SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
سرویس جهان اسلام «شیعه نیوز» به نقل از شفقنا:
خطبه نخست نهج البلاغه خطبه ایست که در وصف آن گفته شده است " كه از عميق ترين فلسفه هاي جهان بشمار مي آيد". متن خطبه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتاری که ضمن آن از پيدايش آسمان و زمين و آفرينش آدم سخن رفته است ( 1 ) سپاس خداى را است كه ثنايش فزون از نيروى سخنوران ، دهشهايش بيرون از گنجايش شمارش گران و اداى حقش ، فراتر از توان سخت كوشان است . هم او كه هيچ انديشهى دور پروازى شناختش را فراچنگ نياورد و هيچ هوش ژرف بينى به ژرفايش راه نيابد . او كه ويژگيش را نه مرزى پايان ، نه تعريفى آماده ، نه زمانى سنجيدنى و نه پايانى شناختنى است .
با توانمندى بىكرانش آفريدگان را بيافريد ، بادها را در پرتو مهر خويش سترانيد و به ميخ كوههاى گران ، زمين را استوارى بخشيد . ( 2 )
آغاز و ياد دين شناخت خدا است ، و كمال اين شناخت باور داشتن او ، و اوج اين ور توحيد ، و نقطهى اوج توحيد اخلاص به حضرت او ، و اوج اخلاص زدودن صفتها او است ، چرا كه هر صفت به بيگانگى با موصوف ، و هر موصوف به جدايى از صفت ، خود بهترين گواه است .
پس هر آن كه خداى سبحان را توصيف كند ، ناگزير چيزى همتايش ساخته است كه دو گانگى را در پى دارد ، كه پىآمدش رهپاره كردن او باشد ، چنين پندارى جز از نادانى نباشد و به كژرويهايى مىانجامد ، چونان در سويى به او اشاره كردن ، و در پى آن در بندان مرزهايش ختن و كليتش را چند پاره كردن و بر شمردن .
هر آنكه بپرسد : « خداى در كجاست ؟ » درون چيزيش پنداشته است ، و هر آنكه بپرسد : « بر چيست ؟ » ديگر جايها از او تهى انگاشته است .
( 3 ) هستى او را پيشينهى پيدايشى نيست چنانكه وجودش را سابقهى عدمى . او بىآنكه در كنار چيزى باشد ، با هر چيزى هست ، و در عين ديگر بودن ، از هيچ چيزى جدا نيست .
او سازندهاى است كه نياز به جنبش و دستافزار ندارد ، بينايى كه ديدنش در گرو تماشاگهى از آفريدههاى او نباشد . و بلنداى يگانگى او چنان است كه در آن خودنمايى هيچ پديدهاى را زمينه فراهم نيايد تا بودش انسى پديد آورد يا نبودش هراسى افكند .
( 4 ) آفريدگان را به گونهاى پديد آورد كه ناشناختنى است ، و آفرينش را به سانى آغازيد كه ناگفتنى است ، بىآنكه انديشهاى به كار گيرد ، يا از تجربهاى سود ] ، يا در خود جنبش و جوششى پديد آرد ، يا به آشفتگى و ناآرامى دچار آيد .
همه چيز را در زنجيرهى زمان به نظم كشيد ، پديدههاى گونهگون را به سازگارى واداشت ، هر چيزى را غريزهاى ويژه بخشيد و به كالبدى سزاوار يسته كرد ، در حالى كه پيش از آنكه هستى يابند به هويتشان آگاه بود و كرانها و سرانجامشان را به تمامى مىدانست ، چنانكه ابعاد و هم مرزهاى هيچ پديدهاى از قلمرو شناخت او بيرون نبود .
( 5 ) سپس خداى سبحان شكافتن فضا و پاره پاره كردن جو را آغازيد . پس آبى انباشته و خروشنده و پرفراز و فرود را كه بر تندبادى ابر شكاف و تندرى جوشكن
نشانده بود در لا به لاى آن فضاى آشفته روان ساخت ، با اين فرمان كه جريان آب را باز پس زند ، كه بر فشار سخت تندابش چيره كرده بود . بدين سان ، آب و باد را هم مرز ساخت ، به گونهاى كه در زير هواى آزاد بود و بر فراز ، آب پر جنب و جوش .
آن گاه اوند ، بادى ديگر بيافريد كه وزش آن را عقيم و حضورش را مداوم ساخت ، بادى كه وزش آن تند و خاستگاهش دور بود . با اين دستور كه آب انباشته را برآشوبد و موج درياها را برانگيزد . در پى اين فرمان الهى ، درياها را نان مشك بر هم مىزد و آب را به فضا مىپراكند ، چنانكه آغازش به انجامش باز مىگشت و بخشهاى خروشانش را بر بخشهاى راكد مىريخت . سرانجام ، انبوههى آب سر به بالا كشيد و كف برآورد ، بدين سان ، دست قدرت حق آن كف را در هوايى باز و آزاد و پهناور بالا برد و آسمانهاى هفتگانه را از آن پديد آورد . پايينترين بخشهايش را با امواجى ثابت و برترين رويهى آن را در بلنداى فضا به هيات آسمانهاى استوار برافراشت ،
بىستونى كه برپايش دارد و بىرشتهاى كه به نظمش درآورد . پس آنگاه با روشناى ستارگان و درخشش شهابها ، صفحهى آسمان را آذين بست ، و چراغى فروزان و ماهى تابان را ، در فلكى گردان و سقفى شناور و پهنهاى آراسته به ستارگان ، روان ساخت .
( 6 ) در دوران ديگرى از آفرينش جهان ، خداوند ، آسمانهاى فرازين را از درون شكافت و سرشار از فرشتگانشان ساخت . فرشتگانى گونه گون كه گروهى بىهيچ ركوعى تنها سر بر سجده دارند ، دو ديگر گروهى كه بى هيچ قيامى در ركوعى مداماند ، سه ديگر گروه ، صف به صف ، قيام كنندگانى بى تزلزل و لرزشاند ، و چهارمين گروه ، تسبيح گويانى خستگى ناپذيراند كه نه بر چشمانشان پردهى خواب فرو مىافتد ، نه انديشه هاشان به خطا مىرود ، نه خستگى به دژ تنهاشان راه مىيابد ،
و نه آگاهيشان به غفلت و فراموشى مبدل مىشود . و ديگر گروه امانتداران وحىاند و ميان خدا و رسولانش ، پيامآور ، و پيامبران كلام و سخن ، و فروآورنده و فرابرندهى قضا و امر او . و بخشى نيز ، پاسداران خلقاند و نگهبانان درهاى بهشت خداوند .
گروه ويژهاى از فرشتگان نيز ، آناناند كه گامهاشان پايدار در فروترين سطوح زمين و گردنهاشان فراتر از آسمانهاى برين ، و ابعاد وجودشان از اقطار اين جهان بيرون است ، و دوشهاشان پايههاى عرش الهى را هم آهنگ و موزون . و چنين است كه در محضر حق ، چشمها را به زير افكندهاند و از شرم بسيار ، خود را در بالهاى خويش فرو پيچيدهاند . در حالى كه ميان آنان و فرشتگان فروتر از آنان ، انواع حجابهاى عزت و پردههاى قدرت آويخته است . نه با ذهن نقش ساز ، پروردگارشان را بر پردهى پندار مىكشند ، نه بر حضرتش پيرايههايى فراخور آفريدهها مىبندند ، نه در مكانها محدودش مىكنند و نه با قياس ، آماج اشارهاش مىسازند . ( 7 )
در توصيف آفرينش آدم
سپس خداوند سبحان از بخشهاى هموار و ناهموار و حاصلخيز و شورهزار زمين خاكى فراهم آورد ، و آن همه را با آب در آميخت تا پالوده شد و هيات گل چسبان يافت ، سپس از آن گل چسبان ، صورتى بيافريد با اندامها و عضوها و مفصلهايى ويژه چنانش خشكاند و بر سختيش افزود كه سفال گونه شد ، و تا دورانى معلوم و زمانى معهود رهايش كرد . سپس از روح خويش در آن دميد تا هيات آدم گرفت ، با ذهنهايى كه به جولانشان در مىآورد ، انديشه هايى كه تصرفاتش را ابزار كاراند ، اندامهايى كه در خدمت اوىاند ، ابزارى كه به كارشان مىگيرد و نيروى شناخت حق و باطل و نيز طعمها ، بوها ، رنگها و جنسهاى گونهگون بدين سان ، آميزهاى شگفت پديد آمد با سرشتى متضاد از رنگهاى مختلف و شباهتهايى همگرا و عنصرهايى در ستيز با يكديگر و مزاجهايى متباين ، از گرمى و سردى و خشكى و ترى و بدحالى و خوشحالى ( 8 ) آن گاه خداوند سبحان از فرشتگان خواست كه به پيمان خويش عمل كنند و وصيت الهى را گردن بگذارند و در برابر كرامات انسانى ، به نشانهى خضوع و خشوع ،
سجده آورند . پس به آنان گفت : « در مقابل آدم به سجده درآييد » ( قرآن كريم ،
سورهى 2 ، آيهى 34 ) تمامى فرشتگان به سجده افتادند ، به جز ابليس كه عنصر خويش برتر پنداشت و شقاوت بر او چيرگى يافت جوهر اثيرى را بهانهى فخر فروشى ساخت و از سفال آفريده را پست انگاشت . آنك خداوند مهلتش داد تا هر چه بيشتر خشم را سزاوار گردد و پيمانهى آزمونش لبريز شود ، و وعدهى حق تحقق پذيرد . آن گاه فرمود : « تا آن روز و هنگام شناخته شده ، از مهلت يافتگانى » . ( قرآن كريم ، سورهى 15 ، آيههاى 37 و 38 ) ( 9 ) سپس خداوند ، آدم را در سرايى جاى داد كه ابزار زندگيش را كامل و جايگاهش را ايمن ساخته بود . و او را در خصوص ابليس و دشمنى ريشهدارش هشدار داد . اما سرانجام ابليس كه بر آدم ، به سبب زندگى در سراى جاودان و همدمى با نيكان ، رشك مىبرد به دام فريبش افكند ، پس يقين را به شك و تصميم را به
سستى اهريمنى سودا كرد ، ترس جايگزين نشاط شد و فريب پشيمانى به بار آورد .
سپس ، خداوند سبحان از توبه آدم را درى گشود ، كلمهى رحمتش را به او آموخت و بازگشتش را به بهشت وعده فرمود . پس ، به سراى گرفتاريش فرود آورد كه زاد و زايش از ويژگيهاى آن باشد .
( 10 ) ذات وارستهى خداوندى از فرزندان آدم پيامبرانى را برگزيد كه بر پايهى وحى از ايشان پيمان گرفت و تبليغ رسالت الهى را چونان امانت خويش به آنان سپرد ، آن گاه كه بيشتر خلق خدا پيمان الهى را دگرگون كردند ، حق او را نشناختند و بتان را چونان رقيبانش گرفتند ، و اين شيطانها را فرصتى دلخواه بود تا آدميان را از شناخت حق بازدارند و رشتهى پيوند بندگيشان را با خدا بگسلند . چنين بود كه خداوند فرستادگانش را در ميان آنان برانگيخته خواست ، و پيامبران خود را پى در پى به سويشان گسيل داشت ، تا ميثاق فطرت توحيدى را از آنان باز جويند ، و نعمتهاى از ياد رفتهى خداوندى را فرايادشان آرند و با تبليغ حقايق توحيدى ، احتجاج كنند و خردهاى به گور خفته را رستاخيزى فراهم آرند ، و آيههاى دقيق و سنجيدهاى را در خدا شناسى از سقفى كه بر فراز سرشان برافراشته ، فرشى كه زير پايشان گسترده ،
اسباب زيستى كه ماندگاريشان را بايسته است ، اجلهايى كه فروافكندن به مغاك فناشان را به كمين نشسته است ، عوارض گوناگونى كه پيرى و فرسودگيشان را سبب مىشود و پيشامدهاى روزگار كه پى در پى بر سرشان فرو مىريزد برايشان به نمايش گذارند .
بدين سان ، خداى سبحان هرگز خلق خويش را بى پيامبرى رسالت يافته ، كتابى فرود آمده ، برهانى بايسته و راهى روشن و استوار ، وا ننهاده است . پيامبرانى كه با اندك بودن ياران و انبوهى قدرت مخالفان ، در به سامان كردن رسالتشان هرگز كوتاهى نكردند : چه از پيش آمدگانى كه رسولان پس از خود را به روشنى نام بردند ، و چه پسين آمدگانى كه رسولان پيشين ، آنان را شناسانده بودند .
( 11 ) بدين روند قرنها سپرى شد ، روزگارانى گذشت و پسران در پى پدران ، بر جايگاهشان تكيه زدند ، تا سرانجام خداوند سبحان ، محمد فرستادهى خود را كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد براى تحقق وعدههاى الهى و انجام سلسلهى پيامبرى مبعوث كرد ، در حالى كه از همهى پيامبران پيشين ، برايش پيمان گرفته بود ،
با ويژگيهايى پرآوازه و سرزمينى گرانمايه . در روزگارى كه زمينيان ، ملتهايى بودند گسيخته ، با گرايشهاى ناهمسو و روشهاى پراكنده . در سويى ، كسانى در شناخت
خدا ، به قياس آويخته ، و در ديگر سو قومى در نام خدا به دام الحاد فرو افتاده ، و گروهى ديگر بتپرستى را پيشهى خود ساخته . پس به دست پيامبر از گمراهيشان برهانيد و با جايگاه او از نادانيشان بركشيد .
( 12 ) آنك خداى سبحان براى محمد كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ديدار خويش برگزيد و برايش ارزشهايى را كه فراخور بارگاه الهى بود پسنديد و بيشتر ماندن چون اويى را در اين دنياى آشفته سزاوار نديد ، پس با گرامى داشت هر چه بيشتر او را به سوى خويش بركشيد . و او نيز در ميان شما همان وانهاد كه پيامبران پيشين در ميان امتهايشان وا مىنهادند ، كه آنان امت خود را بىبهره از راههاى روشن و پرچمهاى افراشته ، وا نمىگذاشتند .
اين كتاب ، كتاب پروردگار شما است ، كتابى كه ميان حلال و حرام ، واجبات و مستحبات ، ناسخ و منسوخ ، رخصتها و عزيمتها ، خاص و عام ، عبرتها و مثلها مطلق و مقيد و محكم و متشابه آن ، مرزى روشن است . آيات مجمل آن تفسير و پيچيدگيهايش تبيين شده است . بخشهايى از حقايقش چنان كه به موجب پيمانى كه خداوند در علم ازليش ، با همگان بسته است ، آن را متعهداند و بخشهاى ديگر آن چنان است كه ، بندگان خدا ، در آن آزاداند . بر بايستگى پارهاى قوانين در قرآن تاكيد رفته ، اما در سنت به روشنى نسخ شده ، همچنان كه در مواردى ديگر پايبندى به آن در سنت مورد تاكيد قرار گرفته و قرآن ، وانهادنش را رخصت داده است . وجوب پارهاى از تكاليف وقت معينى دارد كه چون به سرآيد ، وجوب تكليف يا تكاليف نيز منتفى باشد . از ديگر سو ميان نبايدهايش نيز مرزگذارى شده است ، از گناهان كبيرهاى كه در مورد آن تهديد آتش آمده است ، و گناهان صغيرهاى كه خداوند براى آمرزش آن جايى گذاشته است ، و سرانجام تكاليفى هست كه حداقل آن پذيرفته ، و حداكثرش به مكلف واگذار شده است .
( 13 )
پيرامون حج
خداوند ، حج خانهى محترم خويش را كه قبلهى انبوه مومنان قرارش داده است بر شما واجب ساخت ، تا بى هيچ تشريفاتى ، چونان چهار پايان بىتكلف و فارغ از پيرايه هاى تمدن انسانى به درون رويد ، يا به سان كبوتران آزاد به سويش پناه آوريد . خداوند سبحان ، حج را نشانى از كرنش و پذيرش بندگان در برابر بزرگى و شكوه خويش رقم زد . او ، خود ، در ميان خلق خويش نيوشندگانى
برگزيد تا صلاى دعوتش را لبيك گويند و كلمهى توحيد را تصديق كنند ، و در موقف پيامبرانش منزل گزينند و به فرشتگانش كه پيوسته در پيرامون عرش او در طوافاند همانند شوند . در سودا سراى بندگيش سودهاى بسيار فراچنگ آرند و در ميعادگاه آمرزش او بر يكديگر پيشى گيرند .
خداوند سبحان ، كعبه را نماد و درفشى براى اسلام قرار داد و حريم امنى براى پناهندگانش . حج آن را الزامآور و اداى حق آن را واجب و زيارتش را بر شما مقرر كرد . پس ، در اين باره ، فرمود : « بر همه كسانى كه راهى به سوى آن خانه بيابند ،
حج ، حق مسلم خدا است ، و آن كه كفر ورزد ، بايد بداند كه خداى از تمام جهانيان بىنياز است » . ( قرآن كريم ، سورهى 3 ، آيهى 97 )