ریاست شخصی که اسلام شناس و خداترس باشد (ولی فقیه )
چنین حکومتی مدافع محکمی برای اسلام و دین در عرصه بین الملل است و با تبلیغات گسترده دینی راه را برای ظهور حضرت حجت (ع) هموار میکند. البته خیلی دلایل دیگه هست که که اطاله کلام میاره.
ر
پس شما معتقد هستید ادعای امکان تشکیل حکومت اسلامی توسط شخصی غیر از معصوم ، ادعای عاقلانه و فقیهانه ای ست.
البته در باره 2خط آخر هم باید بگم تاریخ خلاف اون رو نشون میده بطور مثال حکومت ابوسفیانی بود که راه رو برای پذیرش اسلام و تشکیل حکومت اسلامی هموار کرد. البته حکومت پیامبر نتونست راه رو برای حکومت حضرت امیر باز کنه، و دوباره این ظلم 3خلیفه غاصب بود که مردم رو برای پذیرش حکومت الهی آماده و راه رو برای حضرت هموار کرد.
جواب منو شیعه نیوز سانسور کرد. پس مختصرا میگم که بر خلاف شما امکانش رو امر عاقلانه ای نمیدونم و در باره 2خط آخر هم اینکه تاریخ (اسلام)خلاف اون رو میگه.
" به این میگن خودسانسوری"
اينكه مي گوييد مطلب اول ودم بنده را نفهميديد 0براي چندمين بار علي رغم نوشته واضح بنده بر مي گرد به مسئله تعارض وتناقض گفتار شما را از موضوع غيبت كبري امام زمان (ع) و وتوقع اقدام به تشكيل دولت او از سوي شما در اين دوران را از لحاظ تعارض و تناقض كه بطلان واشتباه آن موضوعي منطقي و عقلي است را اشاره داشتم ولي اينگونه كه براي شما اين موضوع عقلي قابل فهم نيست معذوريد.
بنده بسيار هم حق داشتم ودارم كه روايت (اما الحوادث الواقعه ...) را مطرح و ياد آوري كنم (شما قبول نداري اختيار با خودت بنده كه شما رامجبور ور به قبول آن نمي كنم.
در مقابل عكس العمل شما كه آقاي خوئي (ره)مي خواهيد به نوعي تلاش كنيد كه مثلا كار زعامت وسياست را از مراجع كنار بزنيد .
بدان اولا خود آقاي خوئي(ره) به عنوان يك زعيم ومرجع يعني رهير سياسي و اجتماعي و داراي مقام ولايت مجتهد مرجع جامع الشرايط بود كافي است عنوان آلامام الخوئي را شما جويا شويد در جامعه براي چه به او اين لقب را دادند.
يك مثال از هدايت و نقش رهبري سياسي او را در عراق در زمان قيام انتفاضه شعبانيه 1991م بود كه آقاي خوي(ره) با تشكيل و معرفي كادر سياسي اقدام به رياست و رهيري مردم نمود كه متاسفانه با برگشت قدرت براي رزيم بعثي و سركوب مردم عراق رزيم بعث از ايشان انتقام تدريجي و محاصره اي شديدي گرفت ومردم را بشدت قتل عام نمود كه ليست بلند بالا از علمائي كه در آن قيام توسط بعثي ها به شهادت رسيدند موجود است.(شما كه به دوستان ايراد مي گيريد كه مثلا بيايد قول وفعل را هم ديد چرا؟ اين موارد را نمي خواهيد بدانيد؟
لفظ ال به جمع دلات عموم را مي كند ولي مي گويد چرا علماء ديگر مذاهب را شامل نمي شود كه خودت جواب ضمني داده اي با سوالت معني فرمايش و دلالت فرموده امام علي(ع) به علماء(حق) تابع مكتب اهل البيت(ع) است.
در همان روايت قبلي كه (اما الحوادث ..) هم (احاديثنا) را قيد آورده شده كه منظور دلالت روايت را به علماء اماميه متعلق نمايند.
اما شما در سطر آخرتان متاسفانه دوباره اصرار بر اين داريد كه موضوع غيبت كبري امام زمان (ارواحنا فداه) را دوباره كم انگاري كنيد و به همين جهت به دليل تراشي غلطي روي اورده ايد.
آخر روايت اينكه امام (عج) هر سال در مراسم حج هستند كه منافاتي با غيبت كبري او را ندارد امام(عج) در غير مراسم حج هم خيلي از جا ها هستند اينكه دليل نشد (سوال آيا اين تواجد و حضور امام(عج) در ايام حج مانند ساير ائمه هداه(ع) قبلي است) كه مي گويي چرا دولت تشكيل نمي دهد؟
مي گويي به بنده امام حاضر است بنده به شما مي گويم بله امام (عج) احضر است مگر بنده استغفر الله گفتم امام(عج) فوت نموده است ؟
امام (عج) حاضر است ولي در عالم غيبت كبري هزار و چند صد سال است بسر مي برند.
در ضمن انچه باعث شده است دولت تشكيل ندهند مستقيما ظلم ظالمين و.. نيست كه اينها از عوامل آسيب هستند .
در واقع فقط اراده خدا است كه امام را در موقع و وقت معين ظهور او را از غيبت خارج نمايد
و اين خواست و حكمت خداوند از اسرار و مكنونات غيبي است .
ودرك وقتش اصلا براي بنده وامثال شما ممكن نيست زيرا از اسرار خداوندي است .
بنابر اين نيازي نيست شما با لفاظي مبني بر اينكه(درك مطلب سخت است) افاضه نماييد.
در آخر به شما مي گوييم كه از اول يك غلطي كرد آقاي رفاعي كه گفت در سياست علماء نبايد ..
خودش چطو ر در حزب سياسي(حزب الدعوه) جزء كادرهاي آن بوده است. درد اصلي او اين است كه منم منم كند آنهم از آن منم هاي تماميت خواه حزبي سياسي.
خدا بنده وشما را هدايت كند.
به خیا و گمان شما این تناقض است که شخصی که غایب باشد چطور تشکیل دولت دهد
ولی من چندین بار نوشتم شما ببین علت غیبت چه بوده است؟
در کامنت بالا مستدل تر نوشتم هنوز منتشر نشده
آیا غیر از مهیا نبودن شرایط است؟
در کامنتی دیگر هم تکرار کردم رجوع کنید تا ببینید
(((بنده بسيار هم حق داشتم ودارم كه روايت))
نخیر نداشتید و ندارید وقتی شما نمی تونید از یک روایت استدلالتون رو دلالتون به آن موضوع را بیان کنید حق نداشتید که آن را هم بیاورید
مثلا شخصی ساعت نه شب بگوید الان روز است بعد که بهش بگی دلیلت چیه در جواب شما بگوید برو از فلانی بپرس
مگر کسی شما را مجبور کرده بود که نظر بدی ؟
اما در مورد آیت الله خویی که گفتید من هم قبلا این موراد را که گفتید شنیده و خوانده ام ولی خودم شخصا تحقیق نکردم که ببینم جریان از چه قرار بوده است.
بر فرض که ایشان تماما مخالف کتاب فقیهی شان که می گوید بزرگان فقها امام قائل به ولایت فقیه نیستندو در تک تک ادله ولایت فقیه ایشان مناقشه می کند
کاری مخالف مبانی خود انجام دادند (دفت کنید بر فرض)
مگر ایشان و یا آقای رافعی که گفتید معصوم است که قول و فعلش حجت باشد؟ این چه قیاسی است که می کنید؟
اما این که این روایت را بنابر ادله خودتان به امامان و فقیهان منحصر کردید و گفتید طبق ادله علما سایر مذاهب را شمل نمی شود این نشان می دهد که از ال العلما طبق استدلال شما عمومیت مستفاد نمی شود.که هر عالمی را شامل شود.پس ال عهد است تا اینجای کار!!(طبق استدلال شما تاکید می کنم)
در ضمن این که شما این روایت را به آن روایت ربط می دهید جای تعجب دارد زیرا در روایت اول علما آورده شده است و در دومی رواه احادیث که این دو همانطور که می بینید یکی نیستند
در روایتی از حضرت امام صادق صلوات الله علیه آمده است:نحن العلماء و شیعتنا متعلمون( الوسائل - باب 11 من أبواب صفات القاضي )
آیا فقیهان شیعیان اهل بیت نیستند؟
شما اشتباه می کنی بنده روایت را را که نقل کردم را مستدل است
ولالت های آن مشهور است .
و بزرگان فقهاء امامیه یعنی زعمای آنان خود خود نفس عنوان زعامت انان دال بر مدیریت و سیاست که لازم وملزوم هم هسند را دارد.
بیهوده شب و روز برای خودت مثال نزن آنچه با عصبانیت هم کاری از پیش نمی بری (دعوا بر سر ملک واملاک نیست) نمی خواهی یا نمی پسندی نپسند.
بنده را کسی مجبور نکرده که نظر بدهم ولی شما سعی کنید سیاه بازی راه نیاندازید در وقوعی که نظر می دهید و یا مقاله ونشوته ای در سایت است این به معنی آن سات که در معرض دیدگاههای متفاوت قرار می مدهند.
در مورد آقای خویی (ره)هم که معترف هستید.
بنده از مثالهای خودت آقای خویی(ره) توضیح دادم پس چرا دوباره فرافکنی می کنی بزرگان فقها را برای هدفت می تراشی .
سعی کردم از خودت نوشته ات به تو غلط بودن فکر وبرداشت را برای شما بگوییم
یک مرتبه برگشتی آقای خوئی (ره) را هم به نادانی متهم کردی و اینکه معصوم نیست وچه چه بنده گفتم چطور در نوشته ای قبلی فعل و عمل را برای بعضی از دوستان ملاک دلیل می گرفتی و خواستم این مطلب را هم که شما نام آقای خوئی را برای پاسخ به بنده آورده بودی ! منهم از همان آقای خویی(ره) گفتم برایتان به عنوان نمونه.
درضمن بنده خدا شما ... آقای خویی نمی گردی که برای او اشکال وضعف بتراشی و بدو تحقیق کن تا دیر نشده بعد از ده ها سال و آن قیام که عالم وآدم از آن خبر دارند.
حتما خودت شخصا تحقیق کن چون فقط خودت را اینگونه معلوم قبول داری.
بی مورد اتهام قیاس می زنی و با اما اگر سازی اشکال تراشی نکنید .
بازهم تناقض تان را نتوانستید جمع وجور کنید رفتید برای آمام زمان(عج) علت تراشی کنید که( ببینیم برای چه غیبت کرده اند و فلان.)
بازهم می گویم علت غیبت امام زمان و اصل غیبت از اسرار و مکنونات غیبی الهی است.
ودر دوران غیبت امام (عج) امور شیعیان وپیروانش رها نشده است که بدون حجت باشند زیرا امام (عج) حاضر است ولی در عیبت و جانشینیان و نواب عام او مجتهدان جامع الشرایط می باشند که از اهم امور مراجع زعامت و مدیریت شیعیان بلاخص و مسلمین بلاعم هستند . واحکام اسلام وقرآن و دفاع و حفظ کیان اسلام هم از شوون سیاسی است.(حال شما هم بگردد انحصار سببی درست کن به خیال خودت مگر شرط ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) مثلا برچیده شدن تمامی ظلم های عالم است؟)
از اینکه نشد خودت آقای خویی و را به عنوان سند حرفت می آوری و وقتی ما رفتار و اندیشه ملازم این رفتار را می آوریم .
بر علیه او موضع می گیری واو را متهم نموده چرای اتهامت هم فقط این است که او معصوم نیست .
مگر تو معصومی؟
امام زمان (عج) در وقت معین تقدیر اهلی ظهور می کند انشاءالله هرچند که عالم را ظلم وگناه فسق وفجور پر نموده باشد.
(بعدما ملئت ظلم وجورا) امام ظهور خواهد نمود بعد از اینکه عالم وآدم را ظلم وستم فرا گرفته . پس سعی نکیند دلیل منحصری برای غیبت بتراشید تا بهر شکلی قضیه غیبت را هم با افکار علیلت کم انگاری کنی.
ثم ماذا ؟
یعنی خیلی برایتان تعجب دارد که روات احدایثنا روایت (واما الحوادث الواقع ..)را بنده از علماء امامیه دانستم؟
فقیه وراوی حدیث و مجتهد جامع الشرایط و مرجع و عالم مشترکات عنوانی دارند.
وهمه انان اتباع اهل البیت (ع) وشیعه بودن آنان از بدیهیات است . نیازی به سوال ندارد.
ولی وجه ممیز آنان است که عنوان می آورد در شناساندنشان به مردم وجامعه .
علماء مصداق اتم آن در مکتب اهل البیت ائمخه هداه هستند و در مرتبه متنزل آن به نواب عام امام زمان (ع} هم اطلاق می گردد.
نمی خواهم روایاتی که در موضوع علما و عنوان علماء اینجا در حد این کامنت برای تو قطار کنم
برادر دوست داشتنی من ای کاش با دقت کامنت حقیر رو می خواندید تا برداشت اشتباه نکنید.
احسان جان ما یک مفهوم کلام داریم و یک منطوق کلام.منطوق کلام حضرت امیر به مالک همانی بود که شما فرمودید اما مفهوم آن این است که فرد عالم و باتقوا که سیاستمدار هم باشد وجود دارد و حضرت این صفت را ( سیاستمدار بودن ) پسندیدند.
2- اما در مورد استدلال آخرم که شما بنده رو به نهایت کم دقتی متهم فرمودید باید عرض کنم که شما کم دقتی فرمودید و زود قضاوت کردید.لطفا یه بار دیگه با دقت مطالع بفرمایید.استدلال من این بود: پیامبر سیاستمدار بود ( همه میدونند حتی در زیارت جامعه هم هست )- اگر سیاستمدار بودن صفت مذمومی بود پاک ترین مخلوق خدا واجد آن نبود.از طرفی طبق آیه قرآن پیامبر برای ما الگوست و ما باید سعی کنیم صفات ایشان را در خود پیاده کنیم پس باید سیاستمدار هم باشیم. این البته دلیل نقلی سیاست است و دلیل عقلی که بسیار واضح است.
3-اون مطلبی که شما فرمودید ( فرق بین احکام پیامبر و مومنین ) که اصلا موید نظر شما نیست . ازدواج و نمازشب پیامبر که به سیاست مومنین ربطی ندارد. شما یک روایت بیاورید که بگوید مومنین نباید به سیاست وارد شوند و حکم آنها با پیامبر در این مورد یکی نیست. یا اصلا دلیل عقلی بیاورید.
4- در ضمن آقا احسان میشه بفرمایید اون کلام مد نظرتون از مولا در کجای نهج البلاغه هست؟( آدرس ننوشتید )
.2,3,و1-بلی کسی هم نگفت سیاست یا امامت یا خلافت فی نفسه مذموم است بلکه هر چیزی برای اهلش مناسب است
ولی در مورد الگو بودن فکر کنم به اندازه کافی توضیح دادم ولی فعلا اون کامنت خودم نمی بینم و اون مثال ها هم فقط مثال بودند برای تفهیم مطلب کسی نگفت ازدواج ربطی به سیاست دارد!!
اگر بالا دقت کرده باشید من سیاسیت و ولایت و امامت را با بکار بردم و اثبات می شود که هر سه به یک معنا و مفهوم ختم می شوند که اثبات آن در این مقال نمی گنجد اگر خواستید ایملتان را قرار دهید تا توضیحات مفصل را بگویم
اما این که گفتید شما یک دلیل عقلی و نقلی بیاورید که حکم امامت یا سیاست معصومین با مومنین متفاوت است.
باید بگوبم آیت الله سید محمد سعید حکیم دامت برکاته در کتاب مصباح المنهاج خود یک عبارت بسیار دقیق دارند.ایشان می گویند همان ادله ایی که برای عصمت امام شیعه بدان استدلال می کند کافی است تا از آن ولایت مستفاد شود. یعنی همان ادله ;ولایت را برای غیر معصوم نفی می کند.
در نتیجه با این استدلال با فقدان امام معصوم که در راس نیست این احکام سیاسی هم تعطیل می شود
که قبلا اشاره کردم این فقدان یا مثل زمان حاضر است و یا مثل زمان امام صادق که قدرت سیاسی نداشتند
اما برای این که فقط یک عبارت نقل نکرده باشیم من به شما پیشنهاد می کنم آیه اولی الامر را در تفاسیر شیعه ببین و به معنای آن پی ببر!!
اگر در هر کدام یک از این دو متوجه نشدی یا مطلب مورد نظر را پیدا نکردی من درخدمتم
4-در آخر خطبه92
خوب است علت وجوب تقیه را بیان کنیم
امام باقر در حدیثی فرمودند: تقیه تنها برای جلوگیری از خونریزی وضع شده,ادامه حدیث
اصول کافی, ترجمه مصطفوی, ج3 ,ص307
آقا جمال خوانساری نیز می گوید:از دیدگاه تشیع این امر مسلم است که خداوند برای دولت دشمنان دین,زمان و مدتی معین قرار داده و شیعیان را امر کرده که در آن هنگام از جنگ و جدال با ایشان خودداری کنند, زیرا جنگ با آنها در زمان تقیه بی اثر است و مجاهده با آنان در آن مدت به معنای وانهادن امر خداوند و خود را در معرض بلای دنیا افکندن است.مجاهد الاعداء فی دولتهم و مناضلتهم مع قدرتهم,ترک لامر الله و تعرض لبلاء دنیا. شرح غرر الحکم,ج6,ص143
متوجه شدید؟!!!
دیگه بگذریم از روایاتی که درباره جایگاه و منزلت تقیه است و ترک کننده آن از ناصبی و کافر هم بدتر بیان شده است و تقیه هم یکی از علل عدم جواز تشکیل دولت بیان شده
(((((خیلی ببخشید برای من سوال پیش اومده که اگه نظر امام عصر این است که ماباید تقیه کنیم( طبق فرمایش شما ) چرا به در نامه ای که یه شیخ مفید نوشتند این را نفرمودند در حالی که شیخ مفید شیعه رو از انزوا خارج کرد و آن را سر زبان ها انداخت.
فکر کنم با توضیحات بالا این سئوال شما هم رفع شده باشد
شیخ مفید هم یکی از علما بود و به صورت کلامی از منطق شیعه دفاع کرد و این امر هم هیچ منافاتی با تقیه ندارد
در ضمن مگر همه مطالب در نامه به شیخ مفید باید بیان می شد؟
در قرآن آمده است و در روایات به کرات تکرار شده به طوری که از ضروریات مذهب امامیه است
و شیخ صدوق هم بر همین اساس می گوید:تقیه واجب است و جایز نیست که آن را تا زمان خروج امام زمان برداشته شده بدانیم؛ بنابراین اگر کسی آن را قبل از خروج ترک نماید، از دین خداوند و دین امامیه بیرون رفته است و با خدا و رسول او و امامان مخالفت کرده است.
.الاعتقادات فی دین الإمامیة، ص 108
این فتوا بر گرفته از روایتی از امام زضا صلوات الله و سلامه علیه است
اصلا به نکته خوبی اشاره کردید
مگر ولایت عامه فقها در توقیع شیخ مفید بیان شده است؟
اما در مورد الگو بودن شما دفت نکردید که من چی گفتم مگر پیامبر در اول کارشان در مکه در سیاست دخالت کردند و قیامی کردند
اگر شما درباره پیامبر بگوبی شرایط مهیا نبوده
ما هم عینا جواب خود شما را در حال حاضر می دهیم یا مثلا 10 سال صلح امام حسن و یا 20 سال قعود امام حسین و یا امام صادق و..صلوات الله علیهم اجمعین منهجشان چه بوده است؟
آیا این نمی شود الگو باشد؟!!!
ولی مطلبی که از آن غافل هستید این است که شرط لازم برای ریاست و حکومت عصمت است من نمی خواهم شما را به کتب کلامی علامه حلی و سید مرتضی ار جاع بدم که ممکن است در دسترستون نباشه یا خودم نقل کنم که بحثی عقلی در این باره کردند
بلکه من شما رو ارجاع می دهم که برید درباره آیاتی که اولی الامر در آن آمده است تحقیق کن تفاسیر هم زیاد هستند و روایات که در ذیل آنها آورده شده است را ببینید متوجه می شوید که حاکمان یا اولی الامر مشروعیتشان به عصمت آنهاست که در ائمه است
آیت الله سید محمد سعید حکیم دامت برکاته در کتابشان مصباح المنهاج می گوید: کمترین تامل در ادله ولایت ,امامت را اثبات می کند و دلایل لزوم عصمت برای امام کافی است در اعتبار آن درباره ولایت! و این ولایت نمی باشد جز با عصمت و این برای فقیه موجود نیست
به نظر می اید شما در پاسخ به آقای مهرداد
که می کویید{اگر امام معصم ولایت دارد فقیه ولایت ندارد و اگر فقیه ولایت دارد امام معصوم ولایت ندارد. } مشکل شما این باشد که این ولایت ها را در عرض هم و متقابل و متضاد باهم می خواهید فرض کنید.!
بله اگر اینگونه که حدس می زنم باشد همه جمله شما را قبول داریم.
ولی این ولایت مجتهد و نواب عام امام (عج) در تبعیت از ولایت امام معصوم (عج) است .
خیلی در کنار زدن مجتهدین جامع الشرایط شدت و حدت بخرج می دهی حتی از نام عنوان عالم هم برای غیر معصوم حساسیت نشان می دهی (در حالی که این عنوان ها در تبعیت است و علماء روحانی و مجتهدین اصلا با عنوان علماء که به ائمه هداه(ع) بکار می رود قابل قیاس نیست. آئمه (ع) معصوم و حجت منصوب الهی هستند و مجتهدین جامع الشرایط مجزی و پیرو ائمه (ع) هستند.
و مدیریت و سیاست آنان و یا دولتی را که تایید می کنند به معنی دولت عینی امام معصوم نیست. بلفظ ساده اینان در راه اند که انشاءالله مورد قبول انچه از روایات وارده و دستورات ائمه (ع) امده را تا حد امکان شرایط زمانی و مکانی و پیرامونی انجم دهند که مرضی حضرات معصومین (ع) باشد.
وگرنه کدام فقیهی ادعا قطعیت برداشتهای فقهی را دارد.
واما موضوع تقیه اینگونه که آن را طابق النعل بالنعل با موضوع و حالت غیبت کبری امام زمان ) منحصر کردید این از آن بی انصافیها است.
تقیه مراتب دارد شرایط زمانی ومکانی بر آن حاکم است و همه احکام را هم تقیه شامل نمی گردد.
مذهب تشیه مترقی است و اجتهاد مجتهدین که از تربیت ائمه و رخصت انان گرفته شده هم برای همین دلیل است.
شیعه افتخار دارد که در اصول دین تقلید را جائز نمی داند و در واقع هر فرد شیعی در دریافت اصول دین مجتهدی است در حد خودش.
آمام خوئی (ره) و شاگرد مبرزش آقای سیستانی (دامت برکاته) تا آقای سید سعید حکیم (دامت برکاته) و.. بر حسب شرایط و امکان شان فعالیتها ی سیاسی می کنند.0نمونه آن در صحنه سیاسی عراق آشکار است
روایت نحن العلماء و شیعتنا متعلمون
از این روایت می خواهید سعی نمایید عنوان علماء ومجتهدین را ازشیعه بکلی نفی کنی؟
شما دچار ضظراب در نقل هستی
غلط رای ونظر برداشت شما آشکارا است نیازی نمی بینم به روایات و مضامین و دلات و مستندات آنها را برای شما مطرح کنم
خیلی راحت از خود حرفها و مثالهای شما برایتان نقض دلیلتان را معلوم می کنم .
مانند اینکه تو آقای خوی (ره) را برایم دلیل تراشی کردی برای ثبات مدعایتان ولی بنده هم کردار و رفتار وقول وعملش را برایتان نمونه یاد آوری کردم (از لیست کادر رهبری سیاسی..) در جای شما از نظر نفی دخالت در سیاست آقای رفاعی تایید نمودی و. برعکس آن را دوباره برای استفاده ول شده علیه بنده اوردی و گفتی در پاسخ بنده که آقایان خوی(ره) و رفاعی مگر معصومند.
و ادامه دادی که اگر هم بر فرض ) مخالف مبانیش عمل کرده !
سوال چطور آقای خوی در رفتار وکردار مورد نظر بنده اشتباه می کند از لحاظ شما شیون معصوم نیست راه می اندازید از رفاعی و آقای خوی(ره) ولی این را نمی خواهی که حتی احتمالش را بدهید که آقای خوی(ره) و یا در مبانیش هم احتمکال اشتباه وخطاء است و معصوم نیست.
(البته این پاسخ نقضی برای شما است) وگرنه برای بنده و همه هیچ وقت تعارضی در اندیشه و مبانی فقهی و عملی امام خوی (ره) نیست.
پس معلوم است شما کاملا از مبانی ایشان بی خبر هستید:
به نظر ايشان هيچ دليلى از كتاب و سنت و سيره ى امامان بر ولايت فقيه يا حكومت انتصابى او وجود ندارد. و در عصر غيبت ولايت فقيه را با هيچ دليلى قابل اثبات نمى ديد. وى عقيده داشت كه ولايت به پيامبر و امام اختصاص دارد.
رجوع کنید به:
http://www.al-khoei.us/books/index.php?id=120
وي در جاي ديگر ادّعاي اجماع بر عدم ولايت فقيه نموده است:
.مصباح الفقاهه، ج 5 ص 41
آية الله خويي پس از ذكر روايات و تجزيه و تحليل آن ها، با اظهار اين عقيده كه هيچ يك از اين روايات نمي تواند، ولايت فقيه را به اثبات برساند، مي گويد: هيچ يك از روايات دلالت بر ولايت فقيه، به هردو وجهي كه براي معناي ولايت، بيان شد را، ندارد. مصباح الفقاهه، ج 5 ص 49
اصل ولایت فقیه را که قبول دارند.
فعالیتهای سیاسی ایشان هم که مشهود است.
اگر شخصی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد از چه طریقی می تواند ولایت بر مردم یا زعامت سیاسی کند؟ طبق ادله آقایان فقیه منصوب است که می تواند متولی این امور شود و تزاحم در کار او جایز نیست پس اگر شخصی منصوب بودن فقیه را از طرف امام اثبات شده نداند. فقیه بما هو فقیه یعنی فقیه بواسطه فقیه بودنش با مردم عادی در حکومت تفاوتی نمی کند.
من تقریبا شش روز درباره همین بحث کامنتی گذاشتم و شیعه نیوز منتشر نکرده و هر جا هم صلاح دیده بعضی از کامنت ها ی من رو بخش هایی ازش رو حذف کرده البته از شیعه نیوز گلایه ایی هم ندارم اما شما هم بهتر است از توقعی نداشه باشید که من بتونم در این موارد جوابی به شما بدم چون روی خط قرمز های آقایان می روزد و منتشر نمی شود
ولی اگر روی روی روایتی بحث سندی و دلالتی شود فکر نکنم جایی از آن حذف شود
حتی همین یک روایتی که نقل کردم قسمی از شرح مرحوم نعمانی را حذف کردند
می بینم که هرآنچه می خوهی و هدفت از نوشته هایت است را می گذارد که هیچ حتی بنده خدا اینهمه از ترجمه وشرح های بی مورد از لحاظ بحث و ما نحن فیه قرار می دیهد در کامنتهایت سایت شیعه نیوز هم آنها را می بینم که می گذارد. فعلا که بنده تا اینجا هرچه تناقض و تعارض مطالبت را نشان دادم دوباره شما اصرار بر تکرارشان را دارید .(در کامنت5 ) سوال می کنید که اگر کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد از چه راهی می تواند ولایت و زعامت کن؟
در همین سوالت متضمن فکر وبرداشت اشتباه وغلط شما است . زعمت ورهبری امام خوئی و اقدامهای سیاسی او را بروید جویا شوید که مشهور همه می دانند . نمونه اش را قیام های اخیرش را یاداوری کردم که بیشتر از یان ها است در تاریخ او.(شما دوست نداری قبول کنید به خودت مربوطه)
پشیمان تراشی نکنید و هیچ موقع پشمیان نشدند زیرا مانند بنده وشما از خود رای مبری بودند ومرحوم آخوند خراسانی هم پشیمان نبودند بلکه امید به کمال توفیق را داشتند که معلوم است در هر مجاهده ای توفیق کامل شرط نیست (علی المرء ان یسعی ما بوسعه ولیس علیه ان یکون موفقا)بر قدر اسطاعت و توان است و وتوفیق نهای از باری تعالی است. بنده از آقای حکیم اگر مثال بزنم صحیح است و مبارزات امام حکیم (قدس) و شهادت ده ها فرزند روحانیش عالم و روحانیش هم شهادت بر این دارد و غلط شما این است که قیام 1920م ضد انگلیسی به رهبری مرجع و عالم فرزانه محمد تقی شیرازی را که هم زمان با وی آقای سید محمد کاظم یزدی (صاحب عره والوثقی )رحمت الله علیهم اجمعین در آن مبارزه شرکت داشته . هیچ وقت مشورت در برای مبارزات و دفاع از کیان مذهب و اسلام معنی ان تحریم نیست. اما اینکه سوال نقضی بنده را از خودت مطرح می کنید! این پاسخ را بلافاصله در همان کامنت کذاشتم بنده خدا. نگاه کنید به اخرین سطر دوباره بعد از همان اخرین پرانتز.: وگرنه برای بنده .. هیچ .. تعارضی در اندیشه و مبانی فقهی و علمی امام خوی (ره) نیست. این را نوشه ام.
:
احتمال اول :العلما مطلق ائمه باشند طبق روایت نحن العلما و شیعتنا متعلمون
احتمال دوم: العلما غیر معصومین باشند طبق روایتی که به علما علم اکتسابی را نسبت می دهد و این با علم لدنی ائمه منافات دارد.
احتمال سوم: العلما شامل ائمه و فقها مذهب امامیه باشد.بنده روایتی ندیدم در این مورد که از آن این استنباط شود ولی فرض می کنیم این مورد باشد
احتمال دوم بنابر زمان صدور روایت خود به خود منتفی است زیرا قطعا در این کلام معصوم اشاره به خود دارد.
پس می ماند احتمال اول و سوم
در نتیجه با وجود قدر متیقن که که احتمال اول است نمی توان اخذ به اطلاق کرد.
و احتمال دوم را پذیر فت.
مثال های متعددی می توان برای تبین این مطلب زد.
اگر گفته شد الدوا الناففع نمی توان اخذ به اطلاق کرد و گفت نافع لکل مرض و یا نافع است برای هر پیر و جوان و....
و یا اگر گفته شد علی عالم است نمی توان گفت علی علامه دهر است
فکر کنم مثال های واضحی بود
در ضمن این احتمال با وجود روایات صریح مبنی بر حرمت قیام در عصر غیبت نمی تواند مقابله کندمن باب مثال:
عن أبي جعفر الباقر ( عليه السلام ) أنه قال :
" اسكنوا ما سكنت السماوات والأرض ، أي لا تخرجوا على أحد فإن أمركم
ليس به خفاء ، إلا إنها آية من الله عز وجل ليست من الناس ، ألا إنها
أضوء من الشمس لا تخفى على بر ولا فاجر ، أتعرفون الصبح ؟ فإنها كالصبح
ليس به خفاء " غیبت نعمانی ص208
جابر جعفى و او از آن حضرت روایت كرده كه فرمود: همان طور كه آسمان و زمین آرام است، شما نیز آرام بگیرید، یعنى علیه كسى بنفع ما قیام نكنید. زیرا امر شما (اعتقاد باینكه دولت حق از آن آل محمد است) چیزى نیست كه بر كسى پوشیده باشد ولى بدانید كه آن از كارهاى خداوند است (و او باید دولت ما را ظاهر گرداند) و بدست مردم نیست (كه آنها قیام كنند و آن را براى ما بگیرند) بدانید كه حق از آفتاب روشنتر است، و بر مؤمن و فاسق پوشیده نیست صبح را مىبینید؟ حق ما هم چون صبح روشن است كه بر كسى پوشیده نیست.بحار جلد13 ترجمه علی دوانی
مرحوم نعمانی ذیل این روایت شرحی زدند که حق مطلب را ادا می کند.
ایشان می گویند:اهل بیت سرانجام کسانی را که در قیام و تشکیل حکومت قبل از ظهور شتاب می کنند و در این امر از اهل بیت سبقت می گیرند را هلاکت و گمراهی بیان کردند
و او یعنی مرحوم نعمانی در ادامه از آنها تعبیر به کسانی کرده است که حرص و افزون طلبى آنان را از مسیر حقّ و طریق نورانى و درخشان منحرف ساخته است
بیشترین این نوع تحذیر های ائمه (ع)ناظر بر آن دوره زمانی است.
وانگهی تحذیر و تحریم هر نوع قیامی با عنوان قیام امام عصر از همان اول تا کنون وبعد هم به جا وصحیح است. ولی این با قیامهای نهضتی با رهبری مراجع و مجتهدین (نواب عام امام زمان) جهت دفاع از کیان اسلام ومذهب با توجه موقعیت و زمان شناسی متفاوت است.
از اینکه بلخره لفظ علماء را هم ول در خلال احتمالات پذیرفتید امیدوار .بازهم عرض می کنم دعوی سر لفظ (علماء) روا نیست وگرنه اختلاف معنی و مصداق علما ء به معنی ائمه هداه(ع) با علماء مجتهد جامع الشرایط اختلافی است که اصلا موضوعیت ندارد در باره ان بحث شود معلوم است که از توصیف امام معصوم و منصوب و... همه علمای مجتهد فارغ از وصف هستند.
بنده خدا اینگونه که می نویسی انگار برای خواننده این تصور را زمینه سازی می کنید که لفظ عالم برای غیر اما م معصوم کفر است و چناچه شخص عالم و روحانی عرفی را در انظار دیدند به او خطاب عالم گناه باشد.
شما و بنده می دانیم که حتی لفظ امام هم برای پیش نماز رایج و در فقه هم است .
امام بحث ولایت فقیه دامنه دار است و مطلقه وغیر مطلقه ان و حتی لفظ معنای مجتهد در خلال ادوار فقهی همین چند صد سال گذشته با تفاصیل تغییر یافته است پس به تعابییر و عبارات گذشته نمی توان ولایت مجتهدین جامع الشرایط را تعطیل کرد (چه سیاسی و چه غیر سیاسی آن ) چون فقه باب جهاد ولایت را هم شمال می گردد.
سپس ایشان می فرمایند:«آن چه از اخبار درباره حكمت و فلسفه غيبت آمده است، مانند امتحان شيعه و غيره، حكمت و فلسفه غيبت نيست، بلكه به عنوان اثر و نتيجه غيبت براي شيعيان است،و علت همان خوف است و اخبار بر این امر اتفاق دارند و مومن کاری جز صبر و تمسک به دین خود نباید بکند تا خداوند فرج را برساند....
هيچ علّتي مانع از ظهور آن حضرت نيست، مگر خوف و بيم ناکي وي بر جان خويش؛ چرا که اگر هر عاملي غير از اين در ميان بود، هرگز جايز نبود که امام زمان (عليه السّلام) از ديده ها مخفي بماند، بلکه بر او بود که مشقّت ها و اذيّت ها را تحمّل کند؛ زيرا، جايگاه و مقام امامان و انبياء (عليهم السّلام) نزد خداوند با به جان خريدن سختي ها رفيع و بلند مي گردد.
سيد بهاءالدين نجفي می گوید: از آن جا که ظهور حضرت مهدي (عليه السّلام) سبب برپايي حدود و اجراي بسياري از احکام مي شود، و غيبت و نهان بودن وي باعث تعطيل شدن و کنارماندن بسياري از حدود شريعت پيامبر اسلام(صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) شده است، پي مي بريم که سبب اصلي در غيبت آن حضرت از ناحيه ي خداوند متعال و امام زمان (عليه السّلام) نيست؛ چرا که در اين صورت، لازم ميآمد که خدا و امام (عليه السّلام)، واجبي را که همان اقامه ي حدود و اجراي دستورات اصيل اسلامي است، ترک کرده باشند و چنين چيزي برايشان محال است. بنابراين، بايد بگوييم، سبب اساسي در مخفي بودن امام عصر (عليه السّلام) از ديده ها، نبودن ياور و صلاحيّت نداشتن جامعه و نسل حاضر براي پذيرش آن امام همام است. منتخب الا نوار المضيئه، ص 138 - 139.
پس انحصار دلیل بر ترس از ظالمین با این و.جود دلیل منحصری نمی تواند باشد.
ولی نرسیده دیگه حوصله ندارم بفرستم
ولی حداقل با این عبارات بالا م می توان فهمید که دلیل تراشی در کار نبوده است.
محقق طوسي نیز در اين مورد مي گويد: وجوده لطف، و تصرّفه لطف آخر، وعدمه منّا» يعني وجود امام در ميان مردم نعمت و رحمت بزرگي است و تصرف امام در امورات مردم نعمتي ديگر است و «وعدمه منّا» يعني عدم تصرف و يا ظهور امام در پرده بودن آن هم از طرف و ناحيه مردم مي باشد. اينكه مردم نمي توانند از آثار و بركات وجودي امام استفاده بكنند بخاطر بعضي اعمال خودشان مي باشد كه باعث عدم تصرف در امور آنها و يا غيبت امام از نظرها شده است.
شرح تجريد الاعقايد، انتشارات حديث، ص 362
آیا چنانچه شیخ طوسی(ره) به زاویه ای وکنجی عزلت می گزیدند و مدیریت ورهبری وزعامت که از شوون آن سیاستمداری است را کنار می گذاشتند.
به دلیل علیل تو که مثلا سرانجام کارش در بغداد با حمله دشمنان موفق نشد شایسته بود؟
یا تدبیر و مدیریت وزعامت ورهبری و تصمیم سیاسی شیخ الطائفه طوسی (ره)
چه چیزی را با روایات ثابت کردی ؟ چرا دلیل تراشی هم داری نمونه ان این مطلب شیخ طوس را که در کامنت بعدی گ گذاشته ای چه ربطی به بحث مانحن فیه دارد؟مگر بنده حکمت الهی را تشریح کردم وگفتم مثلا در نظر خدا هیچ یک از ظرفیت های بشر در این دوران که غیبت در آن است را نیست. ویا غیبت کبری را استغفر الله را اعمال بی جهتی از خدا و یا خواست امام (عج)دانستم و شرایط و زمان و ظرفیتها و اعمال کردار مردم را در این حکمت الهی بی اثر دانستم؟
واما نسبت به کامنت دوم تو که می گویی فردی را از بین خودمان انتخاب کنیم تا احکامت را اجرا کند .
آیا منظورت مراجع و مجتهدین که نواب عام امام زمان(ارواحنا فداه) معرفی شده اند را مد نظرت است که مثلا سر از خود مردم ویا شیعه انتخاب کرده باشند .(تاکید می کنم منظور شماچیست از این مورد؟)
در نتیجه این توهین ها هم طبیعی است
از آن جایی که این قید برای قیام ها نیامده است من می خواهم دو روایت را بیاورم که منحصرا ائمه صلوات الله علیهم حکم عام و کلی ائمه صدر فرمودند.
آیت الله میرزا محمد تقی اصفهانی می نویسد: وهذا كما ترى صريح في عدم جواز مبايعة غير الإمام ، من غير فرق بين كون المبايع له فقيها أو غير فقيه ومن غير فرق بين أن تكون البيعة لنفسه أو بعنوان النيابة عن الإمام ( عليه السلام ) .ويؤيد ما ذكرنا من كون المبايعة بالمعنى المذكور من خصائص الإمام ولوازم رياسته العامة وولايته المطلقة وعدم جوازه لغيره أمور :
منها : إنه لم يعهد ولم ينقل في زمان أحد من الأئمة ( عليهم السلام ) تداول المبايعة بين أصحابهم
وكذا سائر المؤمنين الموجودين في زمانهم .
ومنها : إنه لم يرد منهم ( عليهم السلام ) إذن في مبايعة غيرهم من أصحابهم بنيابتهم .
ومنها : عدم معهودية ذلك في ألسنة العلماء ولا في كتبهم ولم ينقل في آدابهم وأحوالهم
وأفعالهم بل لم يكن معهودا في سائر المؤمنين من زمن الأئمة ( عليهم السلام ) إلى زماننا أن يبايعوا أحدا بعنوان أن بيعته بيعة الإمام ( عليه السلام ) .
ایشان ادامه می دهند:فإن قلت : بناء على القول بثبوت الولاية العامة للفقيه يمكن أن يقال بأن الفقهاء خلفاء الإمام ( عليه السلام ) ونوابه ، فيجوز لهم أخذ البيعة من الناس ، نيابة عن الإمام ويجوز للناس مبايعتهم .
قلت أما أولا فالولاية العامة غير ثابتة للفقيه .
وأما ثانيا : فعلى فرض ثبوت الولاية العامة إنما هي فيما لم يكن مختصا بالنبي والإمام وقد ظهر من الروايات دليلا وتأييدا كما ذكرنا اختصاص المبايعة بهما فليس للنائب العام نيابة في هذا المقام وهذا نظير الجهاد ، حيث إنه لا يجوز إلا في زمان حضور الإمام وبإذنه ونظير وجوب إقامة صلاة العيدين على الإمام ، ونظير كون سلوكهم في أكلهم وشربهم ،ومعاشهم ، ولباسهم ، عند بسط أيديهم ، وظهور رياستهم بسيرة أمير المؤمنين ( عليه السلام ) كما في عدة روايات ، يوجب ذكرها التطويل ونظير جواز الإيثار مع كون الأهل والأولاد في حال الاحتياج والاضطرار ، ونظير عدم كراهة الأكل باليسار ونحوها مما يختص بالنبي والإمام ( عليهما السلام ) .
مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم,ج2,ص218
همینطور است که گفتم وشنیدی بله با معجزه و اضافه بر علم ظاهری از علم لدنی هم در ولایتش حین ظهورش (اروحنا فداه ) حکومت می کند شما مشکلت این است که حکومت امام مهدی(ع) را با نوع حکومت پیامبر و سائر ائمه هداه یک سان می دانید (تاکید می کنم نوع و روش را) در ضمن پذیرش مردم هم نوعا با کرامات و معجزات هم متفاوت خواهد بود (در اخبار آمده که با کرامت و معجزه حضرت ولی عصر(ره) عقل مردم رو به کمال می رود البته که البتخه که در همان زمان هم ایمان و اختیار امتحان الهی ساری و جاری است نه اینکه تصور کنید جبری در کار باشد.
شما ایرادتان به تفاوت در نوع و روش و شیوه ولایت و حکومت پیامبر و ائمه هداه (علیهم صلوات الله ) را به حکمت الهی در تعیین و نصب اولیاء الهی و ترتیب اوصیاء و تعیین دوران غیبت را از خدا داری این مطابق خواست الهی است. نزول حضرت عیس (ع) وخیلی از تفاوتهای دیگر هم از متغییر ها و تفاوت دوران بعد از ظهور وهمراهی با حضرت (عج) هم از این سری تقاو.تها است. اینکه بیشتر ادیان الهی در آنها به ظهور منجی در اخر الزنان اشاره شده است مسئله کمی نیست که تعجب کنید.
خیر می خواستم ببینم تو کجا رفتی ؟
بنده در کامنتی که که آخرش در داخل پرانتز گفتم(تاکید می کنم منظور شماچیست از این مورد؟) منتظر پاسخ تو بودم ولی طبق معمول از جواب ماندی و رفتی که مثلا آقای ص را تحریک امیز با جمله ات ( ایشان از اول خطابشان تو{ص} بوده است ) علیه بنده بشورانی .
واما بیعت مصطلح فقط با امام زمان(عج) روا است و فرض مسئله که با مجتهدی بسان امام معصوم(عج) بیعت شود بی مورد است. اینکه در ادبیات دینی ودعا می گوییم در دعای عهد {اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا وماعشت من ایامی عهدا وعقدا و بیعه له فی عنقی لا احول عنها ولا ازول ابدا} واضح است که تجدید بیعت را مستقیما با امام وتعهد می کنیم که همواره بر این بیعت ثابت قدم باشیم و هرگز از ان جدا نشویم است.
بنده از اول گفتم که تو معرفت معارف اهل البیت (ع)را نداری .
ترجمه مطلب را که نگذاردی ولی مقداری که که مورد نیاز باشد را بنده به آن اشاره کردم در ضمن منظور از جهاد جهاد ابتدای است نه آن جهاد دفاعی که تو آن را می خواهی به نوعی کنار بزنی آقای ص هم در این جهاد دفاعی حرفی ندارد و از نوشته های قبلیش اذعان وتایید ان است .
در مورد عناوین مانند نواب عام در در خطاب به علماء و فقهاء و مراجع جامع الشرایط این عنواین از مصطلحات تعریفی است ودر متن روایات این اصطلاح ها نیست (بنده هم در نوشته ها سعی کرده ام از چند عنوان کنار هم استفاده کنم تا از این عناوین مقام عالم منظور را برسانم در ضمن عنوان نواب عام ائمه(ع) را در محاوره ها نیز معمولا بکار نمی برند بلکه در نوشتار ها و دائره المعارف ها است و بیشتر عنوان مجتهد و عالم و فقیه بکار می رود که لازمه تکمیل تعریف جامع الشرایط بودن را که ناظر بر روایاتی است که شرایط راوی وفقیه و عالم را معلوم می کنند جهت مراجعه عوام برای دریافت راهنمایی های لازم است. (واما من کان من ... فعلی العوام ان یقلدوه) امام صادق (ع) هرکس ازفقها نفس خود را از معاصی ومحرمات نگهداری کند ودین خود را حفظ نماید ومخاف هوای خود ومطیع امر مولای خود باشد بر عموم مردم(عوام الناس) است که از او تقلید کنند .بحار الانوار ج 2 ص88-- همچنین از مقبوله عمر بن حنظله استفاده می شود که مقام نیابت عام (یا مرجعیت) به وسیله خود ائمه (ع) به ویژه حضرت ولی عصر به فقیه واجد شرایط تفویض شده است .اصول کافی ج1 ص 54-- و انچه از اسحاق بن یقوب به دست محمد بن عثمان سفیر دوم امام زمان(عج ) صادر شده است.(در این اخیر می بینی که عنوان( نواب اربعه) را برای سفیر دوم دوران غیبت صغری بکار نبردم .چرا زیرا تقریبا 5 عنوان برای سفیران حضرت(عج) مصطلح شده است:1- نواب خاص امام زمان(عج) 2- سفرای حضرت(عج) 3- وکلای خاص 4- نواب اربعه 5- سفرای اربعه اقای ص می بینبد که این تعداد عنوانین ومصطلحات از زبان رایج محاوره ای گرفته شده که هرکدام بنابر سیلقه و منش خود به عنوانی از انان یاد کرد ه اند.
بنده مثلا عنوان سفیر را می پسندم شما بهتر از بنده عنوان وکیل را می پسندی و.. واما حساسیت شما بر سر عنوان نائب شاید از ان بر خواسته است که این عنوان را به مثابه قائم مقام عینی یعنی با شرایط و ویژگیی های که حضرات معصومین دارند از عصمت نصب مستقیم و... را هم از این مصطلح عنوان برای نائب در نظر می آوری که در آن صورت نائب فرضی سوال غلط است.
ولی هنگامی که بحث بر روی مصطلحات است باید ام اصطلاح وعنوان را در فرهنگهای متفاوت هم در نظر داشته باشیم مثلا ما فراس زبانها به مجلسیها (مجلس شورای اسلامی) خطاب نمایدنه می کنیم زیرا منتخب مردمند ولی همین عنوان در عربی اگر سراغ ان را ب بگیریم می شود (نواب) مانند عنوان {نواب مجلس الشعب} در حالی که اگر ما بخواهیم با فرهنگ ادبیات دینی روبرو بشویم خیلی با این عنوانها عربی مواجه می شویم که در محیطی عربی برداشتی دیگری از آن فرهنگ شده و در محیط ما که به فرهنگ عمومی انان آشنا و مانوس نیستیم کاملا غریب است این اطلاقها و اصطلاحها . همین نمایندگان مجلس را هم در دورانهای وکلای مجلس بیشتر معنون می شدند .
آقای ص اینکه شما به فرق بین وکیل ونائب اشاره می کنید ناشی از روند تحول علم حقوق و جابجای اصطلاحات فنی و واژه های حقوقی شرعی در طول دورانهای مختلف است.
دورانها فقهی و اجتهادی به نام ادوار فقه از اول تا کنون مراحل مختلفی را گذرانده است.
اولین شخصی که مسلمین را به سوی تعمق واجتهاد واستخراج سوق داد روسول اکرم (ص) با بیانات زیبای خود به مسلمین گوشزد کرد که کتاب وسنت استعداد پایان ناپذیری برای درک معنای تازه ونو به نو را دارند او در معرفی قرآن مجید فرمود(ظاهره انیق و باطنه عمیق له تخوم علی تخومه تخوم لاتحصی عجائبه ولاتبال غرائبه ) ظاهر قران کریم زیبا و با طن آن ژرف است او را حدی است وفوق آن حد حد دیگر است شگفتیهای ان به شماره نمی شود وتازگیهای ان کهنه نمی گردد. وحضرتش(ص) می فرماید اوتیت جوامع الکلم)سخنان جامع وبرگیرنده را به من داده شده .وهم آن حضرت(ص9 بیان لطیفی در همین زمینه دارد در حدیث معروفی که در حجه الوداع ایراد فرموده است وشیعه وسنی بلاتفاق آنرا روایت کرده اند فرمود(نظر الله عبدا اسمع مقالتی فوعاها وبلغها من لم یسمعها فرب حامل فقه غیر فقیه ورب حامل فقه الی من هو افقه منه) خداوند شاد و خرم کند کسی را که سخن مرا بشنود وآنرا به کسی که آنرا نشنیده است برساند همانا بسیارند کسانی که سخن پر معنا با خود دارند ولی خود آنرا فهم عمیق نمی کنند وچه بسا فرادی سخن را فهم مناسب می کنند ولی وقتی که به دیگری منتقل می کنند او عمیق تر آنرا می فهمد. امام صادق (ع) به ابان بن تغلب فرمود (اجلس فی المسجد المدینه وافت الناس فانی احب ان یری فی شیعتی مثلک -جامع الرواه و سفینه البحار در باره احوال ابان بن تغلب . و تابولو مشخصه اجتهاد یعنی جمله ( علینا القاء الاصول وعلیکم التفریع) ناظر بر اموری است که ایجاب می کند اجتهاد را در جمع میان خاص و عام ومطلق ومقید وحل تعارض اخبار و روایات است وهمه اینها در زمان ائمه (ع) برای راویان حدیث وجود داشته است. آنها می بایست با قوه اجتهاد حل تعارض کنند و جمع روایات نمایند واحیانا برخی را کنار گذارند روایات معروف علاجیه تنها برای زمانهای بعد از ائمه (ع) نبوده است برای معاصران ائمه (ع) بوده است.
خدا قوت.
آقا احسان شما هم خسته نباشید و خدا قوت.
جناب ص شما هم همینطور.
سایت شیعه نیوز هم خسته نباشد و خدا قوت.
برای همدیگه دعا کنیم ( با وجود اختلاف نظر ها )
یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ﴿۳۲﴾توبه
بگذریم
البته روشن مصداق این آیه شیعه نیوز نیست
موفق باشید- التماس دعا
ولی از چی بگذریم؟
شما در زیر جمله گلایه امیزت از اینکه مثلا کامنتهای تو را سایت نمی گذارد(بماند چه بوده)
آیه قرآن کریم را که مفهوم ان سعی کافران (یهود ونصارا) بر کنار زدن و خاموش نمودن آیات وانوار الهی درخشان وحی الهی را بر قلب نازنین پیامبر (ص) است را همطراز جمله گلایه ات از عدم نشر کامنت و نظرت آوردی!
نه به انکه حتی نام عالم را هم برای علماء و فقها بر نمی تابی (چینش احتمالاتت در کامنتهای قبلی)و نه اینکه با ین چینش آیه کریمه در ذیل گلایه ات به نوعی ذهنیت معصوم برای نظرهایت می نمایی.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ. سوره بقره آيه 159
بلی مصداق آیه کسانی هستند که شیعه نیوز از ترس آنها کلام معصوم را حذف می کند.
موسوی بزرگوار ، برداشت آزاد از هر متنی به صورتی که دلبخواه باشد می تواند صورت گیرد . ولی علم فقه این گونه نیست که روایاتی مطرح شود و هر چه که مطلوب ما باشد را از آن برداشت کنیم و آنگاه این را بعنوان فتوی نسبت به معصوم بدهیم . روایاتی را که شما مطرح فرموده اید قرنهاست در بین شیعه متداول است و متن روایت معلوم است ولی برخی به گونه ای برداشت کرده اند و برخی به گونه ای دیگر و همه شان هم محترمند ولی خود این ثابت می کند که این روایات در دلالت به مراد و مقصود صراحت لازم را ندارند و نکته اساسی همین است .
جنابعالی شیخ اعظم را شیخ اعظم می دانید ولی می د انید که برخلاف برداشت امثال جنابعالی از این روایات ولایات عامه را استنباط نکرده است . معلوم می شود که این روایات تصریح به مراد و مطلوب ندارد و این ها مطالبی استنباطی است . موسوی عزیز ، در مطالب استنباطی می بایست احتمال طرف خطاء را هم محترم شمرد و جازم به مقصود نبود چرا که وجه خلافش هم محتمل است .
آنچه که در اول عصر غیبت متداول در شیعه بوده است فقط ولایت علمی است برای علماء امت و بیش از این هر چه که واقع شده است استنباطی است و در استنباط هم احتمال طرف مخالف زیاد است . همه علماء اول عصر غیبت هم مروج دین بوده اند و دین هم با غیبت مضمحل و نابود نشده است لذا می توان فرض کرد که دین در کار باشد و ولایت هم فقط ولایت علمی باشد . همه اشکالاتی هم که می شود با همین فرض قابل جواب است . راستی موسوی عزیز ؛ امام زمان در عصر غیبت قطعاً ملکف هستند و از ما هم قدرتشان بیشتر است . چرا حضرتشان به نسبت اقامه حدود قیام نمی فرمایند آنهم با حجیت علم قاضی که علمشان احاطه بر اعمال بندگان دارد و قدرت اعمال هم از ید مبارکشان ساقط نشده است . لابد جنابعالی نمی فرمائید که غیبت امام ع رافع تکلیف آن بزرگوار است . حال اگر کسی در عدم اقامه حدود در عصر غیبت به امام اقتداء نماید که در این فرض اشکالی به او وارد نیست او حکم حدود در را منکر نیست ولی مشروط به شرایطی می داند که اینک این شرایط فراهم نیست . این را سید مرتضی هم فرموده است و جنابعالی نیک می دانید که غیبت که رافع حجیت امام نیست و رفع تکلیف از آن بزرگوار نمی نماید . موسوی عزیز عقل حکم می نماید که استنباط آن است که احتمالات هم در نظر گرفته شود و مانند ریاضی دانی که همه احتمالات را در نظر می گیرد و فقط در فضای احتمال به بررسی احکام عقلی می پردازد مستنبط این گونه وارد موضوع شود. نه با در نظر گرفتن مطالبی چند و ارائه برخی دلیل ها که بیشتر شبیه استحسان و قیاس و مصالح مرسله است تا احکام شرعی و احکام عقلی قطعی ؛ مطالبی صادر شود و اسمش را استنباط بگذاریم . اگر استنباط به این گونه صحیح بود که بازار مکاره از فتاوی گوناگون حول موضوع واحد درست نمی شد که از یک موضوع هم در وجوب ؛ حکم و فتوی داشته باشیم و هم در حرمت . دین خدا که این قدر بی حساب و کتاب نیست .
موفق باشید
رجوع مردم به به علماء در زمان غیبت با وضعیت متفاوت(اوضاع و احوال شرایط غیبت) زیرا در زمان معاصر ائمه هم مردم به دلایل عدم دسترسی آسان و ... به ائمه هداه(ع) که همواره زیر نظر حکام جور بودند و بعد مسافت و ... همین سفرای خاص دوران غیبت صغری هم با وکلای که انان با مردم در اطراف واکناف محشور ومرتبط بودند وبه امور مردم رسیدگی می کردند نیاز داشتند {این هم دلیل بنده جهت عنوان سفیر که شما از انان به وکلاء یاد می کنید تا شما ان وکلای بعدی را که بنده وکیل نامیدم چه بنامید مهم نیست مهم اصل قبول سفرا (چهار گانه ) است} واما اینکه چقدر مدعیان دروغین سفیر بودن حدود بیش از 24 نفر و یا توقیعهای ناشی از این مدعیان محل بحث ما نیست. ولی مرجعیت علمی و جایگاه فقها متناسب با شرایط زمانی به ویژه دوران حساس غیبت صغری که متفاوت است شرایط ان از لحاظ دوران غیبت کبری و امتداد زمانی شرایط در دورانها مختلف در این هزار وچند صد سال هم به شرح ایضا تفاوتهای اساسی دارد به نسبت قدرت و ... بسط ید امتداد همان علماء در ورای قرون واعصار.
آقای ص اینکه شما من حیث المجوع نظرات فقهی و اجتهادی را محترم می شمارید ارزش دارد و اشاره شما بر امر بدیهی عدم صراحت خود دلیل فتح باب اجتهاد است. که از امتیازهای فقه امامیه است (واین همان نکته اساسی است) بعد از مرجعیت شیخ صاحب جواهر که از بزرگان به نام زعامت مراجع بود شیخ اعظم انصاری (رضوان الله علیه)مقام ومرتبه بسیار عالی در سلسله علماء در مراحلی زعامت وریاست مراجع را عهده دار بوده است کتاب مکاسب ودیگر کتب او درک ویژه اجتهادی را می طلبد. ویکی از شاگردان او اخوند خراسانی (ره) صاحب کفایه بوده است که چه مجتهدین عظام را تربیت نموده اند . و اندیشه ها و رای مخصوص صاحب جواهر در ولایت فقیه ونظر شاگرد شیخ اعظم انصاری را آقای اخوند خراسانی را در موضوع سیاسی ومشروطه که از مهام ولایت فقیه است می بنیم آقای ص عزیز دین در زمان غیبت همانگونه که می فرمایید مضمحل نشده و لی فرض شما مبنی بر اینکه (دین در کار باشد و ولایت فقط علمی باشد) این فرض شما هم منوط به رای خود شما است که ولایت فقیه را قبول دارید با معنای وسیع فقه با همه ابواب (جهاد و ولایت وحکم ومراتب احکام( شرایط گونا گونی داردتکلیفی وضعی واقعی ظاهری اولی ثانوی ثابت ومتغییر قضائی حکم حاکم شرع .. احکام ) آقای ص محترم در چرای شما مبنی بر قیام امام زمان (ارواحنا فداه)در حال حاضر (زمان غیبت کبری)جهت اجرای حدود و قضاء اتفاقا دلیل همان است که مشغول ذهن شما است عامل همان دوران عیبت کبری است که حضرت ولی عصر(عج) در ان بسر می برند. شما از عامل و اصل غیبت کبری چه برداشتی دارید نمی دانم ولی همین مقایسه و انتظار شما از حضرتش(عج) جهت اقامه حدود مباشر از سوی ایشان (عج) دلیل برداشت کاملا غییر واقعی از موضوع غیبت و شرایط زمان غیبت و اینکه فقط هنگام ظهور (تواجد علنی و ظاهری ) امام (عج) که هنگامه ان از تقدیرات و امور مکنونات غیبی واراده باری تعالی است.حکومت علنی امام (عج) میسر می گردد.. واینکه می فرمایید اگر کسی حدود را اجرا نکرد و منکر حدود هم نبود ولی شرایط (زمانی و..) امکان اجرای ان را نداده بود با او اینکه در آن حرفی نیست ولی این یک طرف فرض است که با بر طرف شدن شرایط و.. بسط ید مرتفع می گردد . آقای ص عیبت مانع حجیت امام حجت(عج) نیست ولی همین عامل غیبت رفع تکلیف تشکیل حکومت ظاهری مباشر امام ویا حظور علنی بین مردم است وگرنه غیبت کبری با اینهمه تفصیل را چه معنی می کنید.
اما اینکه شما آقای ص در سطور اخر مطالبی به آسیبهای ناشی از روشهای غلط از متون فقهی را مطرح می کنید و در لابلای صحبت از عقل و روشهای صحیح جهت برداشت فقهی می نمایید اتفاقا همین است.
بنده عرض کنم بحث ولایت فقیه را بیشتر فقهی بررسی می کنند در حالی که مسئله ولایت فقیه را از منظر کلامی بررسی شود آسان تر درک می شودهمان ادله نبوت وامامت که در علم کلام اثبات
گردیده جهت اثبات ولایت فقیه نیز کافی است اما اگر فقهی محض باشد طبیعی است که هریک از فقها بر اساس مبانی استنباط خود به بحث از آن پرداخته اند وطبعا مقلدین انان نیز در مرحله اعتقاد و یا عمل دچار اختلاف خواهند شد.
بنابر کلامی بودن ولایت فقیه اثبات خواهد شد زیرا تسری وتعمیم ولایت تشریعی پیامبر(ص) وامام به ولایت فقها عادل . اختیارات برای فقیه عادل در عصر غیبت مشمول بجز آن چیزی از اختیارات آنان که به دلیل قطعی از صلاحیت فقیه خارج گردد. از ممیزه های کلامی بودن بحث به دلیل عقل وبنای عقلا است که اثبات ولایت برای فقیه می گردد و وچنانچه اخلال در اصل روایات یافت شود اخلال به اصل موضوع نمی رساند و استفاده از آنها به عنوان شاخهد و موید خواهدبود مباحث کلامی شبهه ها و وسوسه ها که احیانا به قلم زبانها رانده می شود . پاسخ روشن و مدلل داشته وبی ارزشی آن ها از نظر علمی به خوبی آشکار می گردد. مقام ولایت تشریعی پیامبر وائمه هدا(علیهم صلوات المصلین) متاخر از مقام عصمت ان انوار قدسی است. علامه حلی در شرح کلام محقق طوسی در تجرید الاعتقاد به( قاعده لطف) اشاره می نماید در بحث وفقیه متکلم عظیم الشان مرحوم سید مرتضی (ره) در کتاب شریف کلامیش هم از این قاعده لطف بهره جسته است. وحلی وجوب امامت را عقلی کلامی و عقیده متکلمان شیعی را بر همین اساس می داند معنای واجب عقلی بودن همان مدار قاعده لطف است که سید مرتض(ره) در کتاب الذخیره استدلال ریاست وزعامت را برای ادمه ولایت اورده اند ودر اخیر رای علامه شیخ محمد رضا مظفر (ره) (عقیدتنا فی المجتهد الجامع للشرایط نائبا للامام (ع) فی حال غیبته وهو الحاکم والریس المطلق له ما للامام فی فصل القضایا) ونیز فقیه بزرگ معاصر ایه الله خوی(قدس) در منهاج می فرمایند یجوز للحاکم الجامع للشرایط اقامه الحدود ...وهو الحاکم .. که به دلیل طولانی شدن نظر فعلا از ادامه ان خود داری کنم
از اینکه حوصله کردید و نظر بنده را هم تحمل نمودید متشکرم نیازمند دعا هستم
جناب موسوی عزیز اینهمه تعجیل که می فرمائید ظاهراً برای آن باشد که ملتزمید فوراً نتیجه گیری بفرمائید و رأی نهائی را اعلان فرمائید ولی اگر جسارت نباشد عارضم : بحث در نتایج قضایا نیست که مستحضرید بنده لا اقل در برخی از نتایج با جنابعالی موافقم .بلکه عرض در شکل و نحوه ورود به مباحث است که ریشه این بحث چیست و موطن این بحث در کجاست و از کجا می بایست به این بحث وارد شد که این بنده قاصر را گمان بر آن است که این مطلب از اهم مطالب می باشد .
با این همه ضمن عرض تشکر اگر جسارت نباشد معروض می دارم
اولاً : نیاز به ذکر نام شریف این همه اعلام و بزرگان نیست چرا که کمتر بحثی از همین مباحث در میان است مگر آنکه بزرگانی دیگر مخالف همین آراء نباشند و مخالفان هم استدلالات خویش را دارند و همه و همه محترمند و این شأن علم و ساحت شریف علماست . ولی اینک بنده و جنابعالی با هم مناظره می کنیم که البته قصد جسارت نیست و عفو می فرمائید .با همه اطلاعی که از برخی مباحث کلامی دارید تعجب است که فرموده اید که (مقام ولایت تشریعی پیامبر وائمه هدا(علیهم صلوات المصلین) متاخر از مقام عصمت ان انوار قدسی است)هرچند این قول را برخی دیگر هم فرموده اند
ولی جناب موسوی عزیز و بزرگوار ؛ این همه بحث فیما بین متکلمین شیعه شده است که اگر امام و پیامبر معصوم نباشد چه مفاسدی در دین ایجاد می شود و آنگاه بنا بر این مقدمه برای معصومین علیهم السلام اثبات مقام عصمت شده است و این بمعنی تلازم کامل بین امامت و عصمت می باشد نه تقدیم و تأخیر کما اینکه فرموده اید . البته شأن نورانی معصوم علیهم السلام بحثی دیگر است و خارج از این مقال می باشد جای این بحث بحث های روائی عرفانی است .
موسوی عزیز ؛ من هم می دانم که امامان هدی علیهم السلام غیر از شئون ملکی و بشری ؛ دارای شئون ملکوتی و بیش از آن هستند و حقاً " خلق اول " و " عقل اول" و "صادر اول " می باشند ولی اینها رادع در مباحث کلامی نیست . بلکه ائمه هدی علیهم السلام می بایست به تلازم عقلی" در جایگاه امامت و ولایت تشریعی" عصمت داشته باشند تا "فرض احتمال فساد" در دین نرود .
دوماَ : غیبت به این معنی نیست که امام علیه السلام در جهانی دیگر مثل "عالم هورقلیاء" زندگانی می کند آن گونه که شاید مستحضرید شیخ احمد احسائی بر این قول رفته است بلکه " غیبت در همین زمان و همین عالم و همین دنیا برای امام عصر واقع شده است ودر عین حال غیبت امری شخصی هم نیست که از ولی معصوم مقارن امر امامت صورت گرفته باشد . یعنی از احوال شخصیه امام ارواحنا فداه نیست که بگویئم از بحث ما خارج است .
بلکه من و جنابعالی امامی داریم که او حجت بر ماست وبا این همه ما هم به او دسترسی نداریم و البته اشکال از خود ماست ( همه عرض در این است که اشکال از خود ماست ) بااین همه او امام ماست و اطاعتش بر ما واجب می باشد . التفات بفرمائید که اطاعتش در همه احوال بر ما لازم است.
او بدون تردید امامت می فرماید و در امامتش مؤید من عند الله تبارک و تعالی است و آنچه بر عهده اش است را انجام می دهد و وظیفه ما هم اتباع از اوست نه اینکه ما راهی غیر از راه او را برویم . جناب موسوی مدعا چنین است و مطلب واضح می باشد . این امام چهار بزرگوار را جهت وکالتش در غیبت کوچکترش معین کرده است و سومی اش را عرض کردم که با ساحت علم و علماء قم در همان عصر غیبت مشهور به (غیبت صغری) چه فرموده است . اگر مطلبی است لطف بفرمائید در این زمینه ارائه بفرمائید تا استفاده بیشتر باشد .
موفق باشید .
سلام علیکم
به مزاج حضرت عالی ملالی عارض نگردیده زین نمط تحریر بنده خاطر شریف ومعززتان مکدر نباید وص صبر بر محنت نشاید . از این سیاق مراحم عالیه شما به فضای مطایبه مانوس تر است تا تعینات مناظره. از رنجش تارهای ظریف قلبتان نسبت به عرایض این کمترین و اسفای داریم و...
---------------------------------------------
آقای ص عزیز از اینکه بنده را مورد لطف قرار می دهید متشکرم بنده همواره تا حتی الامکان در نظرهایم سعی بر معالجه مطلب طرف مقابل را دارم وخود از طرح موضوع و سوق دادن دیگری به ان سو و تعیین خط و ودایره فکر و در نتیجه مصادره به مطلوب پرهیز دارم . شما همه چنان با سوط ادب بنده را گوشزد می کنید دائما که از مرزهای معین ذهنیت خواسته وبایسته شما خارج می گردم . ولی اگر منصفانه که انشاء الله هم همینطور باشد دیدما و برای رضای حق تعالی به نگاریم خدا دلهایمان را بهم می رساند انشاءالله تعالی. دوست گرامی ملاحظه نماید در نظر قبل از این و حتی نظرهای خیلی قبل شما صدای چرای شما از اینکه { چرا حضرتشان به نسبت اقامه حدود قیام نمی فرمایند آنهم با حجیت علم قاضی که علمشان احاطه بر اعمال بندگان دارد و قدرت اعمال هم از ید مبارکشان ساقط نشده است . لابد جنابعالی نمی فرمائید که غیبت امام ع رافع تکلیف آن بزرگوار است} بنده اتفاقا عامل غیبت تامه یا (همان غیبت کبری ) را دلیل عدم تکلیف امام عصر ارواحنا فداه در مدت زمان غیبت از اقامه مباشر و علنی و ظهوری قضاء وحکومت در این دوره (مدت عیبت ) را دلیل آوردم که این مطلب فهم آن برای تقریبا همه احاد جامعه اسان است. و از باب کلام یجر الکلام رفتم سراغ شواهد فقهی که از کتاب مکاسب شیخ انصاری شیخ اعظم ( رضوان الله علیه )در همین مورد {قضاوت اگر مراجعه کنید در ورود به روایت مبنی بر ارجاع دعاوی به سلاطین جور ... }بزرگوار چرا می رنجید از اینکه دو الی سه چهار موید از گذشتگان مراجع سترگ شیعه اوردم شما مگر خودتان برای بنده شیخ اعظم(ره) را مطرح نکردید ؟ حال اگر بنده هم دو مرجع بزرگ شیعه را قبل و بعد او را به شرح ایضا و تعریف بیشتر از خود شیخ اعظم اوردم و یا در ارتباط با مسئله محل ارجاع قضای دعاوی را به مراجع جامع الشرایط در زمان غیبت تامه (کبری) از کتاب منهاج آقای خوی بزرگ و زعیم جامعه شیعه اوردم چرا مورد عتاب و سرزنشتان با ترکه های ادبی قرار می گیرم ؟
بنده که در جمله اشاره خودم عصمت را از عالم نور انوار مقدس معصومین (علیهم صلوات المصلین) می گوییم شما آن را بر عکس برداشت تفکیک عصمت را از ائمه هدا(ع) می خوانی! بنده که عصمت را در انوار قدسی انان قبل از نزولشان به این دنیا می دانم مسلما عصمت انان در دنیا هم ملازم رسالت تشریعی الهی انان می دانم. اینکه در ان حرفی نیست. آقای ص کجای حرفهای بنده برداشتی که نعوذ بالله گفته باشم امام زمان در( عالم هور قلیاء ) مثالیتان است ؟ کجای مطالب بنده از عامل وعنوان ( غیبت تامه یا کبری) انکار امام زمان (عج) بوده ویا هست . آقای ص چرا سختت می اید آید بگویید غیبت کبری و یا تامه که در روایات است و به جمله(وبا این همه ما هم به او دسترسی نداریم ) شما خوب می دانید این جمله در حالات متفاوت و شرایط و مصداقی تاریخی و علمی معناهای دیگری پیدا می کند . در حالی که غیبت کبری جزء حکمت های الهی است .و ظهور حضرتش هم با اذن خدا است و امر غیبت از اسرار الهی است شروعش و خاتمه اش که در روایات این سر را همانند سر قیام قیامت همسان نموده اند و ظهورش را به مصطلح قیامه صغری عنوان کرده اند. این منافاتی با غیبت امام مهدی (عج) در همین دنیا و عالم ندارد . ولی فرق اساسی دارد با غیبت های کوتاه مانند غیبت رسول الله (ص) برای مدت کمی از دید قریشیان که در تعقیب وجود نازنینش داشتند در غار حرا. وظیفه ما در زمان غیبت کبری اتباع از مراجع جامع الشرایط مندوب در متن روایات وارده است که بزرگان دین (مراجع عظام برای امثال بنده و شما تبین کرده اند . در ضمن اگر شما ساحت علماء ومراجع را کم انگارید بی دلیل می مانید در عصر غیبت هیچ فقیهی ولایت فقیه انکار نمی کند بله غایت مسئله تفاوت در بعضی حدود و مقامات است. که این از لحاظ عنصر اجتهاد امری طبیعی است وگرنه امتداد حرکت اجتهاد معنی پیدا نمی کرد. حتی یک مجتهد خودش هم در طول اجتهادش ممکن است نسبت به مسئله ای تغییر نظر اساسی بدهد اینهم از ممیزات اجتهاد است. شما آقای ص محترم در دو مورد نظرتان دوبار مکرر کردید اینکه کتاب را از سوی سفیر دوم امام زمان(عج) به علماء قم متذکر می گردید . آیا چه منظوری را از ان می خواهید القاء نمایید ؟ جایگاه رفیع امانت داری و اطمینان و حتی کرامات انان را در کتب اصلی کلینی و صدوق و .. بسیار زیاد از حد توصیف است . چرا شما این مورد از یک سو و تنزیل مقام رفیع مرجعیت شیعه را در طول دوران به عبارت صرفا (علمی ) می کاهید؟
امام عسکری (ع) از پدر بزرگوارش نقل کرده :
اگر نبود علمای که پس از غیبت قائم شما به سوی او دعوت می کنند وبه سوی او رهنمون می شوند و از دین او دفاع می کنند وبندگان ناتوان را از دام های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می دهند احدی باقی نمی ماند جز این که از دین خدا مرتد می شدند ولی این علماء زمام دل ضعفاء را به دست می گیرند همان گونه که ملوانان کشتی را به دست می گیرند و سرنشینهای کشتی را از خطر مرگ حفظ می کنند اینها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.(احتجاج طبرسی ج 1 ص18 ج2 ص455 - تفسیر امام حسن عسکری (ع) ص344 و منتخب الاثر ص223 (ترجمه را اوردم که طولانی نشود همه بفهمند ان را) اقای ص این کمترین بنده خدا برای همه مراجع احترام زیرا مجتهد جامع الشرایط مبری الذمه است . انشاءالله تعالی واینکه نظراتی را مرتبط با شاهد دلیل مطلب می اورم طبیعی است.
ملاحظه نمودید چطور مطلب کتاب منهاج آقای خویی را بیشتر نقطه چین کردم در حالی که برای شاهد نظرم بیشترین گویای را داشت. از اطاله کلام عذر می خواهم و نیازمند دعای خیر هستم .
سلام علیکم
آقای ص عزیز از اینکه بنده را مورد لطف قرار می دهید متشکرم بنده همواره تا حتی الامکان در نظرهایم سعی بر بررسی مطلب طرف مقابل را دارم . آقای ص در بحث از طرح موضوع و سوق دادن دیگری به ان سو و تعیین خط و ودایره فکر و در نتیجه مصادره به مطلوب باید دوری کنیم . بنده را گوشزد می کنید دائما که از مرزهای معین ذهنیت خواسته وبایسته شما خارج می گردم . ولی اگر منصفانه که انشاء الله هم همینطور باشد دیدما و برای رضای حق تعالی به نگاریم خدا دلهایمان را بهم می رساند انشاءالله تعالی. ( این اخطارهای شما شاید به نوعی محدود کردن بنده باشد) دوست گرامی ملاحظه نماید در نظر قبل از این و حتی نظرهای خیلی قبل شما صدای چرای شما مبنی بر { چرا حضرتشان به نسبت اقامه حدود قیام نمی فرمایند آنهم با حجیت علم قاضی که علمشان احاطه بر اعمال بندگان دارد و قدرت اعمال هم از ید مبارکشان ساقط نشده است . لابد جنابعالی نمی فرمائید که غیبت امام عج رافع تکلیف آن بزرگوار است} بنده اتفاقا عامل غیبت تامه یا (همان غیبت کبری ) را دلیل امام عصر( ارواحنا فداه )در مدت زمان غیبت تامه (کبری)از اقامه مباشر و علنی و ظهوری قضاء وحکومت در این دوره ( تاکید می کنم در مدت غیبت تامه) ) را دلیل آوردم که این مطلب فهم آن برای تقریبا همه اسان است. و شواهد فقهی در مورد {قضاوت اگر مراجعه کنید در ورود به روایت مبنی بر ارجاع دعاوی به سلاطین جور ... }بزرگوار چرا می رنجید از اینکه موید از گذشتگان مراجع سترگ شیعه اوردم شما مگر خودتان برای بنده شیخ اعظم(ره) را مطرح نکردید ؟ حال اگر بنده هم چند مرجع بزرگ شیعه به شرح ایضا و تعریف بیشتر از خود شما از شیخ اعظم(ره) اوردم و یا در ارتباط با مسئله محل ارجاع قضای دعاوی را به مراجع جامع الشرایط در زمان غیبت تامه (کبری) از کتاب منهاج آقای خوی بزرگ و زعیم جامعه شیعه اوردم چرا مورد عتاب و سرزنشتان می گیرم؟
بنده که عصمت را در انوار قدسی انان قبل از نزولشان به این دنیا می دانم مسلما عصمت انان در دنیا هم ملازم رسالت تشریعی الهی انان می دانم. اینکه در ان حرفی نیست. آقای ص کجای حرفهای بنده برداشتی که نعوذ بالله گفته باشم امام زمان در( عالم هور قلیاء ) مثالیتان است ؟ کجای مطالب بنده از عامل وعنوان ( غیبت تامه یا کبری) انکار اشراف و امامت و واجب الطاعه بودن امام زمان (عج) بوده ویا هست ؟ . آقای ص چرا دشوارت است بگویید غیبت کبری و یا تامه که در روایات است و به جمله(وبا این همه ما هم به او دسترسی نداریم ) مسئله را طی می کنید آیا موضوع غیبت تامه کبری اینقدر برای شما باید بی اهمیت باشد ؟ که (نستجیر بالله عبارتی را از مصطلحات روز مره مانند {پیامهای صوتی تلفن همراه به مشترکین (در دسترس نیست) را مطرح می کنید؟ چطور شما که در عناوین نواب عام و نواب اربعه مشکلتان تنها این بود که در متن روایت این عنوان نیست چگونه حال از عنوان غیبت تامه که در روایات است پرهیز می کنید ؟ شاید برای توجیه سوال شما از بنده که {چرا حضرتشان به نسبت اقامه حدود قیام نمی فرمایند آنهم با حجیت علم قاضی که علمشان احاطه بر اعمال بندگان دارد و قدرت اعمال هم از ید مبارکشان ساقط نشده است . لابد جنابعالی نمی فرمائید که غیبت امام ع رافع تکلیف آن بزرگوار است} در پاسخ به بنده می مانید چه بگویید ؟شما خوب می دانید این جمله ( در دسترس نیست))در حالات متفاوت و شرایط و مصداقی تاریخی و علمی معناهای دیگری پیدا می کند . در حالی که غیبت کبری جزء حکمت های الهی است .و ظهور حضرتش هم با اذن خدا است و امر غیبت از اسرار الهی است شروعش و خاتمه اش که در روایات این سر را همانند سر قیام قیامت همسان نموده اند و ظهورش را به مصطلح قیامه صغری عنوان کرده اند. این منافاتی با غیبت امام مهدی (عج) در همین دنیا و عالم ندارد . ولی فرق اساسی دارد با غیبت های کوتاه مانند غیبت رسول الله (ص) برای مدت کمی از دید قریشیان که در تعقیب وجود نازنینش داشتند در غار کوه . وظیفه ما در زمان غیبت کبری اتباع از مراجع جامع الشرایط مندوب در متن روایات وارده است که بزرگان دین (مراجع عظام برای امثال بنده و شما تبین کرده اند .(اطاعت از امام عصر(عج) در امتثال دستور های حضرت (عج) و سایر ائمه هدا (ع) است. در عصر غیبت هیچ فقیهی ولایت فقیه عادل جامع الشرایطی ولایت فقیه را انکار نمی کند بله غایت مسئله تفاوت در بعضی حدود و مقامات است. که این از لحاظ عنصر اجتهاد امری طبیعی است وگرنه امتداد حرکت اجتهاد معنی پیدا نمی کرد. حتی یک مجتهد خودش هم در طول اجتهادش ممکن است نسبت به مسئله ای تغییر نظر اساسی بدهد اینهم از ممیزات اجتهاد است. شما آقای ص محترم در دو مورد نظرتان دوبار مکرر کردید اینکه کتاب را از سوی سفیر دوم امام زمان(عج) به علماء قم متذکر می گردید (در حالی که موضوع از ان قصوری بر نمی تابد) .جایگاه رفیع امانت داری و اطمینان و شان مراتب دانای انان را در کتب اصلی کلینی و صدوق و .. بسیار زیاد از حد توصیف است . چرا شما این مورد از یک سو و تنزیل مقام رفیع مرجعیت شیعه را در طول دوران به عبارت صرفا (علمی ) می کاهید؟ شما می دانید که شرایط و اوضاع و احوال زمانهای متفاوت و اقبال و ادبار و بسط ید همه یک سان نبوده است .
...... ادامه مطلب انشاء الله
ادامه مطلب قبلی نظر قبلی بنده:
امام عسکری (ع) از پدر بزرگوارش نقل کرده :
اگر نبود علمای که پس از غیبت قائم شما به سوی او دعوت می کنند وبه سوی او رهنمون می شوند و از دین او دفاع می کنند وبندگان ناتوان را از دام های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می دهند احدی باقی نمی ماند جز این که از دین خدا مرتد می شدند ولی این علماء زمام دل ضعفاء را به دست می گیرند همان گونه که ملوانان کشتی را به دست می گیرند و سرنشینهای کشتی را از خطر مرگ حفظ می کنند اینها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.(احتجاج طبرسی ج 1 ص18 ج2 ص455 - تفسیر امام حسن عسکری (ع) ص344 و منتخب الاثر ص223 (ترجمه را اوردم که طولانی نشود همه بفهمند ان را) اقای ص این کمترین بنده خدا برای همه مراجع احترام زیرا مجتهد عادل جامع الشرایط مبری الذمه است . انشاءالله تعالی واینکه نظراتی را مرتبط با شاهد دلیل مطلب می اورم طبیعی است.
ملاحظه نمودید چطور مطلب کتاب منهاج آقای خویی را بیشتر نقطه چین کردم در حالی که برای شاهد نظرم بیشترین گویای را داشت. در ادبیات شیعه همواره در طول قرون واعصار ارتباط روحی و معنوی با امام زمان (عج) بوده و بهترین معارف را در این راه داریم .هموراه در عبادات و کارها و از وجود اقدس حضرت بقیه الله (عج) استمداد می کنیم از جمله ادعیه معروف دعای ندبه و دعای مشهور به سلامتی حضرت حجت(عج) {الهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا تمتعه فیها طویلا } می دانید چرا عبارت حتی تسکنه ارضک طوعا آمده است؟ مگر امام زمان (عج) در این دنیا و بین ما نیست البته که هست .جواب منظور ساکن زمین گردانی به معنی ظهور او از غیبت تاکمه کبری است و اجرای تکلیف علنی و مباشر پس از ظهور حضرت است از اقامه حکومت عدل الهی در روی زمین است. امام زمان در زمان غیبت هم ناظر بر اعمال و احوال ما بندگان است و قبولی اعوال وادعیه ما هم به حضرتش بستگی دارد (الهم اجعل صلاتنا به مقبوله و ذنوبنا به مغفوره و دعائنا به مستجابا ..) این ها را عرض کردم به جهت اینکه بنده را به نشر عدم اطاعت از امام عصر(ارواحنا فداه در لابلای نوشته هایتان ذهنیت سازی نفرمایید . بنده دوست ندارم که طولانی شود نظر این کمترین ولی با شبه افکنی توسط شما به ناچار این نظرم ادامه می یابد البته شما هم خیلی از سطور نوشته هایتان حاوی مطالب حاشیه ای است . بنده نیازمند دعای خیر هستم .
ضمن عرض ادب و احترام بعرض مبارک می رساند :جناب موسوی عزیز روا نیست در بحث های علمی ساحت بحث به مباحث حاشیه ای و گاه بی مورد کشانیده شود. در عین حال ، سوالات مکرر که هر کدامش نیازمند تمهید مقدمات و استنتاج نتایج است در نوشتار های مختصر چندان جائی ندارد.
با این همه هرگز غرض شبهه افکنی در کار نیست و روا نیست ساحت بحث صرف به این دواعی و عناوین گرفتار آید .
در عین حال جناب موسوی ، سابقاً هم عرض شد که اگر واضح تر بنویسید و از پرش در انشاء خود داری بفرمائید قطعاَاستفاده بیشتر خواهد شد .
جناب بزرگوار ،حاصل عرض بنده معلوم است : جنابعالی برای وکلاء اربعه شأن ریاست و مرجعیت علمی در عصرغیبت مشهور به صغرای حضرت صاحب ارواحنا لتراب مقدمه الفداه قائلید و معروض محضر مبارک شد که اگر چنین مدعائی درست باشد لاجرم روایت موجود در رجال نجاشی ( در رجوع حسین بن روح رضوان الله تعالی علیه به فقهاء قم جهت تصحیح کتابی که در فقه تصنیف فرموده است ) مخدوش است حال آنکه چنین نیست و این روایت در غایت اعتبار می باشد و آن کتاب را هم که جناب نجاشی ذکر نموده و به اسناد معتبر به او رسیده است و بودن کتاب در عصر نجاشی دلالت بر صحت مدعا می نماید.
جناب موسوی من هم می دانم که این دعوی مشهور است که "نواب اربعه " در عصر غیبت صغری ریاست و مرجعیت داشته اند ولی می خواهم به عرض جنابعالی برسانم که خلاف آشکار این قول در آثار معتبره موجود می باشد که اشارتش رفت . دیگر نیازی نیست که به ذکر قول فلان عالم و بهمان مجتهد پرداخت شود . اینک دائره بحث فیما بین جنابعالی و حقیر است و سابقاً هم بعرض مبارک رسید .
جناب موسوی محترم و عزیز ؛ اگر هم تنزیل کنیم و کوتاه آئیم و قائل به نیابت باشیم نه وکالت آن گونه که مدعای جنابعالی و غیر جنابعالی است ، بر اساس آنچه که بعرض مبارک رسید ، این نیابت را می بایست به عالمان قم منصرف داریم که در آن عصر مرجع فقهی برای جناب حسین بن روح نوبختی رضوان الله تعالی علیه بوده اند نه خود جناب حسین به روح که به این فقهاء بزرگوار رجوع فرموده است .
این مدعی و اینهم شاهد هر دویش از اوضح واضحات و نیاز به بحث دیگری هم ندارد .
اینک نوبت جنابعالی است که در همین دائره فرمایش بفرمائید و لذت ببریم و استفاده کنیم .
ساحت بحث علمی چنین است و خدای ناکرده جز این هیچ قصد دیگری در کار نیست و نیاز به ذکر سخنان و مطالب حاشیه ای هم نیست .
خدای بزرگ جنابعالی را از این بیش توفیق مرحمت فرماید و همه ما را در راه دین ثبات قدم عنایت کناد . موفق باشید .
آن همه ادب و احترام در نوشته "ص" با این هجوم از شما یعنی چه ؟ مگه دعوا و جنجال می توانه جوابگوی استدلال باشه .
هی می نویسی که آقای ص بر علیه شما چنین گفته و چنین کرده .
کجای حرف آقای ص به شما بی حرمتی است ؟ شما مثل اینکه همه جا می خواهی با داد و هوار بر سر مخالفت کار را پیش ببری
یک نفر به اسم من این را نوشته
دوست عزیز حرف بدی که نزدید حداقل اگر اسم شما هم احسان است یک تذکر کوچک و اجمالی می دادی که این احسان احسان قبلی نیست
جناب موسوی عزیز ؛ محترمانه بعرض می رساند
, به این ترتیب :
1- شما که مرجعیت تقلید را نیابت عامه امام عصر می دانید لابد در غیبت موسوم به غیبت صغری مرجعیت را منکر نیستید چرا که :
لابد شیعیان نیاز به فقه دارند واگر بنا بود برای همه فقه ( نه برخی از استفتتءات ) مستقیما به امام ع رجوع کنند که خود وکیل امام ع این کار را می کرد و دیگر به فقهاء قم رجوع نمی نمود . فلذا معلوم می شود با این فرض که وکیل امام علیه السلام هم اجمالاً در فقه به فقهاء قم رجوع کرده است مردمان عادی به قیاس اولولیت به فقهاء قم رجوع خواهند کرد . به این ترتیب منکر فقاهت و مرجعیت در غیبت صغری نیستید و لذا با بودن وکلاء اربعه ( نواب اربعه ) که اینان را نایب خاص امام ارواحنا له الفداه می دانید ؛ می بایست نواب عام هم در میان مردم باشند تا مردم به ایشان در امر فقه رجوع داشته باشند . به این ترتیب در یک زمان دو نایب یکی خاص و دیگری عام موجود می شود که اینک جمع این دو نایب در یک زمان را می بایست شما روشن بفرمائید
که چگونه است و چرا تابحال کسی این گونه نگفته است ؟
2- اما اینکه "نواب اربعه" می بایست زمینه را برای "غیبت تامه " فراهم کنند این قول فعلا در مقال حاضر با توجه به مباحثی که تاکنون ما بین بنده و جنابعالی مطرح شده است از مقوله خطابه است و نیاز به روایت صریح دارد و شما لابد می دانید که چنین روایاتی موجود نیست و اینها هم از برداشت های غیر منصوص است و لذا ما هنوز به این بحث ها نرسیده ایم تا به این مطالب پرداخت شود .
3- بنده هم نه مرجعیت را دست کم گرفته ام و نه برای فقهاء بزرگوار وزنی کمتر از آنچه در دین ثابت است قائلم . سابقاً هم به شما گفته ام که از مصادره به مطلوب خودداری کنید . هر گاه بحث به این جا رسید این مطالب هم مورد عرض قرار می گیرد . شاید در خیلی از نتایج - اشتراک – در میان باشد . بحث در تمهید مقدماتی است که ما را به این نتایج می رساند
جناب موسوی ، لازم است بدانید آنچه که فرموده اید : " (بنده هم مستندات و شواهد علمی مجتهدین و زعمای به نام را از کتاب مکاسب شیخ اعظم تا... رای زعیم معاصر فقها و مجتهدین آیه الله خوی(ره) در کتاب منهاج ایشان(ره) آوردم .)" قولی است که صرف ادعاست چرا که :
شما نه مستندات را آورده اید بلکه فتاوی و آراء فقهی را ذکر فرموده اید . مستندات در محل خودش موجود است و نیازی به نقل از شیخ انصاری و آقای خوئی رضوان الله تعالی علیهما ندارد . مستندات یا ایات قرآن است و یا روایات و بیش از این دو می بایست اولاً اثبات حجیتش گردد و بعداً به آن استناد شود واینهم نیاز به راه درازی در بحث دارد تا به آن برسیم . تا مدعائی به اثبات نرسیده باشد که به آن نمی شود استناد کرد . لطفاً این مطلب را دوباره مرور بفرمائید تا دچار تکرار مکررات نشویم .
شما اشکالات و سوالاتی را پیاپی مطرح می کنید و لازم است توجه بفرمائید که جوابگوئی به هر کدام از این اشکالات و سوالها راه درازی می خواهد تا در بحث پیش آئیم و به یکایکش جواب گوئیم .
تا مقدمات صالحه طرح نشود و مبانی صحیح ممهد نگردد جز نفس ادعا و مصادره به مطلوب چیزی در میان نیست . خوب است رعایت ساحت بحث را بنمائید و مطابق چهارچوبه بحث پیش آئید .
4- تضییق و فشاری را که برای شیعیان در عصر عسکریین ع نوشته اید اولاً فعلاً در حیطه بحث نبود و ثانیاًَ اگر هم بخواهیم به آن بپردازیم نیاز به مقدمات مفصل تاریخی دارد که هر کدامش مدتها بحث است . با این همه بدیهی است که این فشار و تضییق به شیعیان عراق و حجاز وارد می شده است و شیعیان قم و کاشان و آبه و ری مستثنی از این فشارهستند و این احمد بن اسحاق قمی ( شیخ القمیین و وجههم و متقدمهم و فقیههم )است که بار می بندد و از قم به سامره می رود و با امام ابا محمد عسکری ع دیدار می کند و وجوهات شرعی شیعیان قم را هم می پردازد و باز می گردد و خوفی هم از حکومت خبیث وقت به دل راه نمی دهد . این سعد بن عبدالله اشعری قمی است که در قم آن روزگار آن ریاست و سطوت را دارد که دارد . قمی که در اول غیبت بیش از دویست هزار فقیه و محدث ( آن گونه که مجلسی اول آورده است ) را در خود جای داده است حتما در فشار و تقیه و تضییق نیست و با این همه ، همه این بحث ها اجنبی از بحثی است که اول مطرح شده است
5- عزیز دل ، بارها عرض کرده ام که از مباحث حاشیه ای پرهیز کنید و با این همه کلی مباحث حاشیه ای
و مطالب غیر لازم نوشته اید لطفاً از حاشیه نگاری خودداری بفرمائید تا ساحت بحث به مطالب فرعی گرفتار نیاید . با آرزوی توفیق مستمر برای جنابعالی و التماس مخصوص دعا .
سلام علیکم با عرض احترام و ادب وخسته نباشید آقای ص عزیز: متاسفانه بازهم دو موضوع و مطلب را با هم خلط می کنید و نتیجه گیری اشتباه را استنتاج و مطرح می نماید . در چندین مورد (کامنت های قبلی) موضوع ارتباط بین فقها و علماء با سفرای اربعه(ره )را آنهم استفتاء فقهی مثلا جناب سفیر سوم شیخ ابو القاسم نوبختی(ره) را از علماء قم را دلیل تان جهت توجیه ابهامتان مبنی بر چرای نیاز سفیر سوم امام (ارواحنا فداه ) از فقهاء قم و با زیر سوال بردن نقش سفیران اربعه و القاء شما که مقام سفرای حضرت (عج) را مبهم بسازید. به شما این مطلب را عرض کنم که بعضی از روی غرض (البته بنده تاکید می کنم نه شما ) این موضوع ارسال کتاب از سوی جناب آقای نوبختی سفیر سوم (رضوان الله علیه) را دلیل برای اثبات هیچ اتصالی و ارتباطی با امام زمان(عج) توسط سفیر امام عصر (روحی فداه ) بیان داشته اند. وبعضی از اینهم فراتر رفته و وجود روایات مختلف در کتاب کافی شیخ کلینی (ره) را هم بهانه ای برای انکار اصل وجود امام عصر (عج) کرده اند. ودلیلشان هم فقط این است که چرا بنابر سلیقه انان مثلا امام عصر( عج) مستقما یا به واسطه سفرا اربعه کتاب کافی مرحوم کلینی را رسیدگی نکرده تا روایات صحیح از غیر صحیح را جدا سازی کند! ودر پاسخ به سوالتان که وجود همزمان فقها و علماء ومراجع جامع الشرایط دردوران غیبت صغری با وجود سفرای خاص اربعه حضرت(عج) با عبارت شما ( در یک زمان دو نایب یکی خاص و دیگری عام ... ) واز بنده در ادامه می خواهید مسئله را روشن بیان کنم و وبشتر از این مدعی می شوید که چگونه تا بحال کسی آن را نگفته است.آقای ص (قیاس مع الفارق)اشتباه نگری شما جمع به بین عنوان ومقام و ویژگیها وظائف سفیران چهارگانه و وظائف علماء و مراجع مجتهدین جامع الشرایط است . و با پیش کشیدن صرف لفظ نایب می خواهید دو مقام {عنوان سفیران چهرگانه حضرت(عج) را با علماء ومجتهدین یکی فرض نمودید } که این واضح ترین اشتباه شما است و واقعا این دور از انتظار است از فردی مانند شما آقای ص محترم ! اما اینکه می گوید تا بحال کسی این فرض اشتباه تان را نگفته است (یکی شمردن مقام سفیران چهارگانه و مجتهدین جامع الشرایط دارای صلاحیت افتا ء وتواجد همزمان آنان را ) بدیهی است فرض غلط را در علم وگفتار علماء جای برای گفتن ندارد.ولی عرض بنده این که صحیح مسئله تفاوت بین مقام سفیران چهارگانه و مراجع ومجتهدین جامع است که در کامنت قبلی بنده بیشتر بیان همین موضوع بود.
بقیه مطلب انشاء الله(1)
لذا کسانی که دعوی به دعوی استناد به نصوص مقام نیابت را برای این بزرگواران لازم می داند که ادله اش مخدوش است کما اینکه عرض شد بلکه مورد اثبات شده با نصوص مورد وکالت و سفارت است . بیش از این نیاز به بحث های اجتهادی دارد که در عین حال هم طبیعتاً همان گونه که در نفس اجتهاد موجود است اجتهاد اقوال مخالف هم دارد و می بایست برای اقوال مخالف هم احترام قائل بود .
حال اگر کسی از کتاب حسین بن روح رضوان الله تعالی علیه خواسته اثبات مطالبی نماید که بنده به آن متعرض نبوده ام و به آن اقوال هم استناد نکرده ام و ملتزم به لوازمش هم نیستم و طبیعتاً نه جوابگویش می باشم و نه محل اعتراض به آن اقوال اینجاست و با این همه جنابعالی چنین اشکالاتی را متعرض شده اید و مطرح فرموده اید که نه جایش است و نه ما نحن فیه می باشد
عرض در این است که به شکل کلاسیک همواره گفته شده است که امام ارواحنا فداه در غیبت صغری نواب اربعه داشته اند که اینها نایب خاص اند و در غیبت کبری نیابت عامه قرار داده است که نایب عام می باشند .
عرض بنده ناظر بر این است که این مقدمه خود مقدمه ای اجتهادی است و در نصوص چنین معنائی وارد نشده است و اشکال به نیابت خاصه وارد نمودم که بخث به اینجا کشیده شد .
جنابعالی در مطاوی این مباحث ؛ مکرراً مباحث دیگری را مطرح فرمودید که اگر بنده بخواهم هر یک را جداگانه به مقداری که جوابگوی فرمایشات جنابعالی باشد بعرض برسانم مثنوی هفتاد من کاغذ شود .
عزیزم ؛ اشکال در بحث شیخ اعظم و مرحوم آیت الله العظمی خوئی رضوان الله تعالی علیهما نیست . بلکه بحث در این است که در جائی می بایست به اقوال این بزرگواران استناد نمود که محل بحث باشد و ما هنوز به اینجاها نرسیده بودیم . بحث آغاز غیبت بود و جایگاه فقهاء در اول غیبت و بحث هائی که گذشت . در عین حال جنابعالی فرمود ه اید که به استنادات این بزرگواران استناد فرموده اید که نقضش را عرض کردم که جنابعالی به فتاوی استناد کرده اید نه به مستنادات فتاوی که فرق این دو از ابده بدیهیات است و به معنی اشکال به این دو بزرگوار نیست بلکه اشکال به مورد مراجعه می باشد.
موسوی محترم و بزرگوار : اراد ت ما به این بزرگواران قطعاً کمتر از جنابعالی نیست اگر به اضعاف مضاعف بیشتر نباشد چه اینکه این بزرگوار مرحوم آیت اله العظمی خوئی از مشایخ ما می باشند و طبیعتاً در نزد ما در غایت احترام می باشند . ولی - تحریر محل نزاع - خود بحثی دیگر است که مانحن فیه در آن می باشد .
باز ، رجوع جناب صدوق به سفیر امام عصر ارواحنا فداه بحثی اجنبی است از آنچه که تابحال طرخ شده است و در کامنت های جنابعالی که برای بنده لطف فرموده اید از این مباحث اجنبی الی ماشاء الله موجود است . چون فی الجملة خداحافظی فرمودید بنده هم رفع مزاحمت می نمایم . با این همه از عنایات جنابعالی که تابحال لطف فرموده و عرایض این کمترین را بی جواب نگذاشتید نهایت سپاس را عارضم و انشاء الله در همه احوال موفق بوده باشید . والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
*****
بخود لازم می بینم از جناب بحرینی و عزیزان دیگر دست اندرکاران سایت نیز نهایت سپاس و امتنان را بعرض برسانم که صبورانه فرمایشات جناب موسوی و عرایض بنده (ص) را تحمل نمودند و برای همگی شان از محضر ذات ذوالجلال نهایت توفیق و عنایات را آرزو می نمایم .
لطف کنید آدرس اون روایتی که درباره امام حسن عسکری ع و حج بود را بگویید و یا حداقل متن عربی آن را بنویسید
هر جا مجتهدى جامع الشرايط قيام كرد حق به كرسى نشست وباطل زاهق گشت.
پس آقاى احسان انقدر خود را براى بافتن دلايل انكار ولايت خسته نكنيد!!
سنت خدا عوض شدنى نيست : ومن ينصرالله ينصره
اين نصر مى تواند اجتماعى، اقتصادى ويا از همه مهمتر سياسى باشد كه همه اينها را تحت شعاع خود قرار مى دهد
این مرد در فیلمهای ویدیویی بسیار نورانی است نمیدانم چرا اینجا شما عکس او را مثل جبار سینگ درست کرده اید؟!!!!
خدا ذاتمونو درست کنه و دوستی ریاست را از قلبمون بیرون نماید.